معرفی و نقد پوزیتیویسم منطقی
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
فلسفه پوزیتیویسم که توسط گودل بنیانگذاری شده است لطفاً در صورت امکان دلائل رد این فلسفه و اثبات آن را به زبان ساده و هم چنین نکات برجسته ای که به کمک آنها این نظریه را میشود رد کرد بیان فرمائید؟
پوزیتیویسم منطقی (به انگلیسی: Logical positivism) به این معنا است که روش علوم طبیعی برای تحقیق در تمامی عرصههای معرفت، کافی است و قضایا و گزارههایی را که نتوان با تجربه آزمود، بیمعنا است. گزاره هاي متافيزيكي بـه روش تجربي تحقيق پذير نيـستند، معنـادار هـم نخواهنـد بـود
طرح نظریه پوزیتیویسم منطقی
نظریه پوزیتیویسم منطقی را گروهی با نام اعضای حلقه وین بنیانگذاردند. کورت گودل (۱۹۰–۱۹۷۸) ریاضیدان و فیلسوف آمریکایی اتریشی الاصل به عنوان یکی از اعضای این حلقه در کنار افرادی مانند اتونویرات (۱۸۸۲–۱۹۴۵)، فریدریش وایسمان (۱۸۹۶–۱۹۵۹) کارل منگر (۱۸۴۰–۱۹۲۱) و… در شهر وین اتریش انجمن علمی برپا نمودند که به اعضای حلقه وین معروف شدند.
اعضای این حلقه با تکیه بر دستاوردهای دانش بشری و غرور علمی پدید آمده از آن، تنها روش علوم طبیعی را برای تحقیق در تمامی عرصههای معرفت کافی دانستند و قضایا و گزارههایی را که نتوان با تجربه آزمود، بی معنا میدانند. این افراد گزارههای معنادار را در قضایای صوری (ریاضی و منطقی) و تجربی منحصر میکنند.
گزاره هاي متافيزيكي بـه روش تجربي تحقيق پذير نيـستند، معنـادار هـم نخواهنـد بـود
انتقادات
بسیاری از جریانها در نیمه دوم قرن ۲۰، آموزههای کلی و نظریههای قطعی و جزمی پوزیتیویستی را نقد کردند. از جمله این جریانها تفکر انتقادی «پست مدرنیسم» و گرایشهای نسبیانگارانه و انتقادی «هرمنوتیک جدید» است.
همچنین بسیاری از پوزیتیویستهای منطقی در نوشتههای خود باز اندیشیدند. آیر در مورد کتابی که در خصوص اصل تحقیق نوشت، و از مهمترین کتابهای قرن بیستم بود، و در ان اکثر گزارههای فلسفی و دینی را به مهملگویی متهم میکرد، در دوران پختگی فکری میگوید: «نقیصه آن کتاب این بود که تقریباً یکسره عاری از حقیقت بود». آلبرت انیشتین که سالها جازم و معتقد به اندیشههای پوزیتیویستی بود، در اواخر عمر از هیچ اشتباهی به اندازه این اشتباه پشیمان نبود.
مخالفان پوزیتویسم منطقی، انتقاداتی را در مورد این نظریه مطرح کردهاند:
راه راستیآزمایی
اولین اشکالی که اصحاب حلقه وین را درحلقه محاصره قرار داد این بود که اصل تحقیق پذیری یا درستی آزمایی، یک اصل خود ستیز و خود افکن است؛ این اصل نه یک حکم صوری و تحلیلی است و نه یک حکم تجربی و مشاهده پذیر که قابل تحقیق و وارسی تجربی باشد. آیا این اصل، حکمی نظیر دیگر احکام ما بعد الطّبیعه و یک گزاره غیر علمی (تجربی) نیست؟ آیا میتوان به مدد یک حکم ما بعد الطّبیعی و فلسفی، بنیاد فلسفه و ما بعد الطّبیعه را ویران کرد؟ این جز اثبات آنچه در صدد انکار آن بودهاند چیز دیگری نیست؟
حاصل پاسخی که از حلقه وین بیرون آمد یک تلاش بی فرجام بود. پاسخ این بود که اصل مذکور نه یک حکم و یک گزاره، بلکه یک پیشنهاد است.
این اصل فقط پیشنهاد میکند که گزارههای غیر علمی و غیرقابل اثبات ـ به روش تجربی ـ را به عنوان گزاره معنا دار نپذیرید. امّا مخالفان بسادگی میتوانند بگویند: که «ما این پیشنهاد را نمیپذیریم».
تهدیدی حتی برای علوم تجربی
اصل اثبات پذیری، نه فقط متافیزیک بلکه فیزیک و کلیّه علوم تجربی را به محاق تهدید و ابطال میکشاند. قوانین علمی طبعاً به گونه ای هستند که قاطعانه اثبات پذیر نیستند؛ و همواره احتمال پیدا شدن نمونههای خلاف وجود دارد. این قانون که «هر فلزی در مجاورت با حرارت منبسط میشود»، زمانی اثبات پذیر است که همه فلزهای عالم قابل آزمایش باشند. به تعبیر پوپر معیار اثبات پذیری مآلاً به تعمیمهای ناروای استقرایی بر میگردد. پوزیتیویستهای منطقی در یک بازاندیشی، اصل مذکور را به اصل تأیید پذیری[۱] تغییر و تقلیل دادند. امّا هر چه اصل پیشین قهر آمیز و سخت گیر بود این اصل بیش از حد سهل انگار و آسان گیر مینمود.
معیارهای دیگر
معیار تجربی مذکور، به معیارهای علوم نقلی مانند اجماع، آمار، تواتر (بسامد اقوال) بی توجّه است. هم چنین معیار فوق، معیارهایی نظیر تجربه و مشاهده (شهود) در عرفان، تجربه دینی در دین، و بنای عقلا در جامعه و… را نادیده میگیرد.
منابع
- ↑ confirmabiIity.