نظریه کسب
نظریه کسب در اهل سنت (اشاعره) را توضیح داده و نقدهای وارد بر آن را بیان کنید.
نظریه کَسْب را ابوالحسن اشعری بنیانگذار اشاعره از فرقههای کلامی اهل سنت مطرح کرد. براساس این نظریه خداوند پدید آورنده و خالق افعال، و انسان کسبکننده آن است. علت طرح این نظریه آن است که اشعریها معتقدند افعال انسان فقط به قدرت خداوند تحقق مییابد. اما با جبر نیز مخالف بوده و آنرا مردود میدانند.
متکلمان اشاعره، تبیینهای مختلفی از این نظریه ارائه کردهاند. براساس یکی از این نظریات کسب عبارت است از تأثیر قدرت حادث انسان در انجام فعل. براساس این تفسیر، زمانی که انسان در صدد انجام فعل بر میآید خداوند قدرتی را در او ایجاد میکند و این قدرت حادث، در وقوع فعل مؤثر است.
علاوه بر متکلمان عدلیه (شیعه و معتزله) که نظریه کسب را قبول نداشته و آنرا همان جبر میدانند، حتی برخی علمای اشاعره نیز این نظریه را قبول نداشته و آن را در نتیجه با جبر یکسان میدانند.
معرفی
نظریه کسب را ابوالحسن اشعری بنیانگذار اشاعره از فرقههای کلامی اهل سنت مطرح کرد. متکلمان این فرقه کلامی تبیینهای مختلفی از این نظریه ارائه کردهاند. براساس این نظریه خداوند پدید آورنده و خالق افعال، و انسان کسبکننده آن است. علت طرح این نظریه آن است که اینها از طرفی معتقدند که افعال انسان فقط به قدرت خداوند تحقق مییابد و قدرت و اختیار انسان در تحقق افعال او هیچ گونه تأثیر ندارد. از طرف دیگر لازمه چنین اعتقادی جبر است در حالی که اینها نظریه جبر محض را مردود میدانند و اصل اراده و اختیار در انسان را قبول دارند. در نتیجه برای رهایی از این تنگنا نظریه کسب را مطرح نمودهاند.[۱]
متکلمان اشعری مذهب معتقدند برای اثبات توحید در خالقیت خداوند و رهایی از جبر محض باید به نظریه کسب معتقد شد. اینان معتقدند هر فعلی که از انسان صادر میشود مشتمل بر دو جهت است: خلق و کسب، خلق از طرف خداوند و کسب از طرف انسان است و ملاک طاعت و عصیان، همان کسب است نه خلق.
البته برخی از محققان اشاعره، نظریه کسب را نقد کرده و آن را تعبیری جدید از جبر دانستهاند:
- فخر رازی از متکلمان اشعری مذهب به نارسایی نظریه کسب اعتراف کرده و درمورد آن گفته است: «إنّ الکسب اسم بلا مسمی؛[۲] نظریه کسب اسمی بدون مسمی و محتوا است».
- شیخ محمود شلتوت در نقد این نظریه گفته است: تفسیر کسب به این معنی نه با معنای لغوی کسب سازگار است و نه با کاربردهای قرآنی آن.[۳]
- احمد امین مصری میگوید: «فهو شکل جدید فی التعبیر عن الجبر؛ نظریه کسب تعبیری جدید از نظریه جبر است».[۴]
بنابراین نه تنها از نظر متکلمان عدلیه (شیعه و معتزله) نظریه کسب مورد قبول نیست حتی عده ای از علمای اشاعره نیز این نظریه را قبول ندارند و آن را با جبر در نتیجه یکسان میدانند و جبر نیز با اصل عدل الهی و تکلیف و توابع آن ناسازگار است.
معنای اول
کسب عبارت است از تأثیر قدرت حادث انسان در انجام فعل. براساس این تفسیر، زمانی که انسان در صدد انجام فعل بر میآید خداوند قدرتی را در او ایجاد میکند و این قدرت حادث، در وقوع فعل مؤثر است. قائلان این تفسیر، برای قدرت و اراده انسان در تحقق فعل، نوعی تأثیر قائل هستند. هر چند که در چگونگی تأثیرگذاری آن وجوه مختلفی گفته شده است.[۵]
نقد: اشکال این تفسیر آن است که جایگاه قدرت حادث انسان، درست مشخص نشده است و اگر مراد این باشد که قدرت انسان در عرض قدرت خداوند قرار دارد این مستلزم امری محال است و آن اجتماع دو قدرت بر مقدور واحد است و اگر مراد این باشد که قدرت انسان در طول قدرت خداوند است لازمه اش آن است که انسان نیز در وقوع فعل خویش مؤثر باشد و این مدعای طرفداران أختیار است.[۶]
معنای دوم
خداوند همزمان با حدوث اراده و قدرت انسان برای انجام فعل، فعل را ایجاد میکند بدون آنکه اراده و قدرت انسان تأثیری در وقوع آن داشته باشد. براساس این تفسیر، تقارن فعل با قدرت و اراده انسان را کسب میگویند.[۷] طبق این تفسیر، قدرت و اراده انسان در تحقق فعل هیچ تأثیری ندارد بلکه قدرت بر مثلا آب خوردن و مقدور که همان آب خوردن است هر دو به قدرت خداوند ایجاد میشوند و تنها نسبت قدرت انسان با فعل، نسبت و مقارنت زمانی است.
نقد: تنها تقارن اراده انسان با تحقق فعلی که مخلوق خداوند است، موجب استناد فعل به انسان و مسئولیت او در قبال آن نمیگردد.[۸] همچنین این تفسیر از کسب، به هیچ وجه پاسخگوی مشکل جبر نیست.[۹]
معنای سوم
ذات فعل به قدرت الهی واقع میشود و اما این که آن فعل، طاعت باشد یا معصیت به وسیله قدرت بنده تعیین میشود. یعنی اصل وجود فعل از خداوند است و صفت و تعیین آن از طرف بنده است. آنچه از خداوند صادر میشود، بیرنگ و بیشکل است و این انسان است که به آن رنگ و شکل میدهد.[۱۰]
هر فعلی دارای دو جنبه است: ۱. وجود فعل ۲. عنوانی که اضافه بر وجود آن است. قدرت انسان صرفاً در جنبه دوم مؤثر است و به لحاظ همین تأثیر، شایسته کیفر یا پاداش میگردد، بنابراین وجود افعال، مخلوق خداوند است ولی عناوین آن، مانند نماز خواندن، خوردن، آشامیدن، و… ناشی از قدرت حادث در انسان است.
نقد: اگر مراد این باشد که این عناوین اموری وجودی هستند، براساس آن از توحید در خالقیت، تمام افعال مخلوق خداوند است و انسان نمیتواند چیزی را به وجود بیاورد. پس قدرت انسان تأثیری در تحقق این عناوین ندارد که این همان جبر میشود. و اگر مراد این باشد که این عناوین، اموری ذهنی و اعتباری هستند، در این صورت، لازمهاش آن است که نظریه کسب امری وهمی و غیر واقعی باشد[۱۱] که باز هم مشکل جبر به حال خود باقی میماند چرا که نمیتوان مشکل امر وجودی (جبر) را با امری اعتباری (کسب) حل کرد.
منابع
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۶.
- ↑ رازی، فخرالدین، کتاب المحصل، قاهره، دارالتراث، چاپ اول، ۱۴۱۱ق، ص۴۷۰.
- ↑ سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۱۵۳.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، الکلام المقارن، قم، دفتر نماینده ولی فقیه در امور اهل سنت بلوچستان، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۲۰۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، انتشارات طه، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۳۴۲.
- ↑ شیروانی، علی، ترجمه و شرح کشف المراد، قم، انتشارات دارالعلم، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۰۲–۱۰۳.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲.
- ↑ کلام تطبیقی، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ ترجمه و شرح کشف المراد، ج۱، ص۱۰۳.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲.