کاربر:Rezapour/صفحه تمرین

از ویکی پاسخ

روش‌های سخن گفتنِ خداوند

خداوند در سوره شوری سه روش برای سخن گفتن خود با بندگان، آورده است: «براى هيچ انسانى ممكن نيست كه با خدا (با ديد مستقيم و آشكارا) سخن گويد، مگر بوسيله وحى يا از پس پرده (مِنْ وَراءِ حِجابٍ) يا اينكه فرستاده‏‌اى از فرشتگان مأمور شود»[۱]

مفسران گفتگوی خداوند با حضرت موسی(ع) را از نوع دوم دانسته‌اند.[۲] این گفتگو را مستقیم، بدون واسطه دانسته‌اند.[۲] در این نوع گفتگو، کلام به مخاطب می‌رسد اما گوینده کلام دیده نمی‌شود؛ زیرا یک حجاب و مانعی وجود دارد که از دیدن متکلم جلوگیری می‌کند.[۳]

امام علی(ع)‌ در ذیل گفتاری، سخن گفتن خداوند با حضرت موسی(ع) را گفتاری بدون نیاز به اعضا و جوارح مادی مثل دهان دانسته است.[۴] امام رضا(ع) نیز سخن گفتن خداوند با مخلوقات را غیر از سخن گفتن مخلوقات با یکدیگر دانسته و سخن گفتن خداوند را بدون استفاده از دهان و زبان دانسته است.[۵]

سخن گفتن خداوند با حضرت موسی

خداوند در سوره نساء آورده که با موسی(ع) سخن گفته است: «كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْليماً؛ خداوند با موسى سخن گفت».[۶] همچنین در سوره اعراف خطاب به موسی(ع) فرموده که او را به جهت رسالت‌ها و سخن گفتن با خداوند، بر مردم برتری داده است.[۷]

خداوند در سوره بقره برتری دادن برخی پیامبران بر برخی دیگر را ذکر می‌کند که گاه این برتری بوسیله سخن گفتن با خدواند بوده است.[۸] مشهور مفسران این فضیلت گفتگو را برای حضرت موسی دانسته‌اند.[۹] اختصاص گفتگو با خداوند به حضرت موسی را نشانه این دانسته‌اند که این سخن گفتن، غیر وحی رایج بوده است.[۱۰]

این سخن گفتن را فضیلتی برای حضرت موسی دانسته‌اند[۱۱] که البته نبود آن، نقص و مشکلی در نبوت دیگر پیامبران نیست.[۱۲] صفت «کلیم الله» به معنای کسی که خدا با او سخن گفت، اختصاص به حضرت موسی دارد؛ زیرا او تنها پیامبری بود که بدون واسطه با خداوند، سخن گفت.[۱۳]

در مقابل، برخی با این‌که صفت کلیم الله را مختص به موسی(ع) می‌دانند، اما معتقدند خداوند در معراج با پیامبر اسلام نیز سخن گفت و روایات بر این سخن گفتن، دلالت دارد.[۱۴] به همین جهت سخن گفتن بدون واسطه با خداوند را مخصوص پیامبر اسلام(ص) و موسی(ع) دانسته‌اند.[۱۵]

صفت کلیم الله برای حضرت موسی سبب شد، یهودیان، «کلیمی» خوانده شوند.[۱۶]

چگونگی سخن خداوند با موسی(ع)

همه مسلمانان، خداوند را دارای صفت کلام و سخن گفتن دانسته‌اند، اما در چگونگی کلام خداوند اختلاف دارند.[۱۷] گروه‌‌ها و فرقه‌های مختلف، از جمله اشاعره و معتزله در مورد این صفت خداوند و چگونگی آن، اختلاف نظر دارند.[۱۸] شیخ طوسی به حقیقی بودن سخن گفتن خدواند با موسی(ع) اشاره کرده است.[۱۹] علامه طباطبایی نویسنده تفسیر المیزان معتقد است سخن گفتن خداوند امر حقیقی بوده که آثاری مانند سخن گفتن‌های عادی برای آن وجود دارد، اما شکل خاصی از سخن گفتن بود.[۲۰]

همچنین برخی مفسران تأکید با کلمه «تَكْليماً» در آیه «وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْليماً[۲۱]» را شاهد بر حقیقت بودن سخن گفتن خداوند دانسته‌اند و معتقدند نمی‌توان سخن گفتن را به معنای مجازی آن دانست.[۲۲]

خلق کلام

آیت الله مکارم شیرازی از مفسران شیعه معتقد است سخن گفتن خدا با موسى(ع) چنین بوده كه امواج صوتى را در فضا يا اجسام می‌‏آفريد؛ اين امواج صوتى از میان «شجره وادى ايمن»، و گاه در طور به گوش موسى(ع) می‌رسيد.[۲۳] شیخ طوسی در کتاب الرسائل العشر آورده که خداوند کلام را در جسمی از اجسام ایجاد می‌کند تا هدفش را به مخلوقات برساند.[۲۴] برخی دیگر از مفسران نیز نقل کرده‌اند که خداوند صوت و کلام را آفرید و موسی(ع) آن‌را شنید.[۲۵]

نامعلوم بودن نوع سخن

علامه طباطبایی معتقد است خداوند برای ما چگونگی سخن گفتن را ذکر نکرده است و ما نیز از تعابیر قرآن چگونگی این سخن گفتن را به‌دست نمی‌آوریم و تنها می‌دانیم کلام حقیقی بوده که آثار عادی سخن گفتن را داشته است.[۲۶] محمد جواد مغنیه از مفسران شیعه نیز معتقد است خداوند از چگونگی سخن گفتن خود، ساکت بوده و آن‌را توضیح نداده است و ما نیز از آن ساکت بوده و سخنی از ماهیت آن نمی‌کنیم.[۲]

پانویس

  1. سوره شوری، آیه۵۱.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲                         تفسير الكاشف، ج‏2، ص: 495
  3. تفسير من وحي القرآن، ج‏20، ص: ۲۰۲
  4. التوحيد (للصدوق)، ص: 79
  5. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏4، ص: 152
  6. سوره نساء، آیه ۱۶۴.
  7. سوره اعراف، آیه۱۴۴.
  8. بقره، ۲۵۳.
  9. المنار، ج۳، ص۴.
  10. المنار، ج۳، ص۴.
  11.                         تفسير اثنا عشري، ج‏2، ص: 653
  12. مفاتيح الغيب، ج‏11، ص ۲۶۷
  13. تفسير من وحي القرآن، ج‏20، ص: ۲۰۲
  14. مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏2، ص: ۳۷۹
  15. تفسير جامع، ج‏2، ص: ۴۶۲.
  16. «لقب جضرت موسی به فارسی چه می باشد و نبوت ایشان چگونه بود؟»، انجمن کلیمیان تهران.
  17. لب الأثر في الجبر و القدر-الأمر بين الأمرين، ص: 20
  18.                         تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج‏2، ص: 421
  19. التبيان في تفسير القرآن، ج‏3، ص: 240
  20. الميزان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 315
  21. سوره نساء، آیه۱۶۴.
  22.                         الجامع لأحكام القرآن، ج‏6، ص: 18
  23. تفسير نمونه، ج‏6، ص: 363
  24. الرسائل العشر، ص: 95
  25. تبيين القرآن، ص: 115
  26. الميزان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: ۳۱۶.