کشتن مرد قبطی توسط حضرت موسی(ع)

نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۰۹ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
سؤال

با توجه به اینکه قتل نفس از گناهان کبیره است، این موضوع چگونه از یک پیامبر (حضرت موسی) صادر شد؟ در ضمن اگر عمدی نبود چرا دیه آن را با توجه به اینکه حق الناس است ادا نکرد؟


شرح ماجرا

.

کشتن مرد قبطی و عصمت انبیا

این عمل (کشتن قبطی) هر چند نافرمانی موسی نسبت به خدای تعالی نبود، برای اینکه اولا خطای بود نه عمدی، و ثانیاً جنبه دفاع از مرد اسرائیلی داشت، و مرد کافر و ظالمی را از او دفع کرد، و لیکن در عین حال این‌طور هم نبوده که شیطان در آن هیچ مداخله‌ای نداشته باشد، چون شیطان همان‌طور که از راه وسوسه آدمی را به گناه و نافرمانی خدا وامی‌دارد، همچنین او را به هر کار مخالف صواب نیز وادار می‌کند، کاری که گناه نیست، لیکن انجامش مایه گرفتاری و مشقت است، هم چنان‌که آدم و همسرش را از راه خوردن آن درخت ممنوع، گرفتار نمود، و کار آنان را به آنجا کشانید که از بهشت بیرون شوند.

پس در حقیقت جمله‏" هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ" اظهار انزجار موسی(ع) است از آنچه واقع شد که آن دو نفر به جان هم افتادند و او ناگزیر به مداخله گردید و کار به کشته شدن قبطی انجامید و خلاصه، انزجار از این گرفتاری سخت و ندامت از آن است، و اینکه فرمود:" إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ" اشاره است از آن جناب به اینکه این کاری که از او سرزد نوعی ضلالت است، که به شیطان منسوب است، هر چند که نافرمانی که موجب مؤاخذه است نبود، بلکه صرفاً اشتباه بود، لیکن همین اشتباه هم منسوب به خدا نیست. بلکه منسوب به شیطان است که دشمن و گمراه کننده آشکار است، و این واقعه کار اشتباه و از سوء تدبیر او بود، که او را به عاقبت وخیم مبتلا می‌کرد، و به همین جهت وقتی فرعون به وی اعتراض کرد و گفت:" وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ‏- تو همانی که آن کار را کردی، و نعمت و خوبیهای مرا در حق خودت کفران نمودی"، در پاسخ فرمود:" فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ‏- من اگر آن کار را کردم، وقتی کردم که از گمراهان بودم " قالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ" این جمله اعترافی از آن جناب نزد پروردگارش است به اینکه: به نفس خود ستم کرده، چون نفس خود را به خطر انداخته بود، و از این اعتراف برمی‌آید که درخواست کرده و گفته:" فَاغْفِرْ لِی" معنایش مغفرت مصطلح، و آمرزش گناه نیست، بلکه مراد از آن این است که: خدایا اثر این عمل را خنثی کن، و مراد از عواقب وخیم آن خلاص گردان، و از شر فرعون و درباریانش نجات بده، و این معنا از آیه‏" وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ به خوبی استفاده می‌شود.

و این اعتراف به ظلم، و درخواست مغفرت، نظیر همان طلب مغفرتی است که قرآن کریم از آدم و همسرش حکایت کرده. و فرموده: «قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ»[۱]

بدون شک موسی قصد کشتن مرد فرعونی نداشت، و از آیات بعد نیز به خوبی این معنی روشن می‌شود، نه به خاطر اینکه آنها مستحق قتل نبودند، بلکه به خاطر پی‌آمدهایی که این عمل ممکن بود برای موسی و بنی اسرائیل داشته باشد. مسلماً موسی در اینجا گناهی مرتکب نشد، بلکه در واقع ترک اولایی از او سر زد که نمی‌بایست چنین بی‌احتیاطی کند تا به دردسر و زحمت و رنج بیفتد او در برابر همین ترک اولی از خدا تقاضای عفو کرد و خدا نیز او را مشمول لطفش قرار داد.

آنچه از موسی سر زد ترک اولایی بیش نبود، او با این عملش خود را به زحمت انداخت چرا که قتل یک قبطی به وسیله موسی چیزی نبود که فرعونیان به آسانی از آن بگذرند، و می‌دانیم ترک اولی به معنی کاری است که ذاتاً حرام نیست، بلکه موجب می‌شود که کار خوبتری ترک گردد، بی‌آنکه عمل خلافی انجام شده باشد.[۲]

روشن است که قتل عمدی نبود و موسی که چنین قصدی نداشت از بروز واقعه ناراحت شد، ناگفته نماند: گشتن قبطی در چندین جا از قرآن کریم مطرح شده و در هیچ محل، خدا موسی را در این عمل محکوم نکرده است.[۳]

حضرت موسی قصد کشتن آن مرد را نداشت و فقط به خاطر دفاع از یک مؤمنی دست به این کار زد. از این روی خداوند از قتل او انتقاد نکرده و در جای دیگر می‌فرماید: «وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ» تو یکی از فرعونیان را به قتل رساندی ودچار غم واندوه شدی و ما تورا از غم نجات دادیم.[۴]

آیات مربوط به کشتن مرد قبطی

آیات ۱۵ و ۱۶ قصص. آیه ۴۰ طه. آیه ۲۰ شعرا.


مطالعه بیشتر


منابع

  1. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، ۱۳۷۴، ج۱۶، ص۲۲.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱، ج۱۶، ص۴۲.
  3. قرشی بنابی، علی‌اکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت‏، ۱۳۷۵، ج۸، ص۲۶.
  4. قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن‏، ۱۳۸۸، ج۷، ص۲۹.