پیامدهای دلبستگی به دنیا
این مقاله هماکنون به دست A.ahmadi در حال ویرایش است. |
دنیازدگی از دیدگاه امام علی(ع) عامل چه انحرافی است؟
مقدمه
پیش از پرداختن به جواب، ضروری است که روشن کنیم مقصود از دنیا پرستی چیست؟ شهید مطهری (ره) در این زمینه میفرماید: «منظور از علاقه به دنیا، تمایلات طبیعی و فطری نیست، مقصود از دنیاپرستی علاقه و تعلق به امور مادّی و در اسارت آنها بودن است، که توقّف و رکود است که اسلام سخت با آن مبارزه میکند، چون بر ضد نظام تکامل آفرینش است».[۱] همانطور که دنیا گریزی و گوشه نشینی پسندیده نیست دنیازدگی نیز سبب انحراف و گمراهی است، در نهج البلاغه از دنیا پرستی به شدّت نهی شده و در مقابل، از زهد، ستایش به عمل آمده است؛ بنابراین دنیا گرایی و دنیا گریزی دو سوی افراط و تفریط است. به همین دلیل در روایت میخوانیم «خیرکم من لم یترک آخرته لدنیاه و لادنیاه لاخرته و لم یکن کلا علی الناس».[۲] «بهترین شما کسی است که آخرت و کارهای اخروی را برای دنیا از دست ندهد و دنیا را هم برای آخرت رها نکند و سر بار جامعه نگردد؛ بنابراین انسان بایست در تلاش باشد که بین دنیا و آخرت جمع کند، و دنیا را پُلی برای رسیدن به آخرت قرار دهد. این سخن یعنی گریز از دو سوی افراط و تفریط. دنیا گریزی برای آخرت یا دنیا برای آخرت، کدام یک با نگرشی اسلامی مطابقت دارد؟ چه انحرافاتی با دنیا طلبی و شیفتگی به دنیا، در کمین انسان نشسته و سرمایه ارزشمند یعنی کمال طلبی او را تهدید میکند؟ اینها، نمونه سؤالهای مهمّی است که هر یک پاسخی ویژه و کنکاشی عمیق طلب میکنند.
چون این پرسش پیگیر عوامل انحراف دنیازدگی، با نگاه علوی است، برخی از این انحرافات را از منظر ایشان پی میگیریم.
قرآن کریم دنیازدگی را امری خلاف فطرت کمال خواهی انسان میداند؛ چرا که دنیا کالایی بیثبات و ناپایدار است و دل بستن به اموری ناپایدار بر خلاف فطرت کمال خواهی انسان است. میل به دنیا به معنای توقف و ایجاد مانع در مسیر حرکت انسان به سوی کمال است.[۳] در آیهای دیگر، دنیازدگی را با سعادت اخروی ناسازگار میداند.[۴] نگرش امام علی(ع) نیز درباره دنیازدگی در راستای مفاهیم بلند قرآنی است. در اینجا به برخی از پیامدها اشاره میکنیم:
۱) دنیا پرستی ریشه تمام خطاها و لغزشها
امام علی(ع) فرمود: «حبّ الدنیا رأس کلّ خطیئه»، دوستی دنیا در رأس همه اشتباهات و گناهان است. در کلامی دیگر آمده است: «رأس الآفات الوله بالدنیا»، رأس همه آفتها ولع و دوستی دنیا است.
۲) دنیازدگی عامل فریب
حضرت در تمثیلی زیبا میفرمایند: «مثل دنیا همچون مار است که بدنی نرم دارد و زهری کشنده در درون آن است. فریب خورده نادان به سوی آن مایل میشود و دانای خردمند از آن حذر میکند».[۵] در کلامی دیگر فرمود: «دنیا منظرهای دلفریب و سرانجامی خطرناک دارد، فریبنده ودل انگیز است اما دوامی ندارد، نوری است در حال غروب، سایه ای است زوال پذیر و ستونی است مشرف بر سقوط».[۶] «محبّت و دوستی دنیا سر فتنهها و ریشه محنتها است».[۷]
۳) دنیا پرستی عامل حرص و طمع و سیری ناپذیری انسان
امام علی(ع) فرمود: «دوستی و محبّت دنیا طمع به بار میآورد».[۸] در کلامی دیگر از حضرت آمده است که: «حرص و آزمندی، انسان را به تباهی میکشاند. دنیاپرستان به چیزی از دنیا نمیرسند مگر این که دری از حرص به رویشان میگشاید و آتش عشق آنان تندتر میگردد».[۹] آن حضرت به فرزندان آدم هشدار دادند که: «ای پسر آدم! تو در آنچه بیش از معاشت به چنگ آوردهای نگهبان و انباردار دیگری هستی».[۱۰] حضرت فرمود: «آن کس که قلب او با دنیا پرستی پیوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشکل خواهد شد: اندوهی رها نشدنی، حرصی جدا نشدنی و آرزویی نایافتنی».[۱۱]
۴) دنیا پرستی عامل سرکشی انسان در برابر دستورات و احکام خداوند
جاذبههای فریبنده دنیا، انسان را به سرکشی و عُصیان میکشد. حضرت(ع) در این زمینه از تقابل بین دنیا طلبی و جهاد نام برده، دنیا طلبی را یکی از عوامل مهمّ گریز از جهاد میشمارد.[۱۲]
۵) دنیازدگی ناسازگار با سعادت اخروی
حضرت امیر(ع) در تمثیلی دلانگیز، دنیا و آخرت را همچون دو همسر یک مرد میشمارد که هرگاه به یکی نزدیک شود، از دیگری دور شده است.[۱۳] در کلامی دیگر فرمود: «همانطور که شب و روز جمع شدنی نیست، دوستی خدا و دوستی دنیا نیز جمع شدنی نیست».[۱۴] و در کلامی دیگر دنیا و آخرت را دو راه جدای از یکدیگر دانسته و فرموده: «هر کس که دنیا پرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت کینه ورزد و با آن دشمنی کند».[۱۵]
۶) دنیا پرستی عامل غفلت از خدا
دنیا پرستی انسان را به خود سرگرم و از دیگر چیزها بازمیدارد.[۱۶] و امام علی(ع) فرمود: «دنیا به علت نقد بودنش جلب توجّه میکند».[۱۷] «اهل دنیا سوارانی در خواب ماندهاند که آنان را میراند».[۱۸] غوطهور شدن در لذّات دنیوی و عاشق و شیدای آن بودن، انسان را از یاد خدا و لذّات معنوی بازمیدارد.
۷) تلاش برای دستیابی به خواستههای نامشروع
افراد آلوده به دنیا پرستی، دین را وسیلهای برای دسترسی به خواستههای نامشروع خود قرار میدهند. «فانظر فی ذلک نظرا بلیغا فان هذا الدین قد کان اسیرا فی ایدی الاشرار یعمل فیه بالهوی و تطلب به الدنیا» در دستوراتی که دادم، نیک بنگر که همانا این دین در دست بد کاران اسیر گشته بود که با نام دین به هوا پرستی پرداخته و دنیای خود را بدست میآورند.[۱۹]
۸) در تقابل با حراست و پاسداری از دین
آگاه باشید! با حفظ اساس ایمان و دین خویش، از بین رفتن چیزی از اموال نامشروع دنیا به شما ضرر نمیرساند و آگاه باشید با تباه ساختن دین خود آنچه از دنیا برای خویش نگهداری نمودهاید سودی به حالتان نخواهد داشت».[۲۰] آن حضرت در کلامی دیگر وسیله تباهی دین را، دنیا طلبی معرفی کرده است.[۲۱]
۹) عامل فراموشی معاد
امام علی(ع) فرمود: «دنیا بیش از آخرت شما را تصاحب کرده و متاع زودرس دنیا بیش از متاع جاویدان آخرت در شما نفوذ کرده و دنیازدگی قیامت را از یادتان برده است».[۲۲] نتیجه اینکه دنیا نمیتواند آخرین مقصد و منتهای آرزوی انسان باشد و نکوهش دنیا در صورتی است که انسان دنیا را نه در جایگاه وسیله و راه؛ بلکه در جایگاه هدف و مقصد ببیند و به آن توجه داشته باشد. به بیان زیبای قرآن جز دنیا هدف و مطلوبی نداشته باشد و سطح فکرش از مادیات و دنیا فراتر نرود.[۲۳]
منابع
- ↑ مطهری، مرتضی؛ سیری در نهج البلاغه، قم، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۶۱، ص۱۶۹.
- ↑ فرید تنکابنی، مرتضی؛ رهنمای انسانیت سیری دیگر در نهج الفصاحه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۹، ص۲۹۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ب ۲۸، ح ۲۲۰۲۵، ص۷۶.
- ↑ انفال/ ۶۷.
- ↑ شوری/ ۲۰.
- ↑ دشتی، ترجمه نهج البلاغه، کلمات قصار، ۱۱۹: ص۶۵۲: آمدی، ترجمه و شرح غرر الحکم و درر الکلم، هاشم رسولی محلاتی، ج۱، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷، ص۴۰۳.
- ↑ همان، خ ۸۳، ص۱۳۱.
- ↑ همان، ص۳۸۶.
- ↑ همان، ص۳۸۷.
- ↑ مکارم شیرازی، نامه ۴۹، ج۳، ص۱۳۴ و ۱۳۵.
- ↑ قصار، ۱۹۲، ص۳۹۴.
- ↑ دشتی، همان، ح ۲۲۸، ـ ص۶۷۷، و ح ۳۶۷، ص۷۱۶.
- ↑ دشتی، پیشین، خ ۳۴/۱ و ۲، ص۸۶.
- ↑ محلاتی، پیشین، ج۱، ص۳۷۲.
- ↑ همان، ص۳۹۳.
- ↑ دشتی، همان، ح ۱۰۳، ص۶۴۷،: محلاتی، همان ص۳۷۱.
- ↑ همان، نامه ۴۹، ص۳۷۱.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۲، خ ۱۱۱، ص۶۲.
- ↑ دشتی، همان، ح ۶۴، ص۶۳۶.
- ↑ همان، نامه ۵۳/۷۰ و ۷۱، ص۵۷۷.
- ↑ مکارم شیرازی، همان، ج۲، خ ۱۷۲، ص۳۳۲ و ۳۳۳.
- ↑ محلاتی، پیشین، ص۳۹۱.
- ↑ خ ۱۱۳، ص۲۱۹.
- ↑ یونس/ ۷، رعد/ ۲۶ و . . ..