سازگاری عصمت با طبیعت انسان
هیچ انسانی خالی از امیال و شهوات نفسانی نیست بنابراین چگونه میتوان وجود انسانهای معصوم را پذیرفت؟
بر خلاف تصور اینکه عصمت در تضاد با اختیار و اراده انسان بر گناه کردن دانسته میشود، گفته میشود که عصمت انسان با طبیعت انسانی سازگار است و انبیا و امامان معصوم از جنس انسان هستند و نه غیر از او، انسان معصوم، برتر و فراتر از انسان نیست بلکه با عصمت میتواند انسان برتر باشد. معصوم توانایی انجام گناه را دارد اما خود را به گناه آلوده نمیکند او قوای نفسانی و شهوانی خود را سرکوب نکرده بلکه از راه حلال به تعدیل شهوت و نیاز خود می پردازد.
سازگاری عصمت با اختیار
قوام انسانیت به اراده و اختیار است و در هیچ پدیده انسانی نمیتوان این ویژگی را نادیده گرفت. از سوی دیگر کسانی که امکان عصمت را به چالش میخوانند، نتوانستهاند عصمت و اختیار را با یکدیگر سازش دهند و آن دو را کنار هم بنشانند. از این رو است که میگویند: «انسان با عصیان، اراده و آگاهی و قدرت خود را ثابت میکند» یا «کمال آدمی به این است که با وجود توانایی بر انجام کارهای زشت، در بیش تر اوقات جانب خیر و پاکی را ترجیح دهد». این در حالی است که در بررسی رابطه عصمت و اختیار، سازگاری آن دو با یک دیگر محال نیست. به راستی مگر درجاتی از عصمت، کم و بیش در همه انسانها تحقق نیافته است؟ کدام انسان عاقل و با ارادهای است که آگاهانه لب به غذای مسموم بزند؟ تنها تفاوت معصومان با دیگران در این است که در نظر آنها، همه گناهان چون زهری کشنده اند؛ از این رو، خیال انجام آن را نیز از سر نمیگذرانند.
انسان برتر، نه برتر از انسان
در طول تاریخ، بسیاری از افراد به دلیل بشر بودن انبیا، پیامبری شان را زیر سؤال برده و از پذیرش دعوتشان روی برتافته اند. پیام آوران آسمانی نیز با تأکید بر بشر بودن خویش، موهبت الهی را دلیل دست یابی به این مقامات ویژه دانستهاند: ﴿إِنْ نَحْنُ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَ لکِنَّ اللّه یَمُنُّ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ؛ ما جز بشری مثل شما نیستیم ولی خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد منّت مینهد﴾(ابراهیم:۱۱).
بنابراین، نباید از همانندی در انسانیّت به گمراهی بیفتیم و هیچ انسانی را شایسته ارتباط با جهانی دیگر و دست یابی به مقامات والایی چون عصمت ندانیم. ما اگر خود چهره حقیقی گناه را، چنانکه باید، درک نکردهایم و آن اراده قوی برای دوری از آنها را در خود نمیبینیم و خویشتن را اسیر دامهای شیطانی مییابیم، نباید همگان را با خود مقایسه کرده، هر سخنی را که فراتر از سطح اندیشه ما است انکار کنیم.
توانایی انجام گناه، نه آلودگی به آن
آنچه رهزن اندیشه عصمت ستیزان قرار گرفته، این پندار است که با وجود گرایشهای نفسانی، گریزی از آلودگی به گناه نیست. غافل از آن که در کنار امیالی که آدمی را به زشتیها فرا میخواند، همواره گرایش به خوبی نیز وجود دارد و در معصومان، این گرایشها هیچگاه راهی برای به بار نشستن امیال دسته اول باقی نمیگذارد؛ و به اصطلاح، در این انسانهای والا، مقتضی انجام گناه، همواره مانعی در پیش روی خود میبیند و از فعالیت بازمیماند.
تعدیل قوا، نه سرکوب آنها
عصمت به معنای سرکوبی قوای نفسانی و شهوانی نیست؛ بلکه نیرویی است که به هر کدام از گرایشهای آدمی، از راه حلال پاسخ میگوید. مثلا سامعه از انسان صوت نیکو میخواهد، نه غنا و شخص میتواند صوت نیکو را با صوت موزون و دلپذیر بدون شائبه حرام تأمین کند… و نیز سایر قوا، هر کدام مقتضیاتی دارند که هم میتوان آن را از راه حلال تهیه کرد و هم از راه حرام. انبیا راه حرام را بستند و با حلال به مقتضیات قوا پاسخ دادند.
شبهه نفی عصمت
برخی از کسانی که به روشن فکران مذهبی شهرت یافتهاند، بی گناهی را گناهی بزرگ برای بشر میشمارند با این استدلال که طینت آدمی را با اراده و اختیار سرشتهاند و آنان که این ویژگی را ندارند، یا حیوان یا فرشتهاند.
انسان مطیع و رام، حیوانی است که کار میکند، بار میبرد و زندگی غریزی میکند. راستی چه نعمت بزرگی است قدر نه گفتن و عصیان کردن و چه متعالی اند کسانی که به قله رفیع عصیان صعود میکنند… نمیگوییم عصیان خوب است و باید عصیان کرد، بلکه میگوییم انسان، با عصیان، اراده و آگاهی و قدرت خود را ثابت میکند… اگر بنا شود که بر فرض محال انسان هرگز گناه نکند، در آن صورت یا حیوان است یا فرشته، و به هر حال، انسان نیست. احمد امین مصری نیز پیراستگی از گناه را ناشدنی میشمارد و با اشاره به وجود گرایشهای گوناگون در آدمی، برای انسان عاری از گناه، جای گاهی جز پندار نمیشناسد. قسمتی از سخنان او چنین است:
کمال و فضیلت انسان به این نیست که معصوم باشد، بلکه به این است که با وجود توانایی بر انجام کارهای زشت، در بیش تر اوقات، جانب خیر و پاکی را ترجیح دهد و از بدیها دوری گزیند. آدمی دارای گرایشهای فراوان و ناهمگونی است و در این میان، امیال نفسانی، او را به سوی بدیها میخوانند. اگر بنا باشد این امیال را از وی جدا سازیم، در حقیقت، انسانیّتش را ستانده و ماهیّت دیگری را جای گزین آن ساختهایم.
منابع
- يوسفيان، حسن، پـرسمان عصـمت، مركز مطالعات و پژوهشهاى فرهنگى حوزه علميه، قم، ۱۳۸۰ش.