دعا کردن پیامبر(ص) برای شترچران و چوپان

از ویکی پاسخ
سؤال
آیا این روایت صحیح است که امام سجاد «ع» فرمود: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حق چوپانی که به او شیر نداد، فرمود: خدایا مالش را زیاد کن و به چوپانی که به حضرت شیر داد، فرمود: خدایا به اندازه کفاف به او ثروت ده» ؟

متن و ترجمه

«عِدَّه مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِیِّ رَفَعَهُ إِلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ: «مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ صبِرَاعِی إِبِلٍ فَبَعَثَ یَسْتَسْقِیهِ فَقَالَ أَمَّا مَا فِی ضُرُوعِهَا فَصَبُوحُ الْحَیِ وَ أَمَّا مَا فِی آنِیَتِنَا فَغَبُوقُهُمْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ اللَّهُمَّ أَکْثِرْ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ ثُمَّ مَرَّ بِرَاعِی غَنَمٍ فَبَعَثَ إِلَیْهِ یَسْتَسْقِیهِ فَحَلَبَ لَهُ مَا فِی ضُرُوعِهَا وَ أَکْفَأَ مَا فِی إِنَائِهِ فِی إِنَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صوَ بَعَثَ إِلَیْهِ بِشَاه وَ قَالَ هَذَا مَا عِنْدَنَا وَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ نَزِیدَکَ زِدْنَاکَ قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ اللَّهُمَّ ارْزُقْهُ الْکَفَافَ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ دَعَوْتَ لِلَّذِی رَدَّکَ بِدُعَاءٍ عَامَّتُنَا نُحِبُّهُ وَ دَعَوْتَ لِلَّذِی أَسْعَفَکَ بِحَاجَتِکَ بِدُعَاءٍ کُلُّنَا نَکْرَهُهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صإِنَّ مَا قَلَّ وَ کَفَی خَیْرٌ مِمَّا کَثُرَ وَ أَلْهَی اللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْکَفَاف».[۱]

{{نقل قول|امام سجاد(ع): رسول خدا(ص) از شترچرانی گذشت و کسی را فرستاد تا مقداری شیر از او بگیرد، شترچران به او گفت: شیرهایی که در پستان شتران است صبحانه قبیله است و آنها که در ظرف‌ها است برای شب است.

پیامبر(ص) فرمود: خدایا مال و فرزندان آنها را زیاد گردان. از آنجا گذشتند و به چوپان گوسفندان دیگری رسیدند. پیامبر شخصی را فرستاد تا شیر بیاورد. او رفت و از چوپان شیر خواست. او گوسفندان را دوشید و شیرها را در ظرف رسول خدا(ص) خالی کرد. چوپان شیر را همراه یک گوسفند برای پیامبر فرستاد و گفت: اینها در نزد ما بود فرستادیم، اگر می‌خواهید باز هم می‌فرستیم. رسول خدا(ص) فرمود: خدایا او را روزی در حد احتیاج عطا کن.

یکی از اصحاب گفت: یا رسول اللَّه! آنکه خواسته ما را اجابت نکرد، چنان دعا کردی؛ ولی کسی که خواسته ما را اجابت کرد چنین دعا می‌کنی؟!

پیامبر فرمود: رزقی که به اندازه کفاف باشد بهتر است از اینکه زیاد باشد و آدمی را مشغول کند. خدایا روزی محمد و آلش را به اندازه احتیاج قرار بده.}}

بررسی سند

۱. عده من اصحابنا: مراد از اعده ای از اصحاب ما که کلینی نقل می‌کند و اینها از احمد بن محمد بن خالد روایت می کندد عبارتند از: علی بن ابراهیم، علی بن محمد بن عبد الله بن اذینه، احمد بن عبد الله بن امیه و علی بن الحسن[۲] و روایت این افراد صحیح است؛[۳] ۲. ۳. احمد بن محمد بن خالد: وی همان احمد بن محمد برقی است و ثقه و مورد اعتماد است البته وی گاهی از افراد ضعیف روایت نقل می‌کرد؛[۴] ۴. ۵. یعقوب بن یزید: وی و پدرش ثقه هستند؛[۵] ۶. ۷. ابراهیم بن محمد نوفلی: وی در کتاب‌های رجالی تأیید و توثیق نشده است و در کتاب‌های معتبر روایی از وی کمتر از ده روایت از او نقل شده و این می‌رساند که وی راوی مشهوری نبوده و برای همین در اکثر کتاب‌های رجالی نامی از وی وجود ندارد و مرحوم خوئی فقط می‌نویسد وی روایت شیر ندادن چوپانی را به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به صورت مرفوعه نقل کرده و هیچ اشاره ای به ثقه بودنش نکرده است؛[۶]

  1. رفعه: با توجه به اینکه یعقوب بن یزید از اصحاب امام رضا(ع) می‌باشد و از ابراهیم بن محمد نقل می‌کند، لذا به یقین ابراهیم خود نمی‌توانست امام سجاد(ع) را ببیند و لذا چند راوی را نیاورده و با تعبیر «رفعه» از امام سجاد(ع) نقل کرده است.

نقد و بررسی روایت:

این روایت به دلایل ذیل قابل استناد نمی‌باشد و اعتبار ندارد:

  1. این روایت مرفوعه است یعنی عده ای از راویان آن مشخص نیست و روایتی که راوی آن حذف شده باشد از اعتبار می‌افتد؛
  2. خود ابراهیم بن محمد نوفلی در کتاب‌های رجالی تأیید و توثیق نشده است؛

۴.[۷]

منابع

  1. شیخ کلینی، محمد؛ کافی، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۶۲ه. ش ، ج۲، ص۱۴، روایت ۴.
  2. علامه حلی، حسن؛ خلاصه الاقوال، نجف، حیدریه، چاپ دوم، ۱۳۸۱ ه. ق ، ص۴۳۰.
  3. موحد ابطحی، محمدعلی؛ تهذیب المقال فی تنقیح کتاب الرجال، قم، سید الشهداء، چاپ اول، ۱۴۱۲ ه. ق ، ج۳، ص۲۵۴.
  4. نجاشی، احمد؛ رجال النجاشی، قم، جامعه مدرسین، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ ه. ق ، ص۷۶.
  5. طوسی، محمد؛ رجال الطوسی، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۵ ه. ق ، ص۳۶۹.
  6. خوئی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ه. ق ، ج۱، ص۲۶۷.
  7. تفسیرالإمام العسکری - علیه السلام -، ص۳۰۹، ح ۱۵۴.