عصمت حضرت زهرا(س)

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۲۴ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}}سؤال: آيا عصمت حضرت زهراء (عليها السلام) ذاتي است.؟ پاسخ : عصمت در...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

سؤال: آيا عصمت حضرت زهراء (عليها السلام) ذاتي است.؟

پاسخ :

عصمت در لغت به معناي مصونيت و منع است. بر اين اساس به چيزي که جنبه محافظت و نگهداري دارد «عصمت» گفته مي شود و لذا عرب به طناب و ريسماني که بار و اجناس را مي بندد تا از پراکنده شدن حفظ کند «عصام» مي گويند.[۱]

عصمت در هیچ یک از معصومین ((ع))، یک امر ذاتی نیست بلکه ملکه و نيرويي است که از طرف خدا به فرد معصوم عطا مي شود و با وجود آن، انگيزه براي ترک طاعت يا ارتکاب معاصي وجود ندارد[۲]؛ زيرا سير اختياري انسان داراي دو ركن اساسي است: علم و اراده. ما اگر دچار معصيت مي شويم، يا نسبت به زشتي گناه آگاهي كامل نداريم و يا از اراده اي قوي براي ترك آن برخوردار نيستيم. هر چه اين دو عامل تقويت شوند، دايره ي گناهان آدمي، تنگ تر و تنگ تر خواهد شد. معصومين كساني هستند كه هم از نظر شناخت چنان اند كه زشتي و ناپسندي هر كار بدي را به چشم دل مي بينند و هم به لحاظ اراده چنان قدرتي دارند كه طوفان غرايز حيواني، عنان اختيار را از كف آنان نمي ربايد. همه ي ما مرتبه اي از چنين مصونيت هايي را تجربه نموده ايم; به عنوان مثال، خوردن برخي از نجاسات، حتّي به فكر هيچ عاقلي هم خطور نمي كند، چه رسد به اين كه جامه ي تحقّق پوشد[۳].

خداوند درباره عصمت فرشتگان و مصونيت پيامبر اکرم((ص)) در گرفتن وحي و رساندن آن به مردم بيان گويا و روشني دارد:

«لا يعصون الله ما أمرهم و يفعلون ما يؤمرون»[۴] بدانچه خدا به آن ها امر کند مخالفت نمي کنند و انجام مي دهند. «و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي»[۵] از روي ميل و هواي نفساني سخن نمي گويد؛ بلکه وحي الهي است که به او القاء مي گردد.

عصمت موهبت الهي است نه ذاتی:

عصمت در هیچکدام از معصومین ذاتی نیست اما در اين که عصمت انبياء و ائمه و حضرت زهرا(ع) اکتسابي است يا خدادادي، آيات و روايات زيادي وجود دارد مبني بر اين که عصمت يک موهبت الهي و خدادادي است که از طرف خداوند به فرد معصوم افاضه شده است منتها افاضه چنين نيروي حياتي بدون حساب و کتاب نيست؛ بلکه بايد زمينه هاي لازم، استعداد کافي، انديشه مقتدر، توانمندي جسمي و روحي شايسته اين گوهر گرانبها در افراد فراهم بشود تا مشمول اين لطف بي منتها الهي قرار بگيرد.

عصمت معصومين(ع) از الطاف الهي است اما نه در همه شرايط بلکه بايد زمينه هاي آن بوجود بيايد قسمتي از اين زمينه ها غير اختياري است و از طريق وراثت بدست مي آيد چه آن که در علم «زيست شناسي» ثابت شده که بخشي از صفات خوب و بد از راه وراثت از نسلي به نسلي منتقل مي گردد و قسمتي هم از طريق تعليم و تربيت.

دو عامل عمده ديگر نيز در افاضه عصمت وجود دارد: يکي مجاهدت هاي فردي انبيا و ائمه(ع) پيش از رسيدن به منصب الهي بوده و لذا مورد امتحانات سختي قرار مي گرفتند تا زمينه افاضه عصمت نهايي فراهم گردد. ديگري آگاهي خداوند از فعاليت هاي ثمربخش آنان و اين که اين گروه پس از مأموريت با جديت تمام در راه جهاد فردي اجتماعي تلاش خواهند کرد».[۶]

دانشمندان و بزرگان علم کلام نيز با استفاده از آيات و روايات، عصمت را موهبت الهي دانسته اند نه اکتسابي، شيخ مفيد (ره) مي گويد: عصمت تفضلي است از جانب خداوند متعال به کسي که مي داند به عصمت او چنگ مي زند»[۷]

علامه حلي در کشف المراد، سيد مرتضي در تکمله المرتضي ج۲، ص۳۴۷ و نیز فاضل مقداد در این‌باره فرموده اند:

عصمت لطف الهي است و با وجود آن صدور گناه ممتنع و محال مي شود چه اينکه انگيزه اي براي ارتکاب معاصي وجود ندارد؛ ولي در عين حال قدرت انسان بر انجام گناه محفوظ است. بر خلاف اشاعره که عصمت را قدرت بر طاعت و ناتواني از گناه مي داند. البته مرادشان از محال، محال عادي است نه محال عقلي.

دليل نقلي:

در اين باره آيات و روايات زيادي وارد شده مبني بر اين که عصمت موهوبي و از فضل خداوند است:

۱. ولولا فضل الله عليک... اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود عده از آنان در صدد شده بودند که تو را گمراه کنند ولي به لطف خدا جز خودشان را گمراه نتوانند و هرگز ضرر و زياني نمي رسانند در حالي که خدا بر تو کتاب و حکمت فرستاده، و آن چه را قادر به فراگيري نبودي بتو آموخت، به راستي فضل خدا بر تو بي اندازه است»[۸]

۲. «و ما من نعمه فمن الله»[۹] هر نعمتي که به شما رسيده از جانب خدا است. بي ترديد مقام عصمت از بزرگترين نعمت هايي است که انسان با داشتن آن به درجه اعلاي از اخلاص علمي و شهود عيني مي رسد چنان که خود اعتراف مي نمايد: ما شککت في الحق مذاريته»[۱۰] از هنگامي که حق (نيروي عصمت) را به من ارائه دادند ترديدي پيدا نکردم و مصداق «لاريب فيه» شدم.

۳. امام رضا(ع) فرمود: وقتي خدا کسي را براي اداره امور مردم برگزيد سينه اش توسعه مي دهد، قلبش را منبع حکمت مي گرداند... پس او از گناه معصوم؛ از خطا و لغزش مصون است... و اين فضيلتي است از طرف خدا به هر کس که خواسته باشد عطا مي کند»[۱۱]

البته بايد توجه داشت که منظور از خدادادي بودن عصمت، جبري بودن آن نيست که اختيار و اراده را از انسان معصوم سلب کند و وي را در برابر تمامي گناهان بسان مصونيت بعضي از واکسن ها در مقابل بعضي از بيماري ها، واکسينه و بيمه نمايد؛ بلکه منشأ مصونيت در برابر گناه معرفت والا و شهود عيني معصوم نسبت به حقايق امور است که واقعيت ها و آلودگي هاي عيني گناهان را چون شعله جهنم سوزان مشاهده مي کنند «کلا لو تعلمون علم اليقين لترون الجحيم»[۱۲] و لذا عادتا (نه عقلا) محال است به آن نزديک شوند.

بنابراين روشن مي شود که معصومين(ع) نيز داراي اميال و کشش هاي مختلف انساني هستند و در اين گير و دار با اراده و اختيار خود، راه حق و صواب را بر مي گزينند چه آن که خداوند خطاب به پيامبر فرموده: «بگو من نيز مانند شما بشري هستم و لذا در قرآن کريم از پيشوايان دين تمجيد و تعريف و بعنوان الگوي جهان بشريت معرفي شده اند و الا اگر اين کمالات براي آنان قهري و خارج از اراده شان بود ديگر معنا نداشت که تکليف، تمجيد و هشدارها متوجه آنان بشود.

عدالت در افاضه ي عصمت:

در اين که افاضه عصمت به چند نفر و محروميت ديگران چگونه با عدالت الهي که غفور و مهربان است، سازگاري دارد به دو نکته اساسي بايد توجه کرد:

۱. اولا اعطاي عصمت بر اساس ظرفيت، استعداد و شايستگي است و اين هرگز نشانه تبعيض و بي عدالتي نيست منتها راز تفاوت استعدادها را بايد در نظام خلقت جستجو کرد چه آن که بقاي استواري نظام حکيمانه الهي به مقتضاي قانون طبيعت بر اساس همين تفاوت ها است؛ زيرا جامعه بسان پيکره يک انسان است. همان طور که يک فرد براي رفع نيازمندي هاي خود به عضلات مختلف با بافت هاي گوناگون احتياج دارد، و جامعه نيز به سليقه ها، روحيات و استعداد هاي مختلف نيازمند است تا مشکلات زندگي را کنار زده به فراسوي ترقي و تکامل پيش برود.

۲. ثانياً هر مخلوقي هر چه دارد از فضل و کرم خدا است و الا هيچ موجودي از خدا طلبکار نيست تا اگر وصول نشد فرياد بي عدالتي سر بدهد و اگر احياناً تصور تبعيض در افاضه نعمت هاي الهي براي کسي پيدا شود ناشي از عدم درک صحيح حقيقت عدالت و خلط آن با مفهوم مساوات است در اسلام عدالت معتبر است نه مساوات؛ زيرا مساوات عين بي عدالتي و نوعي تبعيض است. عدالت عبارت است از قرار دادن هر چيز به جايي مناسب آن»[۱۳]

۳. ثالثا : خداوند حكيم است و هيچ كار و لطف و فضلش بدون حكمت و دليل و رحجان نيست. اينكه خداوند عصمت را به عده محدود عطاء كرده است حتماً يك فضيلت و رجحاني در وجود آنها بوده است، و لازم نيست علت و حكمت تمام كارهاي خداوند را عقل انسانها درك و كشف كند، همينكه خداي حكيم اين عده را برگزيده، دليل بر فضليت آنهاست «و لقد اخترناهم علي علم علي العالمين»[۱۴] «و انهم عندنا لمن المصطفين الاخيار»[۱۵] شيخ مفيد مي فرمايد: عصمت تفضل از جانب خداوند بر كساني است كه خدا مي دانست كه اين عده بر آن عصمت متمسك و پاي بند مي مانند[۱۶] يعني اگر همين ملكه عصمت را به غير معصومين مي داد باز هم در سايه اختيار و قدرتي كه داشتند معلوم نبود عصمت را بكار مي گرفتند. سيد مرتضي مساله قابل ستايش بودن عصمت را مطرح كرده و يادآور مي شود كه اگرچه عصمت تفضل الهي و شامل گروهي از بندگان خاص مي باشد ولي در عين حال قابل ستايش است، زيرا بندگان خدا در برابر عصمت بر دو گروهند: گروهي كه بر فرض افاضه عصمت با كمال آزادي و اختيار از آن در راه ترك گناه بهره مي گيرند. اما گروه ديگر بر فرض افاضه ي عصمت بهره نمي گيرند. بنابراين فقط بر گروه اول افاضه مي شود و اين از افتخارات و فضايل آنها محسوب مي شود.[۱۷]

گذشته از اين ها خداوند راه رسيدن به درجات عصمت را به روي کسي نبسته است منتها زمينه افاضه اين نور الهي را ما بايد فراهم کنيم، تشويق و توصيه هاي قرآن و پيشوايان دين گواه روشن بر اين ادعا است «ان تتقوا الله يجعل لکم فرقاناً»[۱۸] «ان اکرمکم عندالله اتقيکم»[۱۹] چنان که غير از انبيا و ائمه(ع) افراد بسياري چون حضرت مريم، خديجه، زينب، فاطمه معصومه در قم، ابوالفضل العباس و ... به پاره اي از درجات عصمت به شهادت کرامت هاي که ديده شده، رسيده اند منتها لازمه داشتن عصمت، رسيدن به مقام الهي نيست؛ بلکه لازمه رسيدن به مقام الهي عصمت است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱-دانش نامه فاطمی ،پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی ، زیر نظر علی اکبر رشاد.

۲-فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر(ص) رحمانی همدانی،ترجمه سپهری.

منابع

  1. بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ۴۰۳. مجمع البحرين، سيدي جامع الاحاديث نور. و مقايس اللغه، ج۴، ص۳۳۱.
  2. فاضل قوشجي، شرح تجريد، ص۴۶۴. تفسير الميزان، ج۲/۱۴۱. موسسه اعلمي، بيروت، سيد علي ميلاني، االعصمه، مرکز ابحاث اعتقاديه، اول، ۱۴۲۱ق، ص۱۳.
  3. ر.ك: تلخيص المحصّل، ص۳۶۹; ارشاد الطالبين، ص۳۰۱; كشف المراد، ص۳۶۵; الالهيات، ج۳، ص۱۵۹; الصحيح من سيره النبي الاعظم، ج۳، ص۲۹۷; امام شناسي، ج۱، ص۸۰; امامت و رهبري، ص۱۷۴; تنزيه انبيا از آدم تا خاتم، ص۱۹; گوهر مراد، ص۳۷۹; انيس الموحدين، ب ۳، ف ۲; و فلسفه ي وحي و نبوت، ص۲۱۸.
  4. تحريم/ ۶.
  5. نجم، ۳- ۴.
  6. سبحانی، جعفر، منشور جاويد، ج۴، ۲۸ ـ ۳۰.
  7. تصحيح الاعتقادات، تحقيق در گاهي ص۱۲۸، دار المفيد، بيروت/ ۱۴۱۴ ق.
  8. سوره نساء/ ۱۱۴.
  9. نحل/ ۵۳.
  10. نهج البلاغه.
  11. کافي، ج۱، ۲۰۲.
  12. تکاثر/ ۵ ـ ۶.
  13. نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷.
  14. دخان/۳۲.
  15. ص/۴۷.
  16. همان، تصحيح الاعتقاد.
  17. همان، منشور جاويد، ص۲۷، به نقل از امالي سيد مرتضي، ج۲، ص۳۴۷، و رسايل الشريف المرتضي، ج۳، ص۳۲۶.
  18. انفال/ ۲۹.
  19. حجرات/ ۱۳.