نظریه کسب
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
نظريه کسب در اهل سنت (اشاعره) را توضيح داده و نقدهاي وارد بر آن را بيان کنيد.
يکي از مسائل بسيار مهمي که در مباحث کلامي از ديرباز مورد توجه بوده است مسئله جبر و اختيار است و پرسش اصلي در اين بحث آن است که آيا انسان در اعمال و رفتار خود مختار است يعني آيا رفتار انسان بر اساس آگاهي، قدرت و اراده او انجام مي پذيرد به گونه اي که بتواند به ترک آن نيز اقدام کند؟ يا اينکه انسان در رفتارهاي خود هيچ اختيار ندارد و هر چه انجام مي دهد جبري است؟ در پاسخ اين پرسش همواره دو رأي کلي وجود داشته است: گروهي طرفدار جبرند و هيچ يک از اعمال انسان را اختياري نمي دانند و گروهي ديگر از اختيار انسان جانبداري کرده و او را در رفتارهاي خود مختار مي دانند هر چند که در تبيين و تفسير جبر و اختيار مکاتب کلامي مختلفي به وجود آمده است که تفصيل مطلب را به فرصتي ديگر واگذار مي کنيم.
با حفظ اين مقدمه در جواب اين سئوال مي گوئيم که نظريه کسب را اکثر متکلمان اشاعره و ماتريدي مذهب اهل سنت مطرح کرده اند و معتقدند که خداي متعال پديد آورنده و خالق افعال است و انسان کسب کننده آن است و علت طرح اين نظريه آن است که اينها از طرفي معتقدند که افعال انسان فقط به قدرت خداوند تحقق مي يابد و قدرت و اختيار انسان در تحقق افعال او هيچ گونه تأثير ندارد و از طرف ديگر لازمه چنين اعتقادي جبر محض است در حالي که اينها نظريه جبر محض را مردود مي دانند و اصل اراده و اختيار در انسان را قبول دارند لذا براي رهايي از اين تنگنا نظريه کسب را مطرح نموده اند.[۱] و از آنجا که نظريه کسب نامفهوم و نامأنوس با اذهان بود هر يک از علماي آنها به تفسير نظريه کسب پرداخته اند که حاصل آن تفاسير گوناگون از کسب است که عمده آنان سه تفسير است که بدانها اشاره و سپس آنها را نقد مي کنيم:
۱. در يک تفسير، کسب عبارت است از :تأثير قدرت حادث انسان در انجام فعل» بر اساس اين تفسير، وقتي انسان در صدد انجام فعل بر مي آيد خداوند قدرتي را در او احداث مي کند و اين قدرت حادث، در وقوع فعل مزبور مؤثر است.
از اين تفسير بدست مي آيد که قائلين به آن براي قدرت و اراده انسان در تحقق فعل، نوعي تأثير قائلند هر چند که در چگونگي تأثيرگذاري آن وجوه مختلفي گفته شده است.[۲]
نقد: اشکال اين تفسير آن است که جايگاه قدرت حادث انسان را درست مشخص نکرده است و اگر مرادشان اين باشد که قدرت انسان در عرض قدرت خداوند قرار دارد اين مستلزم امري محال است و آن اجتماع دو قدرت بر مقدور واحد است که بالبداهه امري محال است و اگر مرادشان اين باشد که قدرت انسان در طول قدرت خدا است لازمه اش آن است که انسان نيز در وقوع فعل خويش موثر باشد و اين مدعاي طرفداران أختيار است.[۳]
۲. در تفسير ديگري گفته اند مقصود از کسب، آن است که خداوند همزمان با حدوث اراده و قدرت انسان براي انجام فعل، فعل مزبور را ايجاد مي کند بدون آن که اراده و قدرت انسان تأثيري در وقوع آن داشته باشد، براساس اين تفسير، تقارن فعل با قدرت و اراده انسان را کسب مي گويند.[۴] و طبق اين تفسير قدرت و اراده انسان در تحقق فعل هيچ تأثيري ندارد بلکه قدرت بر مثلا آب خوردن و مقدور که همان آب خوردن است هر دو به قدرت خداوند ايجاد مي شوند و تنها نسبت قدرت انسان با فعل، نسبت و مقارنت زماني است و اين تقارن ميان قدرت و فعل که کسب ناميده مي شود مبناي تکليف و کيفر و پاداش انسان به شمار مي رود.
نقد: اولا صرف تقارن اراده انسان با تحقق فعلي که مخلوق خداوند است مصحّح استناد فعل به انسان و مسئوليت او در قبال آن نمي گردد،[۵] ثانيا اين تفسير از کسب، به هيچ وجه پاسخ گوي مشکل جبر محض در افعال نيست زيرا اثبات قدرت فاقد تأثير با نفي آن، (قدرت، که جبر محض است) از نظر نتيجه، يکسان است[۶] و نتيجه هر دو اين مي باشد که قدرت انسان در تحقق افعال هيچ تأثيري ندارد، در حالي که خود شما جبر محض را قبول نداريد.
۳. بعضي ديگر در تفسير کسب گفته اند که کسب عبارت است از اينکه: ذات فعل به قدرت الهي واقع مي شود و اما اين که آن فعل، طاعت باشد يا معصيت به وسيله قدرت بنده تعيين مي شود، يعني اصل وجود فعل از خداست و صفت و تعيين آن از بنده است و آنچه از خداوند صدور مي يابد بي رنگ و بي شکل است و اين انسان است که به آن رنگ و شکل مي دهد،[۷] به عبارت ديگر اينها قائلند که هر فعلي داراي دو جنبه است:؛ ۱. وجود فعل ۲. عنواني که زايد بر وجود آن است، و قدرت انسان صرفا در جنبه دوم مؤثر است و به لحاظ همين تأثير، شايسته کيفر يا پاداش مي گردد، بنابراين وجود افعال، مخلوق خداوند است ولي عناوين آن، مانند نماز خواندن، خوردن، آشاميدن، و... ناشي از قدرت حادث در انسان است بنابر اين تفسير، مقصود از کسب آن است که قدرت انسان صرفا در تحقق عناوين افعال خود مؤثر است.
نقد: در اين تفسير اين که آيا عناوين افعال مثل نماز خواندن، دروغ گفتن و... اموري وجودي هستند يا اعتباري، مشخص نشده است و در هر صورت نمي تواند مشکل جبر محض را حل کند چرا که اگر مرادتان اين باشد که اين عناوين اموري وجودي اند مي گوئيم که طبق تفسير شما (اشاعره) از توحيد در خالقيت، تمام افعال مخلوق خداونداند و انسان نمي تواند چيزي را به وجود بياورد پس قدرت انسان تأثيري در تحقق اين عناوين ندارد که اين همان جبر مي شود که شما به خاطر رهايي از آن نظريه کسب را مطرح کرده ايد و اگر مرادتان اين باشد که اين عناوين،اموري ذهني و اعتباري هستند در اين صورت مي گوئيم که لازمه اش آن است که نظريه کسب امري وهمي و غير واقعي باشد[۸] که باز هم مشکل جبر به حال خود باقي مي ماند چرا که نمي توان مشکل امر وجودي (جبر) را با امري اعتباري (کسب) حل کرد.
نتيجه بحث اینکه:نظريه کسب را متکلمان اشعري و ماتريدي مذهب اهل سنت قبول دارند و معتقدند که براي اثبات توحيد در خالقيت خداوند و رهايي از جبر محض بايد به نظريه کسب معتقد شد و گفته اند که خداوند متعال خالق افعال است و انسان کاسب آن است و ملاک طاعت و عصيان همان کسب است نه خلق، در نتيجه هر فعلي که از انسان مريد صادر مي شود مشتمل بر دو جهت است: خلق و کسب، خلق از طرف خداوند است و کسب از طرف انسان است و در اينکه تفسير کسب چيست؟ بين علماي آنان اختلاف نظر است و تفسير هاي گوناگوني را از کسب مطرح کرده اند که سه مورد از آنها را که مشهور است اشاره و نقد کرديم. نکته اي که در اين ميان حائز اهميت است اين است که هيچکدام از اين تفسيرها نتوانست مشکل جبر در افعال انسان را حل کند در حالي که اشاعره براي رهايي از جبر محض به اين نظريه پناه آورده بودند لذا عده اي از محققين اشاعره نظريه کسب را نقد کرده و آن را تعبيري جديد از جبر دانسته اند از جمله:
۱. فخر الدين رازي از متکلمان اشعري مذهب به نارسايي نظريه کسب اعتراف کرده و درمورد آن گفته است: إنّ الکسب اسم بلا مسمي،[۹] يعني نظريه کسب اسمي بدون مسمي و محتوا است.
۲. شيخ محمود شلتوت در نقد اين نظريه گفته است: تفسير کسب به اين معني نه با معناي لغوي کسب سازگار است و نه با کاربردهاي قرآني آن و...[۱۰]
۳. احمد امين مصري مي گويد: فهو شکل جديد في التعبير عن الجبر، نظريه کسب تعبيري جديد از نظريه جبر است.[۱۱]
بنابراين نه تنها از نظر متکلمان عدليه (شيعه و معتزله) نظريه کسب مورد قبول نيست حتي عده اي از علماي خود اشاعره و ماتريديّه اين نظريه را قبول ندارند و آن را با جبر در نتيجه يکسان مي دانند و جبر نيز با اصل عدل الهي و تکليف و توابع آن ناسازگار مي باشد و قابل قبول نيست.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱ـ فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامي، جعفر سبحاني، قم، انتشارات توحيد، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۹۴ به بعد.
۲ـ عقايد استدلالي، علي رباني گلپايگاني، قم، انتشارات سنابل، چاپ اول، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۲۲۹ به بعد.
۳ـ الإلهيّات، جعفر سبحاني، قم، المرکز العالمي للدراسات الإسلاميه، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷۵ به بعد.
منابع
- ↑ رباني گلپايگاني، علي، کلام تطبيقي، قم، مرکز جهاني علوم اسلامي، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۶.
- ↑ همان، ص۲۳۷.
- ↑ سعيدي مهر، محمد، آموزش کلام اسلامي، قم، انتشارات طه، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۳۴۲.
- ↑ شيرواني، علي، ترجمه و شرح کشف المراد، قم، انتشارات دارالعلم، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۰۲ ـ ۱۰۳.
- ↑ آموزش کلام اسلامي، ج۱، ص۳۴۲.
- ↑ کلام تطبيقي، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ ترجمه و شرح کشف المراد، ج۱، ص۱۰۳.
- ↑ آموزش کلام اسلامي، ج۱، ص۳۴۲.
- ↑ رازي، فخرالدين، کتاب المحصل، قاهره، دارالتراث ، چاپ اول، ۱۴۱۱ق، ص۴۷۰.
- ↑ سبحاني، جعفر، بحوث في الملل و النحل، قم، مرکز مديريت حوزه علميه قم، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۱۵۳.
- ↑ رباني گلپايگاني، علي، الکلام المقارن، قم، دفتر نماينده ولي فقيه در امور اهل سنت بلوچستان، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۲۰۷.