کاربر:Rezapour/صفحه تمرین
عبدالکریم سروش
أَیُّهَا النَّاسُ کُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا یَفِرُّ مِنْهُ فِی فِرَارِهِ الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَی اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ هَیْهَاتَ عِلْمٌ مَخْزُون
زنی به پیش معاویه رفت و با او بگو مگو کرد معاویه گفت خداوند علی را رحمت نکند او به شما این اجازه را داد که با حاکم بگو مگو کنید او به شما چنین جرأت را داد.
ابلیس کی گذاشت بندگی کنیم.
در دوران معاصر اولین بار محمد عبده کتاب (نهج البلاغه) را در مصر به چاپ رساند. و پس از او در میان ایرانیان و شیعیان رواج یافت.[۱]
تزودوا رحمکم الله (نهج البلاغه)
«حدیث بندگی و دلبردگی» سال انتشار ۱۳۷۴ش. فربه تر از ایدئولوژی مدارا و مدیریت
در کتاب «فربهتر از ایدئولوژی» خود مقالهای تحت عنوان «سه فرهنگ» دارم.
در مقالهٔ «روشنفکری و دینداری»، تعابیر نسبتاً تندی دربارهٔ فروغ فرخزاد و محمدعلی فروغی به کار بردید؛ آیا الان هم از آن تعابیر دفاع میکنید؟ ایشان هم گفت: «نه، الان که نگاه میکنم، میبینم آن تعابیر من تعابیر خوبی نبود؛ نه راجع به فروغ فرخزاد نه راجع به محمدعلی فروغی».[۲]
کتابهایی مانند قران و متون مقدس دیگر را اگر به چشم بیایمانی نگاه کنیم، چیز زیادی در آن نیست و کتابی معمولی نشان میدهد و این نگاه نامومنانهای است. زمانی که ایمان در این کتابها روح میدمد این کتابها را زنده میکند و انسان چیزهای ناب در اینها میبیند.[۳]
سقف معیشت و بر ستون شریعت و حریت و روحانیت دو مقاله جنجالی سروش سخنرانی خامنه ای در نقد حریت و روحانیت در مستند بیبیسی دقیقه ۳۹ مناظره مکتوب سروش و داوری
زندگینامه
در زندگی دوران کودکی، دبستان و دبیرستان من حادثه و تلاطم عجیب، عظیم و برجسته قابل ذکری وجود نداشتهاست. همچون یکی از فرزندان این دیار در یکی از روزهای آذرماه ۱۳۲۴ شمسی در تهران، در یکی از محلات جنوبی متولد شدم. آن روز ۲۵ آذر ماه بود که بعدها دانستم که روز وفات مولانا هم بودهاست و بعدها، مادرم به من گفت که آن روز، روز عاشورا هم بودهاست.[۴]
به هرحال ورود من به انجمن حجتیه در سال ششم دبیرستان بود و خروج از آن در سال اول دانشگاه-اما در باب دیگران، این مدت طولانیتر بود.[۵]
کتب لغت را مثلاً کتاب «المنجد» را میگرفتم و مطالعه میکردم – بجای آنکه مراجعه کنم مطالعه میکردم - و لغات عربی با معانی متعدد و مختلفشان همانطور در ذهن من میماند و همچنان ماندهاست.[۶]
من از انگلستان که آمدم در دانشگاه تربیت معلم مشغول به تدریس شدم و پس از چندی وارد ستاد انقلاب فرهنگی شدم.[۷]
در آن دوران که در انگلستان بودم مثنوی و المحجه البیضاء را بسیار مطالعه میکردم. این دو منبع، غذایی روحی و معنوی برای من بودند.[۸]
پدرم من را برای کلاس دوم دبیرستان به مدرسه علوی برد و در آنجا ثبت نام کرد و چنین شد که من پنج سال بعد را تماماً در دبیرستان علوی سپری کردم.[۹]
و در سال ۴۷از رشته داروسازی فارغالتحصیل شدم و در همین سال به سربازی رفتم. مهر ماه سال ۴۹ از سربازی بیرون آمدم. پس از فراغت از خدمت سربازی در جستجوی کار بودم و به وزارت بهداری مراجعه کردم به من گفتند که آزمایشگاه جدید التاسیسی در بوشهر وجود دارد و برای این آزمایشگاه به دنبال سرپرست میگردیم و چنین شد که به سمت سرپرست برای آزمایشگاه مواد خوراکی و آشامیدنی و بهداشتی به بوشهر رفتم و مدت نزدیک یک سال و نیم در آنجا ماندم و بعد به تهران بازگشتم و مدتی در تهران در آزمایشگاه کنترل دارو خدمت کردم.[۱۰]
من در تمام دوران دانشگاه نزد یک روحانی، فلسفه اسلامی میخواندم – به مدت نزدیک پنج سال، من این روحانی را از طرف مرحوم آقای مطهری یافته بودم و اصلاً به معرفی ایشان به پای درس آن بزرگوار رفتم و بهره بسیار از او بردم.[۱۱]
جایزه اراسموس که در سال ۱۳۸۳ش نگاه به جانب شرق داشت و تلاش کرد کسانی که در جوامع مسلمان خدمتی به علوم انسانی و حقوق بشر یا در مورد چالش اسلام با مدرنیته پژوهش کردهاند را انتخاب کند[۱۲]در نهایت به سه متفکر مسلمان تعلق گرفت که یکی از آنها عبدالکریم سروش بود.[۱۳]
سال ۲۰۰۴م سروش یکی از صد چهره تأثیرگذار سال از نگاه مجله Time گردید.[۱۴] در دبیرستان علوی میرفت که توسط علی اصغر کرباسچیان تأسیس شد و مدیری به نام رضا روزبه و همین دبیرستان تأثیرگذار بر او بود.[۱۵]
کرباسچیان و روزبه از مسئولان دبیرستان علوی تصمیم گرفتند سروش پس از دوران دانشگاه که دکتری در داروسازی داشت و حتی شغلی را هم داشت برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود و نهایتاً با هماهنگی یک شخص بازاری به نام حاج ابوالفضل کرد احمدی به خارج از کشور رفت و او تمام هزینههای تحصیل او را پرداخت کرد. فوق لیسانس شیمی آنالیتیک خواند و فهمید رشته فلسفه علم وجود دارد و سپس در آن رشته ثبت نام کرد.[۱۶]
شهید باهنر با سروش مطرح کرد و گفت که میخواهد نام او را برای عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی به امام بدهد و او نیز قبول کرد. در نهایت سروش در خرداد ۱۳۵۹ به حکم امام خمینی به عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی درآمد.[۱۷]
سروش از وقتی که در انگلستان تحصیل میکردم و آراء پوپر را میخواندم به لیبرالیسم پوپری برجستگی داشت که لیبرالیسم معرفتی بود که جامعه باید چنان باشد که عالمان همه رشتهها بتوانند آزادانه آراء خود را مطرح کنند و این آزادی بر حاکمیت لوازمی دارد و حکومت باید حمایت کند و این در دور خودش جامعه ای خاص را پدید میآورد.[۱۸]
آقای سروش پیشنهاد تشکیل حزب «روشنفکران دینی» را داده بود. آقای سازگارا بیشتر سروش را و این ایده را نمایندگی و پیگیری میکرد. آن زمان این گروه از روشنفکران مذهبی که اکثریت را تشکیل میدادند نسبت به نهضت آزادی موضع منفی شدیدی داشتند. تحلیل شان این بود که ایده حزب روشنفکران دینی و روزنامه جامعه پروژه نهضت آزادی است که دارد از زبان سروش و سازگارا مطرح میشود. میگفتند نهضتیها دارند پوششی کار میکنند. علاوه بر این ایراد داشتند که روشنفکری نمیتواند حزب باشد[۱۹]
دباغ: چند سال پیش حدود سی جلسه گفتگوی ناظر بر زندگینامهٔ عبدالکریم سروش با ایشان داشتم که تمام زندگی فکری و سیاسی ایشان را تا آخر سال ۹۲ شمسی دربرمیگیرد.[۲۰]
آقای مصباح دکتر سروش را برای مناظره در ابتدای انقلاب با مارکسیستها بودهاست، پیشنهاد کرد.[۲۱]
در چند ماه و کمتر از یک سال در کلاسهای انجمن حجتیه حضور داشت.[۲۲]
پوپر چه زمانی برای من الگو بودهاست که امروز الگو باشد؟ مگر فلسفهورزی جای مرید و مرادی است. من اگر بتوانم از یک الگو یاد کنم، همان مولانا جلالالدین رومی است. هیچکس در زندگی من آنقدر مدخلیت نداشته که این شخص شخیص یعنی مولانا جلالالدین داشتهاست. من از پوپر نکتههای بسیار نیکویی آموختهام[۲۳]
مرحوم باهنر هم در دولت آقای رجایی پیشنهاد وزارت علوم را به من کرد که نپذیرفتم و مرحوم آقای ربانی املشی هم به همین دلیل بهشدت به من اعتراض کرد. در دولت آقای بنیصدر هم همانطور که شما میگویید چنان پیشنهادی را برخی به آقای بنیصدر داده بودند که آقای بنیصدر نپذیرفته بود و بعد هم که وزیر علوم (دکتر معین)، مرا به عنوان اولین رئیس فرهنگستان معرفی کرد، باز هم نپذیرفتم و حقیقتاً دنبال این پستها نبودم. تنها پست دولتی من همان عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی با نصب امام خمینی بود که در پذیرفتن آن هم، هدف خدمت فرهنگی داشتم و بس. پس از مدتی هم استعفا کردم.[۲۴]
انقلاب فرهنگی «انقلاب فرهنگی»؛ سروش و دولتآبادی در برابر یکدیگر»
حلقه کیان کیهان فرهنگی به سراغ من آمد. اما همکاری تازه ما به صورت نوشتن مقاله آغاز شد. یک بار هم البته آقای رخصفت و آقای تهرانی از من خواستند که مصاحبهگر یکی از چهرههای آشنا و مشهور یعنی آیتالله جوادی آملی باشم که من همراه آقای رخصفت به قم رفتم و مصاحبهای طولانی با آقای جوادی آملی انجام دادم و این مصاحبه بعداً در نشریه چاپ شد.[۲۵] مقالات قبض و بسط شما در کیهان فرهنگی هم دردسرآفرین شده بود؟ بله، همینطور است. با چاپ آن مقالات، گفتوگوها و منازعات بالا گرفت.[۲۵]
وقتی دوستان از کیهانفرهنگی خارج شدند و به دنبال ایجاد و تأسیس مجله تازهای بودند مدتی بر سر نام آن مجله تازه سخن رفت. از من هم مشورت خواستند. حتی در نظر داشتند که نام «کیان فرهنگی» را بگذارند که نهایتاً به «کیان» بسنده کردند و حیات این مجله آغاز شد. کیان کم و بیش همان راه و روش کیهانفرهنگی را داشت و من هم همکاریام را با دوستان ادامه دادم.[۲۵]
نام حلقه کیان هیچگاه در آن روزگار مطرح نبود و من به یاد نمیآورم که اصحاب کیان هیچوقت چنین تعبیری را به کار برده باشند.[۲۵]
فهرست آثار عبدالکریم سروش
عبدالکریم سروش آثار بسیاری به چاپ رسیدهاست:
- «حکمت و معیشت» دفتر دوم سال نشر: ۱۳۶۹ش.
- «بسط تجربه نبوی»، سال نشر: ۱۳۷۸ش.
- «صراطهای مستقیم» سال نشر: ۱۳۷۸ش.
- قبض و بسط تئوریک شریعت»، ۱۳۷۵ش
- «کلام محمد رؤیای محمد» ۱۳۹۸ش.
- «اوصاف پارسایان» سال نشر: ۱۳۷۰ش.
- علل ناکامی تاریخی مسلمانان، ناشی از دینداری نیست
- تشیع و چالش مردم سالاری
- سکولاریسم سیاسی و سکولاریسم فلسفی
- دین و دنیای جدید
- عدالت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه
- تاملاتی در اندیشه سیاسی انقلاب اسلامی
- راز و راززدایی
- دیانت، مدارا و مدنیت
- ایدئولوژی و دین دنیوی
- با جهان جدید شجاعانه روبرو شویم
سروش و انقلاب اسلامی ایران
سروش: معتقد نیستم که نیروهای خارجی انقلاب را بپا کردند. این اهانت به مردم ما است و این قدر قدرت نشان دادن دیو استعمار است. بله آنها وقتی با اراده و عصیان مردم روبهرو شدند دانستند که با نگه داشتن شاه کار پیش نمیرود به همین سبب پشت او را خالی کردند.[۲۶]
سروش معتقد است انقلاب ایران و انقلابیون آن میدانستند که چه نمیخواهند اما نمیدانستند که چه میخواهند. او انقلاب ایران را انقلابی بدون تئوری معرفی میکند. و یکی از علتهای آن این است که نتوانست در میان جدال سنت و مدرنیته نتوانست راهی باز کند زیرا روحانیون و طبقه حاکم توهم استغنا داشتند و به همین جهت به سمت مدرنیته نرفتند و تنها یک ابزار خشک دانستند.[۲۷]
سروش: انقلاب اسلامی پیروزی شیخ فضلالله نوری بر مرحوم نائینی و آخوند خراسانی بود. انقلاب ضد مشروطه بود و تمام آنچه در مشروطه بافته شده بود، همه رشته شد.[۲۸]
شما گفتید که «حرمت نظام هتک شد» و آبروی آن به یغما رفت. باور کنید که در تمام عمر خود خبری بدین خوشی از کسی نشنیده بودم.[۲۹]
آن کلمات سهگانه را شنیدم: «هتک حرمت نظام»، که چون حدیث سرو و گل و لاله و چون ثلاثه غساله جان بخش بود.[۳۰]
اینک فروتنانه از تو رخصت میطلبم تا بر جمهوری کافرپرور اسلامی ایران، لعنت و نفرین بفرستم.[۳۱]
نامههای سروش به آیت الله خامنهای تند و غیر آشتی جویانه بود. او که این نامهها را مینوشت آتشفشانی از خشم بود. ناراحتی او از وضعیت زندانها، نامههای او را به این سمت برد.[۳۲]
امام خمینی
امام و عزت مسلمین
اولین بار با عموی خودش پس از ۱۵ خرداد در جلسه عمومی امام را دید. اما دفعه بعد در پاریس امام خمینی را دید و نقل میکند که وقتی خمینی از اتاق بیرون آمد یکباره یک وجود فوقالعاده فراگیرنده و رعب آور آمد و برای مدت کوتاهی سروش در سرجایش میخکوب شد.[۳۳]
سروش در برابر این سؤال که میان محمد رضا شاه و امام خمینی کدام را انتخاب میکند، پاسخ میدهد که نباید تنها میان این دو امر اختیار داشت و میتوان فرضهای دیگر را نیز در نظر داشت اما اگر بنا میان این دو باشد او خمینی را ترجیح میدهد؛ زیرا خمینی باسوادترین رهبر ایران بوده تاکنون از ابتدای حکومت هخامنشیان تا حاضر. خمینی فقیه درجه اول که عرفان و فلسفه نیز خوانده بود. او معتقد است اصلاً جای مقایسه نیست میان خمینی و پادشاهان دیگه از پهلوی تا قبلتر. در گذشته خمینی چیز ناپاکی وجود نداشت و او مرد شجاع بود. او برخلاف برخی پادشاهان که قلدر یا آدمکش بودند این خصایص را نداشت بلکه شجاعت که یک فضیلت اخلاقی است را داشتهاست.[۳۴]
او در مورد امام خمینی میگوید که او خطاهایی داشت که گاه بزرگ هم بود اما خیانت نکرد.[۳۵] در مورد اعدام زندانیان مجاهدین سروش معتقد است که یک گروه مسلح جرار در مقابل حکومت برخواستند و همه حکومت را میخواستند و هیچ حکومتی یک گروه مسلح مخالف را قبول نمیکند. موقعیت دشواری برای حکومت بود که با اینها چکونه برخورد کند که طرف مقابل اصلاً کوتاه نمیآمد.[۳۶]
سروش در سخنرانی با نام آفتاب دیروز و کیمیای امروز که در تاریخ خرداد ۱۳۶۸ش یک هفته پس از وفات امام خمینی داشت، ایشان را «انسانی بزرگ و روحی عارف و مجاهد» و «دلیریها و دشمنشکنیها و احیاگریهای ایشان نیاز به تبلیغ نداشت» یاد میکند.[۳۷]
دغدغهها و انگیزهها
«عبدالکریم سروش که از زمان ظهور در پهنهٔ روشنفکری دینی هر روز نظریات و تئوریهای تازه و بدیعی دربارهٔ چگونگی مواجهه با سنت در جهان مدرن ارائه نموده و در عصر علم و خرد سکولار، برای احیاء دین و معنویت همت گماشته»[۳۸]
سروش دغدغه ذهنی خود را چنین نقل میکند که از یک سو دل در گرو معنویت و دین دارد و از سوی دیگر دل در گرو دانش و خِرَد نوین.[۳۹] او معتقد است خواستن این دو با هم کاملاً ممکن است و به دنبال این است که «دیالوگ و داد و ستدی میان دو سرمایهٔ بزرگ بشریت یعنی دین و خرد نوین» برقرار کند، چنانکه «نه خرد نوین را تابع دیانت کند و نه دیانت را تابع خرد نوین».[۴۰]
سروش معتقد است عقل رقیبانی دارد و سه مورد از آنها را در مقاله «اندر باب عقل» میشمارد و میگوید خود این را آزموده و با آنها زیستهاست. این سه رقیب عقل عبارت است از وحی، عشق و انقلاب.[۴۱] و از میان رقبای سهگانه عقل، انقلاب از همه بیرحمتر و عقل ستیزتر است.[۴۲]
دو دههٔ قبل نیز آیت الله جوادی آملی مدعی شد که سروش نه در پی احیای دین بلکه در پی اماتهٔ دین است.[۴۳]
سروش دباغ: پروژهٔ فکری عبدالکریم سروش در ادامهٔ پروژهٔ اقبال قرار دارد؛ یعنی پروژهٔ بازسازی فکر دینی. دکتر سروش جهد فکری خود را معطوف به بازخوانی انتقادیِ اندیشهٔ دینی و به دست دادن یک نظام الهیاتی بدیل میداند. اما این پروژه، به توضیحی که در پاسخ به پرسشهای پیشین آوردم، داخل چارچوب سنت اندیشهٔ دینی قرار دارد.[۴۴]
روشنفکران دینی واقعاً متدیناند و به بدأو معاد قائلاند و دین برای آنان فقط موضوع تحقیق نیست بلکه موضوع ایمان هم هست.[۴۵]
سروش، روحانیت و فقه
- مقاله حریت و روحانیت به قلم آقای دکتر عبدالکریم سروش در شماره ۲۴ کیان.
- سقف معیشت بر ستون شریعت
- اسلام نیازی به صنف روحانی ندارد
- «اندر باب اجتهاد: دربارهٔ کارآمدی فقه اسلامی در دنیایامروز»
- فقه در ترازو؛ طرح چند پرسش از محضر حضرت آیت الله منتظری
- خدمات و حسنات دین عبدالکریم سروش
- جریان مصباح یعنی فاشیسم: نظر سروش در مورد مصباح ومظهری
- مصاحبه دکتر سروش با استاد شهید مرتضی مطهری
- ص۷۹ آئین در آینه
- آفتاب دیروز و کیمیای امروز
استاد مطهری، احیا کننده ای راستین در عصر جدید
«بلی من فقیه نیستم و شایستگی پاسخ دادن به سوالات فقهی را ندارم. به سایت آقای دکتر محسن کدیور مراجعه نمایید».
در ابتدای مقاله خدمات و حسنات دین به بازخورد مقاله حریت و روحانیت و عکس العمل آقای خامنه ای پرداخته شدهاست.
فقه اسلامی از درون قابل رفو کردن نیست. از نگاه سروش باید بیرون فقه تقویت شود تا دورن فقه نیز از راکد بودن بیرون بیاید. بیرون فقه یعنی معرفتشناسی انسانشناسی خداشناسی وحیشناسی و … اینها راکد مانده و فقیه باید با شناخت از این مسائل به داخل فقه برود. ابزارهای درون فقه هیچ حصاری را تغییر نمیدهد برای نمونه حقوق انسان امر بیرونی است و فقها باید با توجه به این مبنا به درون فقه بپردازند تا تغییرات جدی پدید بیاورند.[۴۶]
سروش اذعان دارد که بسیاری از مناقشاتش بر فقه برگرفته شده از غزالی است. از بیرون نگرفته و از زمانی که غزالی را خوانده ماهیت فقه را فهمید.[۴۷]
سنت را باید فعال است ذخایر بسیاری در این سنت وجود دارد و در عین حال نباید تک منبع بود و منابع بومی و غیر بومی را نگاه کرد.[۴۸]
روحانیت برای دینداری عوامانه است. و برای دینداری عالمانه و عارفانه نیازی به روحانی نیست.[۴۹]
من با مرحوم مطهری آشنایی بیشتری پیدا کردم و آشنایی ما تا زمان شهادت آن بزرگوار ادامه یافت. البته مدتی که من در خارج از کشور بودم با ایشان ارتباط مستقیم نداشتم. اما چنانکه میدانید ایشان کتاب «نهاد نا آرام جهان» من را خوانده و نکتهها یی در باب آن گوشزد کرد که من آن نکتهها را در کتاب اعمال کردم و آن کتاب اینک وامدار مرحوم آقای مطهری است.[۵۰]
از تفسیر نهج البلاغه تا مولویشناسی
«حکمت و معیشت» دفتر دوم سال نشر: ۱۳۶۹ش. «اوصاف پارسایان» سال نشر: ۱۳۷۰ش. «عدالت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه»
سروش در مسجد جامع امام صادق (ع) به مدت شش سال، هر سال ۹ماه و هد ماه چهار هفته و هر هفته یک شب به گفتارهای دینی و فرادینی گذشت و نهج البلاغه نُقل مجلس بود. کتاب اوصاف پارسیان نوباوه آن بوستان و حکمت و معیشت پس از آن از آن جلسات بیرون آمد.[۵۱] حکمت و معیشت شرح نامه امام علی (ع) به فرزندش است و به اعتقاد سروش در واقع به همه فرزندان صلبی و روحانیاش است.[۵۲]
در دبیرستان خرده خرده با مولانا آشنا شدم. البته آشنایی عمیقتر به سالها بعد متعلق است. یکی از اسباب آشنایی من با مولانا، وجود یکی از معلمان دبیرستان بود.[۵۳]
پیدا است که اگر به لحاظ عبارتی اشعار مولانا را در کنا ر اشعار سعدی بگذاریم نمره کمی میگیرد و به همین دلیل من در ابتدا مجذوب اشعار مولانا نمیشدم.[۵۴]
پوپر چه زمانی برای من الگو بودهاست که امروز الگو باشد؟ مگر فلسفهورزی جای مرید و مرادی است. من اگر بتوانم از یک الگو یاد کنم، همان مولانا جلالالدین رومی است. هیچکس در زندگی من آنقدر مدخلیت نداشته که این شخص شخیص یعنی مولانا جلالالدین داشتهاست. من از پوپر نکتههای بسیار نیکویی آموختهام[۲۳]
او امام علی (ع) را «شخصیت عظبم القدر نابغه که با هر استانداردی شخصیت فوقالعادهای است».[۵۵]علی بهترین صحابی پیامبر بود و با نفرات بعدی فاصله بسیار زیاد داشت.[۵۶] یک عمر میتوان با این کتاب زیست.[۵۶] سید رضی در شش جلد نهج البلاغه را جمعآوری کردهاست.[۵۷]
در سلسله امامان شیعه علی نابغه است و از همه برتر است و با اینکه هرکدام فضیلت و بزرگی خود را دارا هستند اما علی از هر حیث چند گام از همه آنها پیشتر است.[۵۸]
امام علی (ع) با شخصیت فوقالعادهای که داشت از افراد بسیار ناکام تاریخ بود و برخلاف پیامبر اسلام که پیش و پس از نبوت بسیار موفق بود.[۵۹] وقتی خلافت را از او غصب کردند گفت هنوز این میوه نارسیده است و این میوه ۲۵ سال بعد از آن برای او رسید.[۶۰]
سروش در مقابل برخی فقیهان که به تحریم ساخت فیلم در مورد مولوی فتوا داده بودند، موضع گرفته و آنها را «فتواهای ناروا، بولفضولانه و خشک مغزانه» نامید و این فتوا را از سر نادانی دانسته و گفت «این پوست فروشان با مغز بر سر مِهر نیستند».[۶۱]
هر روز به نحوی مولانا در زندگی او نقش دارد.[۶۲]
با زندگی روحی و فکری من از هر کسی دیگری عجینتر است.[۶۳]
سروش معتقد است مولوی از معدود افرادی است اهل شریعت، اهل طریقت و اهل حقیقت در او جمع شدهاست.[۶۴] سروش به تبع برخی گذشتگان که این نظر را به خمد مولوی نیز استناد میدهد مثنوی را قران به فارسی میداند.
از سال ۱۳۶۰ به بعد یک سلسله دروس در باب مولوی و مثنوی در تلویزیون داشت که حدود ۲۴ برنامه ضیط شد و ۱۳ برنامه پخش شد و به ادعای سروش امام خمینی با وجود علاقهای که به مولانا داشت با جهت فشارهای بیرونی، دستور قطع این برنامه داد.[۶۵]
مولوی تحت تأثیر بسیار غزالی است با اینکه اسمی از او در مثنوی یا دیوان شمس نمیآورد. سروش مقاله دارد.[۶۶]
او برخی شعرهای مولوی در مورد دعا را نقل میکند و آنها را از لطیفترین دعاها دانسته و میگوید از وقتی که این شعر در ذهنش جایگیر شده حتی گاه در نمازهایش نیز انرا میخواند.[۶۷]
کتاب مثنوی بی هیچ شبهه کتابی اهامی است و پارههایی در آن هست که رایحهٔ آشنا و آشکار وحی و کشف از ان به دماغ میرسد.[۶۸]
دین در دنیای مدرن
پیامبر در یونان نمیتوانست برخیزد. فیلسوف نمیتوانست پیامبر شود. پیامبر ذهن سادهای میخواهد زمانی که ذهن با مفاهیم فلسفی شکل گرفته و صورت بندی شده دیگر نمیتواند وحی در آن وارد شود یک نوع سادگی لازم است.[۶۹]
دین ورزی از نگاه سروش سه قسم است:
- دینورزی معیشت اندیش (عامیانه) که در آن شخص به نحو تقلیدی و جبری دین دار میشود و میماند. تعبد بسیار مهم است دین به مانند معیشت، عادت میکند. این دینداری عموم مردم است.
این نوع دینداری در جوامع امروزی موانع و مشکلات بسیار زیادی دارد و نوع زندگی در جهان معاصر برای بسیاری از احکام دینی مشکلاتی را ایجاد کردهاست.[۷۰]
- دین داری معرفت اندیش (عالمانه): دین داری ارثی و جبری نیست بلکه اختیاری و انتخابی است. دین در اینجا نه به منزله عادت بلکه به منزله یک معرفت مطرح میشود. این گروه نیز در جهان معاصر مشکلات دوچندان دارد.[۷۱]
- دین داری تجربت اندیش (عارفانه): دین به مثابه یک تجربه مطرح میشود و این دینداری پیامبرانه است عارفانه است. خداوند در این دینداری یک معشوق و محبوب است که انسان با آن انس و رابطه وجودی برقرار میکند. آرامش و مراقبه را از انسان گرفته و انسان را از داشتن یک روح آرام محروم کردهاست. جهان یکسره شتاب و عجله گشته و این ضد آرامش برای یک تجربه دینی گشتهاست.[۷۲]
ایمان تحولی نیست که در ذهن انسان پدید میآید آن علم و کلام است ایمان تحول در جان آدمی است.[۷۳]
دین در دنیای مدرن تبدیل به مسئله شدهاست و این برخلاف دوران قبل مدرن است که غلبه با دینداران بود.[۷۴]
نباید به دنبال استخراج اندیشههای مدرن از متون دینی رفت. استخراج مدرنیته از متون دینی یکی از چالههایی بود که کثیری از متفکران مؤمن و مردن در آن فرو غلتیدند.[۷۵]
تجربه اسلام در دوران مدرن چندان متفاوت با تجربه مسیحیت و یهودیت نخواهد بود. تجربه تاریخی مسیحیت چنین میگوید که علم فلسفه هنر تکنولوژیو سیاست جدید ابتدا دین به گرداب ناتوانی و نارسایی خواهند افکند و نامه اعمال نیک و بدش را در برابرش خواهند گشود و سپس مرحله تفسیرهای تازه فرا میرسد و دردمندان در پرتو دستاوردهای جدید بشری به بازفهمی مواریث دینی دست همت خواهند گشود.[۷۶]
در این دوره باید به سمت فعال کردن معرفت دینی در پرتو اندیشههای مدرن رفت. در مصاف این بازفهمی و بازتفسیری است که دین قوت درونی خود را چنانکه هست نشان خواهد داد وماندنی بودن و نبودنش آشکار خواهد گشت.[۷۷]
روشنفکر دینی نقد سنت میکند نقد قدرت دینی اخلاق اندیشه و معرفت دینی میکند. پایگاه نقادی روشنفکری دینی مدرنیته است. برخلال نقادان سنتی که از پایگاه سنت بر سنت نظر میکنند.[۷۸]
مردم معمولاً از مدرنیته، به میوههای آن نظر دارند و ریشههای مدرنیته و جهان مدرن، کمتر مورد توجه قرار میگیرد. با نگاهی ژرفتر میتوانیم بگوییم آنچه میان جهان جدید و جهان قدیم فاصله میافکند و بین آنها خطکشی دقیقی انجام میدهد، بودن و نبودن علم مدرن است.[۷۹]
در جهان جدید، هدف زندگی معنای دیگری پیدا کردهاست و مردم، دل در گرو غایات دیگری دارند. غایاتی که ظواهر و رسانههای گروهی به مردم تلقین و در میان آنان ترویج میکنند، لذت جویی و خوش باشی است. یکی از عجایب جهان جدید این است که غفلت، از اصول زندگی شدهاست. این غفلت، امروزه یکی از محورهای زندگی است.[۸۰]
دین اسلام برای من به مانند زبان فارسی میماند که با آن بزرگ شدهاست. با اسلام و از طریق پیامبر اسلام معنویت را شناخت و جهان دیگر را کشف کردم و در دل آن جهان را برای خود مفهوم کرد.[۸۱]
سلوک دیندارانه در جهان مدرن
دکتر سروش سلسله نشستهایی با عنوان «سلوک دیندارانه در جهان مدرن» را برگزار کرد و به موانع و دواعی دیندار بودن در جهان معاصر پرداختهاست. این سلسله نشستها در قالب مجموع ۴۰ سخنرانی برگزار شد و چهلمین سخنرانی در سال ۲۰۱۸م برگزار شد.[۸۲]
این مباحث در سال ۲۰۱۶ آغاز گردید و در سال ۲۰۱۸ به پایان رسید.[۸۳] انگیزهها و موانع سلوک دیندارانه در جهان مدرن مورد بررسی قرار گرفت.[۸۴] دین سرگذشتی دارد و آینده را نمیتوان حدس زد اما میتوان در مورد سلوک دیندارانه ما چگونه باشد در اختیار ما است.[۸۵]
نظریات
میزان آشنایی من با پوپر و اهمیتی که به او میدادم هیچگاه تغییر نکرد و نکتههای زیادی در اندیشه او میدیدم که چه در انگلستان و چه در زمانی که در ایران بودم مورد توجه من بود.[۸۶]
پوپر چه زمانی برای من الگو بودهاست که امروز الگو باشد؟ مگر فلسفهورزی جای مرید و مرادی است. من اگر بتوانم از یک الگو یاد کنم، همان مولانا جلالالدین رومی است. هیچکس در زندگی من آنقدر مدخلیت نداشته که این شخص شخیص یعنی مولانا جلالالدین داشتهاست. من از پوپر نکتههای بسیار نیکویی آموختهام[۸۷]
نوشتههای من هیچکدام در تأیید عقلانیت حد اکثری نبودهاست. برای من یکی از بدیهیات بود که عقل نمیتواند همه مشکلات عالم و حتی خودش را یعنی عقلانیت را حل کند.[۸۸]
دین و قدرت
قبض و بسط تئوریک شریعت
آقای سروش وقتی که سال ۱۳۶۵ ایده قبض و بسط تئوریک شریعت را مطرح کرد، همان موقع در نقد سخن ایشان مقالهٔ مفصلی نوشتم که در کتاب «گفتمانهای دینی معاصر» آمدهاست. البته نظریه قبض و بسط منتسب به گادامر است گرچه آقای سروش در مصاحبههایش گفتهاست وقتی که من بحث قبض و بسط تئوریک شریعت را مطرح کردم اصلاً گادامر را نخوانده بودم. این برای همه سئوال بود، چگونه زمانی که ایشان در انگلستان درس میخواند و گادامر یکی از استادان برجستهٔ آنجا بود و شهرت داشت او را نمیشناختهاند؟ ایشان گفت که من گادامر را نخواندم و ایدهٔ اختراعی من است.[۸۹]
از بسط تجربه نبوی تا رویاهای رسولانه
بَسْط تجربه نبوی نظریهای که بر اساس آن، وحی مختص به پیامبر (ص) نیست، و تجربههای پیامبرانه پس از پیامبر اسلام(ص) نیز در افراد مختلف ادامه مییابد.[۹۰] سروش نظریهپرداز بسط تجربه نبوی به دنبال نشان دادن رویهٔ بشری، تاریخی و زمینیِ وحی و دیانت است.[۹۱] این نظریه، دین را خلاصه و عصاره تجربههای پیامبر دانسته که با ادامه تجربههای نبوی پس از پیامبر، از سوی دیگر مسلمانان، بر غِنا و فربهی دین افزوده میشود.[۹۲] به باور سروش، مشکلاتی مانند تعارض آیات با نظریههای علمی جدید و منافات احکام فقهی با عدالت و کرامت آدمی، با این نظریه قابل حل است.[۹۳]
در مقابل، مخالفان نظریه بسط تجربه نبوی، معتقدند در هیچیک از آیات قرآن نیامده که قرآن جوشیده از درون پیامبر و سخن او است،[۹۴] بلکه قرآن خود را به صراحت کلام خدا معرفی میکند.[۹۵] علاوه بر این، گفته شدهاست که تجربهها حکم یقینی ندارند و تحتتأثیر عوامل غیردینی دچار خطا میشوند، پس وحی نمیتواند نوعی تجربه دینی باشد.[۹۶] در بحث «کلام محمد» دانستن قرآن دو نامه از دکتر سروش خطاب به آیت الله سبحانی، با عنوان «بشر و بشیر» و «طوطی و زنبور» و دو نامه از آیت الله سبحانی خطاب به دکتر سروش، منتشر شد.[۹۷]
رؤیاهای رسولانه نظریه عبدالکریم سروش که وحی را از مقوله رؤیا دانسته و معتقد است قرآن روایت رؤیاهای پیامبر اسلام است.[۹۸] سروش، پیامبر را روایتگر تجربهها و ناظر منظرههایی میداند که خود در رؤیا دیدهاست.[۹۹] سروش معتقد است قرآن به خوابگزارانی نیاز دارد تا حقایق را که به زبان رؤیا بر پیامبر پدیدار شده، به زبان بیداری برگردانند و تعبیر را به جای تفسیر بنشانند.[۱۰۰]
مخالفان رؤیاهای رسولانه معتقدند حتی یک سند معتبر تاریخی وجود ندارد که مخاطبان اولیه وحی یا خود پیامبر، مدعی خوابنامه بودن قرآن یا راوی بودن پیامبر باشند.[۱۰۱] همچنین پیامبر در هیچ آیهای گوینده نیست، در هیچکجا، آیات از زبان پیامبر نیست؛ بلکه در تمام آیات، پیامبر مانند دیگران، مخاطب است.[۱۰۲] عبدالعلی بازرگان، از مفسران معاصر، معتقد است براساس آیات قرآن، هدف اصلی نزول قرآن، مردم هستند؛ حال چگونه میتوان معتقد شد که رؤیاهای پیامبر پس از ۱۴ قرن همچنان نامکشوف مانده و اینک خوابگزارانی باید آنرا برای مردم بگشایند.[۱۰۳]
خاتمیت پیامبر و مسئله امامت
مفهوم خاتمیت در نظریه بسط تجربه نبوی، فرمان دادن بدون نیاز به استدلال معرفی شده[۱۰۴] که با رحلت پیامبر از بین رفته و دیگر هیچکس حق ندارد بدون استدلال به دیگران حکمی کند.[۱۰۵] به نظر سروش، تجربه دینی پس از پیامبر تنها برای خود شخصْ حجت است و برخلاف تجربه پیامبر، برای دیگران الزامآور نیست.[۱۰۶] سروش امامت را نیز در مقابل خاتمیت دانسته و معتقد است: اینکه با اتکاء به وحی و شهود سخنانی بگویند که در قرآن و سنت نبوی نباشد، با خاتمیت در تعارض است.[۱۰۷] البته سروش معتقد است میتوان اسلام را آنگونه که پیامبر میخواست، نزد علی و فرزندانش یافت.[۱۰۸] هیچ مشکل و شبههای نداشته باشد که البته او به جهت اعتقاد به پلورالیزم منکر راههای دیگر نیست.[۱۰۹] در سلسله امامان شیعه علی نابغه است و از همه برتر است و با اینکه هرکدام فضیلت و بزرگی خود را دارا هستند اما علی از هر حیث چند گام از همه آنها پیشتر است.[۵۸]
منتقدان «بسط تجربه نبوی» معتقدند در این نظریه، تفسیر خاتمیت با رویکردی ضدعقل بهپیامبران مطرح شده و ختم نبوت با آزادسازی عقل مساوی دانسته شدهاست[۱۱۰]؛ در حالی که قرآن مخالفان خود را به استدلال و عقلگرایی دعوت میکند.[۱۱۱] در مسئله امامت نیز طبق آیات قرآن، از افرادی یاد میکنند که پیامبر نبودند، اما اسراری از غیب بر آنها الهام میشد. سبحانی، جعفر، «خاتمیت، انقطاع وحی تشریعی: پاسخ آیتالله سبحانی به دکتر سروش» به نظر مخالفان، براساس تعریف سروش از خاتمیت، اثری از ولایت، پس از پیامبر اسلام (ص) باقی نمیماند، در حالی که آیات و روایات به ولایت افرادی غیر از پیامبر اشاره دارد.[۱۱۲]
ذاتی و عرضی در دین
مقاله «ذاتی و عرضی در دین» ابتدا در سال ۱۳۷۷ش در مجله کیان به چاپ رسید.[۱۱۳] و در سال ۱۳۸۵ش در کتاب بسط تجربه نبوی نیز چاپ شد.[۱۱۴]
سروش دین را به دو بخش ذاتی و عرضی تقسیم میکند. از نگاه اوخداوند اهدافی دارد و این اهداف همان ذاتیات دین است. خداوند برای بیان، تفهیم و تحصیل اهداف خود از زبانی خاص استفاده میکند که همه از عرضیات دین هستند.[۱۱۵] از نگاه سروش ذاتی آن چیزهایی هستند که نمیتوانستند نباشند.[۱۱۶] اسلام به ذاتیاتش اسلام است نه به عرضیاتش و مسلمانی در گرو التزام و اعتقاد به ذاتیات است.[۱۱۷]
مقصود سروش از عرض نیز آن چیزهایی هستند که میتوانستند نباشند.[۱۱۶] سروش ضابطه عرضی را این میداند که میتوانست بهگونه دیگری باشد.[۱۱۸] سروش معتقد است نه فقط زبان اسلام، که فرهنگ آن نیز عربی است؛ این که قرآن از حوران سیهچشم در بهشت،[۱۱۹] ساکن در خیمهها[۱۲۰] توصیه به نگریستن به خلقت شتر[۱۲۱] استفاده از تقویم قمری که ماه رمضان را برای روزه قرار داده و بسیاری موارد از فرهنگ عربی که در قرآن مورد استفاده قرار گرفتهاست، همه عرضی هستند.[۱۲۲]
مخالفان این نظریه معتقدند عرضیهای بسیاری وجود دارد که خود بخشی از پیام اصلی دین را به همراه دارد. در هر یک از عرضیات، بخشی از احکام و اجزای این دین نازل شدهاست. مسلمانان معتقدند خداوند هر یک از این عرضیات فرستاده تا هم مسلمانان عصر پیامبر به کمال برسند و هم پیام نبوت بهطور کامل عرضه گردد و هم نسلهای آینده هدایت گردند. قرآن از دریچه ذکر داستانهای اقوام گذشته، اهدافی را دنبال نموده و درصدد تبلیغ پیام خویش است.[۱۲۳]
مخالفان ذاتی و عرضی معتقدند در هر داستان و واقعه، در هر جنگ و صلح، در هر سؤال و جواب و مانند آن که در مدت رسالت پیامبر (ص) واقع گردیده، حکمتی وجود داشتهاست. همچنین ذات و گوهر دین در عرضیات دین تجلی میکند، فقدان عرضیات، مانع تجلی و ظهور دین کامل میباشد.[۱۲۴]از نگاه مخالفان نه تنها تغییر ذاتیات دین به نفی دین خواهد انجامید، بلکه تغییر عرضیات دین و انکار آنها پس از ختم رسالت نیز به تغییر و نفی دین و تحریف آن منجر میشود.[۱۲۵]
دین اقلی و اکثری
«دین اقلی و اکثری» موضوع سخنرانی بود که عبدالکریم سروش در جمع دانشجویان ایرانی در مونترال کانادا در اسفند ۱۳۷۵ش ایراد کرد.[۱۲۶] این موضوع در سال ۱۳۷۷ش در مجله کیان با عنوان «دین اقلی و اکثری» به چاپ رسید.[۱۲۷] همچنین در کتاب بسط تجربه نبوی در تاریخ ۱۳۸۵ش نیز چاپ شد.[۱۲۸] سروش در این نظریه معتقد است آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ؛ امروز، دین شما را کامل کردم» ناظر به اکمال حداقلی است نه حداکثری. به این معنا که حداقل لازم هدایت به مردم داده شدهاست اما حداکثر ممکن در تکامل تدریجی و بسط تاریخی بعدی اسلام پدید خواهد آمد.[۱۲۹] همچنین در این آیه اشاره به کامل شدن آمدهاست و نه جامع بودن. جامع بودن یعنی در برگیرندهٔ همه چیز.[۱۳۰]
دین اقلی از نگاه سروش به این معنا است که اگر دین را دنیایی بدانیم، دین واجد احکامی است که با اقل شرایط معیشتی آدمی وفق میدهد و قابل اجراست و حاجات حقوقی سادهٔ یک زندگی ساده را که همیشه و همهجا میتوان داشت برمیآورد اما حاجات بزرگتر در یک زندگی پیچیدهتر را منظور نمیدارد و اگر دین را اخروی بدانیم، کمترین سعادت اخروی و صعود به پایینترین مراتب معنوی را ممکن میسازد.[۱۳۱]
سروش در دین حداقلی به سخن غزالی استناد میکند که دنیا را چنان سامان میدهیم که آخرتگرایان بتوانند آخرت خود را تأمین کنند و مابقی امور دنیا بر عهده عقلای قوم است.[۱۳۲] سروش در این نظریه معتقد است احکام فقهی همه عرضی هستند.[۱۳۳]فقه از حد احکام بیرون نمیرود یعنی در باید و نباید و حلال و حرام خلاصه میشود و این فرق دارد با برنامهریزی و طراحی برای زندگی، برنامهریزی کاری است علمی و محتاج علوم و فنون مختلف و و به هیچ رو از فقه بر نمیآید.[۱۳۴] سروش بینش و انتظار دینی بسیاری از دینداران را بینش و انتظار اکثری میداند که از دین همه چیز را میطلبند و میخواهند و این را نشانهٔ کمال و جامعیت آن میدانند.[۱۳۵]
نقد
مخالفان این نظریه معتقدند مسیر منطقی برای یافتن قلمرو دین، مراجعه به خود «دین» است، نه گمانهزنیها و حدسیات. انسان مؤمن، بهدنبال مشخص کردن انتظار خود از دین نیست، بلکه در پی آن است که ببیند دین از وی چه انتظاراتی دارد و در چه حوزههایی از زندگیاش نظر دادهاست. انسان پس از آنکه به «حقانیت دین» پی برد و به آن «ایمان» آورد، در حدود و گسترهٔ احکام و معارف دینی، خواهد ماند،[۱۳۶]
همچنین مخالفان معتقدند علم برنامهریزی نبودن فقه، با کمال یا اکثری بودن فقه منافات ندارد؛ زیرا مقصود از کمال یا اکثری بودن فقه این است که میتواند در هر وضعی احکام مربوط به موضوعات فردی و اجتماعی را بیان کند و در این خصوص، جوامع ساده و پیشرفته تفاوتی ندارند.[۱۳۷]
برخی معتقدند دین قصدی بر اکثری بودن ندارد و برخی امور را به انسانها و عقل انسانی واگذار کردهاست و قوت اسلام و فقه اسلامی در همین است؛ زیرا بیان اکثری و جایی برای تدبیر بشری در نظر نگرفتن، عدم انطباق پذیری اسلام با زمانها و مکانهای مختلف را در پی دارد، که این مسئله با جهانی و جاودانی بودن اسلام ناسازگاری دارد.[۱۳۸]
پانویس
منابع
- ↑ سروش، سخنرانی «علی(ع) در نهجالبلاغه»
- ↑ «عبدالکریم سروش در پی عبور از دین نیست»، گفتگو با سروش دباغ.
- ↑ سروش، سخنرانی سلوک دیندارانه در جهان مدرن، جلسه۳۸.
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ «گفت وگوئی با دکتر سروش به مناسبت دریافت جایزه اراسموس» سایت عبدالکریم سروش.
- ↑ «مستند عبدالکریم سروش: معرفت و مدارا»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ بهنود، « سروش یکی از صد اثرگزار عالم» سایت رسمی عبدالکریم سروش.
- ↑ «مستند عبدالکریم سروش: معرفت و مدارا»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ «مستند عبدالکریم سروش: معرفت و مدارا»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ «مستند عبدالکریم سروش: معرفت و مدارا»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ پرگار: مناظرههای انقلاب، دو مهمان، چهل سال بعد، بخش دوم، سایت یوتیوب
- ↑ باقی، « روشنفکری دینی پس از انقلاب چگونه به وجود آمد؟»
- ↑ «عبدالکریم سروش در پی عبور از دین نیست»، گفتگو با سروش دباغ.
- ↑ برنامه پرگار، مناظرههای انقلاب، دو مهمان چهل سال بعد، بخش اول.
- ↑ برنامه پرگار، مناظرههای انقلاب، دو مهمان چهل سال بعد، بخش اول.
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ « دریغا که مجال قهوه خوردن با پوپر از دست رفت»
- ↑ « دریغا که مجال قهوه خوردن با پوپر از دست رفت»
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ ۲۵٫۲ ۲۵٫۳ « دوم خرداد به زیان کیان تمام شد»
- ↑ سروش، «۱۰سال حصر و سالگرد ۴۲ سال»
- ↑ سروش، «۱۰سال حصر و سالگرد ۴۲ سال»
- ↑ سروش، سخنرانی «چهلمین سالگرد انقلاب بهمنی»
- ↑ «متن کامل نامه عبدالکریم سروش به آیت الله خامنه ای»، سایت رادیو فردا
- ↑ «متن کامل نامه عبدالکریم سروش به آیت الله خامنه ای»، سایت رادیو فردا
- ↑ سروش، «متن کامل نامه عبدالکریم سروش»
- ↑ برنامه پرگار، مناظرههای انقلاب، دو مهمان چهل سال بعد، بخش اول.
- ↑ «مستند عبدالکریم سروش: معرفت و مدارا»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ سروش، سخنرانی «چهلمین سالگرد انقلاب بهمنی»
- ↑ سروش، سخنرانی «چهلمین سالگرد انقلاب بهمنی»
- ↑ سروش، سخنرانی «چهلمین سالگرد انقلاب بهمنی»
- ↑ سروش، «آفتاب دیروز و کیمیای امروز»، ص۴.
- ↑ «مَرَجَ البَحرین؛ رؤیای سروش، روایت شبستری»
- ↑ «ما، هم به قرآن نگاه نقدی داریم و هم به پیامبر»، سایت زیتون.
- ↑ «ما، هم به قرآن نگاه نقدی داریم و هم به پیامبر»، سایت زیتون.
- ↑ سروش، «اندر باب عقل» ص۲.
- ↑ سروش، «اندر باب عقل» ص۵.
- ↑ «عبدالکریم سروش در پی عبور از دین نیست»، گفتگو با سروش دباغ.
- ↑ «عبدالکریم سروش در پی عبور از دین نیست»، گفتگو با سروش دباغ.
- ↑ سروش، «سنت و روشنفکری دینی»، ص۹.
- ↑ برنامه پرگار، مناظرههای انقلاب، دو مهمان چهل سال بعد، بخش اول.
- ↑ برنامه پرگار، مناظرههای انقلاب، دو مهمان چهل سال بعد.بخش اول.
- ↑ برنامه پرگار، مناظرههای انقلاب، دو مهمان چهل سال بعد، بخش اول.
- ↑ «مستند عبدالکریم سروش: معرفت و مدارا»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ سروش، حکمت و معیشت، دفتر نخست، ۱۳۸۸ش، ص۱.
- ↑ سروش، حکمت و معیشت، دفتر نخست، ۱۳۸۸ش، ص۲.
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ سروش، سخنرانی «علی(ع) در نهجالبلاغه»
- ↑ ۵۶٫۰ ۵۶٫۱ سروش، سخنرانی «علی(ع) در نهجالبلاغه»
- ↑ سروش، سخنرانی «علی(ع) در نهجالبلاغه»
- ↑ ۵۸٫۰ ۵۸٫۱ سروش، سخنرانی «علی(ع) در نهجالبلاغه»
- ↑ سروش، سخنرانی «علی(ع) در نهجالبلاغه»
- ↑ سروش، سخنرانی «علی(ع) در نهجالبلاغه»
- ↑ «واکنش عبدالکریم سروش به فتوای اخیر مکارم شیرازی و نوری همدانی»، سایت زیتون.
- ↑ مصاحبه سروش با شبکه voa.
- ↑ مصاحبه سروش با شبکه voa.
- ↑ مصاحبه سروش با شبکه voa.
- ↑ مصاحبه سروش با شبکه voa.
- ↑ مصاحبه سروش با شبکه voa.
- ↑ سروش، گلستان مثنوی یا گلستان معنوی
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۲۴.
- ↑ سروش، سخنرانی سلوک دیندارانه در جهان مدرن، جلسه۱.
- ↑ سروش، سخنرانی سلوک دیندارانه در جهان مدرن، جلسه۱.
- ↑ سروش، سخنرانی سلوک دیندارانه در جهان مدرن، جلسه۱.
- ↑ سروش، سخنرانی سلوک دیندارانه در جهان مدرن، جلسه۱.
- ↑ سروش، سخنرانی سلوک دیندارانه در جهان مدرن، جلسه۱.
- ↑ سروش، سخنرانی سلوک دیندارانه در جهان مدرن، جلسه۱.
- ↑ سروش، «سنت و روشنفکری دینی»، ص۹.
- ↑ سروش، «دین در دنیای مدرن به کجا میرود»، ص۹۲.
- ↑ سروش، «دین در دنیای مدرن به کجا میرود»، ص۹۳.
- ↑ سروش، «روشنفکری همپای نهضت معتزله»، ص۹۷۳.
- ↑ سروش، «دین و دنیای جدید».
- ↑ سروش، «دین و دنیای جدید».
- ↑ «مستند عبدالکریم سروش: معرفت و مدارا»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ «سلوک دیندارانه در جهان مدرن»، سایت آپارات.
- ↑ سروش، «سلوک دیندارانه در جهان مدرن» جلسه۴۰.
- ↑ سروش، «سلوک دیندارانه در جهان مدرن» جلسه۴۰.
- ↑ سروش، «سلوک دیندارانه در جهان مدرن» جلسه۴۰.
- ↑ « دریغا که مجال قهوه خوردن با پوپر از دست رفت»
- ↑ « دریغا که مجال قهوه خوردن با پوپر از دست رفت»
- ↑ «کندوکاو در شرح احوال و آرای سروش به زبان خودش»
- ↑ باقی، «پرسشی که همچنان بی پاسخ ماند»
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۶۵.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۳.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۱۷.
- ↑ «رویاهای رسولانه؛ زهی کرشمه خوابی که به ز بیداری ست»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ طاهری، «بسط تجربه نبوی در بوته نقد»، ص۴۱.
- ↑ منتظری، سفیر حق و صفیر وحی، ۱۳۸۷ش، ص۴۰–۴۱.
- ↑ جوادی آملی، «فرق وحی و تجربه دینی»، پرتال جامع علوم انسانی.
- ↑ «مسئله وحی: با نگاهی به مکاتبات آیت الله سبحانی و دکتر سروش»، سایت پاتوق کتاب فردا.
- ↑ سروش، کلام محمد رؤیای محمد، (محمد (ص) راوی رؤیاهای رسولانه ۲)، ۱۳۹۷ش، ص۱۱۰.
- ↑ سروش، کلام محمد رؤیای محمد، (محمد (ص) راوی رؤیاهای رسولانه ۵)، ۱۳۹۷ش، ص ۱۹۲.
- ↑ سروش، کلام محمد رؤیای محمد، (محمد (ص) راوی رؤیاهای رسولانه۲)، ۱۳۹۷ش، ص۱۰۳–۱۰۴.
- ↑ آرمین، «پاسخی به دکتر سروش»، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ «مناظره اول سروش با عبدالعلی بازرگان»، دقیقه ۱۴، سایت نوانیشی دینی.
- ↑ بازرگان، «ده نکته در نقد نظریه 'رؤیاهای رسولانه' عبدالکریم سروش»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۴.
- ↑ «ما، هم به قرآن نگاه نقدی داریم و هم به پیامبر»، سایت زیتون
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ۱۳۸۵ش، ص۷۳–۷۵.
- ↑ «ما، هم به قرآن نگاه نقدی داریم و هم به پیامبر»، سایت زیتون
- ↑ سروش، سخنرانی «امام علی (ع) در نهج البلاغه»
- ↑ سروش، سخنرانی «امام علی (ع) در نهج البلاغه»
- ↑ بهمنپور، «بنگر که را به قتل که دلشاد میکنی»، ص۸۲۷.
- ↑ فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۳.
- ↑ فاضلی، «نادرنگری»، ص۸۷.
- ↑ «دین اقلی و اکثری»، کیان ۱۳۷۷ش، شماره۴۲.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۴۷–۶۲.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۴۶.
- ↑ ۱۱۶٫۰ ۱۱۶٫۱ سروش، «برشانه غولها ایستادهایم»، ص۱۲۰.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۲۰.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۲۱.
- ↑ سوره واقعه، ایه۲۲.
- ↑ سوره الرحمن، آیه۷۲.
- ↑ سوره غاشیه، آیه۱۷.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۳۳.
- ↑ طالبی، «نقدی بر مقاله ذاتی و عرضی در دین»
- ↑ طالبی، «نقدی بر مقاله ذاتی و عرضی در دین»
- ↑ طالبی، «نقدی بر مقاله ذاتی و عرضی در دین»
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۴۷.
- ↑ «دین اقلی و اکثری»، کیان ۱۳۷۷ش، شماره۴۱.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۴۷–۶۲.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۱۷.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۶۰.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۵۱.
- ↑ پرگار: مناظرههای انقلاب، دو مهمان، چهل سال بعد، بخش دوم، سایت یوتیوب
- ↑ «مستند عبدالکریم سروش: معرفت و مدارا»، سایت بیبیسی فارسی.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۵۱.
- ↑ سروش، بسط تجربه نبوی، ص۴۸.
- ↑ «همه دلایل ابطالپذیر موافقان دین حداقلی»، سایت آیت الله خامنهای.
- ↑ ربانی گلپایگانی، «نقد نظریه حداقلی در قلمرو فقه اسلامی».
- ↑ هاشمی، «نظریه دین اقلی و کمال دین»