گفتار امام علی(ع) درباره غصب خلافت
آیا امام علی(ع) بعد از رسیدن به خلافت، غاصب بودن خلفای قبلی را گوشزد نمود؟
گفتارهای متعددی از امام علی(ع) در کتابهای تاریخ و حدیث درباره غصب خلافت نقل شده است. امام در نامهای به مردم مصر و در تعدادی از خطبهها که در نهج البلاغه نیز نقل شده، در مورد غصب خلافت صحبت کرده است. اصحاب و راویان مختلف، سخنان امام را در این مورد گزارش کردهاند.
نامه به مردم مصر
امام(ع) در نامه خود به مردم مصر که در نهج البلاغه نیز نقل شده، به جریان غصب خلافت اشاره کرد:
«چون او (پیامبر اسلام) بهسوی خدا رفت، مسلمانان پس از وی در کار حکومت به هم افتادند و به خدا در دلم نمیگذشت و به خاطرم نمیرسید که عرب خلافت را پس از پیامبر(ص) از خاندان او برآرد، یا مرا پس از وی از عهدهدار شدن آن بازدارد، و چیزی مرا نگران نکرد و به شگفتم نیاورد، جز شتافتن مردم بر فلان شخص از هر سو و بیعت کردن با او».[۱]
گفتاری در جنگ صفین
در جنگ صفین مردی از قبیله بنیاسد از امام(ع) سؤال کرد که: چگونه قریش شما را از مقام خلافت که به آن سزاوارتر بودید، کنار زدند؟ حضرت در جواب فرمود: بی موقع پرسش میکنی (زیرا گروهی از سربازان امام به خلفا اعتقاد داشتند و طرح این مسائل در آن هنگام موجب دو دستگی در میان صفوف آنان میشد) لذا امام(ع) پس از ابراز ناراحتی فرمود: به احترام پیوندی که با پیامبر داری و به سبب اینکه هر مسلمانی حق پرسش دارد، پاسخ تو را به اجمال میگویم. رهبری امت از آنِ ما بود و پیوند ما با پیامبر از دیگران استوارتر بود. اما گروهی بر آن بُخل ورزیدند و گروهی از آن چشم پوشیدند. داور میان ما و آنها خداست و بازگشت همه به سوی اوست.[۲]
خطبه ۱۷۲ و ۱۹۷ نهچالبلاغه
در نهج البلاغه دو خطبه نیز وجود دارد که امام در آنها به مسئله غب خلافت اشاره کرده است: «بار الها، مرا در برابر قریش و کسانی که ایشان را یاری و کمک کردند، یاری فرما؛ زیرا آنان قطع رحم من کردند و مقام و منزلت عظیم مرا کوچک شمردند و در غصبِ حق و خلافت و مبارزه با من که حقِ مسلّم من است هماهنگ شدند».[۳]
امام علی(ع) در گفتار دیگری فرمودند: پیامبر خدا قبض روح شد در حالی که سر او بر سینه من بود. من او را غسل دادم در حالی که فرشتگان مرا یاری میکردند … چه کسی از من در حال حیات و مرگ پیامبر(ص) به جانشینی او شایستهتر است.[۴]
خطبه شقشقیه
خطبه شقشقیه از خطبههای معروف نهج البلاغه است که در آن، امام لیاقت و شایستگی خویش را بر مردم بیان میکند: «به خدا قسم ابو بکر پسر ابو قحافه جامه خلافت را پوشید در حالی که میدانست جایگاه من در خلافت چون محور سنگ آسیا به آسیاست، سیل دانش از وجودم همچون سیل سرازیر میشود، و مرغ اندیشه به قلّه منزلتم نمیرسد. اما از خلافت چشم پوشیدم، و روی از آن برتافتم، و عمیقاً اندیشه کردم که با دست بریده و بدون یاور بجنگم، یا آن عرصهگاه ظلمت کور را تحمل نمایم.[۵]
خطبه الوسیله
علی(ع) در یک خطبه که به «خطبه الوسیله» معروف است به کینه دشمنان و غصب غاصبان خلافت اشاره کرد: در من منقبتهایی وجود دارد که اگر آنها را بر زبان آورم ارتفاع بنای آنها بزرگ و در نتیجه زمان گوش دادن بدانها نیز طولانی میگردد. و اگر در برابر آن، دو بخت برگشته پیراهن خلافت را بر تن کردند و در آنچه حقی به آن نداشته با من ستیزه جستند و از روی گمراهی بر مسند آن سوار شدند و از روی نادانی آن را به خود بستند، پس به بد جایگاهی در آیند و چه بد است آنچه را برای خود آماده و تهیه کردند در خانه گور به یکدیگر لعنت کنند و هر کدام آنها از دیگری بیزاری جوید.[۶]
خطبهای در آغاز خلافت
عبدالله بن جناده نقل میکند که در نخستین روزهای زمامداری علی(ع) از مکه وارد مدینه شد و دید همه مردم در مسجد منتظر ورود علی(ع) هستند. پس از مدتی علی(ع)، از خانه بیرون آمد، در جایگاه خطابه قرار گرفت و سخنان خود را پس از حمد و ثنای خداوند چنین آغاز کرد:
ای مردم، آگاه باشید هنگامی که پیامبر گرامی از میان ما رفت، لازم بود کسی با ما درباره حکومتی که او پیریزی کرد، نزاع نکند و به آن چشم طمع ندوزد؛ زیرا ما وارث و ولیّ و عترت او بودیم. اما بر خلاف انتظار گروهی از قریش به حق ما دست دراز کرده خلافت را از ما سلب کردند و از آنِ خود قرار دادند. به خدا سوگند، اگر ترس از وقوع شکاف و اختلاف در میان مسلمانان نبود و بیم آن نمیرفت که بار دیگر کفر و بتپرستی به بازگردد و اسلام محو و نابود شود، وضع ما غیر این بود که مشاهده میکنید.[۷]
در ماجرای شورش طلحه و زبیر
هنگامی که علی(ع) برای سرکوبی پیمانشکنی طلحه و زبیر عازم بصره شد، خطبهای ایراد فرمود: هنگامی که خداوند پیامبر خود را قبض روح کرد و قریش با خودکامگی، خود را بر ما مقدم شمرد و ما را از حقمان بازداشت. ولی من دیدم که صبر و بردباری بر این کار بهتر از ایجاد تفرقه میان مسلمانان و ریختن خون آنان است؛ زیرا مردم به تازگی اسلام را پذیرفته بودند و دین مانند مشک سرشار از شیر بود که کف کرده باشد و کمترین سستی آن را فاسد میکرد و کوچکترین فرد آن را واژگون میساخت.[۸]
منابع
- ↑ نهج البلاغه صبحی صالح، نامه ۶۲.
- ↑ نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه ۱۶۲.
- ↑ نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه ۱۷۲.
- ↑ نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه ۱۹۷.
- ↑ نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه ۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۸–۳۰.
- ↑ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۳۰۷ (مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان).
- ↑ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ج۸، ص۳۰.