حی علی خیر العمل

نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۵۳ توسط Golpoor (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

آیا اذان تعلیمی از سوی پیامبر اکرم(ص) حاوی «حی علی خیر العمل» بود؟ و دلیل حذف آن از سوی یکی از خلفا در اذان اهل سنت چیست؟


«حَیَّ عَلیٰ خَیرِ العَمل» در اذان از فرازهای اختلافی میان شیعه و اهل‌سنت است. طبق گزارش‌های تاریخی این فزار از زمان پیامبر(ص) تا زمان حکومت عمر جزوی از اذان بود.

جزوی از اذان

«حَیَّ عَلیٰ خَیرِ العَمل» به‌معنای «بشتابید به‌سوی بهترین عمل»، از فرازهای اذان و اقامه است. این جمله از اختلافات شیعه و سنی است.[۱] گاهی از آن و همچنین فراز «حی علَی الْفَلاح»، با عنوان «حَیْعَلَه» یاد می‌شود.[۲]

طبق پاره‌ای از روایات کیفیت اذان توسط وحی به پیامبر(ص) رسید.[۳] این واقعه در دو سال نخست هجرت، پس از تغییر قبله از بیت المقدس به سوی کعبه، تشریع گردید.[۴]

فقهای شیعه بر این مطلب اجماع دارند که مجموع جملات اذان و اقامه، سی و پنچ جمله (۱۸ جمله اذان و ۱۷ جمله اقامه) است و احادیث متعدد نیز بر این مطلب دلالت دارند. یکی از فرازهای اذان و اقامه «حیّ علی خیر العمل» است که دو بار در اذان و دوبار در اقامه ذکر می‌شود.[۵]

فقیهان اهل‌سنت حی علی خیر العمل را جزو اذان نمی‌دانند و به جای آن گفتن الصلاة خیر من النوم در اذان صبح را مستحب می‌دانند.[۶] از نظر آنان گفتن حی علی خیر العمل در اذان مکروه است.[۷]

حذف از اذان

بر اساس روایات، در زمان پیامبر(ص)، حی علی خیر العمل جزو اذان بود.[۸] این فراز از اذان و اقامه در زمان پیامبر اکرم(ص) و مدتی بعد از رحلت ایشان در اذان و اقامه ذکر می‌شد.[۹] چنانکه گزارش‌هایی وجود دارد که برخی صحابه مانند عبدالله بن عمر،[۱۰] بلال حبشی[۱۱] و ابومحذوره[۱۲] در اذان حی علی خیر العمل می‌گفتند.

این شعار تا حکومت عمر همچنان در اذان‌ها گفته می‌شد.[۱۳] عمر بن خطاب در زمان حکومتش، حی علیٰ خیر العمل را از اذان حذف کرد.[۱۴] به‌گفته شیخ صدوق، به نقل از ابن‌عباس هدف خلیفه دوم جلوگیری از رویگردانی مردم از جهاد با استناد به برتری نماز عنوان شده است.[۱۵]

نماد اذان شیعه

در طول تاریخ «حی علی خیر العمل» از نمادهای شیعه محسوب شده و در حکومت‌های شیعه چون فاطمیان،[۱۶] ابن طولون[۱۷] و آل‌بویه[۱۸] و حتی پس از گرایش اولجایتو به مذهب تشیع، در اذان ذکر می‌شد.[۱۹]

حاکمان اهل‌سنت «حی علی خیر العمل» را از اذان حذف می‌کردند.[۲۰] در مقابلِ حی علی خیر العمل، عبارت الصلاة خیر من النوم یا «تثویب» نماد اذان اهل‌سنت شد.[۲۱] از نظر امامیه و زیدیه، اضافه کردن الصلاة خیر من النوم در اذان، بدعت دانسته شده است.[۲۲]

مقصود از خیر العمل

در برخی روایات خیر العمل به نماز تفسیر شده است؛[۲۳] اما براساس برخی دیگر از احادیث، مراد از خیر العمل، ولایت [۲۴] یا نیکی به فاطمه(س) و فرزندان او[۲۵] بیان شده است. در روایتی از امام کاظم(ع) علت حقیقی این کار، جلوگیری از گرایش مردم به‌سوی ولایت دانسته شده است؛ هرچند در ظاهر علت آن جلوگیری از رویگردانی مردم از جهاد معرفی شده است.[۲۶]


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱ اذان شعار اسلام، محمد اسماعیل نوری.

۲ تفسیر نمونه، ج۴، آیت الله مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان.

۳ دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، بهاء الدین خرمشاهی، ج۱.

۴ احکام القرآن، دکتر محمد خزائلی.

۵ اجتهاد در مقابل نص، سید عبدالحسین شرف الدین، ترجمه علی دوانی.


منابع

  1. عاملی، «حی علی خیر العمل فی الأذان»، ص۵۲.
  2. انصاری، الموسوعة الفقهیة المیسرة، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۱۹.
  3. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، به تصحیح و تحقیق ربانی شیرازی، عبد الرحیم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ چهارم، ۱۳۹۱ش، ج۴، ص۶۱۲.
  4. جمعی از نویسندگان، دائره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، انتشارات حیّان، چاپ اول، ۱۳۷۵ش. ج۷، ص۳۸۵.
  5. سید مرتضی، الانتصار، ۱۴۱۵ق، ص۱۳۷؛ نوری، محمد اسماعیل، اذان شعار اسلام، قم، انتشارات احسن الحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۷ش، ص۱۴.
  6. نگاه کنید به جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۲۸۳.
  7. نگاه کنید به نووی، المجموع شرح المهذب، دارالفکر، ج۳، ص۱۹۸.
  8. نگاه کنید به بیهقی، السنن الکبری، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۶۲۵.
  9. وسائل الشیعه، همان، ج۵، ص۴۱۸.
  10. مالک بن انس، الموطأ، المکتبة العلمیة، ج۱، ص۵۵؛ بیهقی، السنن الکبری، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۶۲۵.
  11. بیهقی، السنن الکبری، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۶۲۵.
  12. عزان، حی علی خیرالعمل، ۱۴۱۹ق، ص۲۱.
  13. دائره المعارف بزرگ اسلامی، همان، ص۳۸۶ و اذان شعار اسلام، همان، ص۲۳.
  14. تفتازانی، شرح‌المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۸۳.
  15. صدوق، علل‌الشرائع، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۳۶۸.
  16. ابن‌خلدون، دیوان المبتدأ، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۶۱.
  17. ابن‌اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۸، ص۵۹۰.
  18. حلبی، السیرة الحلبیه، دارالکتب العلمیه، ج۲، ص۱۳۶.
  19. قاشانی، تاریخ اولجایتو، ۱۳۴۸ش، ص۱۰۰.
  20. ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۱۲، ص۲۶۳؛ ابن‌اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۹، ص۶۳۲.
  21. نگاه کنید به مالک بن انس، الموطأ، المکتبة العلمیة، ج۱، ص۵۴.
  22. سید مرتضی، السمائل الناصریات، ۱۴۱۷ق، ص۱۸۳.
  23. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۰۶؛ ابن حیون، دعائم الاسلام، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۴۲؛ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۵۲.
  24. شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۳۶۸، ح۴؛ شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۴۱.
  25. شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۳۶۸، ح۵؛ شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۴۱.
  26. صدوق، علل‌الشرائع، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۳۶۸؛ وسائل الشیعه، همان، ج۵، ص۴۱۸.