حقیقت انسان
حقیقت انسان چیست؟
انسان یک مرکّب دو بُعدی است، که یک بُعد او مادّی و بُعد دیگرش غیرمادی است. بعد مادی انسان منشأ طبیعت و تمایلات غریزی او است و بُعد الهی یعنی روح غیر مادی او، منشأ فطرت و تمایلاتی است که فراتر از غرایز حیوانی است. همین بُعد غیرمادی انسان است که حقیقت او را تشکیل میدهد.
معنای لغوی انسان
انسان در لغت از واژه «اِنس» گرفته شده است، و انس به معنای اُلْفَت و محبت است. واژه إنسیّ در جایی بهکار میرود که اُنس و محبت در آن زیاد باشد. به هر چیزی که مورد محبت قرار گیرد نیز إنسیّ میگویند؛ از این رو، به حیوانی که دنبال صاحبش میرود إنسیّ گفته میشود.
به بشر انسان گفته شده زیرا وجودش تنها با محبتِ به یکدیگر و انس گرفتن با هم، باقی میماند. به همین خاطر است که گفتهاند انسانها از روی فطرت اجتماعی هستند؛ زیرا ممکن نیست انسان به تنهائی بتواند تمام نیازهای زندگی خود را فراهم کند.
برخی نیز گفتهاند علت نامگذاری «انسان» این است که او با هر چیزی که پیوسته و همراه او است، اُنس میگیرد.
معنای حقیقی و وجودی انسان
وجود انسان از دو بُعد ترکیب یافته است؛ یکی مادّی و حیوانی که در فلسفه به نام «جسم»، در روانشناسی به نام تمایلات یا غرائز، و در اخلاق و عرفان اسلامی به «جهت حیوانی» از آن یاد میکنند. انسان از این نظر، با حیوانها تفاوتی ندارد.
بعد دیگر انسان، بعد غیرمادی و ملکوتی اوست که «روح انسانی» نام دارد. خداوند در قرآن پس از مرحلههای خلقت انسان در رحم مادر(علقه، مضغه، استخوان و گوشت)، به مرحله جدیدی اشاره میکند که پیش از آن نبوده است: ﴿...ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ؛ ...آنگاه آفرينشى ديگر پديد آورديم.﴾[۱] این آیه به این معنا است که در «آفرینش دیگر» ویژگی است که در مراحل پیشین نبوده است. مرحلههای قبلی تنها مادّی بودهاند؛ ولی خدا در مرحله آخر انسان را صاحب بُعدی غیرمادی کرده است. همچنان که در آن مراحل، ویژگیهای علم، قدرت، اراده و حیات نبود. این ماده مرده و ناتوان، خلقتی دیگر پیدا کرد و موجودی زنده، عالم و قادر شد؛ پس چیزی شد که در ذات و ویژگیهای خود با مرحلههای قبلیاش فرق دارد و با این همه، همان است. به تعبیر دیگر، انسان در «آفرینش دیگر»ِ خود دارای دو بُعد مادی و غیرمادی شد.
آگاهی انسان، با توجه به نیروی روح او، به مکان و زمانی خاص محدود نمیشود؛ از این رو، به فراتر از محیط زیست خود و حتی کُرات دیگر دسترسی پیدا میکند. بالاتر اینکه انسان، با قدرت اندیشه از شناخت جزئیات فراتر رفته و قوانین کلی جهان را کشف میکند و اینگونه بر طبیعت تسلط مییابد.[۲]
انسان با بعد غیرمادی خود، به مقامی میرسد که فرشتگان به خاطر آن مقام، مأمور به سجده بر او میشوند؛ و با نظر به این بُعد است که خداوند به خود تبریک گفته و خود را ﴿أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ؛ بهترين آفرينندگان.﴾[۳] مینامد.
نتیجه:
انسان یک مرکب دو بُعدی است که یک بُعد او مادی و بُعد دیگرش غیرمادی است. بعد مادی انسان منشأ طبیعت و تمایلات حیوانی اوست و بُعد الهی یعنی روح مجرد وغیر مادی او منشأ فطرت و تمایلات فوق حیوانی اوست. همین بعد است که حقیقت و جوهره انسان را تشکیل داده و به او مقامی، میدهد که فرشتگان به خاطر آن مقام مأمور به سجده بر وی میشوند؛ و با نظر به این بُعد است که خداوند به خود تبریک گفته و خود را ﴿أحسن الخالقین﴾ (مومنون: ۱۴) مینامد.
مطالعه بیشتر
- انسان در اسلام، ص ۳۲، جوادی آملی.
- انسان از دیدگاه اسلام، احمد واعظی، انتشارات سمت، ۱۳۸۰. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج ۵، ص ۳۹.
منابع