پاکدامنی حضرت فاطمه(س) و حرامشدن آتش بر ذریه او
این مقاله هماکنون به دست Rahmani در حال ویرایش است. |
پيامبر اکرم(ص) در حديثي فرموده است: «فاطمه عفت و پاک دامني خويش را حفظ کرد و خداوند (به همين دليل) آتش را بر ذريه فاطمه(س) حرام و آنان را از عذاب آتش مصون داشت. >>آيا اين حديث صحيح است؟
سؤال فوق در دو قسمت قابل ارائه است که با دقت و تأمل اعتبار اين حديث از نظر آحاد سلسله سند و نيز اعتبار مضمون روشن خواهد شد.
الف) اين روايت در اصل از وجود پيامبر اکرم صادر شده و احيانا در مورد صدور و نيز معناي آن از ائمه(ع) کساني سوال کرده و جواب شنيده اند لذا روايت داراي سندهاي متعددي مي باشد و بررسي همه اسناد اين حديث در يک مقاله نمي گنجد روي همين جهت فقط به بررسي اشخاصي که در سلسله سند اين روايت مطابق نقل حماد بن عثمان از امام صادق(ع) قرار گرفته اکتفاء مي شود که مطابق اين سند ابن وليد از محمد بن الحسن الصفار از عباس بن معروف از علي بن مهزيار اهوازي از حسن بن علي الوشا از محمد بن قاسم بن فضيل از حماد بن عثمان از امام صادق(ع) ، از معناي کلام پيامبر سوال نموده و امام صادق(ع) فرمود:(( مقصود از کلام رسول الله(ص) آن عده از فرزندان زهرا مي باشد که از عذاب آتش الهي آزاد هستند و آنان حسن و حسين و زينب و ام کلثوم هستند.))}}[۱]
هم چنان که ملاحظه مي شود هفت نفر در سلسله سند اين حديث قرار گرفته که اعتبار و عدم اعتبار آنان مربوط به تشخيص علماء رجال مي باشد که به اجمال بيان مي شود:
حماد بن عثمان که اولين راوي در اين سند مي باشد کسي است که شيخ طوسي در «فهرست» خود از ايشان به عنوان ثقه و جليل القدر ياد کرده و گفته ايشان داراي کتاب نيز مي باشد.[۲]
دومين نفر و راوي محمد بن قاسم مي باشد که نجاشي از علماء رجال ايشان را توثيق نموده و فرموده محمد بن قاسم امامي مذهب و ثقه مي باشد.[۳]
و نيز حسن بن علي الوشّاء را نجاشي از افراد برجسته شيعه شمرده او را به عنوان «عين من اعيان الطائفه» معتبر دانسته است.[۴]
علي بن مهزيار چهارمين نفر در سلسله سند مي باشد که از امام رضا(ع) روايت نقل کرده و از افراد ويژه امام جواد و وکيل آن حضرت بوده و در وثاقت و اعتبارش از نظر اهل تشخيص ترديدي نمي باشد.[۵]
عباس بن معروف نيز مورد تأييد علماء رجال قرار گرفته[۶] و شکي در وثاقت ايشان نيست.
از محمد بن حسن صفار که يکي ديگر از راويان اين روايت مي باشد، مرحوم نجاشي در رجال خويش به وثاقت، عظمت قدر و منزلت و قلّت اسقاط در روايت، ياد کرده و توثيق نموده[۷] آخرين نفر که محمد بن الحسن بن احمد بن الوليد مي باشد، با عناويني شيخ القميين فقيه آنان و ثقه و عين من اعيان الطائفه، مورد توثيق قرار گرفته است.[۸]
با توجه به معتبر بودن آحاد سلسله سند اين روايت ترديدي در صدور آن از معصوم(ع) باقي نمي ماند علاوه بر اين که روايت مستفيضه نيز مي باشد.
ب) امّا معنايي که اين روايت به ما ارائه مي دهد، اين مطلب است که آتش بر ذريه و نسل حضرت زهرا(س) که نسل پيامبر اکرم(ص) مي باشد، حرام است و سوال اين است که آيا همه ذريه فاطمه(س) مقصود است يا عده خاصي مورد نظر پيامبر اکرم(ص) بوده است؟
در پاسخ به اين پرسش بايد گفت: اين که مقصود همه ذريه حضرت زهرا(س) بوده باشد و آنان به صرف انتساب به آن حضرت اهل نجات باشند، با عقل و نقل سازگار نمي باشد: زيرا بر اين مبنا از نظر عقلي بايد تکاليف ديني نسبت به آنان لغو باشد زيرا فرض اين است که آنان به مجرد انتساب اهل نجات اند در حالي که چنين نيست.
به علاوه روايات فراواني در منابع روائي از معصومين(ع) به ما رسيده که مي گويد اين طرز فکر که صرف ارتباط نسَبي نجات بخش است، اشتباه است و بر همين اساس در رابطه با روايت مورد سوال از معصومين(ع) سوال شده و آنان جواب منطقي و عقلايي داده اند و مسأله اطاعت از خدا و معصومين(ع) را يک امر ضروري و غير قابل انکار دانسته اند از جمله در زمان امام هشتم(ع) اين فکر که مجرد ارتباط نسَبي با فاطمه و اهل بيت(ع) عامل نجات است از سوي برخي ها تبليغ مي شده که امام علي بن موسي الرضا(ع) مانع از ترويج اين طرز تفکر غلط شده است:
زيد النار برادر امام هشتم(ع) در مجلسي دم از مقامات خاندان پيامبر اکرم(ص) مي زد و به طور غرور آميزي مرتب مي گفت ما چنين هستيم و ما چنان هستيم، راوي روايت مي گويد امام(ع) به زيد النار فرمود: «اگر سخن تو درست باشد و فرزندان رسول خدا(ص) وضع استثنائي داشته باشند و خداوند بدکاران آنها را معذب نکند و عمل نکرده به آن ها پاداش دهد، پس تو از پدرت موسي بن جعفر(ع) در نزد خدا گرامي تري زيرا وي خدا را بندگي کرد تا به درجات قرب نايل آمد و تو مي پنداري که بي آنکه بندگي خدا کني مي تواني در درجه موسي بن جعفر قرار گيري! سوگند به خدا هيچ کس به مقام قرب خدا نمي رسد مگر به اطاعت از او و تو گمان کردي که به معصيت خدا به مقام قرب الهي ميرسي و اين گماني است زشت.
زيد گفت: من برادر تو و فرزند پدر تو هستم، حضرت فرمود: آري تا وقتي که معصيت نکني زيرا حضرت نوح(ع) به خداوند عرضه داشت:
{{قرآن|وَنَادَي نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَک الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْکمُ الْحَاکمِينَ[۹] پروردگار من همانان پسرم از اهل من مي باشد و وعده تو حق است. فقال الله عزوجل ﴿قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِک إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ...﴾[۱۰] فاخرجه الله عزوجل من أن يکون من اهله بمعصيته، خداوند به حضرت نوح(ع) فرمودند: فرزندت از اهل تو نيست او خود ناصالح است پس خداي عزوجل پسر نوح را از اين که از جمله خاندان نوح باشد نفي کرد به دليل معصيت و گناهش.))[۱۱]
از اين روايت و استدلال امام(ع) به آيه شريفه مربوط به جريان پسر نوح، فهميده مي شود که صرف فرزندي و انتساب به پيامبر اکرم(ص) و فاطمه زهرا(س) سودي ندارد و عمل صالح لازم است زيرا فرزند نوح حقيقتا فرزند او بود ولي به دليل اين که ناصالح بود از درگاه خدا رانده و غرق شد. بنابراين آتش فقط بر آن عده از سادات حرام است که اهل طاعت عبادت و بندگي باشند و لذا براي روايت مورد سوال در برخي روايات امام حسن و امام حسين، زينب و ام کلثوم(ع) را به عنوان مصداق کامل روايت ذکر کرده است.[۱۲]
طاووس يماني مي گويند امام چهارم(ع) را در تاريکي شب مشغول مناجات و عبادت ديدم که زار زار گريه مي کرد، عرض کردم اين زاري و بي تابي چرا در حالي که شما فرزند رسول خدا(ص) و فاطمه و علي و حسين(ع) هستي، فرمود: «اي طاووس سخن نسَب را کنار بگذار که خدا بهشت را براي کسي خلق کرده که مطيع و نيکوکار باشد هر چند غلامي سياه چهره باشد و آتش را آفريده است براي کسي که نافرماني کند هر چند آقا زاده اي از قريش باشد. مگر نشنيده اي سخن خدا را که فرموده است:
«وقتي که در صور دميده شود نسب ها منتفي است و از يک ديگر پرسش نمي کنند».[۱۳]
به خدا قسم فردا تو را سود نمي دهد مگر عملي صالحي که امروز پيش مي فرستي.))[۱۴]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱ـ شهيد مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج۱، ص۳۳۱.
۲ـ گناهان مسلمان، صدار، چاپ يازدهم، ۱۳۸۱.
۳ـ فيروز آبادي، سيد مرتضي، فضايل الخمسه من الصحاح السته، اسلاميه، بي تا، ج۳، ص۱۶۵.
منابع
- ↑ مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، تهران، اسلاميه، بي تا، ج۴۳، ص۲۳۱.
- ↑ شيخ طوسي، محمد. الفهرست، موسسه نشر الفقاهه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ص۱۱۵.
- ↑ نجاشي الکوفي، شيخ احمد بن علي، رجال نجاشي، جامعه مدرسين، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ق، ص۳۶۲.
- ↑ تفرشي، السيد المصطفي، نقد الرجال، آل البيت، چاپ اول، ۱۴۱۸ق، ج۵، ص۳۵۱ و طرائف المقال، ج۱، ص۲۱۷.
- ↑ رجال نجاشي، تحقيق، شبيري زنجاني، ص۲۵۳، همان.
- ↑ رجالي نجاشي، همان، ص۲۸۱.
- ↑ رجال نجاشي، همان، ص۲۵۴.
- ↑ التفرشي، السيد المصطفي، نقد الرجال، آل البيت، چاپ اول، ۱۴۱۸ق، ج۴،ص ۱۷۰.
- ↑ هود/ ۴۵.
- ↑ هود/ ۴۶.
- ↑ مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، تهران، اسلاميه، بي تا، ج۴۳، ص۲۳۲.
- ↑ مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، تهران، اسلاميه، بي تا، ج۴۳، ص۲۳۱.
- ↑ مؤمنون / ۱۰۱.
- ↑ مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، تهران، اسلاميه، بي تا، ج۴۶، ص۸۱ به بعد.