بیت المقدس

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۵ توسط Shamloo (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

در صورت امکان در مورد بيت المقدس از پيدايش تاکنون توضيح دهيد؟

شهر بيتُ المُقَدَّس يا بيتُ المَقْدِس يا قُدس شهری است باستانی در سرزمين فلسطين که در ۳۵ درجه و ۱۳ دقيقهٔ طول شرقی و ۳۱ درجه و ۵۰ دقيقهٔ عرض شمالی، در غرب آسيا و شمال خاورميانه واقع شده است.[۱]

بیت المقدس از آغاز تا فتح اسلامی

بنابر شواهد باستان شناختي، سابقه ي حيات بشر در منطقه ي بيت المقدس به دوره ي نخست از دوران چهارم زمين شناسي باز مي گردد. همچنين شواهدي از دوره ي پارينه سنگي در اطراف اين ناحيه به دست آمده و نقاط مسکوني باستاني متعددي مربوط به دوره هاي ميان سنگي و نو سنگي هم در اينجا شناسايي شده است. گفته اند: در اواخر عصر مفرغ، بيت المقدس به صورت دژي بود که عربهاي کوچنده از جزيره العرب در حدود سال ۳۰۰۰ ق ، آن را برآورده بودند.

از نوشتار هاي تل العمارنه و نيز از عهد عتيق مي توان اطلاعات بيشتري درباره ي بيت المقدس اواخر عصر مفرغ به عنوان دولت شهري کنعاني به دست آورد که با عبرانيان مهاجم در ستيز بودند؛ اما با وجود همه ي فراز و نشيب ها اين شهر تا روزگار داوود نبي(ع) در دست يبوسيان، از کنعانيان باقي ماند. پژوهش هاي باستان شناختي نشان مي دهد که بيت المقدس در زمان کنعانيان، شکلي بيضوي با ۴ دروازه در ۴ جهت اصلي داشت حادثه ي فتح بيت المقدس به دست داوود(ع) در سده ي ۱۱ ق . م و انتقال «تابوت عهد» به اين شهر، در عهد عتيق آمده است.

بيت المقدس به روزگار فرمانروايي حضرت سليمان(ع) ، توسعه ي بسيار و نيز موقعيت و اهميتي خاص يافت و از آن پس، مرکز تحولات بزرگ و کوچک ديني و اجتماعي گرديد؛ چنان که چند بار ميان خاندان داوود و شاهان يهود و فرمانروايان آشوري، دست به دست شد و سرانجام بابليان بر آن جا چيره شدند.[۲]

کورش، شاهنشاه ايران، بابل را گشود و يهوديان را از اسارت رهانيد و اجازه داد که بيت المقدس و معابد آن را باز سازي کند. از اين پس در تمام دوره ي هخامنشي، بيت المقدس ايالتي در قلمرو ايران به شمار مي رفت.[۳]

مقارن سقوط هخامنشيان، اين شهر در زمره ي متصرفات اسکندر قرار گرفت. پس از مرگ او مصريان، و آن گاه سلوکيان بر آن جا استيلا يافتند.

در سال ۶۳ ق.م، روميان و در سال ۴۰ ق. م پارتيان ايراني بر بيت المقدس مسلط شدند و اندکي بعد هرود به ياري روميان بر بيت المقدس استيلا يافت. حضرت عيسي(ع) در دوره ي حکومت هرود متولد شد.

در سال هاي ۶۶ و ۱۳۲ م شورشهايي بزرگ در بيت المقدس روي داد که به شدت از سوي روميان سرکوب شد. سرزمين فلسطين و بيت المقدس در سال ۱۳۲ م به متصرفات قسطنطنين، امپراطور مسيحي روم افزوده شد. در اين دوره کليساها و انبيه ي ديني مسيحي رو به توسعه نهاد و گروه هاي مسيحي به اين شهر کوچيدند و در آن جا اقامت گزيدند.[۴]

پس از تجزيه ي امپراطوري روم، فلسطين در قلمرو و دولت بيزانس قرار گرفت. مدتي بعد در پي شکست روميان از ساسانيان، بيت المقدس به متصرفات ايران افزوده شد؛ ولي در تحولات نظامي و سياسي بعدي، شهر دوباره تا فتح آن به دست مسلمانان به دست بيزانسيان افتاد.[۵]

دورهٔ اسلامی تا عصر عثمانی

فتح شام در اواخر خلافت ابوبکر آغاز شد و حدود ۳ سال بعد، مسلمان ها به دروازه هاي بيت المقدس رسيدند.[۶] آورده اند که ابو عبيده بن جراح پس از تسخير دمشق، در حمله به بيت المقدس مردد بود. پس نامه به عمر نوشت و خليفه به توصيه علي(ع) دستور داد روانه ي بيت المقدس شود. ابو عبيده نيز پي در پي سپاهياني به آن جا فرستاد و شهر را به محاصره گرفت.[۷] چندي بعد، ابو عبيده، مردم شهر را به تسليم دعوت کرد و کار سرانجام به صلح انجاميد و خليفه ي دوم خود به درخواست مردم شهر بيامد و صلح نامه نوشتند و دروازه هاي شهر را گشودند. مطابق اين عهد نامه، مردم بر جان و مال و دين خود ايمن شدند؛ بدين سان که اگر مي ماندند، بايستي جزيه مي دادند و زير حمايت مسلمان ها قرار مي گرفتند. و اگر مي خواستند،مي توانستند اموال منقول خود را برداشته، به جاي ديگر بروند.[۸]

جریان فتح بيت المقدس توسط مسلمانان در ربيع الآخر سال ۱۶ هـ . ق[۹] و به روايتي در سال ۱۷ هـ . ق اتفاق افتاد.[۱۰]

چنان که از آن صلحنامه و گزارش هاي مربوط به سالهاي بعد، پيداست، مسلمان ها رفتاري تساهل آميز با صاحبان اديان، بويژه يهوديان که از سوي رومي ها در زحمت و آزار بودند، پيش گرفتند و بدين سبب، بيت المقدس به مرکز اديان بزرگ الهي و شهر صلح و آرامش تبديل شد.

از اين زمان تا دهه ي ۷۰ هـ . ق، حادثه ي بزرگي در اين شهر اتفاق نيفتاد.[۱۱] به روز گار قيام عبدالله بن زبير در حجاز و بازگويي کارهاي زشت مروانيان که شاميان را نسبت به خلفا بد بين مي کرد، عبدالملک بن مروان براي جلوگيري از سفر مردم به حجاز براي حج، به بناي قبه الصخره و جامع الاقصي دست زد تا شاميان براي حج به آن جا بروند. در تمام سالهايي که ابن زبير به حجاز تسلط داشت، شاميان در موسم حج به طواف آن قبه مي رفتند و همان جا قرباني مي کردند.[۱۲] فرزند و جانشين او، وليد هم چند قبه ي ديگر در بيت المقدس بنا کرد.[۱۳]

مسجد الاقصي بنايي سخت با شکوه بود و به نام هر پيامبر بزرگ، محرابي داشت. بيت المقدس در اين زمان، يکي از شهرهاي مهم ولايت فلسطين به شمار مي رفت.[۱۴] اما اين شهر در اواخر حکومت امويها و در پي شورش بر ضد مروان بن محمد، آسيب ديد. منصور عباسي در سال ۱۴۰ ق به قدس رفت و مسجد و قبه را که خرابي ها در آن راه يافته بود، آباد ساخت و تغييراتي در نقشه ي مسجد داد.[۱۵]

بيت المقدس در طي سه قرن اول خلافت عباسي، نقش تاريخي قابل توجهي نداشت. ظهور فاطميان و تسلط آنان بر اين شهر در سال ۳۵۸ هـ . ق، آن را وارد مرحله اي جديد از تاريخ حيات خود کرد.[۱۶] مقدسی در نيمه ي دوم قرن ۴ ق ازآن به عنوان شهري کثيف و گران با حاکماني نالايق و ستمگر ياد کرده است.[۱۷]

تسلط فاطميان بر بيت المقدس با ظهور سلاجقه، مدتي خاتمه يافت ملکشاه در سال ۴۷۷ هـ . ق يکي از غلامان خود به نام ارتق بن اکشک را به موصل فرستاد و او از آن جا به شام رفت و از سوي تاج الدوله نقش بيت المقدس را به اقطاع گرفت. ارتقيان تا سال ۴۹۱ هـ . ق، بر آن جا حکومت کردند و در اين سال بر اثر هجوم الافضل، وزير فاطميان، شهر را رها کردند و مصريان دوباره بر آن جا مسلط شدند.[۱۸]

اما اين تسلط دوامي نيافت و جنگجويان صليبي در روز جمعه ۱۳ شعبان ۴۹۲ هـ.ق، قدس را از مصريها گرفتند و دست به قتل و غارت زدند.[۱۹] بيت المقدس تا سال ۵۸۳ هـ . ق در دست صليبيان بود. در اين سال صلاح الدين ايوبي آن را باز پس گرفت. به دستور وي مسجد الاقصي را باز سازي کردند و در آن نماز خواندند.[۲۰]

کوشش هاي فرنگي‌ها براي تسخير مجد شهر در عصر صلاح الدين ايوبي به جايي نرسيد.[۲۱] در سال ۶۰۰ ق نيز فرنگي‌ها براي باز پس گيري بيت المقدس کوشش هاي بي نتيجه اي کردند.[۲۲] اما پس از مرگ العادل ايوبي، صليبيان پس از تسخير دمياط رو به بيت المقدس نهادند. المعظم که تاب مقاومت نداشت در محرم ۶۱۶ هـ . ق ديوار هاي شهر را ويران کرد تا فرنگي‌ها پس از چيرگي نتوانند از آن جا به عنوان پايگاهي براي حمله به ديگر نقاط استفاده کنند.[۲۳]

از اين پس، بيت المقدس ميان مسلمان ها و فرنگي‌ها، دست به دست مي شد. در سال ۶۲۶ هـ . ق، بيت المقدس در دست مصريها بود. در همين تاريخ شهر مطابق معاهده اي به فرنگي‌ها واگذار شد و فريدريک دوم، شاه آلمان در کليساي قيامت تاجگذاري کرد. در سال ۶۴۱ هـ . ق، ايوبيان مصر به توسط مماليک ترک، باز بر آنجا مسلط شدند. گرچه مدتي بعد بر اثر کشمکش هاي محلي و تهاجم خوارزميان، شهر به دست صليبيان افتاده ولي خوارزميان به سرعت بر شهر چيره شدند. در سال ۶۵۱ هـ . ق که مماليک مصر رشته ي کارها را در دست گرفتند، خواستند براي مقابله با شامي ها، بيت المقدس را به فرنگي‌ها بدهند ولي وساطت خليفه ي عباسي، کار را به صلح کشاند و بيت المقدس در دست مصريها باز ماند.[۲۴]

عصر عثمانی

از سال ۱۵۱۷ م بيت المقدس تحت اداره ي حکومت عثماني درآمد و همچنان در دست آنان قرار داشت تا آن که در سال ۱۹۱۷ م ۱۳۳۷ هـ امپرياليسم انگليس به همکاري نيروهاي متفقين و سربازان «انقلاب عربي» آن جا را تصرف کردند.[۲۵] بعد از فتح بيت المقدس، فرمانده سپاه انگلستان اعلام کرد که اين منطقه ازاين به بعد توسط يک حکومت نظامي به نام «اداره ي جنوبي متصرفات دشمن» تابع فرماندهي لشکر، اداره خواهد شد.[۲۶]

در دوران قيموميت انگلستان بر اين شهر، تلاش زيادي براي يهودي سازي اين شهر (با مهاجرت هاي ترغيبي يهوديان از سراسر جهان) صورت گرفت و اعتراضات و درگيري هاي زيادي به دنبال داشت تا اين که در سال ۱۳۲۶ هـ . ق، ۱۹۴۷ م دولت بريتانيا اعلام کرد که قيمومت خود را در ۱۵ آوريل ۱۹۴۸ ملغي خواهد ساخت و سرانجام در ۱۴ ماه مه، آخرين فرمانده عالي بريتانيا از فلسطين خارج شد و قيمومت اين کشور عملاً ملغي گرديد. در همين سال، سازمان ملل، اين مسئله را مطرح ساخت که بيت المقدس به صورت شهري بين المللي در آيد. با رد اين پيشنهاد از سوي دولت هاي عربي، بر اساس قطعنامه ي سازمان ملل، بيت المقدس به دو نيم شرقي (شامل شهر کهن در اختيار عربها) و غربي (در دست يهوديان) تقسيم شد.

طي جنگ ۶ روزه در ۷ ژوئن ۱۹۶۷م اسرائيل، بخش شرقي را نيز تصرف کرد. حادثه ي ديگري که در اين سال اتفاق افتاد، آتش سوزي مسجد الاقصي بود که موجب برانگيخته شدن احساسات مسلمانان شد. به دنبال آن و براي رسيدگي به اين موضوع، سازمان کنفرانس اسلامي در رباط (پايتخت مراکش) برگزار شد و کشور هاي اسلامي، اسرائيل را مسئول اين آتش سوزي اعلام کردند.[۲۷]

خلاصه: از زمان اشغال فلسطين و بويژه بيت المقدس تا کنون قيام ها و مبارزات بسيار خونباري شکل گرفته است. در سال هاي اخير نيز به دنبال ورود «شارون» به مسجد الاقصي درگيريهاي خونين بين فلسطينيان و صهونيست ها به وجود آمده است که هر روز هم ادامه دارد.

مطالعه بیشتر

۱. کتاب سرگذشت فلسطين، تأليف اکرم زعيتر ترجمه ي آيه الله هاشمي رفسنجاني مراجعه شود.

منابع

  1. دايره المعارف تشيع، موسسهٔ دايرة المعارف تشيع با همکاری شرکت نشر يادآوران، چاپ اول، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۵۵۸.
  2. دايره المعارف بزرگ اسلامي، مرکز دايره المعارف بزرگ اسلامي، چاپ اول، ۱۳۸۳ هـ ش،جلد سيزدهم، ص۳۰۰ و ۳۰۱.
  3. پرفسور محمد آ. دندامايف، تاريخ سياسي هخامنشيان، ترجمه ي خشايار بهاري، تهران، نشر کارنگ، ۱۳۸۱ هـ ش، چاپ اول، ص۸۴ و ۸۵.
  4. دايره المعارف بزرگ اسلامي، پیشین، جلد سيزدهم، ص۳۰۱.
  5. تئودور نولدکه، تاريخ ايرانيان و عربها در زمان ساسانيان، ترجمه ي زرياب، عباس ، انتشارات انجمن آثار ملي، چاپ اول، ۱۳۵۸هـ . ش، ص۴۳۱ و ۴۳۲.
  6. بلاذري، احمد بن يحيي بن جابر، فتوح البلدان، ترجمه و تعليقات و مقدمه از دکتر توکل، محمد نشر نقره، چاپ اول، ۱۳۳۷ هـ . ش، ص۲۰۰.
  7. واقدي، فتوح الشام، جلد اول، ص۳۱۸.
  8. تاريخ طبري، چاپ چهارم، قاهره، دار المعارف، ۱۳۸۲ هـ .ق، جلد سوم، ص۶۰۸ و ۶۰۹.
  9. تاريخ طبري، بيروت، دار القاموس الحديث، جلد چهارم، ص۱۶۰.
  10. ياقوت حموي، معجم البلدان، بيروت،دارالکتب العلميه، چاپ اول، ۱۴۱۰ هـ . ق، جلد پنجم، ص۱۹۹.
  11. دايره المعارف بزرگ اسلامي، پیشین، جلد سيزدهم، ص۳۰۲.
  12. ابن کثير، البدايه و النهايه، بيروت،دار الکتب العلميه، جلد ۸،ص ۲۸۳.
  13. همان،جلد ۹، ص۱۶۵.
  14. ابو الفداء، تقويم البلدان، ترجمه ي عبدالمحمد آيتي، انتشارات بنياد فرهنگ ايران، چاپ اول، ۱۳۴۹ هـ . ش، ص۲۴۴.
  15. البدايه و النهايه، جلد ۸، ص۲۸۱.
  16. دايره المعارف بزرگ اسلامي، پیشین، جلد سيزدهم، ص۳۰۲.
  17. مقدسي، احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم، ترجمه ي نقي منزوي، دکتر علي، شرکت مولفان و مترجمان ايران، ۱۳۶۱ هـ . ش، ص۲۳۴ و ۲۳۵.
  18. ابن ميسر، اخبار مصر، قاهره، ص۶۵ و ۶۶.
  19. البدايه و النهايه، جلد ۱۲، ص۱۵۶.
  20. همان، ج۱۲، ص۳۲۲ ـ ۳۲۴.
  21. همان، جلد دوازدهم، ص۳۴۶.
  22. همان، جلد سيزدهم، ص۳۶.
  23. همان، جلد سيزدهم، ص۸۳.
  24. دايره المعارف بزرگ اسلامي،پیشین، ص۳۰۳.
  25. خسروشاهي، سيد هادي تاريخ بيت المقدس و مسأله ي فلسطين،۱۳۵۴ ش، چاپ اول، ص۲۵.
  26. زعيتر، اکرم، سرگذشت فلسطين يا کار نامه ي سياه استعمار، ترجمه ي هاشمي رفسنجاني، اکبر، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، ۱۳۶۲ هـ . ش، ص۱۱۹.
  27. دايره المعارف بزرگ اسلامي، پیشین، جلد سيزدهم، ص۳۰۴ و ۳۰۵.