کاربر:Rezapour/صفحه تمرین
عبدالکریم سروش
در کتاب «فربهتر از ایدئولوژی» خود مقالهای تحت عنوان «سه فرهنگ» دارم.
مقدمه کتاب «علم چیست فلسفه چیست؟» اینگونه نوشت: «شجرۀ طیبه جمهوری اسلامی که بذر مبارکش در این دیار، به دست برکتخیز رهبر بزرگوار انقلاب افشانده شد و به خون پاک جوانان خداطلب آبیاری گردید و به اذن و توفیق حضرت حق همواره در ثمربخشیست، سایه میمون خود را بر سر ساکنان این مرز و بوم گسترده است و هر روز و هر دم رسیدن میوهیی شیرین و ارمغانی نوین را نوید میدهد»[۱]
برخی به سروش لقب مارتین لوتر جهان اسلام را بدهند. جواد طباطبایی درباره او به طعنه گفته بود «مارتین لوتر جهان اسلام به درستی نمیدانست مارتین لوتر کیست!»[۲]
در مقالهٔ «روشنفکری و دینداری»، تعابیر نسبتاً تندی دربارهٔ فروغ فرخزاد و محمدعلی فروغی به کار بردید؛ آیا الان هم از آن تعابیر دفاع میکنید؟ ایشان هم گفت: «نه، الان که نگاه میکنم، میبینم آن تعابیر من تعابیر خوبی نبود؛ نه راجع به فروغ فرخزاد نه راجع به محمدعلی فروغی».[۳]
سقف معیشت و بر ستون شریعت و حریت و روحانیت دو مقاله جنجالی سروش سخنرانی خامنه ای در نقد حریت و روحانیت در مستند بیبیسی دقیقه ۳۹ مناظره مکتوب سروش و داوری
روشنفکر دینی نقد سنت میکند نقد قدرت دینی اخلاق اندیشه و معرفت دینی میکند. پایگاه نقادی روشنفکری دینی مدرنیته است. برخلال نقادان سنتی که از پایگاه سنت بر سنت نظر میکنند.[۴]
ایمان تحولی نیست که در ذهن انسان پدید میآید آن علم و کلام است ایمان تحول در جان آدمی است.[۵] کتابهایی مانند قران و متون مقدس دیگر را اگر به چشم بیایمانی نگاه کنیم، چیز زیادی در آن نیست و کتابی معمولی نشان میدهد و این نگاه نامومنانهای است. زمانی که ایمان در این کتابها روح میدمد این کتابها را زنده میکند و انسان چیزهای ناب در اینها میبیند.[۶]
در سخنرانی دیگری تحت عنوان «درک غریزانه دین» به تجلیل از آیت الله خمینی پرداخت.[۷]
جایگاه
سروش را از معدود متفکرانی دانستهاند که بیان شیوا و قلم رسایی دارد و در سخنوری و کتابت زیر دست دانسته شده است.[۸] دوگانگی یا مواجهه سنت و مدرنیسم، دینداری و خردورزی، ایمان و علم، تحقیق و تقلید، عقل و شرع و نظایر آن در زمره مهمترین مقولاتی هستند که سروش به آنها پرداخته است.[۹]
خشایار دیهیمی: «سروش به همان اندازه چهل سال پیش دغلباز»[۱۰]
زندگینامه
در یکی از روزهای آذرماه ۱۳۲۴ شمسی در تهران، در یکی از محلات جنوبی متولد شدم. آن روز ۲۵ آذر ماه بود که بعدها دانستم که روز وفات مولانا هم بودهاست و بعدها، مادرم به من گفت که آن روز، روز عاشورا هم بودهاست.[۱۱] در زندگی دوران کودکی، دبستان و دبیرستان من حادثه و تلاطم عجیب، عظیم و برجسته قابل ذکری وجود نداشتهاست.[۱۱]
پدرم من را برای کلاس دوم دبیرستان به مدرسه علوی برد و در آنجا ثبت نام کرد و چنین شد که من پنج سال بعد را تماماً در دبیرستان علوی سپری کردم.[۱۲] در دبیرستان علوی میرفت که توسط علی اصغر کرباسچیان تأسیس شد و مدیری به نام رضا روزبه و همین دبیرستان تأثیرگذار بر او بود.[۱۳] به هرحال ورود من به انجمن حجتیه در سال ششم دبیرستان بود و خروج از آن در سال اول دانشگاه-اما در باب دیگران، این مدت طولانیتر بود.[۱۴] در چند ماه و کمتر از یک سال در کلاسهای انجمن حجتیه حضور داشت.[۱۵]
و در سال ۴۷از رشته داروسازی فارغالتحصیل شدم و در همین سال به سربازی رفتم. مهر ماه سال ۴۹ از سربازی بیرون آمدم.[۱۶] پس از فراغت از خدمت سربازی در جستجوی کار بودم و به وزارت بهداری مراجعه کردم به من گفتند که آزمایشگاه جدید التاسیسی در بوشهر وجود دارد و برای این آزمایشگاه به دنبال سرپرست میگردیم و چنین شد که به سمت سرپرست برای آزمایشگاه مواد خوراکی و آشامیدنی و بهداشتی به بوشهر رفتم و مدت نزدیک یک سال و نیم در آنجا ماندم و بعد به تهران بازگشتم و مدتی در تهران در آزمایشگاه کنترل دارو خدمت کردم.[۱۶]
من در تمام دوران دانشگاه نزد یک روحانی، فلسفه اسلامی میخواندم – به مدت نزدیک پنج سال، من این روحانی را از طرف مرحوم آقای مطهری یافته بودم و اصلاً به معرفی ایشان به پای درس آن بزرگوار رفتم و بهره بسیار از او بردم.[۱۷] کتب لغت را مثلاً کتاب «المنجد» را میگرفتم و مطالعه میکردم – بجای آنکه مراجعه کنم مطالعه میکردم - و لغات عربی با معانی متعدد و مختلفشان همانطور در ذهن من میماند و همچنان ماندهاست.[۱۸]
کرباسچیان و روزبه از مسئولان دبیرستان علوی تصمیم گرفتند سروش پس از دوران دانشگاه که دکتری در داروسازی داشت و حتی شغلی را هم داشت برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود و نهایتاً با هماهنگی یک شخص بازاری به نام حاج ابوالفضل کرد احمدی به خارج از کشور رفت و او تمام هزینههای تحصیل او را پرداخت کرد. فوق لیسانس شیمی آنالیتیک خواند و فهمید رشته فلسفه علم وجود دارد و سپس در آن رشته ثبت نام کرد.[۱۹]
پس از انقلاب مسئولیت و سمتهایی را برعهده گرفت که عمدتا علمی و فرهنگی و در محدوده دانشگاهها و مراکز آموزشی و پژوهشی بود.[۲۰]
من از انگلستان که آمدم در دانشگاه تربیت معلم مشغول به تدریس شدم و پس از چندی وارد ستاد انقلاب فرهنگی شدم.[۲۱]
در آن دوران که در انگلستان بودم مثنوی و المحجه البیضاء را بسیار مطالعه میکردم. این دو منبع، غذایی روحی و معنوی برای من بودند.[۲۲]
آقای سروش پیشنهاد تشکیل حزب «روشنفکران دینی» را داده بود. آقای سازگارا بیشتر سروش را و این ایده را نمایندگی و پیگیری میکرد. آن زمان این گروه از روشنفکران مذهبی که اکثریت را تشکیل میدادند نسبت به نهضت آزادی موضع منفی شدیدی داشتند. تحلیل شان این بود که ایده حزب روشنفکران دینی و روزنامه جامعه پروژه نهضت آزادی است که دارد از زبان سروش و سازگارا مطرح میشود. میگفتند نهضتیها دارند پوششی کار میکنند. علاوه بر این ایراد داشتند که روشنفکری نمیتواند حزب باشد[۲۳]
آقای مصباح دکتر سروش را برای مناظره در ابتدای انقلاب با مارکسیستها بودهاست، پیشنهاد کرد.[۲۴]
مرحوم باهنر هم در دولت آقای رجایی پیشنهاد وزارت علوم را به من کرد که نپذیرفتم و مرحوم آقای ربانی املشی هم به همین دلیل بهشدت به من اعتراض کرد. در دولت آقای بنیصدر هم همانطور که شما میگویید چنان پیشنهادی را برخی به آقای بنیصدر داده بودند که آقای بنیصدر نپذیرفته بود و بعد هم که وزیر علوم (دکتر معین)، مرا به عنوان اولین رئیس فرهنگستان معرفی کرد، باز هم نپذیرفتم و حقیقتاً دنبال این پستها نبودم. تنها پست دولتی من همان عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی با نصب امام خمینی بود که در پذیرفتن آن هم، هدف خدمت فرهنگی داشتم و بس. پس از مدتی هم استعفا کردم.[۲۵] سروش به خاطر فشارهای سیاسی از ایران مهاجرت کرد.[۲۶]
جایزه اراسموس که در سال ۱۳۸۳ش نگاه به جانب شرق داشت و تلاش کرد کسانی که در جوامع مسلمان خدمتی به علوم انسانی و حقوق بشر یا در مورد چالش اسلام با مدرنیته پژوهش کردهاند را انتخاب کند[۲۷]در نهایت به سه متفکر مسلمان تعلق گرفت که یکی از آنها عبدالکریم سروش بود.[۲۸]
سال ۲۰۰۴م سروش یکی از صد چهره تأثیرگذار سال از نگاه مجله Time گردید.[۲۹]
دباغ: چند سال پیش حدود سی جلسه گفتگوی ناظر بر زندگینامهٔ عبدالکریم سروش با ایشان داشتم که تمام زندگی فکری و سیاسی ایشان را تا آخر سال ۹۲ شمسی دربرمیگیرد.[۳۰]
ستاد انقلاب فرهنگی «انقلاب فرهنگی»؛ سروش و دولتآبادی در برابر یکدیگر»
به گزارش رویداد۲۴ دکتر ناصر کاتوزیان پدر علم حقوق ایران که در آن سالها از دانشگاه تصفیه شده بود نقل میکند که عبدالکریم سروش در جریان تصفیه اساتید او را به مناظره فراخوانده و مدام تکرار میکرده که برای اصلاح ماشینی که بد کار میکند باید آن را خاموش کرد.
شهید باهنر با سروش مطرح کرد و گفت که میخواهد نام او را برای عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی به امام بدهد و او نیز قبول کرد. در نهایت سروش در خرداد ۱۳۵۹ به حکم امام خمینی به عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی درآمد.[۳۱] مناظره در مناظره های ایدئولوژیک احسان طبری ، فرخ نگهدار،مصباح یزدی و عبدالکریم سروش با یکدیگر به منظره و گفتگو می پرداختند. مناظره ها در دربهار سال 60 ضبط شد و اولین آنها در 9 خرداد ماه 1360 از شبکه اول تلویزیون پخش شد. فرخ نگهدار از اعضای سازمان چریک های فدایی خلق ایران[۳۲] احسان طبري از طرف حزب توده. «پنج جلسه بحث در رابطه با مسائل ايدئولوژيك ضبط و همه آنها فورا پخش شد.
حلقه کیان کیهان فرهنگی به سراغ من آمد. اما همکاری تازه ما به صورت نوشتن مقاله آغاز شد. یک بار هم البته آقای رخصفت و آقای تهرانی از من خواستند که مصاحبهگر یکی از چهرههای آشنا و مشهور یعنی آیتالله جوادی آملی باشم که من همراه آقای رخصفت به قم رفتم و مصاحبهای طولانی با آقای جوادی آملی انجام دادم و این مصاحبه بعداً در نشریه چاپ شد.[۳۳] مقالات قبض و بسط شما در کیهان فرهنگی هم دردسرآفرین شده بود؟ بله، همینطور است. با چاپ آن مقالات، گفتوگوها و منازعات بالا گرفت.[۳۳]
وقتی دوستان از کیهانفرهنگی خارج شدند و به دنبال ایجاد و تأسیس مجله تازهای بودند مدتی بر سر نام آن مجله تازه سخن رفت. از من هم مشورت خواستند. حتی در نظر داشتند که نام «کیان فرهنگی» را بگذارند که نهایتاً به «کیان» بسنده کردند و حیات این مجله آغاز شد. کیان کم و بیش همان راه و روش کیهانفرهنگی را داشت و من هم همکاریام را با دوستان ادامه دادم.[۳۳]
نام حلقه کیان هیچگاه در آن روزگار مطرح نبود و من به یاد نمیآورم که اصحاب کیان هیچوقت چنین تعبیری را به کار برده باشند.[۳۳]
فهرست آثار عبدالکریم سروش
عبدالکریم سروش آثار بسیاری به چاپ رسیدهاست:
- «حکمت و معیشت» دفتر دوم سال نشر: ۱۳۶۹ش.
- «بسط تجربه نبوی»، سال نشر: ۱۳۷۸ش.
- «صراطهای مستقیم» سال نشر: ۱۳۷۸ش.
- قبض و بسط تئوریک شریعت»، ۱۳۷۵ش
- «کلام محمد رؤیای محمد» ۱۳۹۸ش.
- «اوصاف پارسایان» سال نشر: ۱۳۷۰ش.
- علل ناکامی تاریخی مسلمانان، ناشی از دینداری نیست
- تشیع و چالش مردم سالاری
- سکولاریسم سیاسی و سکولاریسم فلسفی
- دین و دنیای جدید
- عدالت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه
- تاملاتی در اندیشه سیاسی انقلاب اسلامی
- راز و راززدایی
- دیانت، مدارا و مدنیت
- ایدئولوژی و دین دنیوی
- با جهان جدید شجاعانه روبرو شویم
سروش و انقلاب اسلامی ایران
سروش از وقتی که در انگلستان تحصیل میکردم و آراء پوپر را میخواندم به لیبرالیسم پوپری برجستگی داشت که لیبرالیسم معرفتی بود که جامعه باید چنان باشد که عالمان همه رشتهها بتوانند آزادانه آراء خود را مطرح کنند و این آزادی بر حاکمیت لوازمی دارد و حکومت باید حمایت کند و این در دور خودش جامعه ای خاص را پدید میآورد.[۳۴]
سروش: معتقد نیستم که نیروهای خارجی انقلاب را بپا کردند. این اهانت به مردم ما است و این قدر قدرت نشان دادن دیو استعمار است. بله آنها وقتی با اراده و عصیان مردم روبهرو شدند دانستند که با نگه داشتن شاه کار پیش نمیرود به همین سبب پشت او را خالی کردند.[۳۵]
سروش معتقد است انقلاب ایران و انقلابیون آن میدانستند که چه نمیخواهند اما نمیدانستند که چه میخواهند. او انقلاب ایران را انقلابی بدون تئوری معرفی میکند. و یکی از علتهای آن این است که نتوانست در میان جدال سنت و مدرنیته نتوانست راهی باز کند زیرا روحانیون و طبقه حاکم توهم استغنا داشتند و به همین جهت به سمت مدرنیته نرفتند و تنها یک ابزار خشک دانستند.[۳۶]
سروش: انقلاب اسلامی پیروزی شیخ فضلالله نوری بر مرحوم نائینی و آخوند خراسانی بود. انقلاب ضد مشروطه بود و تمام آنچه در مشروطه بافته شده بود، همه رشته شد.[۳۷]
شما گفتید که «حرمت نظام هتک شد» و آبروی آن به یغما رفت. باور کنید که در تمام عمر خود خبری بدین خوشی از کسی نشنیده بودم.[۳۸]
آن کلمات سهگانه را شنیدم: «هتک حرمت نظام»، که چون حدیث سرو و گل و لاله و چون ثلاثه غساله جان بخش بود.[۳۹]
اینک فروتنانه از تو رخصت میطلبم تا بر جمهوری کافرپرور اسلامی ایران، لعنت و نفرین بفرستم.[۴۰]
نامههای سروش به آیت الله خامنهای تند و غیر آشتی جویانه بود. او که این نامهها را مینوشت آتشفشانی از خشم بود. ناراحتی او از وضعیت زندانها، نامههای او را به این سمت برد.[۴۱]
البته سروش معتقد به سکولاریسم و جدایی دین از سیاست است و این را نه تنها در سیاست بلکه به جامعه و حوزه اجتماعی نیز تسری میدهد..[۴۲]
امام خمینی
امام و عزت مسلمین
اولین بار با عموی خودش پس از ۱۵ خرداد در جلسه عمومی امام را دید. اما دفعه بعد در پاریس امام خمینی را دید و نقل میکند که وقتی خمینی از اتاق بیرون آمد یکباره یک وجود فوقالعاده فراگیرنده و رعب آور آمد و برای مدت کوتاهی سروش در سرجایش میخکوب شد.[۴۳]
سروش در برابر این سؤال که میان محمد رضا شاه و امام خمینی کدام را انتخاب میکند، پاسخ میدهد که نباید تنها میان این دو امر اختیار داشت و میتوان فرضهای دیگر را نیز در نظر داشت اما اگر بنا میان این دو باشد او خمینی را ترجیح میدهد؛ زیرا خمینی باسوادترین رهبر ایران بوده تاکنون از ابتدای حکومت هخامنشیان تا حاضر. خمینی فقیه درجه اول که عرفان و فلسفه نیز خوانده بود. او معتقد است اصلاً جای مقایسه نیست میان خمینی و پادشاهان دیگه از پهلوی تا قبلتر. در گذشته خمینی چیز ناپاکی وجود نداشت و او مرد شجاع بود. او برخلاف برخی پادشاهان که قلدر یا آدمکش بودند این خصایص را نداشت بلکه شجاعت که یک فضیلت اخلاقی است را داشتهاست.[۴۴]
او در مورد امام خمینی میگوید که او خطاهایی داشت که گاه بزرگ هم بود اما خیانت نکرد.[۴۵] در مورد اعدام زندانیان مجاهدین سروش معتقد است که یک گروه مسلح جرار در مقابل حکومت برخواستند و همه حکومت را میخواستند و هیچ حکومتی یک گروه مسلح مخالف را قبول نمیکند. موقعیت دشواری برای حکومت بود که با اینها چکونه برخورد کند که طرف مقابل اصلاً کوتاه نمیآمد.[۴۶]
سروش در سخنرانی با نام آفتاب دیروز و کیمیای امروز که در تاریخ خرداد ۱۳۶۸ش یک هفته پس از وفات امام خمینی داشت، ایشان را «انسانی بزرگ و روحی عارف و مجاهد» و «دلیریها و دشمنشکنیها و احیاگریهای ایشان نیاز به تبلیغ نداشت» یاد میکند.[۴۷]
عشق و علاقه سروش به آیت الله خمینی هیچگاه، -حتی زمانی که بعدها به اپوزیسیون تبدیل شده بود- از بین نرفت.[۴۸]
دغدغهها و انگیزهها
«عبدالکریم سروش که از زمان ظهور در پهنهٔ روشنفکری دینی هر روز نظریات و تئوریهای تازه و بدیعی دربارهٔ چگونگی مواجهه با سنت در جهان مدرن ارائه نموده و در عصر علم و خرد سکولار، برای احیاء دین و معنویت همت گماشته»[۴۹]
سروش دغدغه ذهنی خود را چنین نقل میکند که از یک سو دل در گرو معنویت و دین دارد و از سوی دیگر دل در گرو دانش و خِرَد نوین.[۵۰] او معتقد است خواستن این دو با هم کاملاً ممکن است و به دنبال این است که «دیالوگ و داد و ستدی میان دو سرمایهٔ بزرگ بشریت یعنی دین و خرد نوین» برقرار کند، چنانکه «نه خرد نوین را تابع دیانت کند و نه دیانت را تابع خرد نوین».[۵۱]
سروش معتقد است عقل رقیبانی دارد و سه مورد از آنها را در مقاله «اندر باب عقل» میشمارد و میگوید خود این را آزموده و با آنها زیستهاست. این سه رقیب عقل عبارت است از وحی، عشق و انقلاب.[۵۲] و از میان رقبای سهگانه عقل، انقلاب از همه بیرحمتر و عقل ستیزتر است.[۵۳]
دو دههٔ قبل نیز آیت الله جوادی آملی مدعی شد که سروش نه در پی احیای دین بلکه در پی اماتهٔ دین است.[۵۴]
سروش دباغ: پروژهٔ فکری عبدالکریم سروش در ادامهٔ پروژهٔ اقبال قرار دارد؛ یعنی پروژهٔ بازسازی فکر دینی. دکتر سروش جهد فکری خود را معطوف به بازخوانی انتقادیِ اندیشهٔ دینی و به دست دادن یک نظام الهیاتی بدیل میداند. اما این پروژه، به توضیحی که در پاسخ به پرسشهای پیشین آوردم، داخل چارچوب سنت اندیشهٔ دینی قرار دارد.[۵۵]
روشنفکران دینی واقعاً متدیناند و به بدأو معاد قائلاند و دین برای آنان فقط موضوع تحقیق نیست بلکه موضوع ایمان هم هست.[۵۶]
سروش، روحانیت و فقه
سایت خوب [۵۷]
- مقاله حریت و روحانیت به قلم آقای دکتر عبدالکریم سروش در شماره ۲۴ کیان.
- سقف معیشت بر ستون شریعت
- اسلام نیازی به صنف روحانی ندارد
- «اندر باب اجتهاد: دربارهٔ کارآمدی فقه اسلامی در دنیایامروز»
- فقه در ترازو؛ طرح چند پرسش از محضر حضرت آیت الله منتظری
- خدمات و حسنات دین عبدالکریم سروش
- جریان مصباح یعنی فاشیسم: نظر سروش در مورد مصباح ومظهری
- مصاحبه دکتر سروش با استاد شهید مرتضی مطهری
- ص۷۹ آئین در آینه
- آفتاب دیروز و کیمیای امروز
استاد مطهری، احیا کننده ای راستین در عصر جدید
به گزارش رویداد۲۴ نقطه گسست سروش از روحانیت در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۷ اتفاق افتاد؛ یعنی زمانی که نخستین مقاله از مجموعه مقالات «قبض و بسط تئوریک شریعت» در مجله کیهان فرهنگی آغاز شد. نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت نظریه جدید و نوآورانهای نبود؛ جان کلام نظریه این بود: «فهم شریعت مبتنی بر پیششرطهای خودکنش فهم و در داد و ستد با دیگر معارف بشری مانند انسان شناسی، تاریخ و... است. در واقع هر متنی در یک شرایط بینامتنی فهم میشود. بنابراین با تغییر و تحول معارف بشری -قبض و بسط آنها- فهم شریعت نیز دچار تغییر و قبض و بسط خواهد شد. بنابرین فهم ما از شریعت نسبی و تاریخی هستند و مبنای انسانی دارند.[۲۶] آملی لاریجانی تعابیر تندی در نقدش به سروش به کار برده بود. سروش نیز در مقابل جواب تندی به لاریجانی داد و علنا وارد نزاع با روحانیت شد.[۵۸]
«بلی من فقیه نیستم و شایستگی پاسخ دادن به سوالات فقهی را ندارم. به سایت آقای دکتر محسن کدیور مراجعه نمایید».
در ابتدای مقاله خدمات و حسنات دین به بازخورد مقاله حریت و روحانیت و عکس العمل آقای خامنه ای پرداخته شدهاست.
فقه اسلامی از درون قابل رفو کردن نیست. از نگاه سروش باید بیرون فقه تقویت شود تا دورن فقه نیز از راکد بودن بیرون بیاید. بیرون فقه یعنی معرفتشناسی انسانشناسی خداشناسی وحیشناسی و … اینها راکد مانده و فقیه باید با شناخت از این مسائل به داخل فقه برود. ابزارهای درون فقه هیچ حصاری را تغییر نمیدهد برای نمونه حقوق انسان امر بیرونی است و فقها باید با توجه به این مبنا به درون فقه بپردازند تا تغییرات جدی پدید بیاورند.[۵۹]
سروش اذعان دارد که بسیاری از مناقشاتش بر فقه برگرفته شده از غزالی است. از بیرون نگرفته و از زمانی که غزالی را خوانده ماهیت فقه را فهمید.[۶۰]
سنت را باید فعال است ذخایر بسیاری در این سنت وجود دارد و در عین حال نباید تک منبع بود و منابع بومی و غیر بومی را نگاه کرد.[۶۱]
روحانیت برای دینداری عوامانه است. و برای دینداری عالمانه و عارفانه نیازی به روحانی نیست.[۶۲]
من با مرحوم مطهری آشنایی بیشتری پیدا کردم و آشنایی ما تا زمان شهادت آن بزرگوار ادامه یافت. البته مدتی که من در خارج از کشور بودم با ایشان ارتباط مستقیم نداشتم. اما چنانکه میدانید ایشان کتاب «نهاد نا آرام جهان» من را خوانده و نکتهها یی در باب آن گوشزد کرد که من آن نکتهها را در کتاب اعمال کردم و آن کتاب اینک وامدار مرحوم آقای مطهری است.[۶۳]
مولوی به مثابه یک الگو
سروش معتقد است اگر بتواند از یک الگو برای خود یاد کند، مولانا جلالالدین رومی است که هیچکس در زندگی او به اندازه مولانا اینچنین تأثیر نداشته است[۶۶]
آشنایی سروش با مولانا در دوره دبیرستان و به جهت وجود یکی از معلمان بود.[۶۷] اما در ابتدا مولانا برای او جذابیتی نداشت و آن به سبب قدرت اشعار سعدی و قویتر بودن اشعار او در مقابل اشعار مولانا بود.[۶۸] اما با گذشت سالها، آشنایی عمیقتری نسبت به مولانا یافت.[۶۷]
سروش معتقد است مولوی از معدود افرادی است اهل شریعت، اهل طریقت و اهل حقیقت بودن در او جمع شدهاست.[۶۹] سروش معتقد است (و این را اعتقاد خود مولانا نیز میداند) که مثنوی، قرآن به فارسی است[۶۹] و حتی مثنوی را بیهیچ شبهه کتابی الهامی میداند که پارههایی در آن رایحهٔ آشنا و آشکار وحی و کشف از آن بهدست میآید.[۷۰]
به گفته سروش هر روز به نحوی مولانا در زندگی او نقش دارد.[۷۱] او برخی شعرهای مولوی در مورد دعا را نقل میکند و آنها را از لطیفترین دعاها دانسته و میگوید از وقتی که این شعر در ذهنش جایگیر شده حتی گاه در نمازهایش نیز آن اشعار را میخواند.[۷۲]
سروش در تلویزیون از سال ۱۳۶۰ هجری شمسی به بعد یک سلسله دروس در باب مولوی و مثنوی داشت که حدود ۲۴ برنامه ضبط شد و تنها ۱۳ برنامه از آن پخش شد.[۷۳] به ادعای سروش امام خمینی با وجود علاقهای که به مولانا داشت به جهت فشارهای بیرونی، دستور قطع این برنامه داد.[۷۳]
سروش در مقابل برخی فقیهان که به تحریم ساخت فیلم در مورد مولوی فتوا داده بودند، موضع گرفته و آنها را «فتواهای ناروا، بولفضولانه و خشک مغزانه» نامید و این فتوا را از سر نادانی دانسته و گفت «این پوست فروشان با مغز، بر سر مِهر نیستند».[۷۴]
کتاب مثنوی با تصحیح و پیشگفتار عبدالکریم سروش چاپ شد.[۷۵]
دین در دنیای مدرن
سروش معتقد است در جهان جدید، هدف زندگی معنای دیگری پیدا کرده است و مردم، دل در گرو اهداف دیگری دارند. اهدافی که ظواهر و رسانههای گروهی به مردم تلقین و در میان آنان ترویج میکنند، لذتجویی و خوشباشی است. در جهان جدید غفلت، از اصول زندگی شده است. این غفلت، امروزه یکی از محورهای زندگی است.[۷۶]
از نگاه سروش مردم معمولاً از مدرنیته، به میوههای آن نظر دارند و ریشههای مدرنیته و جهان مدرن، کمتر مورد توجه قرار میگیرد. اما با نگاهی ژرفتر میتوانیم بگوییم آنچه میان جهان جدید و جهان قدیم فاصله افکنده و بین آنها خطکشی دقیقی انجام میدهد، علم مدرن است.[۷۷]
سروش دینورزی را سه قسم میداند:
- دینورزی معیشت اندیش (عامیانه) که در آن شخص به نحو تقلیدی و جبری، دیندار میشود و میماند. سروش دینداری عموم مردم را در این بخش قرار میدهد. البته سروش معتقد است این نوع دینداری وجوه و امتیازات مثبت بسیاری برای فرد و جامعه به همراه دارد.[۷۸]
- دین داری معرفت اندیش (عالمانه): این دینداری ارثی و جبری نیست، اختیاری و انتخابی است. دین در اینجا نه به منزله عادت بلکه به منزله یک معرفت مطرح میشود.[۷۸]
- دین داری تجربت اندیش (عارفانه): دین به مثابه یک تجربه مطرح میشود و این دینداری پیامبرانه است، عارفانه است. خداوند در این دینداری یک معشوق و محبوب است که انسان با آن انس و رابطه وجودی برقرار میکند.[۷۸]
سروش معقد است هر سه نوع دینداری در دنیای معاصر دچار مشکلاتی هستند. دینداری معیشت اندیش در جوامع امروزی موانع و مشکلات بسیار زیادی دارد و نوع زندگی در جهان معاصر برای بسیاری از احکام و التزامات دینی، مشکلاتی را ایجاد کرده است.[۷۸] دینداری معرفت اندیش نیز در جهان معاصر مشکلات دوچندان دارد و با تحولات و پیشرفتهای علمی در جهان، دینداری عالمانه نیز دچار مشکلات جدی شده است.[۸۰] این مشکلات حتی برای دینداری تجربت اندیش نیز وجود دارد؛ آرامش و مراقبه را از انسان گرفته و انسان را از داشتن یک روح آرام محروم کردهاست. جهان یکسره شتاب و عجله گشته و این ضد آرامش برای یک تجربه دینی گشته است.[۸۱]
سروش معتقد است تجربه اسلام در دوران مدرن چندان متفاوت با تجربه مسیحیت و یهودیت نخواهد بود. تجربه تاریخی مسیحیت چنین میگوید که علم، هنر، تکنولوژی و سیاست جدید ابتدا دین را به گرداب ناتوانی و نارسایی خواهند افکند و نامه اعمال نیک و بدش را در برابرش خواهند گشود و سپس مرحله تفسیرهای تازه فرا میرسد و دردمندان در پرتو دستاوردهای جدید بشری به بازفهمی مواریث دینی، دست خواهند گشود.[۸۲]
سروش در مقام بیان راهحل معتقد است نباید به دنبال استخراج اندیشههای مدرن از متون دینی رفت. استخراج مدرنیته از متون دینی یکی از چالههایی بود که بسیاری از متفکران مؤمن در آن افتادند.[۸۳] او معتقد است در این دوره باید به سمت فعال کردن معرفت دینی در پرتو اندیشههای مدرن رفت. در مصاف این بازفهمی و بازتفسیری است که دین قوت درونی خود را چنانکه هست نشان خواهد داد وماندنی بودن و نبودنش آشکار خواهد گشت.[۸۴]
سلوک دیندارانه در جهان مدرن
دکتر سروش سلسله نشستهایی با عنوان «سلوک دیندارانه در جهان مدرن» را برگزار کرد و به موانع و انگیزههای دیندار بودن در جهان معاصر پرداخت.[۸۵] این سلسله نشستها در قالب ۴۰ سخنرانی برگزار شد.[۸۶] این سلسله مباحث در سال ۲۰۱۶ آغاز گردید و در سال ۲۰۱۸ به پایان رسید.[۸۷]
نظریات
میزان آشنایی من با پوپر و اهمیتی که به او میدادم هیچگاه تغییر نکرد و نکتههای زیادی در اندیشه او میدیدم که چه در انگلستان و چه در زمانی که در ایران بودم مورد توجه من بود.[۸۸]
پوپر چه زمانی برای من الگو بودهاست که امروز الگو باشد؟ مگر فلسفهورزی جای مرید و مرادی است. من اگر بتوانم از یک الگو یاد کنم، همان مولانا جلالالدین رومی است. هیچکس در زندگی من آنقدر مدخلیت نداشته که این شخص شخیص یعنی مولانا جلالالدین داشتهاست. من از پوپر نکتههای بسیار نیکویی آموختهام[۸۹]
نوشتههای من هیچکدام در تأیید عقلانیت حد اکثری نبودهاست. برای من یکی از بدیهیات بود که عقل نمیتواند همه مشکلات عالم و حتی خودش را یعنی عقلانیت را حل کند.[۹۰]
من در همین جا هم خود را «نومعتزلی» میدانم.[۹۱]
دین و قدرت
قبض و بسط تئوریک شریعت
آقای سروش وقتی که سال ۱۳۶۵ ایده قبض و بسط تئوریک شریعت را مطرح کرد، همان موقع در نقد سخن ایشان مقالهٔ مفصلی نوشتم که در کتاب «گفتمانهای دینی معاصر» آمدهاست. البته نظریه قبض و بسط منتسب به گادامر است گرچه آقای سروش در مصاحبههایش گفتهاست وقتی که من بحث قبض و بسط تئوریک شریعت را مطرح کردم اصلاً گادامر را نخوانده بودم. این برای همه سئوال بود، چگونه زمانی که ایشان در انگلستان درس میخواند و گادامر یکی از استادان برجستهٔ آنجا بود و شهرت داشت او را نمیشناختهاند؟ ایشان گفت که من گادامر را نخواندم و ایدهٔ اختراعی من است.[۹۲]
مطالب قبض و بسط تئوریک شریعت ابتدا از اردیبهشت ۱۳۶۷ تا خرداد ماه ۱۳۶۹ به صورت سلسله مقالاتی در مجله کیهان فرهنگی انتشار یافت و بعدها در اقلب کتاب منتشر شد..[۹۳] انتشار این مقالات بحثبرانگیز شد و واکنشهای فراوانی برانگیخت که در نهایت به تعطیلی موقت مجله کیهان فرهنگی را در پی داشت. به دنبال این اتفاق سروش و دوستان همفکرش مجله کیان را دایر کرده در آن به طرح دیدگاههای خود اقدام کردند.[۹۴]
از بسط تجربه نبوی تا رویاهای رسولانه
بَسْط تجربه نبوی نظریهای که بر اساس آن، وحی مختص به پیامبر (ص) نیست، و تجربههای پیامبرانه پس از پیامبر اسلام(ص) نیز در افراد مختلف ادامه مییابد.[۹۵] سروش نظریهپرداز بسط تجربه نبوی به دنبال نشان دادن رویهٔ بشری، تاریخی و زمینیِ وحی و دیانت است.[۹۶] این نظریه، دین را خلاصه و عصاره تجربههای پیامبر دانسته که با ادامه تجربههای نبوی پس از پیامبر، از سوی دیگر مسلمانان، بر غِنا و فربهی دین افزوده میشود.[۹۷] به باور سروش، مشکلاتی مانند تعارض آیات با نظریههای علمی جدید و منافات احکام فقهی با عدالت و کرامت آدمی، با این نظریه قابل حل است.[۹۸]
در مقابل، مخالفان نظریه بسط تجربه نبوی، معتقدند در هیچیک از آیات قرآن نیامده که قرآن جوشیده از درون پیامبر و سخن او است،[۹۹] بلکه قرآن خود را به صراحت کلام خدا معرفی میکند.[۱۰۰] علاوه بر این، گفته شدهاست که تجربهها حکم یقینی ندارند و تحتتأثیر عوامل غیردینی دچار خطا میشوند، پس وحی نمیتواند نوعی تجربه دینی باشد.[۱۰۱] در بحث «کلام محمد» دانستن قرآن دو نامه از دکتر سروش خطاب به آیت الله سبحانی، با عنوان «بشر و بشیر» و «طوطی و زنبور» و دو نامه از آیت الله سبحانی خطاب به دکتر سروش، منتشر شد.[۱۰۲]
رؤیاهای رسولانه نظریه عبدالکریم سروش که وحی را از مقوله رؤیا دانسته و معتقد است قرآن روایت رؤیاهای پیامبر اسلام است.[۱۰۳] سروش، پیامبر را روایتگر تجربهها و ناظر منظرههایی میداند که خود در رؤیا دیدهاست.[۱۰۴] سروش معتقد است قرآن به خوابگزارانی نیاز دارد تا حقایق را که به زبان رؤیا بر پیامبر پدیدار شده، به زبان بیداری برگردانند و تعبیر را به جای تفسیر بنشانند.[۱۰۵]
مخالفان رؤیاهای رسولانه معتقدند حتی یک سند معتبر تاریخی وجود ندارد که مخاطبان اولیه وحی یا خود پیامبر، مدعی خوابنامه بودن قرآن یا راوی بودن پیامبر باشند.[۱۰۶] همچنین پیامبر در هیچ آیهای گوینده نیست، در هیچکجا، آیات از زبان پیامبر نیست؛ بلکه در تمام آیات، پیامبر مانند دیگران، مخاطب است.[۱۰۷] عبدالعلی بازرگان، از مفسران معاصر، معتقد است براساس آیات قرآن، هدف اصلی نزول قرآن، مردم هستند؛ حال چگونه میتوان معتقد شد که رؤیاهای پیامبر پس از ۱۴ قرن همچنان نامکشوف مانده و اینک خوابگزارانی باید آنرا برای مردم بگشایند.[۱۰۸]
خاتمیت پیامبر و مسئله امامت
مفهوم خاتمیت در نظریه بسط تجربه نبوی، فرمان دادن بدون نیاز به استدلال معرفی شده[۱۰۹] که با رحلت پیامبر از بین رفته و دیگر هیچکس حق ندارد بدون استدلال به دیگران حکمی کند.[۱۱۰] به نظر سروش، تجربه دینی پس از پیامبر تنها برای خود شخصْ حجت است و برخلاف تجربه پیامبر، برای دیگران الزامآور نیست.[۱۱۱] سروش امامت را نیز در مقابل خاتمیت دانسته و معتقد است: اینکه با اتکاء به وحی و شهود سخنانی بگویند که در قرآن و سنت نبوی نباشد، با خاتمیت در تعارض است.[۱۱۲] البته سروش معتقد است میتوان اسلام را آنگونه که پیامبر میخواست، نزد علی و فرزندانش یافت.[۱۱۳] هیچ مشکل و شبههای نداشته باشد که البته او به جهت اعتقاد به پلورالیزم منکر راههای دیگر نیست.[۱۱۴] در سلسله امامان شیعه علی نابغه است و از همه برتر است و با اینکه هرکدام فضیلت و بزرگی خود را دارا هستند اما علی از هر حیث چند گام از همه آنها پیشتر است.[۱۱۵]
منتقدان «بسط تجربه نبوی» معتقدند در این نظریه، تفسیر خاتمیت با رویکردی ضدعقل بهپیامبران مطرح شده و ختم نبوت با آزادسازی عقل مساوی دانسته شدهاست[۱۱۶]؛ در حالی که قرآن مخالفان خود را به استدلال و عقلگرایی دعوت میکند.[۱۱۷] در مسئله امامت نیز طبق آیات قرآن، از افرادی یاد میکنند که پیامبر نبودند، اما اسراری از غیب بر آنها الهام میشد.[۱۱۸] به نظر مخالفان، براساس تعریف سروش از خاتمیت، اثری از ولایت، پس از پیامبر اسلام (ص) باقی نمیماند، در حالی که آیات و روایات به ولایت افرادی غیر از پیامبر اشاره دارد.[۱۱۹]
تفسیر نهج البلاغه و امام علی(ع)
سروش به مدت شش سال در مسجد جامع امام صادق (ع)، هر سال ۹ماه و بهصورت هفتگی، سخنرانی در موضوعات دینی و فرادینی داشت که بیشتر بر نهج البلاغه متمرکز بود. کتاب «اوصاف پارسیان» و «حکمت و معیشت» نتیجه این سخنرانیها بود که به چاپ رسید.[۱۲۱] کتاب «حکمت و معیشت» شرح نامه امام علی (ع) به فرزندش است که به اعتقاد سروش در واقع به همه فرزندان صلبی و روحانیاش است.[۱۲۲] همچنین کتاب «اوصاف پارسیان» که آنرا از اخلاقیترین و لطیفترین کتابهای عبدالکریم سروش دانستهاند، مجموعه درس گفتارهای او درباره خطبه متقین، از نهج البلاغه است.[۱۲۳]
سروش امام علی(ع) را «شخصیت عظیمالقدر نابغه که با هر استانداردی شخصیت فوقالعادهای است» معرفی میکند.[۱۲۴]او معتقد است علی بهترین صحابی پیامبر بود و با نفرات بعدی فاصله بسیار زیاد داشت.[۱۲۵] به اعتقاد سروش، در میان امامان شیعه، علی نابغه است و از همه برتر است و با اینکه هرکدام فضیلت و بزرگی خود را دارا هستند اما علی از هر حیث چند گام از همه آنها پیشتر است.[۱۱۵]
سروش در یک سخنرانی، امام علی(ع) را شخصیت فوقالعادهای معرفی میکند که از افراد بسیار ناکام تاریخ بود، برخلاف پیامبر اسلام که پیش و پس از نبوت بسیار موفق بود.[۱۲۶]
ذاتی و عرضی در دین
مقاله «ذاتی و عرضی در دین» ابتدا در سال ۱۳۷۷ش در مجله کیان به چاپ رسید.[۱۲۷] و در سال ۱۳۸۵ش در کتاب بسط تجربه نبوی نیز چاپ شد.[۱۲۸]
سروش دین را به دو بخش ذاتی و عرضی تقسیم میکند. از نگاه اوخداوند اهدافی دارد و این اهداف همان ذاتیات دین است. خداوند برای بیان، تفهیم و تحصیل اهداف خود از زبانی خاص استفاده میکند که همه از عرضیات دین هستند.[۱۲۹] از نگاه سروش ذاتی آن چیزهایی هستند که نمیتوانستند نباشند.[۱۳۰] اسلام به ذاتیاتش اسلام است نه به عرضیاتش و مسلمانی در گرو التزام و اعتقاد به ذاتیات است.[۱۳۱]
مقصود سروش از عرض نیز آن چیزهایی هستند که میتوانستند نباشند.[۱۳۰] سروش ضابطه عرضی را این میداند که میتوانست بهگونه دیگری باشد.[۱۳۲] سروش معتقد است نه فقط زبان اسلام، که فرهنگ آن نیز عربی است؛ این که قرآن از حوران سیهچشم در بهشت،[۱۳۳] ساکن در خیمهها[۱۳۴] توصیه به نگریستن به خلقت شتر[۱۳۵] استفاده از تقویم قمری که ماه رمضان را برای روزه قرار داده و بسیاری موارد از فرهنگ عربی که در قرآن مورد استفاده قرار گرفتهاست، همه عرضی هستند.[۱۳۶]
مخالفان این نظریه معتقدند عرضیهای بسیاری وجود دارد که خود بخشی از پیام اصلی دین را به همراه دارد. در هر یک از عرضیات، بخشی از احکام و اجزای این دین نازل شدهاست. مسلمانان معتقدند خداوند هر یک از این عرضیات فرستاده تا هم مسلمانان عصر پیامبر به کمال برسند و هم پیام نبوت بهطور کامل عرضه گردد و هم نسلهای آینده هدایت گردند. قرآن از دریچه ذکر داستانهای اقوام گذشته، اهدافی را دنبال نموده و درصدد تبلیغ پیام خویش است.[۱۳۷]
مخالفان ذاتی و عرضی معتقدند در هر داستان و واقعه، در هر جنگ و صلح، در هر سؤال و جواب و مانند آن که در مدت رسالت پیامبر (ص) واقع گردیده، حکمتی وجود داشتهاست. همچنین ذات و گوهر دین در عرضیات دین تجلی میکند، فقدان عرضیات، مانع تجلی و ظهور دین کامل میباشد.[۱۳۸]از نگاه مخالفان نه تنها تغییر ذاتیات دین به نفی دین خواهد انجامید، بلکه تغییر عرضیات دین و انکار آنها پس از ختم رسالت نیز به تغییر و نفی دین و تحریف آن منجر میشود.[۱۳۹]
نیکفر به درستی استدلال میکند که سروش معیار مستحکمی برای تفکیک ذاتی و عرضی ارائه نمیکند. ذاتی و عرضی از ترمهای اندیشه باستانی هستند و در تفکر مدرن استفاده به ندرت از آنها استفاده میشود. در واقع نیکفر در برابر نگاه افلاطونی سروش که دین را از ذاتش جدا میکند، نگاه مدرن پدیدارشناسانه به دین را پیش مینهد که در آن تاریخ و نمود دین خود ذات آن هستند و با روش پدیدارشناسانه نشان میدهد که طریقه سروش در بحث در باب دین و شریعت نوعی باطنیگری و در واقع امتداد منطقی آن در دنیای مدرن است.[۱۴۰]
دین اقلی و اکثری
«دین اقلی و اکثری» موضوع سخنرانی بود که عبدالکریم سروش در جمع دانشجویان ایرانی در مونترال کانادا در اسفند ۱۳۷۵ش ایراد کرد.[۱۴۱] این موضوع در سال ۱۳۷۷ش در مجله کیان با عنوان «دین اقلی و اکثری» به چاپ رسید.[۱۴۲] همچنین در کتاب بسط تجربه نبوی در تاریخ ۱۳۸۵ش نیز چاپ شد.[۱۴۳] سروش در این نظریه معتقد است آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ؛ امروز، دین شما را کامل کردم» ناظر به اکمال حداقلی است نه حداکثری. به این معنا که حداقل لازم هدایت به مردم داده شدهاست اما حداکثر ممکن در تکامل تدریجی و بسط تاریخی بعدی اسلام پدید خواهد آمد.[۱۴۴] همچنین در این آیه اشاره به کامل شدن آمدهاست و نه جامع بودن. جامع بودن یعنی در برگیرندهٔ همه چیز.[۱۴۵]
دین اقلی از نگاه سروش به این معنا است که اگر دین را دنیایی بدانیم، دین واجد احکامی است که با اقل شرایط معیشتی آدمی وفق میدهد و قابل اجراست و حاجات حقوقی سادهٔ یک زندگی ساده را که همیشه و همهجا میتوان داشت برمیآورد اما حاجات بزرگتر در یک زندگی پیچیدهتر را منظور نمیدارد و اگر دین را اخروی بدانیم، کمترین سعادت اخروی و صعود به پایینترین مراتب معنوی را ممکن میسازد.[۱۴۶]
سروش در دین حداقلی به سخن غزالی استناد میکند که دنیا را چنان سامان میدهیم که آخرتگرایان بتوانند آخرت خود را تأمین کنند و مابقی امور دنیا بر عهده عقلای قوم است.[۱۴۷] سروش در این نظریه معتقد است احکام فقهی همه عرضی هستند.[۱۴۸]فقه از حد احکام بیرون نمیرود یعنی در باید و نباید و حلال و حرام خلاصه میشود و این فرق دارد با برنامهریزی و طراحی برای زندگی، برنامهریزی کاری است علمی و محتاج علوم و فنون مختلف و و به هیچ رو از فقه بر نمیآید.[۱۴۹] سروش بینش و انتظار دینی بسیاری از دینداران را بینش و انتظار اکثری میداند که از دین همه چیز را میطلبند و میخواهند و این را نشانهٔ کمال و جامعیت آن میدانند.[۱۵۰]
نقد
مخالفان این نظریه معتقدند مسیر منطقی برای یافتن قلمرو دین، مراجعه به خود «دین» است، نه گمانهزنیها و حدسیات. انسان مؤمن، بهدنبال مشخص کردن انتظار خود از دین نیست، بلکه در پی آن است که ببیند دین از وی چه انتظاراتی دارد و در چه حوزههایی از زندگیاش نظر دادهاست. انسان پس از آنکه به «حقانیت دین» پی برد و به آن «ایمان» آورد، در حدود و گسترهٔ احکام و معارف دینی، خواهد ماند،[۱۵۱]
همچنین مخالفان معتقدند علم برنامهریزی نبودن فقه، با کمال یا اکثری بودن فقه منافات ندارد؛ زیرا مقصود از کمال یا اکثری بودن فقه این است که میتواند در هر وضعی احکام مربوط به موضوعات فردی و اجتماعی را بیان کند و در این خصوص، جوامع ساده و پیشرفته تفاوتی ندارند.[۱۵۲]
برخی معتقدند دین قصدی بر اکثری بودن ندارد و برخی امور را به انسانها و عقل انسانی واگذار کردهاست و قوت اسلام و فقه اسلامی در همین است؛ زیرا بیان اکثری و جایی برای تدبیر بشری در نظر نگرفتن، عدم انطباق پذیری اسلام با زمانها و مکانهای مختلف را در پی دارد، که این مسئله با جهانی و جاودانی بودن اسلام ناسازگاری دارد.[۱۵۳]
پانویس
منابع
- ↑ «عبدالکریم سروش کیست؟ ایدئولوگ دیروز، اپوزیسیون امروز»، سایت رویداد ۲۴.
- ↑ «عبدالکریم سروش کیست؟ ایدئولوگ دیروز، اپوزیسیون امروز»، سایت رویداد ۲۴.
- ↑ «عبدالکریم سروش در پی عبور از دین نیست»، گفتگو با سروش دباغ.
- ↑ سروش، «روشنفکری همپای نهضت معتزله»، ص۹۷۳.
- ↑ سروش، سخنرانی سلوک دیندارانه در جهان مدرن، جلسه۱.
- ↑ سروش، سخنرانی سلوک دیندارانه در جهان مدرن، جلسه۳۸.
- ↑ «عبدالکریم سروش کیست؟ ایدئولوگ دیروز، اپوزیسیون امروز»، سایت رویداد ۲۴.
- ↑ مرتضوی، «سروش»، ص۱۵۳.
- ↑ مرتضوی، «سروش»، ص۱۵۳.
- ↑ «عبدالکریم سروش کیست؟ ایدئولوگ دیروز، اپوزیسیون امروز»، سایت رویداد ۲۴.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ «مستند عبدالکریم سروش: معرفت و مدارا»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ برنامه پرگار، مناظرههای انقلاب، دو مهمان چهل سال بعد، بخش اول.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ «مستند عبدالکریم سروش: معرفت و مدارا»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ مرتضوی، «سروش»، ص۱۵۶.
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ باقی، « روشنفکری دینی پس از انقلاب چگونه به وجود آمد؟»
- ↑ برنامه پرگار، مناظرههای انقلاب، دو مهمان چهل سال بعد، بخش اول.
- ↑ « دریغا که مجال قهوه خوردن با پوپر از دست رفت»
- ↑ ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ «عبدالکریم سروش کیست؟ ایدئولوگ دیروز، اپوزیسیون امروز»، سایت رویداد ۲۴.
- ↑ «گفت وگوئی با دکتر سروش به مناسبت دریافت جایزه اراسموس» سایت عبدالکریم سروش.
- ↑ «مستند عبدالکریم سروش: معرفت و مدارا»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ بهنود، « سروش یکی از صد اثرگزار عالم» سایت رسمی عبدالکریم سروش.
- ↑ «عبدالکریم سروش در پی عبور از دین نیست»، گفتگو با سروش دباغ.
- ↑ «مستند عبدالکریم سروش: معرفت و مدارا»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ «روایتی از مناظره های داغ سال 60»، سایت شفاف.
- ↑ ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ ۳۳٫۲ ۳۳٫۳ « دوم خرداد به زیان کیان تمام شد»
- ↑ پرگار: مناظرههای انقلاب، دو مهمان، چهل سال بعد، بخش دوم، سایت یوتیوب
- ↑ سروش، «۱۰سال حصر و سالگرد ۴۲ سال»
- ↑ سروش، «۱۰سال حصر و سالگرد ۴۲ سال»
- ↑ سروش، سخنرانی «چهلمین سالگرد انقلاب بهمنی»
- ↑ «متن کامل نامه عبدالکریم سروش به آیت الله خامنه ای»، سایت رادیو فردا
- ↑ «متن کامل نامه عبدالکریم سروش به آیت الله خامنه ای»، سایت رادیو فردا
- ↑ سروش، «متن کامل نامه عبدالکریم سروش»
- ↑ برنامه پرگار، مناظرههای انقلاب، دو مهمان چهل سال بعد، بخش اول.
- ↑ مرتضوی، «سروش»، ص۱۶۴.
- ↑ «مستند عبدالکریم سروش: معرفت و مدارا»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ سروش، سخنرانی «چهلمین سالگرد انقلاب بهمنی»
- ↑ سروش، سخنرانی «چهلمین سالگرد انقلاب بهمنی»
- ↑ سروش، سخنرانی «چهلمین سالگرد انقلاب بهمنی»
- ↑ سروش، «آفتاب دیروز و کیمیای امروز»، ص۴.
- ↑ «عبدالکریم سروش کیست؟ ایدئولوگ دیروز، اپوزیسیون امروز»، سایت رویداد ۲۴.
- ↑ «مَرَجَ البَحرین؛ رؤیای سروش، روایت شبستری»
- ↑ «ما، هم به قرآن نگاه نقدی داریم و هم به پیامبر»، سایت زیتون.
- ↑ «ما، هم به قرآن نگاه نقدی داریم و هم به پیامبر»، سایت زیتون.
- ↑ سروش، «اندر باب عقل» ص۲.
- ↑ سروش، «اندر باب عقل» ص۵.
- ↑ «عبدالکریم سروش در پی عبور از دین نیست»، گفتگو با سروش دباغ.
- ↑ «عبدالکریم سروش در پی عبور از دین نیست»، گفتگو با سروش دباغ.
- ↑ سروش، «سنت و روشنفکری دینی»، ص۹.
- ↑ «عبدالکریم سروش کیست؟ ایدئولوگ دیروز، اپوزیسیون امروز»، سایت رویداد ۲۴.
- ↑ «عبدالکریم سروش کیست؟ ایدئولوگ دیروز، اپوزیسیون امروز»، سایت رویداد ۲۴.
- ↑ برنامه پرگار، مناظرههای انقلاب، دو مهمان چهل سال بعد، بخش اول.
- ↑ برنامه پرگار، مناظرههای انقلاب، دو مهمان چهل سال بعد.بخش اول.
- ↑ برنامه پرگار، مناظرههای انقلاب، دو مهمان چهل سال بعد، بخش اول.
- ↑ «مستند عبدالکریم سروش: معرفت و مدارا»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۷۶ش، ص سی و یک.
- ↑ مصاحبه سروش با شبکه voa
- ↑ « دریغا که مجال قهوه خوردن با پوپر از دست رفت»
- ↑ ۶۷٫۰ ۶۷٫۱ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ ۶۹٫۰ ۶۹٫۱ مصاحبه سروش با شبکه voa.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۲۴.
- ↑ مصاحبه سروش با شبکه voa.
- ↑ سروش، گلستان مثنوی یا گلستان معنوی
- ↑ ۷۳٫۰ ۷۳٫۱ مصاحبه سروش با شبکه voa.
- ↑ «واکنش عبدالکریم سروش به فتوای اخیر مکارم شیرازی و نوری همدانی»، سایت زیتون.
- ↑ «کتاب مثنوی معنوی، تصحیح عبدالکریم سروش»، سایت آسمان کتاب.
- ↑ سروش، «دین و دنیای جدید».
- ↑ سروش، «دین و دنیای جدید».
- ↑ ۷۸٫۰ ۷۸٫۱ ۷۸٫۲ ۷۸٫۳ سروش، سخنرانی سلوک دیندارانه در جهان مدرن، جلسه۱.
- ↑ «مستند عبدالکریم سروش: معرفت و مدارا»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ سروش، سخنرانی سلوک دیندارانه در جهان مدرن، جلسه۱.
- ↑ سروش، سخنرانی سلوک دیندارانه در جهان مدرن، جلسه۱.
- ↑ سروش، «دین در دنیای مدرن به کجا میرود»، ص۹۲.
- ↑ سروش، «سنت و روشنفکری دینی»، ص۹.
- ↑ سروش، «دین در دنیای مدرن به کجا میرود»، ص۹۳.
- ↑ سروش، «سلوک دیندارانه در جهان مدرن» جلسه۴۰.
- ↑ «سلوک دیندارانه در جهان مدرن»، سایت آپارات.
- ↑ سروش، «سلوک دیندارانه در جهان مدرن» جلسه۴۰.
- ↑ « دریغا که مجال قهوه خوردن با پوپر از دست رفت»
- ↑ « دریغا که مجال قهوه خوردن با پوپر از دست رفت»
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ «نومعتزلی هستم»، سایت اصطلاح.
- ↑ باقی، «پرسشی که همچنان بی پاسخ ماند»
- ↑ مرتضوی، «سروش»، ص۱۵۸.
- ↑ مرتضوی، «سروش»، ص۱۵۸.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۶۵.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۳.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۱۷.
- ↑ «رویاهای رسولانه؛ زهی کرشمه خوابی که به ز بیداری ست»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ طاهری، «بسط تجربه نبوی در بوته نقد»، ص۴۱.
- ↑ منتظری، سفیر حق و صفیر وحی، ۱۳۸۷ش، ص۴۰–۴۱.
- ↑ جوادی آملی، «فرق وحی و تجربه دینی»، پرتال جامع علوم انسانی.
- ↑ «مسئله وحی: با نگاهی به مکاتبات آیت الله سبحانی و دکتر سروش»، سایت پاتوق کتاب فردا.
- ↑ سروش، کلام محمد رؤیای محمد، (محمد (ص) راوی رؤیاهای رسولانه ۲)، ۱۳۹۷ش، ص۱۱۰.
- ↑ سروش، کلام محمد رؤیای محمد، (محمد (ص) راوی رؤیاهای رسولانه ۵)، ۱۳۹۷ش، ص ۱۹۲.
- ↑ سروش، کلام محمد رؤیای محمد، (محمد (ص) راوی رؤیاهای رسولانه۲)، ۱۳۹۷ش، ص۱۰۳–۱۰۴.
- ↑ آرمین، «پاسخی به دکتر سروش»، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ «مناظره اول سروش با عبدالعلی بازرگان»، دقیقه ۱۴، سایت نوانیشی دینی.
- ↑ بازرگان، «ده نکته در نقد نظریه 'رؤیاهای رسولانه' عبدالکریم سروش»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۴.
- ↑ «ما، هم به قرآن نگاه نقدی داریم و هم به پیامبر»، سایت زیتون
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۳–۷۵.
- ↑ «ما، هم به قرآن نگاه نقدی داریم و هم به پیامبر»، سایت زیتون
- ↑ سروش، سخنرانی «امام علی (ع) در نهج البلاغه»
- ↑ سروش، سخنرانی «امام علی (ع) در نهج البلاغه»
- ↑ ۱۱۵٫۰ ۱۱۵٫۱ سروش، سخنرانی «علی(ع) در نهجالبلاغه»
- ↑ بهمنپور، «بنگر که را به قتل که دلشاد میکنی»، ص۸۲۷.
- ↑ فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۳.
- ↑ سبحانی، جعفر، «خاتمیت، انقطاع وحی تشریعی: پاسخ آیتالله سبحانی به دکتر سروش»
- ↑ فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۷.
- ↑ «اوصاف پارسیان، نسخه متنی» سایت تبیان.
- ↑ سروش، حکمت و معیشت، دفتر نخست، ۱۳۸۸ش، ص۱.
- ↑ سروش، حکمت و معیشت، دفتر نخست، ۱۳۸۸ش، ص۲.
- ↑ «متن کامل کتاب اوصاف پارسایان دکتر عبدالکریم سروش»
- ↑ سروش، سخنرانی «علی(ع) در نهجالبلاغه»
- ↑ سروش، سخنرانی «علی(ع) در نهجالبلاغه»
- ↑ سروش، سخنرانی «علی(ع) در نهجالبلاغه»
- ↑ «دین اقلی و اکثری»، کیان ۱۳۷۷ش، شماره۴۲.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۴۷–۶۲.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۴۶.
- ↑ ۱۳۰٫۰ ۱۳۰٫۱ سروش، «برشانه غولها ایستادهایم»، ص۱۲۰.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۲۰.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۲۱.
- ↑ سوره واقعه، ایه۲۲.
- ↑ سوره الرحمن، آیه۷۲.
- ↑ سوره غاشیه، آیه۱۷.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۳۳.
- ↑ طالبی، «نقدی بر مقاله ذاتی و عرضی در دین»
- ↑ طالبی، «نقدی بر مقاله ذاتی و عرضی در دین»
- ↑ طالبی، «نقدی بر مقاله ذاتی و عرضی در دین»
- ↑ «عبدالکریم سروش کیست؟ ایدئولوگ دیروز، اپوزیسیون امروز»، سایت رویداد ۲۴.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۴۷.
- ↑ «دین اقلی و اکثری»، کیان ۱۳۷۷ش، شماره۴۱.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۴۷–۶۲.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۱۷.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۶۰.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۵۱.
- ↑ پرگار: مناظرههای انقلاب، دو مهمان، چهل سال بعد، بخش دوم، سایت یوتیوب
- ↑ «مستند عبدالکریم سروش: معرفت و مدارا»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۵۱.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۴۸.
- ↑ «همه دلایل ابطالپذیر موافقان دین حداقلی»، سایت آیت الله خامنهای.
- ↑ ربانی گلپایگانی، «نقد نظریه حداقلی در قلمرو فقه اسلامی».
- ↑ هاشمی، «نظریه دین اقلی و کمال دین»