سیر تحول خط در نگارش قرآن
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
سير تحول خط در نگارش قرآن چگونه بوده است؟
گفته شده، در صدر اسلام، نشانه ي حركات حروف قرآن كريم به صورت نقطه بوده است، يعني نقطه ي اول حروف، علامت فتحه و نقطه ي آخر حروف، علامت ضمه و نقطه ي زيرين حروف، علامت كسره بوده است.
علامتهايي كه اكنون براي بيان حركات حروف استفاده ميشود، از ابتكارات خليل بن احمد است. به مرور زمان، عنايت و توجه مسلمانان به قرآن بيشتر شد. آنان تغييراتي در خط و رسم قرآن ايجاد كردند و در پايان قرن سوم بود كه رسم الخط قرآن به حد اعلاي زيبايي خود رسيد. مردم در نوشتن قرآن با خطوط زيبا و به كار بردن علايم و نشانهها بر يكديگر پيشي ميگرفتند و برخي علامتها مانند تشديد و... را اختراع كردند؛ همچنين صنعت خط و حاشيهنگاري رو به پيشرفت گذاشت و با ظرافت ويژهاي در مصحفها به كار برده شد.[۱]
قرآن كريم، با گذشت زمان، از جهت كتابت و زيبايي خط، سير تكاملي خود را ادامه داد و خطاطان بزرگي در زيبايي و تكميل خط آن تلاش نمودند. نخستين كسي كه در اين راه گام برداشت، «خالد بن ابي الهياج» از اصحاب اميرالمؤمنين و از خوشنويسان و خطاطان معروف آن زمان بود. گفته شده كه سعد، مولا و حاجبِ وليد، وي را براي كتابت مصحف و شعر و اخبار در دربار وليد بن عبدالملك استخدام كرد. عمربن عبدالعزيز از خالد خواست تا مصحفي را براي او بنويسد، او مصحف زيبايي براي او نوشت، عمر بن عبدالعزيز ابتدا آن را پذيرفت، ولي به خاطر اختلاف در دستمزد، آن را به خالد برگرداند.
خطاطان تا اواخر قرن سوم هجري، مصحفها را با خط كوفي مينوشتند، اما از اوايل قرن چهارم، خط زيباي نسخ، جاي خط كوفي را گرفت. نخستين مصحف به خط نسخ، توسط خطاط معروف، محمد بن علي بن الحسين بن مقله در سال (۲۷۲ ـ ۳۲۸ هجري قمري) نوشته شد. گفته شده اولين بار، او به خط ثلث و نسخ نوشت.
خط نسخ عربي، در قرن هفتم هجري، به دست ياقوت بن عبدالله موصلي به حد اعلاي كمال رسيد. تا قرن يازدهم هجري قمري همه ي مصحفها به شيوه ي خط ياقوت نوشته ميشد. از ابتداي قرن دوازهم، به خصوص پس از فتح مصر به دست سلطان سليم، خط عربي اسلامي مورد توجه تركهاي عثماني قرار گرفت و به كمك خطاطان فارسي كه در امپراطوري عثماني خدمت ميكردند، در پيشبرد اين خط كوشيدند.
سلطان سليم، همه ي خطاطان، نقاشان و هنرمندان را در پايتخت جمع كرد و آنها انواع جديدي از خطوط عربي، مانند خط رقعي، خط ديواني، خط طغرايي و خط اسلامبولي را پديد آوردند كه همچنان در نوشتهها متداولاند.
چاپ مصحفها نيز مانند خط آن، در دورههاي مختلف پيشرفت نمود. براي نخستين بار در حدود سال ۹۵۰ هجري مطابق با سال ۱۵۴۳ ميلادي، قرآن در «بندقيه» به چاپ رسيد. ابتدا دولت اسلامي و سپس از سال ۱۲۹۴ هجري قمري، تركيه ي عثماني به چاپهاي زيبايي از قرآن اقدام نمودند... .[۲]
در زمان پيامبر اكرم كتابت قرآن توسط صحابه و تابعين و مطابق با اصول و قواعد نگارش مربوط به آن زمان انجام ميگرفت، بعدها دانشمندان كوفي و بصري قواعد املا و رسم الخط را به وجود آوردند. اگر چنين گرايشي از سوي تمام قبايل صورت ميگرفت مشكلساز بود، از اينرو دانشمندان مسلمان از همان ابتدا، رسم الخط عثماني را توقيفي و تغييرناپذير دانستند.
امروزه نيز در ايران و غالب كشورهاي اسلامي، قرآني كه با رسم الخط عثماني به دست خطاط سوري «عثمان طه» نوشته شده، مقبوليت همگاني دارد.[۳]
بنابراين علامت و نشانهگذاري قرآن كريم از صدر اسلام شروع و به تدريج زمان در دورههاي مختلف به صورت فعلي درآمد.
با توجه به آنكه در زمان پيامبر اكرم رسم الخط و قلم و كاغذ نبوده، رسم الخط فعلي چگونه به دست ما رسيده است؟
بعد از نزول وحي، تمام توجه رسول خدا و يارانش به گردآوري و حفظ قرآن در سينهها و نظارت بر كتابت آن بود، هر چند كه شمار كاتبان و ابزار كتابت قرآن هم اندك بود. گرچه اطلاع دقيقي از نوع خط مورد استفاده ي زمان حيات رسول خدا در دست نيست؛ اما ميدانيم كه در آن زمان به دو خط نسخ و كوفي آشنايي داشتند و معمولاً نامهنگاريها، يادداشتهاي عادي و گاهي نگارش قرآن با خط نسخ انجام ميگرفت؛ چنانكه نامه ي منسوب به پيامبر اكرم با اين خط بوده است.[۴]
به عقيده ي برخي ديگر، نگارش قرآن، بيشتر با خط كوفي بوده و حضرت علي از خوشنويسان اين خط به شمار ميرفته است و خط نسخ بعد از خط كوفي رواج يافت؛ يعني تا ابتداي قرن پنجم قرآن كريم را به خط كوفي مينوشتند و از آن پس با خط نسخ و خطوط مشتق از آن معمول شد.[۵]
از جمله نوشتافزارهايي كه قرآن كريم به آنها اشاره كرده، عبارتاند از: قلم (قلم، ۱؛ علق، ۴)؛ حرير (حج، ۲۳)؛ قرطاس (انعام، ۷)؛ صحف (كهف، ۱۰۹)؛ سجل (طه، ۱۳۳؛ نجم، ۳۶) و زقّ (انبياء، ۱۰۴).
با بررسي تاريخ اسلامي روشن ميشود كه برخي از وسايل و نوشتافزارهاي مورد استفاده در كتابت و نگارش قرآن عبارتاند از:
۱. عُسُب (جمع عسيب): چوب بيبرگ و پهن درخت خرما؛
۲. رقاع: از پوست، برگ يا كاغذ؛
۳. لخاف: صفحههاي نازك و سپيد سنگ؛
۴. اكتاف: استخوان بزرگ و صيقل يافتهي شانه ي گوسفند يا شتر؛
۵. اضلاع (جمع ضلع): استخوانهاي صاف دندههاي حيوانات؛
۶. اديم: تكههاي چرم و پوست دباغي شده؛
۷. قراطيس: كاغذ؛
۸. حرير: پارچه ي ابريشمي؛
۹. لوح: صفحه ي پهني از چوب؛
۱۰. قضيم: پوست سفيد رنگ؛
۱۱. قلم و مداد: تراشيدن چوب به شكل قلم و مداد و نوشتن آيات به وسيله ي آن و با رنگ و مركب.[۶]
شيوه ي نگارش قرآن كريم چه تحولاتي را طي كرد تا به شكل فعلي درآمد؟
خط تازيان زمان پيامبر اكرم بسيار ساده و ابتدايي و بدون علايم و نشانههايي براي نماياندن حركات يا سكون و يا بازيافتن حروف متشابه بود. با آنكه اعراب ابتدايي در اوايل نزول قرآن، در قرائت قرآن، كمتر دچار لغزش ميشدند، ولي وقتي اسلام به فتوحاتي نايل گشت و تازيان به ممالك ديگر راه يافتند و با ملتهاي بيگانه معاشرت كردند و داد و ستدها موجب تغيير در لغت و لهجهها شد، عرب را قانع ساخت كه بر اصلاح زبان خود، به ويژه به منظور حفظ و صيانت قرائت قرآن، سخت بكوشد. نخست، قواعد ساده و بسيطي براي زبان عربي، به دستور حضرت علي و با كوشش پيگير ابوالاسود دوئلي تأسيس شد. ابوالاسود دوئلي براي نخستين بار با كمك يكي از نويسندگان، اعرابگذاري خط (حروف و كلمات) قرآن را آغاز كرد. چنانكه به نويسنده ميگفت: قرآن را برگير و بارنگي متفاوت از رنگ خط قرآن، طبق گفتههاي من، نشانهگذاري كن، وقتي در مورد حرفي لبهايم را گشودم و بالا بردم، يك نقطه، روي آن حرف قرار بده و... .[۷]
ابواحمد عسگري ميگويد: مردم قبل از حكومت عبدالملك مروان حدود چهل سال با قرآن عثماني سرو كار داشتند. سپس تغييرات فراواني در قرائت قرآن، به ويژه در عراق رخ داد. حجاج بن يوسف، نگراني خود را از اين امر به كاتبان و نويسندگان خود اظهار داشت و از آنان خواست كه براي تشخيص حروف مشابه نيز، علايم و نشانههايي وضع كنند. نقل است كه نصربن عاصم، اين امر را به عهده گرفت و نقطهگذاري را در حروف انجام داد. پس از اقدام ابوالاسود دوئلي، مردم نقطهها را به عنوان علايمي براي نشان دادن حركات حروف وكلمات به كار بردند؛ ولي بيشتر اين نقطهها را با رنگي غير از رنگ خط مصحف مينوشتند.
سيوطي درباره ي آخرين تغييرات تكميلي اعرابگذاري قرآن ميگويد:
در صدر اول، نشانهي حركات حروف به صورت نقطه بوده است، نقطهي اول حروف، علامت فتحه و نقطهي آخر حروف، علامت ضمه و نقطهي زيرين حروف، علامت كسره به شمار ميآمده است. علايمي كه اكنون براي بيان حركات حروف متداول است، از ابتكارات خليل بن احمد فراهيدي است. در اين روش، علامت فتحه، عبارت است از شكل مستطيلي كه در بالاي حروف گذارده ميشود و علامت كسره نيز به همين شكل در ذيل حروف به كار ميرود؛ علامت ضمه، واو كوچكي است در بالاي حرف؛ تنوين نيز بر حسب مفتوح بودن يا مكسور بودن يا مضمون بودن، به وسيلهي دو علامت از نوع خودش مشخص ميشود. نخستين كسي كه همزه و تشديد را وضع كرد، خليل بن احمد بود.[۸]
پس از آنكه نصربن عاصم نقطه را براي تشخيص حروف نقطهدار از حروف بينقطه در مصحف به كار برد، نقطههاي سياه به نقطههاي رنگي تبديل شد، تا نقطههايي كه علامت حركت بود از نقطههايي كه علامت اعجام بودند تميز داده شوند.[۹]
منابع
- ↑ ر.ك: محمد هادي معرفت، علوم قرآني، ص۱۸۴ ـ ۱۸۷.
- ↑ ر.ك: همو، تاريخ قرآن، ص۱۳۶ ـ ۱۳۹؛ پژوهشي در تاريخ قرآن، ص۱۵۸ ـ ۲۱۳.
- ↑ ر.ك: بهاء الدين خرمشاهي، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهي، ج۱، ص۱۱۰۶ ـ ۱۱۰۷.
- ↑ ر.ك: علوم القرآن عند المفسرون، ج۱، ص۳۳۷ ـ ۳۸۲.
- ↑ ر.ك: پژوهشي در تاريخ قرآن، ص۱۸۴ ـ ۱۸۶ و ۲۱۲ ـ ۲۱۸.
- ↑ ر.ك: مباحث في علوم القرآن، ترجمهي محمد علي لساني فشاركي، ص۱۰۱ ـ ۱۰۲؛ محمد هادي معرفت، تاريخ قرآن، ص۲۶ ـ ۳۰؛ و محمد راميار، تاريخ قرآن، ص۲۵۷ ـ ۲۸۰.
- ↑ علوم القرآن عند المفسرون، ج۱، ص۴۱۳ ـ ۴۱۶.
- ↑ ر.ك: الاتقان في علوم القرآن، ج۲، ص۳۷۷ ـ ۳۷۸.
- ↑ محمد طاهر عبدالقاهر الكردي، تاريخ القرآن، ترجمهي محمد صالح سعيدي، ص۲۵۵ ـ ۲۵۸.