نحسی فاخته

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۴۷ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}}سؤال: برخي معتقدند كه فاخته پرنده¬اي نحس است و بر بام هر خانه آواز...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

سؤال: برخي معتقدند كه فاخته پرنده¬اي نحس است و بر بام هر خانه آواز بخواند در آواز خود صاحب خانه را نفرين مي‌كند. آيا در اسلام و احاديث اين باور پذيرفته است؟

پاسخ اجمالی:

از مضمون چندین روایت استفاده می¬شود که فاخته پرنده¬ای شوم بوده و هنگامی¬که در خانه‌ای حضور دارد، اهل آن خانه را نفرین می کند. از این رو در این روایات از نگهداری آن در منزل نهی شده است. در صورت پذیرش این موضوع باید توجه داشت که این به معنای نحوست ذاتی این پرنده نیست، بلکه ممکن است نوع ارتباط آن با زندگی انسان اثرات نامناسبی را به دنبال داشته باشد. توضیح اینکه همه مخلوقات جلوه ای از تجلیات خداوند بوده و پذیرش نحوست ذاتی و مطلق یک مخلوق الهی قابل پذیرش نیست.

پاسخ تفصیلی:

مبارک و یا نحس بودن برخی اماکن، زمان‌ها و یا موجودات از اموری است که از دیرباز در میان باورهای عمومی مردم وجود داشته است. با توجه به اینکه در میان آیات قرآن کریم نیز سخن از مبارک و یا نحس بودن برخی ایام و مکان¬ها[۱] به میان آمده است و نیز در برخی روایات به بعضی از اشیاء یا موجودات اطلاق شوم و یا نحس شده است، از این رو فهم معنای صحیح این آیات و روایات بسیار ضروری است، تا در پرتو این فهم صحیح از کج¬اندیشی¬ها و ورود باورهای خرافی در این حوزه ممانعت به عمل آید.

در مورد شومی و نحوست پرنده‌ای به نام فاخته[۲] در برخی کتاب‌های حدیثی روایاتی نقل شده است. مرحوم کلینی در کتاب کافی، در بابی به نام «باب الفاخته و الصلصل» سه روایت در این باب نقل کرده است. همچنین در کتاب بصائرالدرجات تحت عنوان «باب في الأئمه أنهم يعرفون منطق الطير» چندین روایت که دارای مضمونی مطابق و یا مشابه آنچه در کافی است، آمده است. علامه مجلسی نیز در جلد ۶۲ بحارالانوار ضمن بابی به عنوان « باب الحمام و أنواعه من الفواخت و القماري و الدباسي و الوراشي و غيرها» تمامی این روایات را جمع آوری کرده است که مجموع آنها به بیش از ده روایت می رسد.

متن سه روایت از روایاتی که به روشنی دلالت بر نحوست این پرنده دارند:

1- أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَقَالَ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ اذْهَبْ‏ بِنَا إِلَى إِسْمَاعِيلَ نَعُودُهُ وَ كَانَ شَاكِياً فَقُمْنَا وَ دَخَلْنَا عَلَى إِسْمَاعِيلَ فَإِذَا فِي مَنْزِلِهِ فَاخِتَه فِي قَفَصٍ تَصِيحُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ يَا بُنَيَّ مَا يَدْعُوكَ إِلَى إِمْسَاكِ هَذِهِ الْفَاخِتَه أَ وَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهَا مَشُومَه أَ وَ مَا تَدْرِي مَا تَقُولُ قَالَ إِسْمَاعِيلُ: لَا. قَالَ: إِنَّمَا تَدْعُو عَلَى أَرْبَابِهَا فَتَقُولُ فَقَدْتُكُمْ فَقَدْتُكُمْ فَأَخْرِجُوهُ[۳]؛ ابوبصیر می¬گوید نزد امام صادق رفتم و به من فرمود: اى ابا محمّد، به همراه ما بيا تا از اسماعيل عيادت كنيم، بيمار بود، برخاستيم نزد او رفتيم. در خانه‏اش فاخته‏اى در قفس بود و مي¬خواند. فرمود: پسرم براى چه اين فاخته را نگهداشتى؟ نمي‌دانى كه شوم است؟ آيا مي‌دانى چه مي‌گويد؟ گفت: نه فرمود: نفرين مى‏كند بر صاحبش مي‌گويد: نیست شوید! او را بيرون كنيد. 2- 3- عُثْمَانَ الْأَصْبَهَانِيِّ قَالَ: أُهْدِيَتْ لِإِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صُلْصُلًا[۴] فَدَخَلَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ فَلَمَّا رَآهُ قَالَ هَذَا الطَّيْرُ الْمَشْئُومُ أَخْرِجُوهُ فَإِنَّهُ يَقُولُ فَقَدْتُكُمْ فَافْقِدُوهُ قَبْلَ أَنْ يَفْقِدَكُمْ[۵]؛ يك فاخته براى اسماعيل پسر امام صادق هديه آوردند و چون حضرت آمد و آن را ديد، فرمود: اين پرنده شوم است، او را بيرون كنيد. این پرنده می¬گوید: نیست شوید، او را نابود كنيد، پيش از آنكه شما نیست شوید. 4- 5- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ‏ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: أُهْدِيَ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَاخِتَه وَ وَرَشَانٌ وَ طَيْرٌ رَاعِبِيٌّ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَمَّا الْفَاخِتَه فَتَقُولُ فَقَدْتُكُمْ فَقَدْتُكُمْ فَافْقِدُوهَا قَبْلَ أَنْ تَفْقِدَكُمْ فَأَمَرَ بِهَا فَذُبِحَتْ وَ أَمَّا الْوَرَشَانُ فَيَقُولُ قُدِّسْتُمْ قُدِّسْتُمْ فَوَهَبَهُ لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ وَ الطَّيْرُ الرَّاعِبِيُّ يَكُونُ عِنْدِي أُسَرُّ بِهِ [۶]؛ به امام صادق فاخته و ورشان و راعبى هديه شد. حضرت فرمود: فاخته گويد: نیست شوید، نیست شوید، او را نابود كنيد پيش از آنكه نابودتان كند و فرمود: سرش را بريدند. ورشان گويد: پاك باشيد، پاك باشيد، و آن را به يكى از اصحابش بخشيد، و پرنده راعبى نزد من باشد كه بدان شاد هستم. 6- در این سه روایت و برخی روایات دیگر به صراحت از شوم بودن فاخته و نفرین او بر اهل خانه سخن به میان آمده و از این رو از نگهداشتن آن منع شده است. بعید نیست که بتوان از روایاتی که فقط بحث نفرین این پرنده را مطرح می کنند نیز، شومی و نحوست را برداشت نمود.

در صورت پذیرش سند این روایات[۷] و قبول صدور آن از سوی معصومین ((ع))، ممکن است بتوان با توضیحاتی این موضوع را پذیرفت.

1- اینکه خداوند متعال برای ابتلا و امتحان انسان‌ها از عواملی استفاده می¬کند که از جمله این عوامل می¬توان به برخی جانوران از جمله فاخته اشاره داشت. ائمه ((ع)) نیز به دلیل برخورداری از علوم الهی از چنین حقایقی پرده برداشته¬اند تا مومنان در مسیر زندگی خود، به خوبی متوجه امور ماورائی و غیرمحسوس نیز باشند. 2- 3- نحوست و بدیُمنی این پرنده در ارتباط با ما انسان¬هاست و به این معنا نیست که این پرنده ذاتاً موجودی نحس و بی¬فایده است؛ چراکه در نگاه توحیدی، تمام هستی جلوه¬ای از تجلیات خداوند بوده و امکان آن¬ که موجودی به طور مطلق شر باشد، وجود ندارد. بنابراین در صورت پذیرش محتوای این روایات و یا روایاتی شبیه آن نباید آن مخلوق را به طور ذاتی شر دانست. 4- 5- نکته پایانی اینکه از برخی روایات[۸] چنین به دست می‌آید که حیوانات نیز دارای بهره¬ای از فهم و درک حقایق بوده و حتی برخی از آنها نسبت به اهل بیت پیامبر دارای محبت بوده و از این رو نسبت به نگهداری این دسته از حیوانات-چنانکه در روایت سوم ملاحظه شد- توصیه‌هایی در روایات وجود دارد. بنابراین بعید نیست که بپذیریم ارتباط ما انسان‌ها با حیوانات نیز باید بر اساس ملاک¬هایی باشد، تا از آسیب¬های احتمالی در امان بمانیم. البته علم محدود ما راهی به کشف اموری از این دست را نداشته و برای نیل به آنها باید دست به دامان پیامبر و اهل بیت او دراز کرده و از خرمنِ دانش بی¬کران آنها چنین خوشه‌هایی را برچید. 6- 7- ==منابع==

8-

  1. به عنوان نمونه ر.ک: قصص/۳۰؛ دخان/ ۳؛ فصلت/۱۶.
  2. پرنده‌ای خاکستری رنگ که دارای خطی سیاه در گردن است که به جهت آوازش آن را کوکو نیز گویند.
  3. كلينى، محمد، الكافي، تهران، اسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. ج۶، ص۳۵۲
  4. در برخی کتب لغوی صلصل را همان فاخته دانسته اند. لسان العرب، ج۱۱، ص۳۸۴
  5. كلينى، همان.
  6. صفار، محمد، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم، قم، مکتبه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق، ج‏۱،ص۳۴۳
  7. بررسی سند چند روایت از این روایات، ضعف آنها را به دنبال داشت ولی از آنجا که تعداد روایات قابل توجهی در این باب وجود دارد بعید نیست که بتوان اطمینانی نسبی نسبت به صدور این مضامین را پذیرفت.
  8. ر.ک: جلد ۶۱ و ۶۲ از کتاب بحارالانوار.

9- {{شاخه 10- | شاخه اصلی = 11- |شاخه فرعی۱ = 12- |شاخه فرعی۲ = 13- |شاخه فرعی۳ = 14- }} 15- {{تکمیل مقاله 16- | شناسه = 17- | تیترها = 18- | ویرایش = 19- | لینک‌دهی = 20- | ناوبری = 21- | نمایه = 22- | تغییر مسیر = 23- | ارجاعات = 24- | بازبینی = 25- | تکمیل = 26- | اولویت = 27- | کیفیت = 28- }} 29-