حدیث خیر الامور اوسطها
این مقاله هماکنون به دست A.ahmadi در حال ویرایش است. |
سؤال
آیا روایت خیر الامور اوسطها درست است؟
خَیْرُ الْاُمُورِ اَوْسَطُها یا خیر الامور اَوْساطُها، حدیثی به معنای «بهترین امور، میانه آن است»، که در منابع شیعه و اهل سنت[۱] ذکر شده و از نظر سندی معتبر نیست. دلیل عدم اعتبار آن را ضعیف بودن، مرفوع بودن یا مجهول بودن اسناد آن دانسته شده است.[۲] در این روایت سفارش شده در مواردی که تردید یا تعارض وجود دارد به حد وسط کفایت شود؛ ولی در مواردی که تردید وجود ندارد و به صراحت مقدار و حالات مشخص شده است، استناد کردن به این حدیث درست نیست.[۳]
روایاتی مشابه روایت خیر الامور اوسطها وجود دارد که مصداق «خیر الامور؛ بهترین کارها» را چیزی غیر از «راه میانه» معرفی کردهاند. برخی از آنها چنیناند:
- خَیْرُ الْأُمُورِ مَا کَانَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رِضًی؛ بهترین کار آن است که رضایت خدای عز و جل را داشته باشد. [۴]
- خَیْرَ الْأُمُورِ خَیْرُهَا عَاقِبَه؛ بهترین کارها، کاری است که سرانجام بهتری داشته باشد.[۵]
- خَیْرُ الْأُمُورِ مَا أَسْفَرَ عَنِ الْیَقِینِ؛ بهترین کارها کاری است که روشنگر یقین باشد.
- خَیْرُ الْأُمُورِ مَا أَسْفَرَ عَنِ الْحَقِّ؛ بهترین کارها کاری است که روشنگر حق باشد.
- خَیْرُ الْأُمُورِ مَا عَرِیَ عَنِ الطَّمَعِ؛ بهترین کارها کاری است که از طمع خالی باشد.
- خَیْرُ الْأُمُورِ مَا سَهُلَتْ مَبَادِئُهُ وَ حَسُنَتْ خَوَاتِمُهُ وَ حُمِدَتْ عَوَاقِبُهُ؛ بهترین کارها کاری است که آغازش آسان، پایانش نیکو و سرانجامش پسندیده باشد.
- خَیْرُ الْأُمُورِ مَا أَصْلَحَکَ؛ بهترین کارها کاری است که تو را اصلاح کند.[۶]
منابع
- ↑ عجلونی، اسماعیل، کشف الخفاء، بیروت دار الکتب العلمیه، چاپ سوم، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۹۱.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به عجلونی، اسماعیل، کشف الخفاء، بیروت دار الکتب العلمیه، چاپ سوم، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۹۱.
- ↑ سرخسی، شمس الدین، المبسوط، بیروت، دار المعرفه للطباعه والنشر والتوزیع، ج۳، ص۱۶۵؛ کاشانی، أبی بکر، بدائع الصنائع، پاکستان، المکتبه الحبیبیه، چاپ اول، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۳.
- ↑ ابن بابویه، محمد، الخصال، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۶۳۲.
- ↑ رک: ابن بابویه، محمد، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۴۰۲. ابن بابویه، محمد، الأمالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش، مجلس ۷۴، ص۴۸۷، حدیث۱.
- ↑ لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۲۳۷.