دستور الهی در انتخاب امام علی(ع) به عنوان جانشین پیامبر(ص)

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ


سؤال

اگر گفته می‌شود پیامبر اکرم(ص) شخصی را در غدیر برای جانشینی خود انتخاب کرد، آیا گفته و عمل آن حضرت با اذن پروردگار بود؟

احادیث فراوانی در تعیین جانشین از سوی پیامبر اکرم(ص) صادر شده است که در کتاب‌های معتبر شیعه و اهل سنت نقل شده است:

  • حدیث ثقلین،[۱]
  • حدیث منزلت،[۲]
  • حدیث و واقعه تاریخی غدیر،[۳]
  • حدیث قلم و دوات،[۴]
  • حدیث یوم انذار[۵] و… از جمله احادیثی هستند که بر جانشینی امام علی(ع) پس از پیامبر دلالت دارند. همچنین حدیث دوازده خلیفه که در برخی منابع اهل سنت نیز گفته شده که اول آن‌ها علی و آخر آنها مهدی است،[۶] و بر امامت دوازده امام بعد از رسول خدا دلالت دارند.

این احادیث به اذن و دستور خدا بوده‌است زیرا سفارشات و دستورهای رسول خدا به خصوص در مسائل دین، اصول عقاید و شریعت و آنچه بستگی به سرنوشت امت اسلامی و بشر دارد، ممکن نیست بدون اذن و دستور خدا باشد زیرا در غیر این صورت رسالت و نبوت آن حضرت خدشه دار می‌گردد. خداوند در سوره نجم درباره پیامبر می فرماید: ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ۝۳إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ۝۴؛ و از روی هوا و هوس سخن نمی گوید(۳). گفتار او چیزی جز وحی که به او نازل می شود، نیست(۴).(نجم:۳-۴) شاید دو آیه سوم و چهارم سوره نجم که تأکید می‌کنند پیامبر از روی هوا و هوس حرف نمی‌زند و هر چه می‌گوید وحی است برای اثبات این نکته کافی باشد. با این حال به تکیه بر چند آیه دیگر نیز می‌توان نشان داد که پیامبر هر دستور دینی که بدهد از جمله در بحث امامت و جانشینی، از سوی خداست و ما مأمور به اطاعت از ایشان هستیم. و روی این جهت است که خداوند در قرآن کریم اطاعت مطلق رسول خدا را در کنار اطاعت خود بر مؤمنین واجب قرار داده‌است، به دلیل این که او هیچ چیزی را بدون اذن خداوند انجام نمی‌دهد و لذا می‌فرماید:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکمْ»؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر را»[۷]

و نیز می‌فرماید:

«وَمَا آتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ»؛ «آنچه را رسول خدا برای شما آورد بگیرید (و اجرا کنید) و از آنچه نهی کرده خودداری نمائید و از مخالفت خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است».[۸]

این دو آیه از طرف خداوند بر این مطلب دلالت دارند که رسول خدا(ص) در مسئله تعیین جانشین مأذون از طرف خداوند بوده‌است و در غیر این صورت ممکن نبوده که رسول خدا(ص) این همه اصرار بر مسئله جانشینی داشته باشد. افزون بر این، مسئله امامت و جانشینی یکی از مسائل مهم و خطیر دین اسلام است که هدایت نه تنها امت اسلامی بلکه تمام بشر مرهون آن بوده و نه تنها خداوند به آن اذن داده بلکه عقل نیز آن را از وظایف رسول خدا می‌داند. و اهمیت آن به قدری بزرگ بوده که خداوند خودش در قرآن به آن پرداخته‌است. خداوند در سوره مائده آیه ۶۷ می‌فرماید:

«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْک مِن رَّبِّک وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ»؛ «ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده‌است کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی رسالت او را انجام نداده‌ای، خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه می‌دارد و خداوند جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند».

جلال الدین سیوطی از مفسران اهل سنت در ذیل این آیه از مجاهد نقل می‌کند که وقتی این آیه نازل شد پیامبر عرض کرد: خدایا من تنهایم چگونه این کار را انجام دهم؟ به دنبال این سخن پیامبر این آیه نازل شد که «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»

و از ابوسعید خدری یکی از صحابه رسول خدا نقل می‌کند که این آیه بر رسول خدا در روز غدیر خم دربارهٔ امامت و جانشینی حضرت علی (ع) نازل شد.

و از ابن مسعود صحابه دیگر رسول خدا نقل می‌کند که او گفته ما این آیه را در زمان حیات پیامبر قرائت می‌کردیم به این معنا که علی (ع) مولای همه مؤمنین است.[۹]

و باز خداوند خودش ولی و امام بعد از پیامبر را به گونه ای معرفی نموده که با در نظر گرفتن شأن نزول بر هیچ‌کسی جز علی (ع) منطبق نمی‌گردد. خداوند می‌فرماید:

«إِنَّمَا وَلِیُّکمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَه وَیُؤْتُونَ الزَّکاه وَهُمْ رَاکعُونَ»؛ «سرپرست و ولی شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند، همانها که نماز را برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند».[۱۰]

جلال الدین سیوطی می‌گوید به طور متفق علیه از ابن عباس نقل شده که هنگامی که علی در حال رکوع انگشترش را صدقه داد، پیامبر از سائل پرسید که این انگشتر را چه کسی به تو داد؟ او در جواب اشاره به علی کرد و گفت آن رکوع کننده. در همین لحظه این آیه نازل شد.[۱۱]

و نیز در همین تفسیر احادیث متعددی نقل شده که همگی می‌گویند این آیه دربارهٔ علی نازل شده‌است و علی کسی بوده که انگشترش را در حال رکوع به سائل داده‌است.[۱۲]

امام فخررازی یکی دیگر از مفسرین معروف اهل سنت نیز روایات متعددی را مبنی بر این نقل می‌کند که این آیه در حق علی نازل شده و اوست که در حال رکوع انگشترش را صدقه داده‌است.[۱۳]

طبری مفسر دیگر اهل سنت هر چند سعی نموده با ذکر برخی احادیث آیه شریفه را از دلالت بر ولایت و امامت علی (ع) به سوی دیگر منصرف کند ولی باز هم نتوانسته از حقیقت چشم پوشی کند و لذا روایات متعددی را نقل نموده که به اتفاق می‌گویند این آیه در شأن علی (ع) نازل شد و فقط او بوده‌است که در حال رکوع انگشترش را صدقه داده‌است.[۱۴]

با توجه به آنچه که بیان گردید پیامبر خدا(ص) نه تنها در مسئله تعیین جانشین با اذان خداوند عمل می‌کرد بلکه مأمور بوده که این جانشینی را بر همه برساند و لذا در مجالس و مناسبت‌های متعددی به این امر مهم پرداخته و حتی در قرآن کریم نیز این مسئله مهم تلقی شده و آیاتی را به آن اختصاص داده‌است.

مطالعه بیشتر

۱ـ المراجعات، سید شرف الدین عاملی.

۲ـ گزیده جامع از الغدیر، تلخیص محمد حسین شفیعی شاهرودی.

۳ـ آن گا هدایت شدم، سید محمد تیجانی.

۴ـ و رکبت السفینه، مردان خلیفات.

منابع

  1. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۳، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
  2. همان، ج۷، ص۱۲۰، بیروت، دارالفکر، بی تا.
  3. همان، ج۴، ص۱۸۷۳، بیروت، داراحیاء التراث العربی و المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸.
  4. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۳، ص۹۱، بیروت، دارصعب، بی تا.
  5. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۳.
  6. سلیمان قندوزی، ینابیع الموده، ج۳، ص۲۹۱، دارالاسوه، اول، ۱۴۱۶ق.
  7. نساء / ۵۹.
  8. حشر / ۷.
  9. جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور، ج۲، ص ۲۹۸.
  10. مائده / ۵۵.
  11. جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۳، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۰۴ق.
  12. همان، صص۲۹۳–۲۹۴.
  13. فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۳، بیروت، داراحیاء التراث العربی، سوم، ۱۴۲۰ق.
  14. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶، بیروت، دارالمعرفه، اول، ۱۴۱۲ق.