شیوه برخورد با غیبت کننده: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
در برخورد با غیبت کننده، توجه به شیوههای بیان نیز لازم است. برای نمونه، برخورد با او در جمع نبوده و آمرانه نباشد، از [[توهین]] به شخصیت او پرهیز، و پیش از یادآوری [[گناه]]، [[عزت نفس]] او تقویت شود. | در برخورد با غیبت کننده، توجه به شیوههای بیان نیز لازم است. برای نمونه، برخورد با او در جمع نبوده و آمرانه نباشد، از [[توهین]] به شخصیت او پرهیز، و پیش از یادآوری [[گناه]]، [[عزت نفس]] او تقویت شود. | ||
اگر انسان در مجلسی قرار گرفته که در آن غیبت میشود، [[واجب]] است از غیبت | اگر انسان در مجلسی قرار گرفته که در آن غیبت میشود، [[واجب]] است از غیبت شونده دفاع کند. راههای دیگری نیز مانند تغییر موضوع گفتگو، پرت کردن حواس یا خارج شدن از مجلس نیز، برای رهایی از غیبت پیشنهاد شده است. | ||
== نهی از منکر == | == نهی از منکر == | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر = شد | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| بازبینی = | | بازبینی = |
نسخهٔ ۱۹ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۳۴
با غیبت کننده چگونه باید برخورد کرد؟
هنگام برخورد با غیبت کننده، باید به محتوای سخن، مانند یادآوری پیامدهای غیبت و بازگو کردن راههای درمان آن توجه شود.
در برخورد با غیبت کننده، توجه به شیوههای بیان نیز لازم است. برای نمونه، برخورد با او در جمع نبوده و آمرانه نباشد، از توهین به شخصیت او پرهیز، و پیش از یادآوری گناه، عزت نفس او تقویت شود.
اگر انسان در مجلسی قرار گرفته که در آن غیبت میشود، واجب است از غیبت شونده دفاع کند. راههای دیگری نیز مانند تغییر موضوع گفتگو، پرت کردن حواس یا خارج شدن از مجلس نیز، برای رهایی از غیبت پیشنهاد شده است.
نهی از منکر
غیبت کننده، مرتکب گناه و منکر شده و وظیفه انسان نهی او از این گناه است. در نهی از غیبت، باید از نظر محتوا و شیوه برخورد، مواردی را رعایت کرد:
محتوا
- بیان تعریف غیبت و پیامدهای آن؛
- گفتن موارد جواز غیبت و اینکه سخن او خارج از آن موارد بوده است؛
- بازگو کردن راههای درمان غیبت.
قالب
برای انتقاد سازنده باید نکتههایی را از نظر شیوه و قالب رعایت کرد، تا در مخاطب تأثیرگذار باشد. برخی از آن نکتهها چنین است:
- آمرانه نباشد: بیشتر انسانها نصیحت شنیدن و امر و نهی شدن را دوست ندارند؛ بنابراین بهتر است فرد با زبان خوش و صمیمانه او را از گناهی که مرتکب شده آگاه کند.[۱]
- توهین ممنوع: در تذکر دادن باید از توهین کردن به شخصیت طرف مقابل، پرهیز شود؛ زیرا شخص جبهه دفاعی گرفته[۲] و به نکتههای نقد، هر چند که منطقی و صحیح باشد توجه نمیکند.
- در جمع نباشد: بر اساس روایتی از امام علی(ع)، نصیحت کردنِ دیگران در جمع، باعث خرد شدن شخصیت او میشود.[۳]
- توجه به زمان و موقعیت: زمانی باشد که شخص مورد نظر، در حالت آرامش روحی و آسودگی خیال باشد.[۴]
- تقویت عزت نفس او: با شیوههایی مانند تشویق کردن و یادآوری ویژگیهای مثبت او، عزت نفس او را بالا برده و در مرحله بعد، اشکالی که در او است ذکر شود.
- توجه به اصل تدریجی: همانگونه که یک ویژگی خوب بهتدریج در انسان شکل میگیرد، ویژگیهای بد نیز به تدریج در جان انسان رسوخ میکند؛ بنابراین، باید با سیاست گام به گام، رفتار فرد را تغییر داد.[۵]
راههای رهایی از غیبت در مجلس غیبت
برای رهایی از غیبت در مجلسی که در آن غیبت انجام میشود، راههایی وجود دارد که برخی از آنها چنین است:
- دفاع از غیبت شونده: انسان تلاش کند از غیبت شونده دفاع کند؛ چرا که ردّ غیبت، بر شنونده واجب است؛ پس از آن، خوبیهای غیبت شده را بازگو کرده و آنچه را که در مورد او گفته شده انکار کند.
- تغییر موضوع گفتگو: انسان موضوع گفتگو میان افراد مجلس را تغییر دهد؛ برای نمونه، اگر موضوع، ویژگیهای اخلاقی فردی است، با سؤال از سن و سال یا میزان تحصیلات او بحث را عوض کند. راهحلها برای تغییر موضوعِ گفتگو، به فضا و شرایط مجلس بستگی دارد.
- پرت کردن حواس: اگر امکان دفاع یا تغییر موضوع گفتگو نیست و مجبور است در آن مجلس بماند، حواس خود را پرت کند تا غیبت را نشنود؛ ولی بهتدریج تلاش کند به اطرافیان جهت و بینش اخلاقی دهد.
- خارج شدن از مجلس: راه حل دیگر، خارج شدن از مجلس غیبت است، به شرطی که خروج از آن ممکن بوده و دشوار نباشد.
منابع
- ↑ اکبری، ابوالقاسم، مشکلات نوجوانی و جوانی، تهران، مؤسسه نشر ساوالان، ۱۳۸۱، ص۲۲۱.
- ↑ اكبري، ابوالقاسم، مشكلات نوجواني و جواني، تهران، مؤسسه نشر ساوالان، ۱۳۸۱، ص۳۳۸.
- ↑ افروز، غلامعلی، روانشناسی رابطهها، تهران: انتشارات نوادر، ص۱۰.
- ↑ محدثی، جواد، اخلاق معاشرت، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۲، ص۳۱۱.
- ↑ شرفی، محمدرضا، جوان و نیروی چهارم، تهران، سروش، ۱۳۸۰، ص۵۱.