مشورت نادرست پیامبر در بارور کردن نخلها
در مسند احمد از طلحه نقل شده که با پیغمبر (ص) در نخلستان مدینه میرفتیم. مردمانی را دیدند که بر سر درختان رفتهاند؛ حضرت پرسید که اینان چه میکنند؟ جواب دادند از نر به مادّه تلقیح میکنند. پیامبر (ص) گفت: فکر نکنم این کار اثری داشته باشد. چون سخن پیامبر را شنیدند، دست از کارشان کشیدند و اتفاقاً آن سال، نخلها محصولی نداد. خبر به پیامبر (ص) رسید. گفت: «این گمانی بود که من بردم، اگر تلقیح اثر دارد، حتماً انجام دهید، چرا که من بشری مثل شما هستم و ظنّم ممکن است خطا یا صواب باشد، و لیکن اگر برایتان گفتم خداوند چنین و چنان میگوید بدانید که بر خدا دروغ نمیبندم».
متن روایت در منابع اهلسنت
منابع اهلسنت با تعابیر مختلف داستان مشورت دادن پیامبر در مورد بارور ساختن نخلها را نقل کردهاند که به دو مورد اشاره میشود:
روایت اول
«قَالَ: مَرَرْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِي نَخْلٍ، فَرَأَى قَوْمًا يُلَقِّحُونَ النَّخْلَ، فَقَالَ: «مَا يَصْنَعُ هَؤُلَاءِ؟» قَالُوا: يَأْخُذُونَ مِنَ الذَّكَرِ فَيَجْعَلُونَهُ فِي الْأُنْثَى، قَالَ: «مَا أَظُنُّ ذَلِكَ يُغْنِي شَيْئًا»، فَبَلَغَهُمْ، فَتَرَكُوهُ، فَنَزَلُوا عَنْهَا، فَبَلَغَ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: " إِنَّمَا هُوَ الظَّنُّ، إِنْ كَانَ يُغْنِي شَيْئًا فَاصْنَعُوهُ، فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ، وَإِنَّ الظَّنَّ يُخْطِئُ وَيُصِيبُ، وَلَكِنْ مَا قُلْتُ لَكُمْ: قَالَ اللَّهُ، فَلَنْ أَكْذِبَ عَلَى اللَّهِ»[۱]
« | … با پیامبر خدا (ص) در نخلستانی قدم میزدیم. ایشان گروهی را دیدند که عمل گرده افشانی بر درختان خرما را انجام میدادند. پرسیدند: آنان چه میکنند؟ پاسخ دادند: گردههای درختان نر را بر درختان ماده میپراکنند. پیامبر فرمود: گمان نمیکنم این کار فایدهای داشته باشد. سخن پیامبر (ص) به گوش کشاورزان رسیده و آنان از کار خود دست برداشتند. پیامبر (ص) با اطلاع از این وضعیت، فرمود: سخن من از روی گمان بوده و اگر مفید بود بدان عمل کنید. من انسانی مانند شما هستم. گمان ممکن است درست یا نادرست باشد. اما هرگاه از جانب پروردگار سخنی به شما گفتم، مطمئناً بر خدا دروغ نخواهم بست! | » |
روایت دوم
«أَنَّ النَّبِيَّ (ص) مَرَّ بِقَوْمٍ يُلَقِّحُونَ، فَقَالَ: «لَوْ لَمْ تَفْعَلُوا لَصَلُحَ» قَالَ: فَخَرَجَ شِيصًا، فَمَرَّ بِهِمْ فَقَالَ: «مَا لِنَخْلِكُمْ؟» قَالُوا: قُلْتَ كَذَا وَكَذَا، قَالَ: أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِأَمْرِ دُنْيَاكُمْ»[۲]
« | پیامبر (ص) از میان گروهی که گردهافشانی میکردند میگذشت. فرمود: اگر گرد افشانی نکنند، نیز درخت خرما بارور خواهد شد. (کشاورزان گرده افشانی نکردند) و محصول بیکیفیتی حاصل شد. پیامبر روزی از آنجا میگذشت و پرسید چه بر سر نخلها آمده. گفتند شما چنین و چنان گفتید. پیامبر فرمود: شما در امور دنیایی عالمتر از من هستید. | » |
عصمت و علم انبیاء
تقریباً همه اندیشمندان شیعه و اهل سنت، دریافت و ابلاغ وحی را معصومانه میدانند و شیعیان با استناد به دلایلی، از جمله روایات فراوانی که از اهل بیت(ع) رسیدهاست، معصومان را از هر گونه خطا و نسیانی برکنار میشمارند. امام رضا(ع) در توصیف رهبران الهی فرمودند: «وَ هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیَّدٌ موفّقٌ مسدّدٌ قَد اَمِن الخَطایا و الزَللَ وَ العثارَ»[۳] (شخصی که خداوند وی را برای اداره امور بندگانش برمیگزیند) معصوم و برخوردار از تأییدات، توفیقات و راهنماییهای الهی بوده، از هر خطا و لغزشی در امان است.
«عصمت از خطا» رابطه جدایی ناپذیر با علم معصومان دارد.[۴] اگر پیامبر (ص) نداند که درخت خرما بدون تلقیح ثمری نمیدهد، از فرو افتادن در خطا ایمن نخواهد بود. دربارهٔ گستره علم معصومان (ع) نظریههای گوناگونی قابل طرح است[۵] که بر اساس یکی از آنها پیامبران و امامان از تمامی حقایق هستی آگاهی دارند. هر چند وظیفه عملیشان این است که جز در موارد ضروری، تنها علومی را که از راههای عادی به دست آوردهاند، ملاک رفتار خود قرار دهند.
غیر واقعی بودن ماجرای تلقیح درخت خرما
داستان جلوگیری رسول خدا(ص) از تلقیح درخت خرما، بسیار عجیب و باور نکردنی مینماید. پذیرفتنی نیست که کسی پس از حدود شصت سال زندگی در سرزمین عربستان، که همواره مرکز پرورش نخل و تولید خرما بودهاست، از ضرورت باروری درخت خرما آگاهی نداشتهباشد. از سوی دیگر، چگونه میتوان باور کرد مردمی که سالها در این زمینه تجربه اندوختهاند و چه بسا در برخی از شرایط از تلقیح درختی بازمانده و پیامدهای آن را دیدهاند، بدون هیچگونه چون و چرا دست از این کار بکشند. (به ویژه آن که در میان اصحاب، سست ایمانانی بودند که حتّی در مسائل دینی و اخروی لب به اعتراض میگشودند و احکام پیامبر را زیر سؤال میبردند، چه رسد به امور دنیوی)![۶]
پیامبر موجب ضرر و زیان به دیگران شد.
منابع
متن برگرفته شده از کتاب پرسمان عصمت، یوسفیان، حسن، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه، قم، ۱۳۸۰ش.
- ↑ ابنماجه، سنن ابنماجه، ج۲، ص۸۲۵، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، دار إحیاء الکتب العربیة، ۱۴۳۱ق.
- ↑ مسلم، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۳۶، محقق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۳۱ق.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲. برای آشنایی با برخی دیگر از روایات، ر.ک. مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰، ص۴۳۹؛ ۱۷، ص۱۰۸؛ ج۳۶، ص۲۴۴؛ ج۶۵، ص۳۸۹؛ و ج۹۹، ص۱۵۰.
- ↑ پژوهشی در عصمت معصومان، ص۲۳۹–۲۳۴.
- ↑ ر. ک. شرح الشفاء، ج۲، ص۲۱۲–۲۱۱؛ الامامة و الولایة فی القرآن الکریم، ص۲۲۴–۲۲۳؛ المیزان، ج۱۸، ص۱۹۴–۱۹۲؛ عقائد الامامیة، ص۶۹–۶۷؛ مصنفات الشیخ المفید، ج۴، اوائل المقالات، ص۶۷؛ پیام قرآن، ج۷، ص۲۵۳–۲۴۹؛ و منشورجاوید، ج۸، ص۴۱۸–۳۰۹.
- ↑ بسیاری از نویسندگان، این داستان را دست آویزی برای انکار عصمت پیامبر (دست کم در امور عادی) قرار دادهاند. برای نمونه، ر.ک. اضواء علی السنة المحمدیّة، ص۴۴–۴۳؛ و پژوهشهایی دربارهٔ قرآن و وحی، ص۴۶–۴۵.