خطبه دوم امام حسین(ع) در روز عاشورا
این مقاله هماکنون به دست Shamloo در حال ویرایش است. |
محتوای خطبه دوم امام حسین(ع) در روز عاشورا چه بوده است؟
خطبه دوم امام حسین(ع) در روز عاشورا
جایگاه و ویژگیها
خطبه دوم امام حسین(ع) در روز عاشورا خطبه ای است که امام(ع) در بخش مهمى از آن مردم كوفه را به دلیل پيمانشكنى مورد ملامت قرار داده است. امام(ع) در این خطبه به تحلیل این موضوع پرداخته که چگونه مردم کوفه که يک روز در اثر جنايتهاى بنىاميه در حق آنان بهسوى آن حضرت میل یافته بودند و او را به عراق دعوت کرده بودند، ناگهان تغییر موضع دادند؛ تغییری که طی آن نقض عهد کردن و امام(ع) را رها کردند و از بنىاميه پشتيبانى کردند.
مقدمات ایراد خطبه
در منابع آمده است که پس از آنكه سپاه امام حسین(ع) و سپاه کوفه كاملاً آماده شدند، پرچمهاى سپاه عمربن سعد برافراشته شد و صداى طبل و شيپورشان بلند شد. پس از این، سپاه کوفه از هر طرف، مانند حلقه انگشتری، دور خيمههاى امام حسين(ع) را فرا گرفت. امام حسين(ع) پس از آنکه فرماندهان جناح راست و چپ سپاه خود را مشخص کرد، از ميان لشكر خود بيرون آمد و در برابر صفوف سپاه دشمن قرار گرفت. امام(ع) از آنان خواست تا سكوت كنند و به سخنان او گوش دهند. سپاهیان کوفه همچنان سروصدا و هلهله میکردند كه امام حسين(ع) با اين جملاتی آنان را به آرامش و سكوت دعوت کرد. سپس خطبه خود را آغاز کرد.[۱]
رخدادهای همزمان با ایراد خطبه
زمانی که امام حسین(ع) قصد کرد تا با سخنرانی دوباره حجت را بر سپاه کوفه تمام کند، سپاهیان دشمن با ایجاد سروصدا و هلهله از این کار جلوگیری کردند. امام حسین(ع) در این شرایط سخنان خود را شروع کرد. امام(ع) در ابتدا، به دلیل عدم سکوت سپاه کوفه پرداخت و لقمه حرام را عامل نشنیدن سخنان حق برشمرد. این موضوع باعث شد تا لشكريان عمرسعد همديگر را ملامت کنند كه چرا سكوت نمىكنند و یکدیگر را وادار به گوش دادن به سخنان امام(ع) کردند.[۲]
امام حسین(ع) در میانه خطبه اشعاری خواند که معنای حماسی داشت و تأکید می کرد که در جنگ میان حق و باطل، طرف حق چه شکست بخورد و چه پیروز شود پیروز حقیقی است. در انتهای خطبه امام حسین(ع) دست به دعا بر داشت و سپاه کوفه را نفرین کرد.
متن و ترجمه خطبه
متن | ترجمه |
---|---|
وَيْلَكُمْ ما عَلَيْكُمْ اَنْ تَنْصِتُوا اِلَىَّ فَتَسْمَعُوا قَوْلى وَاِنَّما اَدْعُوكُمْ اِلى سَبيلِ الرَّشادِ فَمَنْ اَطاعَنِى كانَ مِنَ الْمُرْشَدِينَ وَمَنْ عَصانِى كانَ مِنَ الْمُهْلَكِينَ وَكُلُّكُمْ عاصٍ لاَمْرِى غَيْرُ مُسْتَمِعٍ لِقَوْلى قَدِ انْخَزَلَتْ عَطِيّاتُكُمْ مِنَ الْحَرامِ وَمُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرام فَطَبعَاللّهُ عَلى قُلُوبِكُمْ وَيْلَكُمْ اَلا تَنْصِتُونَ اَلا تَسْمَعُونَ؟ | واى بر شما! چرا گوش فرا نمىدهيد تا گفتارم را -كه شما را به رشد و سعادت فرامیخوانم- بشنويد هر كس از من پيروى كند خوشبخت و سعادتمند است و هر كس عصيان و مخالفت ورزد از هلاکشدگان است و همه شما عصيان و سركشى نموده و با دستور من مخالفت مىكنيد كه به گفتارم گوش فرانمىدهيد. آرى، در اثر هداياى حرامى كه به دست شما رسيده و در اثر غذاهاى حرام و لقمههاى غير مشروعى كه شكمهاى شما از آن انباشته شده خدا اين چنين بر دلهاى شما مهر زده است. واى بر شما! آيا ساكت نمى شويد؟ |
تَبّاً لَكُمْ اَيَّتها الْجَماعَةُ وَتَرَحاً اَفَحينَ اسْتَصبرَ خْتُمُونا وَلِهينَ مُتَحَيِّرِينَ فَاءصْرَخْناكُمْ مُؤَدِّينَ مُسْتَعِدِّينَ سَلَلْتُمْ عَلَيْنا سَيْفاً فى رِقابِنا وَحَشَشْتُمْ عَلَيْنا نارَ الْفِتَنِ الَّتى جَناها عَدُوُّكُمْ وَعَدُوُّنا فَاَصْبَحْتُمْ اِلْباً عَلى اَوْلِيائِكُمْ وَيَداً عَلَيْهِمْ لاعْدائِكُمْ بِغَيْرِ عَدْلٍ اَفْشَوهُ فِيْكُمْ وَلا اَمَلَ - اَصْبَحَ لَكُمْ فيهِمْ اِلا الْحَرامَ - مِنَ الدُّنْيا اَنالُوكُمْ وَخَسِيسَ عَيْشٍ طَمِعْتُمْ فيهِ مِنْ حَدَثٍ كانَ مِنّا وَلا رَاءْىٍ تَفيلٍ لَنا مَهْلاً لَكُمُ الْوَيْلاتُ اِذْكَرِهْتُمُونا وَتَرَكْتُمُونا فَتَجَهَّزْتُمْ وَالسَّيْفُ لَمْ يُشْهَرْ وَالجاءْشُ طامِنٌ وَالرَّاءْىُ لَمْ يُسْتَصْحَفْ وَلكِنْ اَسْرَعْتُمْ عَلَيْنا كَطَيْرَةِ الدّباءِ وَتَداعَيْتُمْ اِلَيْنا كَتَداعِى الْفِراشِ فَقُبْحاً لَكُمْ فَاِنَّما اَنْتُمْ مِنْ طَواغِيتِ الاُمَّةِ وَشِذاذِ اْلاَحْزابِ وَنَبَذَةِ الْكِتابِ وَنَفَثَةِ الشَّيْطانِ وَعُصْبَةِ الاثامِ وَمُحَرِّفى الْكِتابِ وَمُطْفِىِ السُّنَنِ وَقَتَلَةِ اَوْلادِ الاَنْبِياء وَمُبيرى عِتْرَةِ الا وْصِياءِ ومُلْحِقى الْعِهارِ بِالنَّسَبِ وَمُوذى الْمُؤْمِنينَ وَصُراخِ اءئِمَّةِ الْمُسْتَهْزِئِينَ الَّذِين جَعلواالْقُرآن عِضينَ | اى مردم! ننگ و ذلت و حزن و حسرت بر شما باد كه با اشتياق فراوان ما را به يارى خود خوانديد و آنگاه كه به فرياد شما جواب مثبت داده و بهسرعت بهسوى شما شتافتيم، شمشيرهايى را كه از خود ما بود بر عليه ما بهكار گرفتيد و آتش فتنهاى را كه دشمن مشترک برافروخته بود، بر عليه ما شعلهور ساختيد، به حمايت و پشتيبانى دشمنانتان و بر عليه پيشوايانتان بهپا خاستيد، بدون اينكه اين دشمنان قدم عدل و دادى به نفع شما بردارند و يا اميد خيرى در آنان داشته باشيد مگر طعمه حرامى از دنيا كه به شما رسانيدهاند و مختصر عيش و زندگى ذلتبارى كه چشم طمع به آن دوختهايد. قدرى آرام! واى بر شما! كه روى از ما برتافتيد و از يارى ما سرباز زديد بدون اينكه خطايى از ما سرزده باشد و يا رأى و عقيده نادرستى از ما مشاهده كنيد آنگاه كه تيغها در غلاف و دلها آرام و رأیها استوار بود، مانند ملخ از هر طرف بهسوى ما روى آورديد و چون پروانه از هر سو فرو ريختيد. رویتان سياه كه شما از سركشان امت و از تهماندگان احزاب فاسد هستيد كه قرآن را پشت سر انداختهايد. از دماغ شيطان در افتادهايد، از گروه جنايتكاران و تحريفكنندگان كتاب و خاموشكنندگان سنن مىباشيد كه فرزندان پيامبران را مىكشيد و نسل اوصيا را از بين مىبريد. شما از لاحقكنندگان زنازادگان به نسب و اذيتكنندگان مؤمنان و فريادرس پيشواى استهزاءگران مىباشيد كه قرآن را مورد مسخره خويش قرار مىدهند. |
وَاَنْتُمُ ابْنَ حَرْبٍ وَاشْياعَهُ تَعْتَمِدُونَ وَاِيّانا تَخذُلُونَ اَجَلْ وَاللّهِ اَلْخَذْلُ فيكُمْ مَعْرُوف وَشَجَتْ عَلَيْهِ عُروُقُكُمْ وَتَوارَثَتْهُ اُصُوَلُكُمْ وَفُرُوعُكُمْ وَنَبَتَتْ عَلَيْهِ قُلُوبُكُمْ وَغَشِيَتْ بِهِ صُدُورُكُمْ فَكُنْتُمْ اَخْبَثَ شَجَرَةٍ شَجىً لِلنّاظِرِ وَاُكْلَةً لِلْغاصِبِ اَلا لَعْنَةُاللّه عَلَى النّاكِثينَ الَّذينَ يَنْقُضُونَ الايمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَقَدْ جَعَلْتُمُا للّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً فَانْتُمْ وَاللّهِ هُمْ الا اِنَّ الدَّعِىَّ بْنَ الدَّعِىِّ قَدْرَكَزَبَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السِلَّةِ وَالذِّلَّةِ وَهَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّة يَاْبى اللّهُ لَنا ذلِكَ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَحُجُورٌ طابَتْ وَطَهُرَتْ وَانوفٌ حَمِيَّةٌ وَنُفُوسٌ اَبِيَّةٌ مِنْ اَن تُؤْثرَ طاعَةَ اللّئام عُلى مَصارِع الْكِرامِ الا اِنِّى قَدْ اعْذَرْتُ وَانْذَرْتُ الا اِنِّى زاحِفٌ بِهذِهِ الاُسْرَة عَلى قِلَّهِ الْعَدَدِ وَخِذْلانِ النّاصِرِ. | و شما اينک به ابنحرب و پيروانش اتكا و اعتماد نموده و دست از يارى ما برمىداريد. بلى، به خدا سوگند! خیانتکاری از صفات بارز شماست كه رگ و ريشه شما بر آن استوار، تنه و شاخه شما آن را به ارث برده و دلهايتان با اين عادت نكوهيده رشد نموده و سينههايتان با آن مملو گرديده است. شما به آن ميوه نامباركى مىمانيد كه در گلوى باغبان رنجديدهاش گير كند و در كام سارق ستمگرش شيرين و لذتبخش باشد. لعنت خدا بر پيمانشكنان كه پيمان خويش را پس از تأكيد و محكمساختن آن مىشكنند و شما خدا را بر پيمانهاى خود كفيل و ضامن قرار داده بوديد و به خدا سوگند! كه همان پيمانشكنان هستيد، آگاه باشيد كه اين فرومايه (ابنزياد) و فرزند فرومايه، مرا در بين دو راهى شمشير و ذلت قرار داده است و هيهات كه ما به زير بار ذلت برويم؛ زيرا خدا و پيامبرش و مؤمنان از اينكه ما ذلت را بپذيريم ابا دارند و دامنهاى پاک مادران و مغزهاى باغيرت و نفوس با شرافت پدران، روا نمىدارند كه اطاعت افراد لئيم و پست را بر قتلگاه كرام و نيکمنشان مقدم بداريم. آگاه باشيد كه من با اين گروه كم و با قلت ياران و پشتكردن كمکدهندگان، بر جهاد آمادهام. |
فَإ نْ نَهْزِمْ فَهَزّامُونَ قِدْماً/ وَاِن نُهْزَمْ فَغَيْر مُهَزَّمينا
وَما اِنْ طِبُّنا جُبْنٌ وَلكِنْ/مَنايانا وَدَوْلَةُ آخَرينا فَقُلْ لِلشّا مِتينَ بِنا اَفِيقُوا/سَيَلْقَى الشامِتُونَ كَما لَقِينا اِذا مَاالْمُوْتَ رَفَعَ عَنْ اُناسٍ/بِكَلْكَلِهِ اَناخَ بِآخَرِينا |
اگر ما بر دشمن پيروز گرديم، در گذشته هم پيروزمند بودهايم و اگر شكست بخوريم باز هم شكست از آن ما و ترس از شئون ما نيست؛ ولى اينک حوادثى بر ما گذشته و سودى ظاهراً به ديگران رسيده است. شماتتكنندگان ما را بگو بيدار باشيد كه آنان نيز مثل ما با شماتتكنندگان مواجه خواهند گرديد كه مرگ هر وقت شتر خويش را از كنار درى بلند كرد، در كنار دری ديگرى خواهد خواباند. |
اَما وَاللّه لا تَلْبَثُونَ بَعدَها اِلاّ كَريثَما يُرْكَبُ الْفَرَسُ حَتّى تَدُورَبِكُمْ دَوْرَ الرَّحى وَتَقْلَقَ بِكُمْ قَلَقَ الِْمحْوَرِ عَهْدٌ عَهِدَهُ اِلَىَّ ابِى عَنْ جَدّى رَسُولِ اللّه فَاجْمِعُوا امْرَكُمْ وَشُرَكاءَكُمْ ثُمَّ لايَكُنْ امرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اْقضُوا اِلَىَّ وَلا تُنْظِرُونِ اِنّى تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّهِ رَبّى وَرَبِّكُمْ ما مِنْ دابَّةٍ اِلاّ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها اِنَّ رَبِّى عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ. | آگاه باشيد! به خدا سوگند، پس از اين جنگ به شما مهلت داده نمىشود كه سوار بر مركب مراد خويش گرديد، مگر همان اندازه كه سواركار بر اسب خويش سوار است تا اينكه آسياب حوادث شما را بچرخاند و مانند محور و مدار سنگآسياب مضطربتان گرداند و اين عهد و پيمانى است كه پدرم على(ع) از جدم رسول خدا(ص) بازگو نموده است. پس با همفكران خود دست به هم بدهيد و تصميم باطل خود را، پس از آنكه امر بر شما روشن گرديد، درباره من اجرا كنيد و مهلتم ندهيد. من بر خدا كه پروردگار من و شما است توكل مىكنم كه اختيار هر جنبندهاى در يد قدرت اوست و خداى من بر صراط مستقيم است. |
اللّهُمَّ احْبِسْ عَنْهُمْ قَطْرَ السَّماءِ وَابْعَثْ عَلَيْهِمْ سِنِينَ كَسِنى يُوسُفَ وَسَلِّط عَلَيْهِمْ غُلامَ ثَقيف يَسْقيهِمْ كَاساً مُصَبَّرَةً فَلا يَدَعُ فيهم اَحَداً قَتْلَةً بَقَتْلَةٍ وَضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ يَنْتَقِمُ لى وَلاَوْليائى وَلاهْلِ بَيْتى وَاشْياعِى مِنْهُمْ فَاِنَّهُمْ كَذَّبُونا وَخَذَلُونا وَاَنْتَ رَبُّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَاَليْكَ الْمَصيرُ. | خدايا! قطرات باران را از آنان قطع كن و سالهايى (سختى)، مانند سالهاى يوسف(ع)، بر آنان بفرست و غلام ثقفى را بر آنان مسلط گردان تا با كاسه تلخ ذلت، سيرابشان سازد و كسى را در ميانشان بدون مجازات نگذارد؛ در مقابل قتل به قتلشان برساند و در مقابل ضرب آنان را بزند و از آنان انتقام من و انتقام خاندان و پيروانم را بگيرد؛ زيرا اينان ما را تكذيب نمودند و در مقابل دشمن دست از يارى ما برداشتند و تویى پروردگار ما به تو توكل كردهايم و برگشت ما بهسوى تو است. |