نقد و نقادی در قرآن

نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۷ توسط Fabbasi (بحث | مشارکت‌ها) (اصلاح ارقام، ابرابزار)
سؤال

آیا قرآن مسئله نقد و نقادی را مطرح کرده است؟

یکی از نشانه‌های جامعه زنده و فعال و حضور مردم در صحنه، نقد افکار و اندیشه‌ها، و انتقاد کردن از عملکرد افراد است. اسلام به عنوان دین زنده و کامل این حق را به همه افراد جامعه داده است تا وضع جامعه خود را نقد و بررسی کرده، نقاط ضعف و قوت آن را گوشزد نمایند.

۱. معنای نقد و انتقاد

نقد و انتقاد در لغت به معنای دقت کردن در درهم و دینار برای جدا کردن خوب از بد (تقلبی از غیرتقلبی) است.[۱] انتقاد در کلام، این است که عیب‌ها و خوبی‌های آن نشان داده شود.[۲] در اصطلاح همان بازشناسی، شناخت ارزش و جایگاه سخنان یا علوم است.[۳]

۲. فوائد و آثار نقد

نقد علاوه بر اینکه صحیح را از فاسد و حق را از باطل جدا می‌کند، باعث بالندگی و رشد می‌شود. شرکت‌های مدرن و پیشرفته دنیا و موسسه‌های علمی در پایان سال از متخصصان فن می‌خواهند تا معایب و نواقص را بیان دارند که در آینده آنها را برطرف و رشد و کمال بیشتری پیدا کنند.

قرآن نقد اندیشه‌ها، انتقاد کردن از کردار و رفتارها را با زبان‌های مختلفی تأیید نموده است: ﴿بندگان مرا بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند، آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان نموده، و آنها خردمندانند.(زمر:۱۸–۱۷) انتخاب نیکوترین، یعنی نقد سخن و انتخاب احسن و بوجود آوردن زمینه نقد اندیشه‌ها.[۴] قرآن بارها دستور به تفکر داده است.[۵] قرآن تأکید دارد که در هستی،[۶] در تاریخ گذشتگان، در گفتار و کردار پیشینیان و… اندیشه کنید.[۷] خبرها و سخنانی که از طریق افراد غیرمطمئن به شما می‌رسد، پی‌گیری کنید و بدون بررسی، آن را نپذیرید.[۸] اینها همه نشان می‌دهد که به سخن به دید نقادی نگاه شود.

۲. شرائط نقد و انتقاد در قرآن

الف) نقد آگاهانه: نقد و انتقاد باید آگاهانه باشد نه جاهلانه. مبتنی بر شایعات و توهمات نیز نباشد. (خداوند) گناه و ستم به ناحق را و اینکه چیزی را شریک او قرار دهید و به خداوند مطلبی نسبت دهید که نمی‌دانید، حرام کرده است.[۹] از کسانی که جاهلانه و بدون آگاهی نقد و انتقاد می‌کند، انتقاد نموده است.[۱۰]

ب) نقد عاقلانه: ﴿بزودی سبک مغزان از مردم می‌گویند چه چیز آنها را از قبله‌ای که بر آن بودند بازگردانید؟! بگو «مشرق و مغرب از آن خدا است.(بقره:۱۴۲)

ج) نقد مستدل و منطقی: ﴿ادْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ؛ و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن.(نحل:۱۲۵) نقد و انتقاد از مخالفین و غیر مسلمانان هم باید منطقی و مستدل باشد: ﴿وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاَّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ؛ با اهل کتاب جز به روشی که از هم نیکوتر است مجادله نکنید.(عنکبوت:۴۶)

د) نقد بدور از انتقام: نقد و انتقاد غیر از انتقام است. در نقد صمیمیت حاکم است نه کینه‌توزی. انتقادها به تجسس کشیده نمی‌شود. در زندگی خصوصی افراد و در سخنان پنهانی آنها راه پیدا نمی‌کند.[۱۱] در انتقاد از دشنام به دیگران باید پرهیز شود و احترام افراد نگهداشته شود تا آنها نیز مقابله به مثل نکنند: ﴿وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ؛ و کسانی که غیر خدا را می‌خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها از روی جهل، خدا را دشنام دهند.(انعام:۱۰۸)

۳. نقد اندیشه‌ها در قرآن

خود قرآن به نقد برخی اندیشه‌ها و انتقاد از بعضی رفتارها پرداخته است.

الف) نقد اندیشه دنیازدگان: اندیشه دنیازدگان را مورد نقد و انتقاد قرار داده آنجا که می‌فرماید: «آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده‌اید؟! با این که متاع زندگی دنیا، در برابر آخرت، جز اندکی نیست.»[۱۲]

ب) نقد اندیشه مادیون: سخنان ماده پرست‌ها (و مارکسیستها و..) را به نقد می‌کشد «(می‌گویند) غیر از این زندگی دنیای ما، چیزی در کار نیست. پیوسته گروهی از ما می‌میریم، و نسل دیگری جای ما را می‌گیرد، و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد… بزودی از کار (و سخنان خود) پشیمان خواهد شد.»[۱۳]

ج) نقد غیر مسلمان‌ها با منطق: ا ندیشه و سخنان دوگانه پرست‌ها و مشرکان را با منطق و استدلال مورد نقد قرار داده است.

  • دوگانه پرست‌ها دلیل و برهان ندارند: ﴿أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ؛ آیا خدای دیگری با خدا است؟! بگو دلیلتان را بیاورید اگر راست می‌گویید.(نمل:۶۴) اگر دو خدا بود، هستی از هم می‌پاشید «اگر در آسمان و زمین جز «الله»، خدایان دیگری بود فاسد می‌شدند، و نظام هستی به هم می‌خورد…»[۱۴]
  • قرآن کسانی را که می‌گویند و عمل نمی‌کنند. از دیگران انتقاد می‌کنند ولی انتقاد پذیر نیستند، به شدت انتقاد نموده است.[۱۵]
  • قرآن یهودیان را بخاطر تحریف در کتب‌شان، مورد علامت و انتقاد قرار داده است.[۱۶] و همین‌طور اندیشه یهودیان را که عزیر را پسر خدا می‌داند، و مسیحیان که مسیح را فرزند خدا یا خدا می‌دانند، نقد و رد نموده است.[۱۷]

تذکر مهم

  1. قرآن اصل نقد و انتقاد را تأیید می‌کند و شرائطی برای آن بیان می‌کند و خود به نقد دیگران پرداخته است. این بدان معنی نیست که هر سخنی قابل نقد است و هر کلامی نقدپذیر است. ضروریات و مسلمات را نمی‌توان مورد نقد قرار داد. کلام خدا را نمی‌توان نقد کرد، چراکه نقد برای رسیدن به سخن نیکو و اندیشه برتر است {{قرآن|فیتّبعون احسنه[۱۸] ولی خداوند خود ﴿احسن الخالقین[۱۹] است و کلام خدا برترین کلام ﴿احسن الحدیث[۲۰] و قصه‌ها و داستان‌های او بهترین قصه ﴿احسن القصص[۲۱] است.
  2. نقد برای جدا کردن حق از باطل، هدایت از ضلالت و واقع از غیرواقع است. خدا و کلام او حق محض[۲۲] است لذا نقد در آن راه ندارد. کلام معصومین(ع) نیز عین حق و مطابق واقع است و نقدبردار نیست، چون حق و واقع نقد نمی‌پذیرد: «ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی» و هرگز (پیامبر) از روی هوس سخن نمی‌گوید، آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست بلی برداشت غیرمعصوم را از قرآن و روایات، شیوه استدلال، استنباطات و نتیجه‌گیری‌ها… می‌توان مورد نقد قرار داد، اما آنجای که مراد خداوند روشن باشد (نص صریح) و همچنین مدلول روایات تبیین (و صریح) باشد نقد در آن راه ندارد، اگر هم کسی اقدام به نقد کند، نوعی کار جاهلانه است. نتیجه این شد که قرآن اصل نقد و انتقاد را تأیید و تشویق نموده است، و شیوه و کیفیت نقد را بیان نموده و خود به نقد اندیشه‌های دیگر پرداخته، منتهی هر کلامی نقدپذیر نیست، کلام حق، و مطابق واقع و کلام خداوند و معصومین نقدپذیر نمی‌باشند. آنچه در پایان قابل ذکر است، این است که: در عرصهٔ نقد و بررسی بیشتر باید به اندیشه توجه نمود نه به اندیشه گر؛ یعنی در نقد و بررسی باید به «ما قال» توجه داشت نه «من قال»، هر چند گاهی در دو مورد نیز مورد نظر هست.


مطالعه بیشتر

  • پرسشها و پاسخها، استاد محمدتقی مصباح، ج۱، ص۶۹.
  • در ساحل اندیشه، اکبر اسد علیزاده، ص۲۴۲–۲۴۸.

منابع

  1. حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۵، ص۲۸۲.
  2. بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش، ص۹۲۹.
  3. حسین، ابوالقاسم، (ژرفا)، «بر ساحل سخن» قم؛ معارف امور اساتید و دروس معارف اسلامی، سوم، ۱۳۷۷، ص۳۱.
  4. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایرةالمعارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش، ج4، ص393.
  5. سوره بقره، آیه۲۱۹. سوره اعراف، آیه۱۷۶. سوره رعد، آیه۳. سوره نحل، آیه۱۱. و ….
  6. سوره آل عمران، آیه۱۹۱. سوره جاثیه، آیه۱۳.
  7. سوره آل عمران، آیه137. سوره انعام، آیه11. سوره یوسف، آیه ۱۰۹.
  8. سوره حجرات، آیه۶.
  9. سوره اعراف، آیه۲۸.
  10. سوره نور، آیه۱۶. سوره نحل، آیه۱۱۶.
  11. سوره حجرات، آیه۱۲.
  12. توبه/ ۳۸، آل‌عمران/ ۱۴و۱۸۵، ابراهیم/ ۳.
  13. مؤمنون/ ۳۷–۴۰.
  14. انبیاء/ ۲۲.
  15. صف/ ۳.
  16. نساء/ ۴۶، مائده/ ۱۳، مائده/ ۴۱.
  17. مائده/ ۱۷، توبه/ ۳۰.
  18. زمر/ ۱۸.
  19. مؤمنون/ ۱۴.
  20. زمر/ ۲۳، فصلت/ ۳۳.
  21. یوسف/ ۱۲.
  22. احزاب/ ۴.