مهمترین نگرانی پیامبراسلام(ص) در پایان عمر

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۸ توسط Golpoor (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

مهمترین دغدغه و نگراني پيامبر اسلام(ص) در آخر عمر مبارکشان چه بود؟

جلوگیری از غصب خلافت امام علی(ع) توسط جریان نفاق تنها دغدغه و نگراني پيامبر اکرم(ص) در اواخر عمر مبارکشان دانسته شده است. پیامبر(ص) با تشکیل سپاه اسامه و همچنین درخواست دوات و قلم در اواخر عمر تلاش زيادی نمود تا جلوي تحرکات مرموز جريان نفاق را بگيرد؛ اما در نهايت، شرايط به گونه‌اي شد که اين جريان پس از رحلت پيامبر اکرم(ص) امور سياسي را قبضه کرد و خليفه بر حق پيامبر را خانه‌نشين نمود.

جلوگیری از غصب خلافت

آخرين روزهاي زندگاني پيامبر اسلام(ص) از فصول بسيار حساس و دقيق تاريخ اسلام دانسته شده و آن روزها را برای اسلام و مسلمانان، ساعات و لحظه هاي دردناکي قلمداد کرده‌اند.[۱]

گفته شده است که پيامبر(ص) از حرکت‌هاي زننده و فعاليت‌هاي سري برخي از دختران آنان که از همسران خود وي به شمار مي‌رفتند، آگاه شد و با تبي شديد، وارد مسجد شد و در کنار منبر ايستاد و با صداي بلند به طوري که صدايش از بيرون مسجد شنيده مي شد، رو به مردم کرد و فرمود: اي مردم! آتش(فتنه) برافروخته شده و فتنه مانند پاره‌هاي شب تاريک، روي آورده و شما هيچ نوع دستاويزي بر ضد من نداريد. من حلال نکردم مگر آنچه را که قرآن حلال نموده و تحريم ننمودم، مگر آنچه را که قرآن تحريم نموده است.[۲]

اين جمله حاکي از نگراني شديد پيامبر اکرم(ص) از آينده و سرنوشت اسلام دانسته شده است. به باور برخی از محققان، مقصود از آتش همان آتش فتنه و افتراق و دو دستگي بود که در کمين مسلمانان قرار گرفته بود و پس از درگذشت پيامبر اکرم(ص) شعله‌ور گرديد و تا به امروز ادامه پیدا کرده است.[۳] مهمترین نگرانی پیامبر اسلام(ص) در اواخر عمر، توطئه برخی از صحابه برای غصب خلافت و اختلاف و پراکندگی مسلمانان دانسته شده است که با اقداماتی چون تشکیل سپاه اسامه و درخواست دوات و قلم در لحظات آخر عمر سعی نمود تا از این توطئه جلوگیری کند.

تشکیل سپاه اسامه

به باور برخی از محققان پيامبر اسلام(ص) که از نیات برخی صحابه برای غصب خلافت آگاه بود، برای خنثي کردن فعاليت آنان از تمام سران صحابه خواست تا در سپاهی به فرماندهی اسامة بن زيد شرکت کنند و هرچه زودتر سرزمين مدينه را به قصد نبرد با روميان ترک نمايند؛ اما اشخاصی چون عمر، ابوبکر و ابوعبيده جرّاح به بهانه‌هاي مختلف از شرکت در سپاه اسامه خودداري کرده و حتي سپاه را از حرکت بازداشتند.[۴]

طبق باور شیعیان، منظور پيامبر(ص) از تشکیل سپاه اسامه، خالی کردن مدینه از رجال سياسي که ممکن بود بر ضد جانشين بلافصل وي یعنی امام علي(ع) دست به تحرکاتي بزنند؛ اما آنان نه تنها مدينه را ترک نکردند، بلکه کوشش کردند تا جلوی هر نوع فعاليت و کاري را که مربوط به تحکيم موقعيت امام علي(ع)باشد، بگيرند و به عناوين مختلف پيامبر اکرم(ص) را از مذاکره و گفتگو پيرامون اين موضوع، منصرف سازند.[۵]

مخالفت علني برخي از صحابه چون عمر، ابوبکر و ابو عبيده جرّاح و سرپيچي آنان از شرکت در سپاه اسامه بن زيد، حاکي از يک سلسله فعاليت‌هاي زير زميني دانسته شده که پس از درگذشت پيامبر(ص) حکومت و فرمانروايي و امور سياسي اسلام را قبضه کنند و جانشين رسمي پيامبر(ص) را که در غديرخم، تعيين شده بود، از حق خود محروم کنند.[۶]

شیخ مفید معتقد است تأکید پیامبر اکرم(ص) به صحابه از جمله ابوبکر و عمر به شرکت در جیش اسامه به خاطر پیش‌بینی این توطئه بود.[۷]

درخواست دوات و قلم

یکی دیگر از اقدامات پیامبر برای جلوگیری از توطئه و گمراهی مسلمانان پس از وفاتشان، درخواست قلم و کاغذ بود که عمر بن خطاب با متهم کردن پیامبر به هذیان‌گویی، مانع از نوشتن وصیت پیامبر(ص)گردید.[۸] در کتب قدیمی شیعه مثل کتاب سلیم بن قیس که از تابعین رسول خدا(ص) است نقل شده که آبان به ابی عیاش از سلیم نقل می‌کند به اتفاق جمعی از شیعیان در خانه عبدالله بن عباس بودیم که یادی از رسول خدا(ص) و هنگام وفات آن حضرت شد. ابن‌عباس به گریه افتاد و گفت در نزد حضرت بودیم در روزی که رحلت کردند، فرمودند برایم کتف (گوسفندی) بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که بعد از آن گمراه نشده و با هم اختلاف نکنید…[۹]


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱ـ سيره رسول خدا(ص) نوشته رسول جعفريان.

۲ـ فروغ ابديت نوشته آيت الله جعفر سبحاني، جلد دوم.


منابع

  1. جمعي از نويسندگان، دايره المعارف تشيع، تهران، سازمان دايره المعارف تشيع، چاپ اول، ۱۳۶۸ش، ج۲، ص۹۱و۹۲.
  2. ابن سعد، الطبقات الکبري، بيروت، داربيروت للطباعه و النشر، چاپ اول، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۲۱۷ و ۲۱۸؛ ابن هشام، السيره النبويه، تهران، انتشارات ايران، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۴، ص۳۰۴؛ آيت الله سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، قم، نشر دانش اسلامي، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۴۹۱ و ۴۹۲.
  3. سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، قم، نشر دانش اسلامي، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۴۹۱ و ۴۹۲.
  4. جمعي از نويسندگان، دايره المعارف تشيع، تهران، سازمان دايره المعارف تشيع، چاپ اول، ۱۳۶۸ش، ج۲، ص۹۱و۹۲.
  5. جمعي از نويسندگان، دايره المعارف تشيع، تهران، سازمان دايره المعارف تشيع، چاپ اول، ۱۳۶۸ش، ج۲، ص۹۱و۹۲.
  6. سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، قم، نشر دانش اسلامي، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۴۹۱ و ۴۹۲.
  7. شیخ مفید، محمد بن محمد؛ الارشاد، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۳.
  8. ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بی‌تا؛ ج۲، ص۱۸۷؛ مسلم، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ج۵، ص۷۶؛ ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنة النبویة، محقق محمد رشاد سالم، ریاض، جامعة الامام محمد بن سعود الاسلامیة، ۱۴۰۶ق، ج۶، ص۱۹.
  9. کتاب سلیم بن قیس (تابعین)، تحقیق محمد باقر انصاری، ص۳۲۵.