داستان جاماندن رقیه از کاروان اسرا
چنین مطلبی نه تنها در منابع قدیم و معتبر مربوط به واقعه عاشورا ثبت نشده است؛ بلکه در منابع متاخر و پژوهشی عصر جدید با توجه به اینکه اکثر منابع خوارق عادات و کراماتی از سر مبارک امام حسین «ع» در طول مسیر حرکت کاروان نقل کردهاند ولی در رابطه با مورد سؤال چیزی نقل نشده است. بغیر از یک کتاب که از لحاظ اعتبار و علمی بودن خیلی ضعیف بشمار میآید و همچنین مطالب تحریفی فراوانی در آن هست همچنین از منابع ضعیف نقل مطلب کرده است. این کتاب با عنوان معالی السبطین از نویسنده ای بنام محمد مهدی حائری متوفای ۱۳۸۵ هجری قمری است،[۱] حدود پنجاه سال قبل،
اما مطلبی در کتاب معالی السبطین آمده بدین ترتیب میباشد، در مسیر حرکت کاروان اسرای کربلا از کوفه به سوی شام در یکی از منازل یکی از دختران امام حسین «ع» از کاروان عقب میماند و در در تاریکی شب با حالت خوف و ترس گاهی راه میرود و گاه توقف میکند و به شدت هم گریه و ناله میکرد این در صورتی بود که هیچیک از کاروانیان از گم شدن آن دختر خبر نداشتند تا اینکه بعد از توقف که خواستند حرکت کنند، سپاهیان و نگهبانان کاروان دیدند که نیزه ای که سر مبارک امام حسین «ع» بالای آن بود تا نیمه در زمین فرورفته هر چه قدر تلاش کردند نتوانستند آن را از زمین بیرون بکشند تا اینکه پیش عمر سعد رفته ماجرا را به وی گفتند، او گفت بروید از علی بن الحسین علت را جویا شوید، نگهبانان آمدند سراغ امام سجاد «ع» و قضیه را به امام گفتند حضرت فرمود به عمه ام زینب بگویید آماری از اسرا بگیرد. حضرت زینب همه اسرا را با اسم صدا کرد تا اینکه اسم سکینه را هم گفت ولی از سکینه دختر امام حسین «ع» خبری نبود وقتی حضرت زینب به محمل و کجاوه سکینه نگاه کرد و او را ندید خیلی بی تابی کرد تا اینکه رفتند و سکینه را پیدا کردند.[۲] همانطور که گفته شد این مطلب فقط در این کتاب آمده و روضه خوانان و مداحان از این منبع نقل میکنند، آنچنان که این نویسنده گفته دختر گم شده سکینه بوده نه رقیه. علاوه بر این سخنوران و واعظین مشهور و معروف از این منبع نقل نمیکنند [۳]