جایگاه انسان در قرآن
این مقاله هماکنون به دست A.ahmadi در حال ویرایش است. |
جایگاه انسان را در قرآن و روایات بیان کنید؟
قرآن کریم، انسان را تکریم کرده و گرامی داشته و بر دیگر موجودات برتری داده است. انسان آزاد و مختار است که راه خوب و بد را خود برگزیند و قرآن که کتاب ذکر است با بشارت و انذار او را راهنمایی کرده است. طبق گفته قرآن تمام زمین و آسمان و مخلوقات برای انسان آفریده شده است و انسان نقش محوری و اصلی در میان مخلوقات دارد. مخاطبِ قرآن انسان است و این کتاب از اول تا پایان راهنمایی است برای او.
آیه ۳۱ سوره بقره که یکی از آیات مهم قرآن است تصریح دارد که خداوند به انسان علم اسماء را آموخته است که به حقایق هستی، و کیفیت موجودات و... تفسیر شده است. طبق آیه ۳۰ سوره بقره خداوند انسان را خلیفه خود بر زمین قرار داده است.
کرامت انسان و فضیلتش بر دیگر موجودات
بر اساس آیه ۷۰ سوره اسراء، خداوند انسان را تکریم و گرامی داشته است. ناصر مکارم شیرازی، مرجع تقلید و مفسر قرآن، در تفسیر این آیه، روح انسان را مجموعهای از استعدادها و تواناییها برای پیمودن مسیر تکامل بهطور نامحدود دانسته است.[۱] او دلیل تکریم انسان از سوی خدا را اعطای قوه عقل، نطق، استعدادهای مختلف و آزادی اراده شمرده است.[۲]
طبق آیه ۷۰ سوره اسراء، خداوند انسان را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری آشکار داده است. علامه طباطبایی، مفسر شیعه، دلیل برتری انسان را عقل دانسته که به وسیله آن حق را از باطل و خیر را از شر تشخیص میدهد.[۳] به باور وی، انسان در دیگر ویژگیها نیز برتری دارد و هر کمالی که در دیگر موجودات هست، حد اعلای آن در انسان وجود دارد.[۴]
آزادی انسان
انسان در قرآن موجودی آزاد و دارای اختیار شمرده شده است؛ دلیل آن را آیاتی دانستهاند که به پند و اندرز پرداخته و وعده بهشت یا جهنم را داده است؛ زیرا اگر انسان در اعمال خود آزاد و مختار نبود، بهشت و جهنم معنایی نداشت.[نیازمند منبع]
در آیاتی از قرآن، خداوند به پیامبر(ص) میگوید تو وکیل مردم نیستی[۵] و بر آنها سیطره نداری.[۶] در آیه ۲۵ سوره انعام نیز گفته شده اگر خدا میخواست میتوانست خودش همه انسانها را هدایت کند.[۷] از این آیه برداشت شده که خدا با اراده تکوینی انسانها را هدایت نمیکند؛ بلکه به آنها اختیار و آزادی داده و با اراده تشریعی آنها را هدایت میکند.
تسخیر زمین و آسمان برای انسان
قرآن آفرینش زمین و همه موجودات آن را برای انسان دانسته است.[۸] بر اساس آیهای دیگر، خداوند آنچه در آسمانها و زمین است را مسخر انسان کرده است.[۹] به گفته آیتالله مکارم شیرازی، در قرآن آفرینش زمین که به عنوان «مهاد؛ قرارگاه آرام» معرفی شده، برای مردم است.[۱۰]
انسان، خلیفه خداوند بر زمین
طبق آیه ۳۰ سوره بقره، انسان خلیفه خداوند بر زمین است؛ البته برخی از مفسران مراد از این آیه را این دانستهاند که انسان جانشین فرشتگانی که قبلا در زمین زندگی میکردند شد، یا جانشین موجودات و انسانهای دیگری که پیش از این در زمین زندگی میکردند، گردید. آیتالله مکارم شیرازی معتقد است مراد از این آیه همانگونه که بسیاری از محققان پذیرفتهاند، خلافت الهی و نمایندگی خدا در زمین است.[۱۱]
آموختن علم به انسان
خداوند در آیه ۳۱ سوره بقره میفرماید علم اسماء را به آدم آموخت. در مورد اینکه این علم اسماء چیست سخنان گوناگونی گفته میشود. ولی مسلم است که منظور تعلیم کلمات و نامهای بدون معنا به آدم نبوده، چرا که این افتخاری محسوب نمیشده است، بلکه منظور دادن معانی این اسماء و مفاهیم و مسماهای آنها بوده است. البته این آگاهی از علوم مربوط به جهان آفرینش و اسرار و خواص مختلف موجودات عالم هستی، افتخار بزرگی برای آدم بود. این علم اسماء چیزی شبیه «علم لغات» نبوده است بلکه مربوط به فلسفه و اسرار و کیفیات و خواص آنها بوده است، خداوند این علم را به آدم تعلیم کرد تا بتواند از مواهب مادی و معنوی این جهان در مسیر تکامل خویش بهره گیرد.[۱۲]
دمیدن روح در انسان
﴿فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی؛ هنگامی که کار او را به پایان رساندم و در او از روح خود دمیدم﴾(حجر:۲۹)
نفخ به معنای دمیدن هوا در داخل جسمی است بوسیله دهان یا وسیلهای دیگر- این معنای لغوی نفخ است، ولی آن را بطور کنایه در تأثیر گذاشتن در چیزی یا القاء امر غیر محسوسی در آن چیز استعمال میکنند، و در آیه شریفه مقصود از آن ایجاد روح در آدمی است. البته اینکه میگوییم در آدمی، معنایش این نیست که روح مانند باد که در جسم باد کرده داخل است در بدن آدمی داخل باشد، بلکه معنایش ارتباط دادن و بر قرار کردن رابطه میان بدن و روح است.
روح، امر وجودی است که فی نفسه یک نوع اتحاد با بدن دارد و آن این است که متعلق به بدن است، و در عین حال یک نوع استقلال هم از بدن دارد به طوری که هر وقت تعلقش از بدن قطع شد از او جدا میشود[۱۳]
امانتدار خداوند
انسان امانتی را از خداوند قبول کرد که دیگر موجودات از پذیرش آن سر باز زدند. قرآن میفرماید:﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَه عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها …؛ ما امانت را به آسمان و زمین و کوهها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتهاند و از آن هراسیدند؛ اما انسان آن را بر دوش کشید.﴾(احزاب:۷۲) اینکه این امانت چیست اختلاف وجود دارد. برخی گفتهاند: «منظور از امانت «ولایت الهیه» و کمال صفت عبودیت است که از طریق معرفت و عمل صالح حاصل میشود. منظور صفت «اختیار و آزادی اراده» است که انسان را از سایر موجودات ممتاز میکند. مقصود «عقل» است که ملاک تکلیف و مناط ثواب و عقاب است. منظور «اعضاء پیکر انسان» است. مقصود «معرفت اللَّه» است. منظور «واجبات و تکالیف الهی» همچون نماز و روزه و حج است… روشن میشود که این تفسیرهای مختلف با هم متضاد نیستند بلکه بعضی را میتوان در بعضی دیگر ادغام کرد، بعضی به گوشهای از مطلب نظر افکنده و بعضی به تمام. برای به دست آوردن پاسخ جامع، باید نظری به انسان بیفکنیم ببینیم او چه دارد که آسمانها و زمینها و کوهها فاقد آنند.[۱۴]
انسان حامل پرهیزکاری و پلیدی
نفس انسان هم خیر را میشناسد و هم شر را. هم خوبی و هم بدی. انسان با اختیار و ارادهای که دارد میتواند به هر کدام که تمایل داشت آن را انتخاب کند. قرآن میفرماید:﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها؛ سپس فجور و تقوی (شر و خیرش) را به او الهام کرده است.﴾(شمس:۸) و در آیات بعدی میفرماید هر کس که نفس خود را پاک گرداند رستگار میشود و هر که آن را آلوده سازد نومید و محروم میگردد.
الهام بدی و خوبی به انسان، آگاه ساختن و با خبر ساختن اوست. الهام فجور و تقوا همان عقل عملی است، که از نتایج تسویه نفس است. پس الهام مذکور از صفات و خصوصیات خلقت آدمی است.[۱۵]
اوصاف انسان در قرآن
اوصاف زیادی از انسان در قرآن آمده است از جمله: ظلوم و کَفّار، عجول، ناامید، بخیل، جدل پیشه، شتابکار، قدرناشناس، ستیزهجوی آشکار، بسیار دعاکننده و نگران هنگام رسیدن شر، ناشکیبا، آفریده شده در سختی، سرکش، بسیار مال دوست، زیانکار.[۱۶]
مطالعه بیشتر
- انسان در قرآن، دکتر ضیاءالدین سجادی، تهران، بنیاد قرآن، ۱۳۶۰
- الانسان فی القرآن، عباس محمود عقاد، دارالسلام
- انسان در قرآن، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا
- انسان و خدا، ایزوتسو، ترجمه احمد آرام، انتشارات سهامی انتشار
منابع
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد۱۲، صفحه ۱۹۸
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد۱۲، صفحه ۱۹۸
- ↑ علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد ۱۳، صفحه ۲۱۵
- ↑ علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد ۱۳، صفحه ۲۱۵
- ↑ سوره زمر، آیه ۴۱
- ↑ سوره غاشیه، آیات ۲۱ و ۲۲۲.
- ↑ سوره انعام، آیه ۳۵
- ↑ بقره:۲۹.
- ↑ جاثیه:۱۳.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد۲۳، صفحه ۱۱۰
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد۱، صفحه۱۷۱
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد۱، صفحه ۱۷۶
- ↑ علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد۱۲، صفحه۲۲۷ و ۲۲۸
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد۱۷، صفحه ۴۵۳
- ↑ علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد۲۰، صفحه ۵۰۰
- ↑ آیه ۳۴ سوره ابراهیم، آیه ۱۱ و ۸۳ و ۱۰۰ سوره اسراء، آیه ۵۴ سوره کهف، آیه ۳۷ سوره انبیاء، آیه ۶۶ سوره حج، آیه ۷۷ یس، آیه ۵۱ سوره فصلت، آیه ۱۹ و ۲۱ و ۲۰ سوره معارج، آیه ۴ سوره بلد، آیه ۶ سوره علق، آیه ۸ سوره عادیات، آیه ۲ سوره عصر