روایت پنج روح پیامبران
این مقاله هماکنون به دست Rahmani در حال ویرایش است. |
حدیثی در اصول کافی از امام باقر(ع) نقل شده است که در مورد ۵ روح پیامبران میباشد آیا این کار باعث تفاوت بین انسانها نمیشود؟
با توجه به سوال مطرح شده باید به چند نکته اشاره شود:
این روایت و امثال آن با آیه ﴿قل انما انا بشر مثلکم﴾ منافات دارد، زیرا آیه میگوید: پیامبران مثل دیگران بشرند، ولی روایت روح اضافهای بنام «روح القدس» برای آنها اثبات میکند.
پاسخ این بخش از شبهه آن است که نه تنها روایت با آیه تنافی ندارد بلکه دقیقآً آیه را تبیین میکند، برای روشن شدن مطلب آیه مذکور و آیات دیگر را مورد بررسی قرار میگیرد.
در آیه آمده است: ﴿ان نحن الا بشر مثلکم و لکن الله یمَنّ علی من شاء من عباده﴾[۱] «ما بشری مثل شما هستیم ولی خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد منّت مینهد» در آیه همانندی انبیا را با دیگر انسان بیان میکند ولی یک نکته اضافه دارد و آن این که خداوند بر هر کسی که بخواهد، منّت مینهد، این منّت گذاری را در آیات دیگر بیان نموده است؛ آنجا که میفرماید: }}قل انما انا بشر مثلکم یوحی الّی…[۲]{{قرآن| «بگو من بشری هستم مثل شما امتیازم این است که به من وحی میشود».
روح القدس، ملکی است که معارف وحی را بر پیامبر میرساند، یا آن قدرت و قوه باطنی است که وحی را مستقیماً دریافت میکند[۳] چنانکه در روایت مورد پرسش دارد «فبروح القدس عرفوا ما تحت العرش الی ما تحت الثری». به وسیله روح القدس امور و مطالب (و معارف) زیر عرش تا نهایت خاک را میدانند و میشناسند. در روایات دیگر آمده است: «و روح القدس فبه حمل النّبوه…[۴]» به وسیله روح القدس است که بار نبّوت را بر دوش میکشد. نتیجه پاسخ شبهه اول این شد که روایت مورد پرسش هیچ تنافی با آیات قرآن ندارد، چون قرآن شریف میگوید: امتیاز پیامبران نسبت به افراد بشر در داشتن وحی و دریافت آن است و روایات هم میگوید، پیغمبر روح و قدرتی دارد بنام «روح القدس» که وحی را دریافت میکند، یا آن روح، فرشته ای است که وحی را بر پیامبر میرساند. مولوی اشاره به همین نکته دارد، آن جا که میگوید:
جمله عالم زین سبب گم راه شد
کم کسی زابدال حق آگاه شد
همسری با انبیاء برداشتند
اولیاء را هم چو خود پنداشتند
گفته اینک ما بشرایشان بشر
ما و ایشان بسته خوابیم و خور
این نداستند ایشان از عمی
هستی فرقی در میان بیمنتها
هر دوگون زنبور خوردند ار محّل
لیک شد زان نیش وزین دیگر عسل
هر دو نی خوردند از یک آب خور
این یکی خالی و آن دیگر شکر
صد هزاران این چنین اشباه بین
فرقشان هفتاد ساله راه بین[۵]
۲. شبهه دوّم این است که چرا انبیاء و ائمه با دیگران فرق دارند؟ مگر خداوند نمیتواند، روح القدس را به همه بشر بدهد تا همه گناه نکنند؟
توضیح این است که پیامبر و امام معصوم، گناه را هم چون مار و سمّی میبیند، از این رو، فکر انجام آن را نیز در سر نمیپروراند، ما نیز اگر چنان علم و ارادهای داشتیم، از عصمت کامل برخوردار میشدیم.
فیض روح القدس از باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد[۶]
این پرسش اساسی که گاه از آن با عنوان «موهبتی بودن عصمت» یاد میشود. پاسخ مختلفی از آن داده شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱. علم ازلی الهی باعث اعطای عصمت به انبیاء و اولیاء: آنچه از روایات مختلف استفاده میشود، این است که خداوند پیش از آفرینش آدمیان، با علم ازلی خود میدانست که گروهی از آنان، بیش از سایرین از اختیار خود بهره میگیرند و حتّی اگر مورد موهبتهای ویژه قرار نگیرد، با اعمال اختیاری خود، سرآمد همگان خواهند شد این منزلتی که اینان با سیر اختیاری خویش بدان میرسیدند، سبب گردید، که خداوند موهبت ویژه خویش را به آنان عطا نماید وایشان را از علم و ارادهای برخوردار کند که به واسطه آنان، به مصونیّت و عصمت کامل برسند، و در پرتو آن، راه نمایانی مطمئمن برای همه افراد بشر گردند، به عبارت دیگر، دلیل اعطای چنین موهبتی، علاوه بر پاداش به خود آنها، فراهم نمودن وسایل هدایت برای سایر انسانها است.[۷]
این نکته را میتوان از فرازهای آغازین دعای ندبه، و برخی روایات استفاده نمود، از جمله امام صادق ـ علیهالسّلام ـ درباره موهبتهای ویژه پیامبران میفرماید: «از آن جا که خداوند به هنگام آفرینش پیامبران، میدانست که آنان از او فرمان برداری میکنند و تنها او را عبادت نموده هیچگونه شرکی روا نمیدارند از موهبتهای ویژه چون عصمت برخودارشان ساخت» پس اینان به واسطه فرمان برداری از خداوند به این کرامت و منزلت و رسیدهاند».[۸]
۲. وراثت و تربیت: از مسّلمات است که (وراثت و تربیت) مایه کسب کمالات روحی میگردد، از این رو، انبیاء و ائمه(ع) در خانوادههای کاملاً با ایمان و امانتدار و باهوش و شجاع و با کمال به دنیا آمدند، و در چنین خانوادههای تربیت یافتند «فی حجور طابت و طهرت» این دو عامل پدیده آورنده یک رشته کمالات روحی بوده و در عین حال، زمینه افاضه موهبت «عصمت» از جانب خداوند متعال میباشند.[۹]
۳. مجاهدتهای فردی و اجتماعی قبل از نبوّت و امامت: آن بزرگواران قبل از بعثت با جهاد نفس و چشم پوشیدن از حرام و جهاد با کجیها و انحرافات جامعه، و استقامت و پشتکار عجیبی که بعد از ارتفاء به مقام نبوت و امامت نشان دادند، زمینه افاضه «عصمت» و «علم لدنی» را در خود به وجود آورند.
۴. حکمت الهی و ظرفّیتها: مقتضای حکمت و عدل الهی این نیست که بدون توجّه به ظرفیتها، استعدادها و قابلیتها به همه انسانها یکسان و برابر، نعمت عطا فرماید به عنوان مثال کسی که قابلیت عصمت و مقام نبوت و امامت را ندارد، این مقام را به او اعطا نماید، این عین بیعدالتی و دور از مقتضای حکمت الهی است. به بیان دیگر، برای وجود یافتن یک حقّیقّت و واقعیت تنها فیاضیت و تام الفاعلیه بودن فاعل کافی نیست، بلکه قابلیت قابل (و قبول کننده) هم شرط است، لذا عدم قابلّیت و استعداد ذاتی در دیگران باعث محرومیت، چنانکه استعداد ذاتی انبیاء و ائمه ـ علیهالسّلام ـ باعث برخورداری آنها میشود.[۱۰] نتیجه این شد که تلاشها و مجاهداتهای انبیاء و اولیاء استعداد و قابلیت ذاتی آنها، و وراثت و تربیت خانوادگی آنان عوامل افاضه «علم لدنی» و «عصمت» به آنان میباشد.
مطالعه بیشتر
۱ـ پرسمان عصمت، حسن یوسفیان، تمام کتاب، مخصوصاً ص۷٬۴.
۲ـ پژوهش در عصمت، حسن یوسفیان، و احمد حسین شریفی، ۶۵٬۶۷.
۳ـ در ساحل اندیشه، علیزاده، ص۱۶۶٬۱۶۱.
۴ـ راهنماشناسی، استاد مصباح یزدی. ج۱، ص۱۲۰٬۱۲۲، و امامشناسی، ج۱، ص۱۱۵٬۱۱۳.
منابع
- ↑ ابراهیم/۱۱.
- ↑ فصلت/۶؛ کهف/۱۱۰.
- ↑ ر. ک. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیّه اسلامّیه، ج۲، ص۱۶، ح۲، (۷۰۹).
- ↑ همان ج۲، ص۱۷، ح۷۱۰.
- ↑ مثنوی، معنوی، دفتر اوّل، ابیات ۲۷۱،۲۶۴.
- ↑ دیوان حافظ.
- ↑ ر. ک. شریفی، احمد حسین و یوسفیان، حسن، پژوهش در عصمت معصومان، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۷۷ش، ص۶۶؛ ر.ک. یوسفیان، حسن، پرسمان عصمت، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزههای علمیه، چاپ اوّل، ۱۳۸۰ش، ص۴،۶.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوّم، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۱۷۰.
- ↑ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج۵، ص۲۴.
- ↑ همان ص۲۵،۲۷؛ و ر.ک. علیزاده، در ساحل اندیشه، ص۱۶۵.