شأن نزول سوره کوثر
در خصوص علت نزول سوره کوثر توضیح دهید؟
شأن نزول
گفته شده است که سوره کوثر در جواب عاص بن وائل نازل گردید و نقلهایی در این مورد وجود دارد:
- عاص وارد مسجد الحرام شد و با پیامبر اسلام(ص) در باب بنیسهم صحبت کرد. سپس عاص نزد بزرگان قریش که در مسجد الحرام نشسته بودند، رفت. پرسیدند: با چه کسی حرف میزدی؟ گفت: با این ابتر (و مقصودش حضرت محمد(ص) بود) چرا که در همان روز عبدالله پسر پیامبر(ص) از خدیجه، در گذشته بود و عرب مرد بی پسر را ابتر مینامیدند. این سوره به این مناسبت نازل شد.
- همچنین نقل شده است زمانی که نزد عاص بن وائل سهمی نام پیامبر اسلام را میبردند، میگفت: ولش کنید او ابتر است و وارث پسر ندارد. اگر بمیرد نامش فراموش میگردد و از دست او خلاص میشویم. از این رو سوره کوثر در جواب او نازل گردید.
- عطاء از ابن عباس روایت میکند که عاص بن وائل به محمد(ص) شماتت میکرد و میگفت تو ابتری. خداوند این سوره را در جواب او نازل کرد که دشمن تو خود ابتر است و ما تو را کوثر [یعنی فزونی در نسل و خیر و شفاعت] عطا کردهایم.[۱]
کوثر، ذریه رسول خدا(ص)
علامه طباطبایی در ذیل سوره کوثر مینویسد: روایات بسیاری نقل شده که این سوره در پاسخ کسی نازل شده که رسول خدا(ص) را به اجاقکوری زخم زبان زد و این زخم زبان هنگامی بود که قاسم و عبدالله دو فرزندان رسول خدا(ص) از دنیا رفتند.
و به جهت اینکه مقصود امید دادن به رسول خدا(ص) بود، آیه از واژه اعطاء استفاده کرد: ﴿إِنَّا أَعْطَیْناک الکوثر؛ ما به تو کوثر عطا کردیم.﴾(کوثر:۱)
این سوره دارای این دلالت است که فرزندان فاطمه(س)، ذریه رسول خدا(ص) هستند، و این خود یکی از خبرهای غیبی قرآن کریم است. زیرا خداوند بعد از درگذشت پیامبر(ص)، در نسل آن حضرت، برکت قرار داد.[۲]
بر اساس تفسیر نمونه، عربها طبق سنت خود، برای فرزند پسر اهمیت فوقالعاده ای قائل بودند، بعد رحلت قاسم و عبدالله فرزندان پیامبر(ص)، آنها فکر میکردند با رحلت حضرت محمد(ص) برنامههای او به خاطر نداشتن فرزند ذکور تعطیل خواهد شد و خوشحال بودند. قرآن مجید نازل شد و به آنها پاسخ گفت و خبر داد که دشمنان او ابتر خواهند بود، بشارتی که در این سوره داده شده از یک سو ضربهای بر دشمنان اسلام بود و از سوی دیگر آرامشی برای رسول الله(ص) که بعد از شنیدن این لقب زشت و توطئه دشمنان، غمگین شده بود.[۳]
منابع
- ↑ ر. ک. قرشی، علی اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، چاپ سوم، ۱۳۷۷ش، ج۱۲، ص۳۷۵؛ ر.ک. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۳۶۸.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، محمد باقر، قم، جامعه مدرسین، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۲۰، ص۶۳۹.
- ↑ تفسیر نمونه، همان، ج۲۷، ص۳۶۹.