حدیث پوشاندن امام حسن(ع) با پارچه زرد پس از تولد

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
سؤال

در روایتی آمده است: «حضرت فاطمه موقع تولد امام حسن، برخلاف امر رسول الله او را در پارچه‌ای زردرنگ پیچید، رسول الله فرمود: مگر تو را از پیچیدنش در پارچه زردرنگ نهی نکردم؟ سپس آن را دور انداخت و او را در پارچه سفیدی پیچانید»؛ مگر حضرت زهرا از هر گناه و خطایی مبری نبودند، پس چرا خلاف فرموده پیامبر کاری را انجام دادند؟


این روایات سند معتبری ندارند و در برخی از روایات فقط آمده که رسول خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- پارچه زرد را با پارچه سفید عوض کرد و اشاره‌ای به اعتراض حضرت ندارد و پوشاندن نوزاد با پارچه زرد هم حرام نیست تا بر فرض قبول روایات، با عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) منافات داشته باشد.

شیخ صدوق در کتاب‌های آمالی، علل الشرائع، معانی الاخبار و عیون اخبار الرضا با چند سند، روایتی نقل می‌کند که دلالت برنهی و ناپسند بودن پوشاندن نوزاد با پارچه زرد را می‌رساند و اینکه حضرت زهرا -سلام الله علیها- امام حسن مجتبی -سلام الله علیه- را با پارچه زردی پوشاند و رسول خدا -صلی الله علیه و آله و سلم- به آنها فرمود: با این که من شما را از این کار منع کرده بودم، چرا این کار را کردید و حضرت پارچه زرد را کنار انداخته و فرزندش را با پارچه سفید پوشاند و در کتاب‌های دیگر نیز از جمله کفایه الاثر و آمالی شیخ طوسی و… روایاتی نقل شده است که بیانگر نهی یا حد اقل ناپسند دانستن رسول الله بر پوشاندن نوزاد با پارچه زرد را می‌رساند.

این روایات به چند دسته تقسیم می‌شود:

دسته اول: پوشاندن امام حسن با پارچه زرد توسط فاطمه زهرا

این روایات با چند سند از شیخ صدوق نقل شده و بقیه کتاب‌ها از جمله وسائل الشیعه و … آن را از شیخ صدوق نقل کرده‌اند.

یک: در آمالی با یک سند[۱]

أحمد بن حسن قطان (مذهبش مشخص نیست و نامش در کتاب‌های اولیه رجال نیز نیامده است و فقط شیخ صدوق از او روایت نقل کرده و از وی با رحمه الله علیه یاد می‌کند که برخی این سخن را دلیل بر وثاقت او می‌دانند، اما مرحوم خوئی می‌نویسد: این سخن نه تنها دلیل بر وثاقت نیست و بلکه دلیل بر مدح هم نیست زیرا ائمه اطهار (سلام الله علیهم) برای برخی ترحم کرده‌اند در حالی که ثقه نبودند)[۲] از حسن بن علی سکری (مجهول است و نامش در کتب رجالی نیامده است) از محمد بن زکریا (بن دینار غلابی که امامی و ثقه است) از عباس بن بکار (مجهول است) از حرب بن میمون (مجهول است) از ابی حمزه ثمالی از زید از پدرش امام سجاد (سلام الله علیه…).

با توجه به ثقه نبودن راویان این حدیث به جز محمد بن زکریا و ابی حمزه ثمالی، این روایت قابل استناد نیست.

دو: در علل الشرائع با سه سند[۳]

۱- أحمد بن حسن قطان (در سند آمالی گذشت که وثاقتش ثابت نیست) از أبو سعید حسن بن علی بن حسین سکری (در سند آمالی گذشت که مجهول است) از أبو عبد الله محمد بن زکریا بن دینار غلابی (در سند آمالی گذشت که ثقه بود) از علی بن حکیم جحدری (مجهول است) از ربیع بن عبد الله (مجهول است) از عبد الله بن حسن مثنی (نوه امام مجتبی (سلام الله علیه) که مجهول است) از امام باقر (سلام الله علیه) از پدرش از جابر بن عبد الله انصاری…

سند این روایت نیز قابل استناد نمی‌باشد.

۲- أحمد بن الحسن قطان (در سند آمالی گذشت) از أبو سعید حسن بن علی بن حسین سکری (در سند آمالی گذشت) از شعیب بن واقد (مهمل است یعنی فقط نامش در کتاب‌های رجال آمده ولی مدح یا ذم نشده است) از اسحاق بن جعفر بن محمد (مجهول) از حسین بن عیسی (مجهول است) از زید بن علی از پدرش امام سجاد از جابر بن عبد الله انصاری …

سند این روایت نیز قابل استناد نمی‌باشد.

۳- همان سند کتاب آمالی شیخ صدوق است که معتبر نیست.

سه: در معانی الاخبار با دو سند[۴]

۱- أحمد بن حسن قطان (در سند آمالی گذشت) از حسن بن علی سکری (در سند آمالی گذشت) از محمد بن زکریا جوهری (بن دینار غلابی که در سند آمالی گذشت) از عباس بن بکار (مجهول) از عباد بن کثیر (از اهل سنت است که علمای اهل سنت وی را طرد کرده‌اند و شیعه نیز روایات وی را قبول ندارد)[۵] از أبی زبیر (محمد بن مسلم که مجهول است) از جابربن عبد الله انصاری…

سند این روایت نیز قابل استناد نمی‌باشد. ۲- أحمد بن حسن قطان از حسن بن علی السکری از محمد بن زکریا جوهری از عباس بن بکار (همانند سند اول) از أبو بکر هذلی (مجهول است) از أبی زبیر (همانند سند اول) از جابر بن عبد الله انصاری….

سند این روایت نیز قابل استناد نمی‌باشد.

چهار: در عیون اخبار الرضا با سه سند[۶]

۱- أبو حسن محمد بن علی بن شاه فقیه مروزی (مجهول است) از أبو بکر بن عبد الله نیسابوری (مجهول است) از أبو القاسم عبد الله بن أحمد بن عامر بن سلیمان طائی (مهمل) از پدرش (مهمل) از امام رضا سلام الله علیه….

سند این روایت نیز قابل استناد نمی‌باشد.

۲- أبو منصور أحمد بن إبراهیم بن بکر خوری از أبو إسحاق إبراهیم بن هارون بن محمد خوری از جعفر بن محمد بن زیاد فقیه خوری در نیسابور از أحمد بن عبد الله هروی شیبانی از امام رضا سلام الله علیه…. (همه راویان مهمل هستند و توثیق نشده‌اند).

سند این روایت نیز قابل استناد نمی‌باشد.

۳- أبو عبد الله الحسین بن محمد اشنانی رازی عدل به بلخ (مجهول است) از علی بن محمد بن مهرویه قزوینی (مهمل است) از داود بن سلیمان فرا (مهمل است) از امام رضا سلام الله علیه…

سند این روایت نیز قابل استناد نمی‌باشد.

نتیجه

  1. با توجه به اشتراک احمد بن حسن قطان و حسن بن علی سکری و محمد بن زکریا در روایت آمالی و سند اول و دوم و سوم کتاب علل الشرائع و سند اول و دوم کتاب معانی الاخبار؛ این روایات یک روایت بیشتر نیست و از نظر سندی هم هیچ‌کدام‌شان اعتبار ندارند و ضعیف هستند.
  2. هر سه روایت در عیون اخبار الرضا (سلام الله علیه) اعتبار ندارند و ضعیف هستند.

دسته‌دوم: پوشاندن امام حسن با پارچه زرد توسط اسماء بنت عمیس

شیخ طوسی در روایتی نقل کرده است که اسماء بنت عمیس می‌گوید: من قابله امام حسن و امام حسین بودم و وقتی امام حسن مجتبی متولد شد آن حضرت را با پارچه زرد پوشانده و خدمت رسول الله بردم و آن حضرت فرمود: مگر من شما را از این کار نهی نکرده بودم پس چرا این کار را کردید و سپس رسول خدا، امام را با پارچه‌ای سفید پوشاند.[۷] این روایت نیز علاوه بر ضعف سندی، نمی‌تواند درست باشد زیرا اسماء بنت عمیس در زمان ولادت امام حسن و امام حسین با شوهرش جعفر بن طیار در حبشه بود و در سال ششم یا هفتم هجری به مدینه آمد و با این نگاه نمی‌تواند قابله آن دو امام باشد.

دسته سوم: امام حسین به جای امام حسن مجتبی

در روایات دیگری به جای امام حسن مجتبی، امام حسین آمده است از جمله اینکه حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود: حسین را با پارچه زرد خدمت رسول الله بردم و حضرت آن را کنار انداخت و فرزندم را با پارچه سفیدی پوشاند.[۸] در این روایت اشاره به نهی رسول خدا نشده است، هر چند سند این روایت نیز به خاطر مجهول بودن برخی از روات معتبر نیست. روایت دوم این کتاب هم به همین مضمون است،[۹] اما از نظر سندی ضعیف و غیرقابل اعتماد می‌باشد.

نتیجه

این روایات هیچ‌کدام سند معتبری ندارند و کسی از فقها فتوا به حرام بودن پوشاندن نوزاد با پارچه زرد نداده است و از همین روست که خود شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه که کتاب فتوایی‌اش می‌باشد، این روایات را نیاورده است و این یعنی خود وی نیز چنین روایاتی را قبول نداشتند و فقط به مناسبت موضوع ولادت امام حسن مجتبی (سلام الله علیه) آنها را نقل کرده‌اند.


مطالعه بیشتر


منابع

  1. ابن بابویه، محمد، الامالی، مجلس ۲۸، ص۱۳۴، حدیث۳.
  2. خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، ج۲، ص۸۶.
  3. ابن بابویه، محمد، علل الشرائع، ج۱، ص۱۳۷، باب ۱۱۶ باب العله آلتی من أجلها سمی الأکرمون علی الله تعالی محمدا و علیا و فاطمه و الحسن و الحسین صلوات الله علیهم، حدیث۵.
  4. ابن بابویه، محمد، معانی الاخبار، باب معانی أسماء محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین و الأئمه، ص۵۷، حدیث۶.
  5. نرم‌افزار نور الدرایه.
  6. ابن بابویه، محمد، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۵، باب ۳۱ باب فیما جاء عن الرضا ع من الأخبار المجموعه، حدیث۵.
  7. طوسی، محمد، الأمالی، قم، دار الثقافه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ص۳۶۷.
  8. خزاز رازی، علی، کفایه الأثر فی النصّ علی الأئمه الإثنی عشر، قم، بیدار، ۱۴۰۱ ق، باب ما جاء عن فاطمه صعن النبی صفی النصوص علی الأئمه الاثنی عشر، ص۱۹۳.
  9. خزاز رازی، علی، کفایه الأثر فی النصّ علی الأئمه الإثنی عشر، قم، بیدار، ۱۴۰۱ ق، باب ما جاء عن فاطمه صعن النبی صفی النصوص علی الأئمه الاثنی عشر، ص۱۹۳.