پیش نویس:محمدحسین طباطبایی: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «سپيدة سيادت روزهاي ماه «ذيحجه» 1321 ق. يكي پس از ديگري مي‎گذشت و دلهاي شيفتگان بيت الله در هواي حرم الهي «لبيك شوق» سر مي‎داد. ياد عرفات و نام مشعر عطش ديدار به جانها داده بود. ناگاه «كعبة كرامت الهي» زيبا چهره‎اي نوراني را در آغوش پدر و مادري م...» ایجاد کرد)
 
(اصلاح نویسه، اصلاح ارقام، اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اضافه کردن الگوها)
خط ۱: خط ۱:
سپيدة سيادت
{{سوال}}
علامه محمدحسین طباطبائی کیست؟
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|حوزه و روحانیت}}


روزهاي ماه «ذيحجه» 1321 ق. يكي پس از ديگري مي‎گذشت و دلهاي شيفتگان بيت الله در هواي حرم الهي «لبيك شوق» سر مي‎داد. ياد عرفات و نام مشعر عطش ديدار به جانها داده بود.
==سپیدة سیادت==


ناگاه «كعبة كرامت الهي» زيبا چهره‎اي نوراني را در آغوش پدر و مادري مهربان نهاد. گويي بار ديگر «زمزم» لطف خداوندي رخ نشان داده است.
روزهای ماه «ذیحجه» ۱۳۲۱ ق. یکی پس از دیگری می‌گذشت و دل‌های شیفتگان بیت الله در هوای حرم الهی «لبیک شوق» سر می‌داد. یاد عرفات و نام مشعر عطش دیدار به جانها داده بود.


آري طفلي ديده به جهان گشود كه نور سيادت بر سيماي بلورينش آينده‎اي روشن را خبر مي‎داد. نام او را «محمد حسين» نهادند و آن را به تبرّك نام «جدّ و فرزند» ماية بركت شمردند. زيرا خاندان محمد حسين، خانواده‎اي اصيل بود كه هماره بيرق بزرگي در دست داشته و شهر تبريز لبريز از نام آنان بوده است.
ناگاه «کعبة کرامت الهی» زیبا چهره‌ای نورانی را در آغوش پدر و مادری مهربان نهاد. گویی بار دیگر «زمزم» لطف خداوندی رخ نشان داده است.


«سراج الدين عبدالوهاب» جد معروف اوست كه با وساطت وي، نبرد خونين دولت ايران و عثماني، در سال 920 قمري پايان يافت و «مرحوم ميرزا محمد تقي قاضي طباطبايي» شخصيت ديگري است كه از قرنها پيش تاكنون شرافت و بزرگواري را از آن خاندان بزرگ قاضي طباطبايي تبريز كرده است.
آری طفلی دیده به جهان گشود که نور سیادت بر سیمای بلورینش آینده‌ای روشن را خبر می‌داد. نام او را «محمد حسین» نهادند و آن را به تبرّک نام «جدّ و فرزند» مایة برکت شمردند. زیرا خاندان محمد حسین، خانواده‌ای اصیل بود که هماره بیرق بزرگی در دست داشته و شهر تبریز لبریز از نام آنان بوده است.


طفوليت و توفان حوادث
«سراج الدین عبدالوهاب» جد معروف اوست که با وساطت وی، نبرد خونین دولت ایران و عثمانی، در سال ۹۲۰ قمری پایان یافت و «مرحوم میرزا محمد تقی قاضی طباطبایی» شخصیت دیگری است که از قرنها پیش تاکنون شرافت و بزرگواری را از آن خاندان بزرگ قاضی طباطبایی تبریز کرده است.


دوران كودكي «محمد حسين» با توفان حوادث و بلا همراه بود. بيش از پنج بهار از عمر عزيزش نگذشته بود كه مادري مهربان و با فضيلت را از دست داد. بغض غم و اندوه بي‎مادري او را رها نكرده بود كه گرد يتيمي بر وجودش سنگيني كرد و از ديدن روي پدر محروم شد. همراه با برادر كوچكتر خود تنها ماند اما هماره دست لطف خداوندي سايه‎بان مرحمتي بر سر او بود. مدت زيادي از تحصيل او نمي‎گذشت كه علاوه بر قرآن مجيد، كتابهاي گلستان، بوستان، اخلاق مصوّر، تاريخ معجم، ارشاد الحساب، نصابْ الصبيان و ديگر كتابهاي متداول در مدارس آن روز را فرا گرفت.
==طفولیت و توفان حوادث==


صرف و نحو و معاني و بيان را نزد استاد خويش مرحوم شيخ محمد علي سرابي آموخت و پس از آن با گامي بلند و همتي فراتر، سطوح عالي در فقه، اصول، فلسفه و كلام را در زادگاه خود نزد اساتيد آن خطّه تحصيل كرد. روح لطيف او، ذوقي هنري به وي بخشيده بود. دستمايه‎اي كه با كمك آن توانست خوشنويسي را در اوان عمر خود از آقا ميرزا علي نقي بياموزد.
دوران کودکی «محمد حسین» با توفان حوادث و بلا همراه بود. بیش از پنج بهار از عمر عزیزش نگذشته بود که مادری مهربان و با فضیلت را از دست داد. بغض غم و اندوه بی‌مادری او را رها نکرده بود که گرد یتیمی بر وجودش سنگینی کرد و از دیدن روی پدر محروم شد. همراه با برادر کوچکتر خود تنها ماند اما هماره دست لطف خداوندی سایه‌بان مرحمتی بر سر او بود. مدت زیادی از تحصیل او نمی‌گذشت که علاوه بر قرآن مجید، کتابهای گلستان، بوستان، اخلاق مصوّر، تاریخ معجم، ارشاد الحساب، نصابْ الصبیان و دیگر کتابهای متداول در مدارس آن روز را فرا گرفت.


با سپري شدن ايام تلخ و ناكامي طفوليّت، شكوفه‎هاي رشد و تكامل بر شاخسار وجود سيد محمد حسين نمايان شد. وي از سال 1297 ش. تا 1304 علوم بسياري آموخت. در اين مدت، تمامي درسهاي مربوط به سطح را فراگرفت و با شور و شوق بسياري كتابهاي مربوط به ادبيات، فقه، اصول، كلام و معارف اسلامي را آموخت.
صرف و نحو و معانی و بیان را نزد استاد خویش مرحوم شیخ محمد علی سرابی آموخت و پس از آن با گامی بلند و همتی فراتر، سطوح عالی در فقه، اصول، فلسفه و کلام را در زادگاه خود نزد اساتید آن خطّه تحصیل کرد. روح لطیف او، ذوقی هنری به وی بخشیده بود. دستمایه‌ای که با کمک آن توانست خوشنویسی را در اوان عمر خود از آقا میرزا علی نقی بیاموزد.


او خود از روزگار تحصيل خود چنين بازگو مي‎كند:
با سپری شدن ایام تلخ و ناکامی طفولیّت، شکوفه‌های رشد و تکامل بر شاخسار وجود سید محمد حسین نمایان شد. وی از سال ۱۲۹۷ ش. تا ۱۳۰۴ علوم بسیاری آموخت. در این مدت، تمامی درسهای مربوط به سطح را فراگرفت و با شور و شوق بسیاری کتابهای مربوط به ادبیات، فقه، اصول، کلام و معارف اسلامی را آموخت.


«در اوايل تحصيل كه به نحو و صرف اشتغال داشتم علاقة زيادي به ادامة تحصيل نداشتم و از اين روي هر چه مي‎خواندم نمي‎فهميدم ... پس از آن يك بار عنايت خدايي دامنگيرم شده، عوضم كرد. در خود يك نوع شيفتگي و بي‎تابي نسبت به تحصيل كمال حس نمودم؛ به طوري كه از همان روز تا پايان تحصيل كه تقريباً هيجده سال طول كشيد هرگز نسبت به تعليم و تفكر، احساس خستگي و دلسردي نكردم و زشت و زيباي جهان را فراموش كردم ... در خورد و خواب و لوازم ديگر زندگي، به حداقل ضروري قناعت نموده، باقي را به مطالعه مي‎پرداختم بسيار مي‎شد ـ به ويژه در بهار و تابستان ـ كه شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه مي‎گذراندم ...»[1]
او خود از روزگار تحصیل خود چنین بازگو می‌کند:


عشق و شور به تحصيل و تكامل استاد را بر آن داشت كه از شهر خويش رو به سوي، سيناي اسرار «نجف اشرف» هجرت كند. تااز شراب عشق علي ـ عليه السلام ـ جامي نوشيده و طريق معرفت و راه رستگاري را بهتر و بيشتر بپيمايد.
«در اوایل تحصیل که به نحو و صرف اشتغال داشتم علاقة زیادی به ادامة تحصیل نداشتم و از این روی هر چه می‌خواندم نمی‌فهمیدم ... پس از آن یک بار عنایت خدایی دامنگیرم شده، عوضم کرد. در خود یک نوع شیفتگی و بی‌تابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم؛ به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریباً هیجده سال طول کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، احساس خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم ... در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می‌پرداختم بسیار می‌شد ـ به ویژه در بهار و تابستان ـ که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می‌گذراندم ...»[۱]


با اولين نگاه به قبّه و بارگاه امير المؤمنين آخرين كلام خويش را زده و مي‎فرمايد:
عشق و شور به تحصیل و تکامل استاد را بر آن داشت که از شهر خویش رو به سوی، سینای اسرار «نجف اشرف» هجرت کند. تااز شراب عشق علی ـ علیه السلام ـ جامی نوشیده و طریق معرفت و راه رستگاری را بهتر و بیشتر بپیماید.


«يا علي! من براي ادامة تحصيل به محضر شما شرفياب شده‎ام ولي نمي‎دانم چه روشي پيش گيرم ... از شما مي‎خواهم كه در آن چه صلاح است، مرا راهنمايي كنيد».
با اولین نگاه به قبّه و بارگاه امیر المؤمنین آخرین کلام خویش را زده و می‌فرماید:


چند روزي نمي‎گذرد كه نصر الله و ياري الهي به دست مولاي متقيان به سوي استاد مي‎آيد. شخصيت وارسته‎اي چون حاج ميرزا علي آقا قاضي ـ قدس سره ـ به سراغ وي آمده و خطاب به او اين گونه مي‎گويد:
«یا علی! من برای ادامة تحصیل به محضر شما شرفیاب شده‌ام ولی نمی‌دانم چه روشی پیش گیرم ... از شما می‌خواهم که در آن چه صلاح است، مرا راهنمایی کنید».


«كسي كه به قصد تحصيل به نجف مي‎آيد؛ خوب است علاوه بر تحصيل، از فكر تهذيب خود غافل نماند.»
چند روزی نمی‌گذرد که نصر الله و یاری الهی به دست مولای متقیان به سوی استاد می‌آید. شخصیت وارسته‌ای چون حاج میرزا علی آقا قاضی ـ قدس سره ـ به سراغ وی آمده و خطاب به او این گونه می‌گوید:


كيمياي وجود مرحوم قاضي، روح و روان استاد را دگرگون كرده و برنامه‎اي روشن و نوراني براي آيندة او ترسيم مي‎كند. از آن روز كتابي ديگر از زندگي استاد فرزانه باز مي‎شود كه صفحة آغازين آن با اين جمله شروع مي‎گردد:
«کسی که به قصد تحصیل به نجف می‌آید؛ خوب است علاوه بر تحصیل، از فکر تهذیب خود غافل نماند.»


علم نبود غير «علم عاشقي» ما بقي تلبيس ابليس شقي[2]
کیمیای وجود مرحوم قاضی، روح و روان استاد را دگرگون کرده و برنامه‌ای روشن و نورانی برای آیندة او ترسیم می‌کند. از آن روز کتابی دیگر از زندگی استاد فرزانه باز می‌شود که صفحة آغازین آن با این جمله شروع می‌گردد:


طلوع عشق و انديشه
علم نبود غیر «علم عاشقی» ما بقی تلبیس ابلیس شقی[۲]


مفسر فرزانه مدت يازده سال در كنار مرقد نور آفرين امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ كسب علم كرده وي خوشه چين زبر دست بود كه بيشترين استفاده را از فرصت فراهم آمده نمود. فقه، اصول، فلسفه، رياضيات، رجال را از محضر اساتيدي والا مقام فرا گرفت. بزرگاني چون: آية الله نائيني، سيد ابو الحسن اصفهاني، سيد حسين بادكوبه‎اي، سيد ابو القاسم خوانساري، حجت، حاج ميرزا علي ايرواني و ميرزا علي اصغر ملكي.
==طلوع عشق و اندیشه==


سر سلسلة اساتيد ايشان مرحوم قاضي است. شخصيتي كه «سيد محمد حسين» را «علامه» كرد و جام وجود اين انسان پاك را جرعه‎هاي حيات ابدي و معنويت جاودانه بخشيد. مرحوم علامه پيرامون استاد خود مرحوم قاضي چنين مي‎فرمايد:
مفسر فرزانه مدت یازده سال در کنار مرقد نور آفرین امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ کسب علم کرده وی خوشه چین زبر دست بود که بیشترین استفاده را از فرصت فراهم آمده نمود. فقه، اصول، فلسفه، ریاضیات، رجال را از محضر اساتیدی والا مقام فرا گرفت. بزرگانی چون: آیة الله نائینی، سید ابو الحسن اصفهانی، سید حسین بادکوبه‌ای، سید ابو القاسم خوانساری، حجت، حاج میرزا علی ایروانی و میرزا علی اصغر ملکی.


«ما هرچه داريم ... از مرحوم قاضي داريم. چه آن چه را كه درحال حياتش از او تعليم گرفتيم و از محضرش استفاده كرديم و چه طريقي كه خودمان داريم و از مرحوم قاضي گرفته‎ايم.»
سر سلسلة اساتید ایشان مرحوم قاضی است. شخصیتی که «سید محمد حسین» را «علامه» کرد و جام وجود این انسان پاک را جرعه‌های حیات ابدی و معنویت جاودانه بخشید. مرحوم علامه پیرامون استاد خود مرحوم قاضی چنین می‌فرماید:


بازگشت به تبريز
«ما هرچه داریم ... از مرحوم قاضی داریم. چه آن چه را که درحال حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم و چه طریقی که خودمان داریم و از مرحوم قاضی گرفته‌ایم.»


دست تقدير، رجعت فرزانة انديشمند را رقم زد. پس از سالها اندوختن معارف ناب، در سال 1314 ش. مجبور به بازگشت به زادگاه خويش گرديد. دوران تلخ كامي و غربت از مهد علم و دانش از اين زمان شروع شد اما مدتي نگذشت كه لطف خفيّ الهي خود را از سراپردة حكمت خداوندي نشان داد. كار تدريس و تحقيق شروع شد و اولين غنچه‎هاي «الميزان» با نمودي در «بحار الانوار» بر شاخسار علامه روييد.
==بازگشت به تبریز==


هجرت به قم
دست تقدیر، رجعت فرزانة اندیشمند را رقم زد. پس از سالها اندوختن معارف ناب، در سال ۱۳۱۴ ش. مجبور به بازگشت به زادگاه خویش گردید. دوران تلخ کامی و غربت از مهد علم و دانش از این زمان شروع شد اما مدتی نگذشت که لطف خفیّ الهی خود را از سراپردة حکمت خداوندی نشان داد. کار تدریس و تحقیق شروع شد و اولین غنچه‌های «المیزان» با نمودی در «بحار الانوار» بر شاخسار علامه رویید.


دوران ده سالة اقامت علامه در تبريز همراه با تدريس و تأليف سپري شد و فصلي جديد از حيات وي را فراهم كرد. تا اين كه «فيض روح القدس» بار ديگر مدد فرمود و با آمدن چنين آيه‎اي در استخاره، علامه راهي قم گرديد:
==هجرت به قم==


«هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً»[3]
دوران ده سالة اقامت علامه در تبریز همراه با تدریس و تألیف سپری شد و فصلی جدید از حیات وی را فراهم کرد. تا این که «فیض روح القدس» بار دیگر مدد فرمود و با آمدن چنین آیه‌ای در استخاره، علامه راهی قم گردید:


(در آن جا، ياري به خداي حق تعلق دارد. اوست بهترين پاداش و بهترين فرجام)
{{متن عربی|هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً}}[۳]
(در آن جا، یاری به خدای حق تعلق دارد. اوست بهترین پاداش و بهترین فرجام)


و آن روز حوزة علميه قم از ضربات سهمگين رضا خان، رهايي يافته بود و با حضور آيات و مراجع بزرگواري چون آية الله بروجردي انسجام بيشتري پيدا كرده بود، فرصتي طلايي فراهم آمده بود تا علامه طباطبايي، نيازهاي جامعه را سنجيده و بر طبق آنها، برنامه‎اي منظم و كارآمد تنظيم كند. تفسير و فلسفه درسهايي بود كه ـ براساس احساس وظيفة علامه ـ شروع شد و تعجب بسياري را برانگيخت چرا كه تدريس تفسير دانشي به دور از تحقيق تلقي مي‎شد اما پشتكار و اخلاص علامه كار را بدان جا رساند كه «الميزان» حاصل سالهاي تلاش و تدريس گرديد.
و آن روز حوزة علمیه قم از ضربات سهمگین رضا خان، رهایی یافته بود و با حضور آیات و مراجع بزرگواری چون آیة الله بروجردی انسجام بیشتری پیدا کرده بود، فرصتی طلایی فراهم آمده بود تا علامه طباطبایی، نیازهای جامعه را سنجیده و بر طبق آنها، برنامه‌ای منظم و کارآمد تنظیم کند. تفسیر و فلسفه درسهایی بود که ـ براساس احساس وظیفة علامه ـ شروع شد و تعجب بسیاری را برانگیخت چرا که تدریس تفسیر دانشی به دور از تحقیق تلقی می‌شد اما پشتکار و اخلاص علامه کار را بدان جا رساند که «المیزان» حاصل سالهای تلاش و تدریس گردید.


درس فلسفه نيز در آن عصر خوشنام نبود. از اين رو تلاشهاي بسياري در تعطيل اين درس انجام مي‎شد اما رفتار مؤدبانه استاد و برخورد مهربانانة آية الله العظمي بروجردي ابرهاي تيرة سوء تفاهم‎ها را كنار زد و سعايتها را بي‎اثر نمود.[4]
درس فلسفه نیز در آن عصر خوشنام نبود. از این رو تلاشهای بسیاری در تعطیل این درس انجام می‌شد اما رفتار مؤدبانه استاد و برخورد مهربانانة آیة الله العظمی بروجردی ابرهای تیرة سوء تفاهم‌ها را کنار زد و سعایتها را بی‌اثر نمود.[۴]


به هر روي تشكيل جلسات عمومي و خصوصي اين عالم فرهيخته و حضور شاگردان انديشمندي چون آية الله مطهري باعث نقد و بررسي فلسفه‎هاي غربي ـ مخصوصاً ماترياليسم ديالكتيك ـ گرديد و آثار و بركات جاودانه‎اي در تدوين كتب فلسفي به همراه خود آورد.
به هر روی تشکیل جلسات عمومی و خصوصی این عالم فرهیخته و حضور شاگردان اندیشمندی چون آیة الله مطهری باعث نقد و بررسی فلسفه‌های غربی ـ مخصوصاً ماتریالیسم دیالکتیک ـ گردید و آثار و برکات جاودانه‌ای در تدوین کتب فلسفی به همراه خود آورد.


... هر روز كه سپري مي‎شد ابعاد علمي و چهره چشمگير علامه بيشتر از گذشته نمايان مي‎شد. شعاع شخصيت اين استاد فرزانه به داخل كشور محدود نگرديد، بلكه انديشمندان بسياري را به سوي خويش كشاند و در تمام ابعاد اسلام به بحث و گفتگو با آنان منجر شد. اين عظمت بدان جا انجاميد كه دولت آمريكا توسط شاه ايران از علامه دعوت رسمي كرد تا در دانشگاه‎هاي آن كشور «فلسفة شرق» را تدريس نمايد! روح بلند و بينش كم نظير علامه دست رد به آن همه اصرار زد. او زندگي محقّرانه در قم و جلسات درس با طلاب و تربيت شاگرداني فاضل را بر تمامي ظواهر فريبا ترجيح مي‎داد.[5]
هر روز که سپری می‌شد ابعاد علمی و چهره چشمگیر علامه بیشتر از گذشته نمایان می‌شد. شعاع شخصیت این استاد فرزانه به داخل کشور محدود نگردید، بلکه اندیشمندان بسیاری را به سوی خویش کشاند و در تمام ابعاد اسلام به بحث و گفتگو با آنان منجر شد. این عظمت بدان جا انجامید که دولت آمریکا توسط شاه ایران از علامه دعوت رسمی کرد تا در دانشگاه‌های آن کشور «فلسفة شرق» را تدریس نماید! روح بلند و بینش کم نظیر علامه دست رد به آن همه اصرار زد. او زندگی محقّرانه در قم و جلسات درس با طلاب و تربیت شاگردانی فاضل را بر تمامی ظواهر فریبا ترجیح می‌داد.[۵]


يادگارهاي ماندگار
==یادگارهای ماندگار==


«انبوه دانش»‌ و «كيمياي ايمان» علامه آثاري گرانبها و جاودانه بسان مشعلي فروزان فرا راه دانش پژوهان آفريد كتابهايي چون:
«انبوه دانش» و «کیمیای ایمان» علامه آثاری گرانبها و جاودانه بسان مشعلی فروزان فرا راه دانش پژوهان آفرید کتابهایی چون:


1. تفسير الميزان
۱. تفسیر المیزان


دائرة المعارفي از معارف و در بردارندة بحثهاي اعتقادي، تاريخي، فلسفي، اجتماعي و ... با تكيه بر قرآن كريم. اثري سترگ كه استاد شهيد مطهري 60 سال يا 100 سال ديگر زمان درك عمق و ارزش اين كتاب مي‎داند.[6] اين كتاب ثمره‎اي كم نظير از بيست سال تلاش شبانه روزي علامه است. نقطة آغازين اين تأليف به بركت غور و ژرف نگري در روايات بحار الانوار بود علامه سبك اين تفسير را از مرحوم قاضي آموخت و در قم عملي ساخت.
دائرة المعارفی از معارف و در بردارندة بحثهای اعتقادی، تاریخی، فلسفی، اجتماعی و ... با تکیه بر قرآن کریم. اثری سترگ که استاد شهید مطهری ۶۰ سال یا ۱۰۰ سال دیگر زمان درک عمق و ارزش این کتاب می‌داند.[۶] این کتاب ثمره‌ای کم نظیر از بیست سال تلاش شبانه روزی علامه است. نقطة آغازین این تألیف به برکت غور و ژرف نگری در روایات بحار الانوار بود علامه سبک این تفسیر را از مرحوم قاضی آموخت و در قم عملی ساخت.


2. بداية الحكمة
۲. بدایة الحکمة


كتابي كه يك دوره تدريس فشردة فلسفه براي دوستداران علوم عقلي در قم و سپس دانشگاههاي كشور گرديد.
کتابی که یک دوره تدریس فشردة فلسفه برای دوستداران علوم عقلی در قم و سپس دانشگاه‌های کشور گردید.


3. نهاية الحكمة
۳. نهایة الحکمة


اين اثر براي تدريس فلسفه با توضيحي بيشتر، عمقي افزونتر و سطحي عالي‎تر تدوين شده است.
این اثر برای تدریس فلسفه با توضیحی بیشتر، عمقی افزونتر و سطحی عالی‌تر تدوین شده است.


4. اصول فلسفه و روش رئاليسم
۴. اصول فلسفه و روش رئالیسم


بينش علامه پيرامون نظرات ماديون و ماترياليستها باعث فراهم آرودن اين اثر گرديد بركت اين كتاب موجب هدايت بسياري از جوانان مسلمان و نجات آنان از هلاكت كفر و الحاد شد. اثري كه پاورقيهاي استاد مطهري عنايتي افزون بدان بخشيده است.
بینش علامه پیرامون نظرات مادیون و ماتریالیستها باعث فراهم آرودن این اثر گردید برکت این کتاب موجب هدایت بسیاری از جوانان مسلمان و نجات آنان از هلاکت کفر و الحاد شد. اثری که پاورقیهای استاد مطهری عنایتی افزون بدان بخشیده است.


5. حاشيه بر كفايه
۵. حاشیه بر کفایه


كتابي اصولي پيرامون قوانين استنباط است كه به تازگي چاپ شده است.
کتابی اصولی پیرامون قوانین استنباط است که به تازگی چاپ شده است.


6. شيعه در اسلام
۶. شیعه در اسلام


دوره‎اي كامل از اعتقادات و معارف شيعه در اين اثر نفيس به چشم مي‎خورد.
دوره‌ای کامل از اعتقادات و معارف شیعه در این اثر نفیس به چشم می‌خورد.


7. مجموعه مذاكرات با پروفسور هانري كربن
۷. مجموعه مذاکرات با پروفسور هانری کربن


او كه محققي فرانسوي است پيرامون چگونگي شيعه و مباحث اعتقادي و ... مذاكراتي با علامه داشته كه در اين كتاب وجود دارد.
او که محققی فرانسوی است پیرامون چگونگی شیعه و مباحث اعتقادی و ... مذاکراتی با علامه داشته که در این کتاب وجود دارد.


8. خلاصة تعاليم اسلام
۸. خلاصة تعالیم اسلام


خلاصة آن چه هر مسلمان متعهد بايداز آن آگاهي داشته و خود را بدان زينت دهد، در اين اثر بيان شده است.
خلاصة آن چه هر مسلمان متعهد بایداز آن آگاهی داشته و خود را بدان زینت دهد، در این اثر بیان شده است.


9. روابط اجتماعي در اسلام
۹. روابط اجتماعی در اسلام


انسان و اجتماع و رشد اجتماعي او، پاية زندگي اجتماعي، آزادي در اسلام و ... مباحثي است كه در اين كتاب بدانها پرداخته شده است.
انسان و اجتماع و رشد اجتماعی او، پایة زندگی اجتماعی، آزادی در اسلام و ... مباحثی است که در این کتاب بدانها پرداخته شده است.


10. بررسيهاي اسلامي
۱۰. بررسیهای اسلامی


مجموعه‎اي است زرّين از مقالات استاد كه بسان دائرة المعارفي از معارف ناب اسلامي جمع آوري شده است.
مجموعه‌ای است زرّین از مقالات استاد که بسان دائرة المعارفی از معارف ناب اسلامی جمع آوری شده است.


11. آموزش دين
۱۱. آموزش دین


كتابي با قلم روان و مطالبي لازم و ضروري است كه براي دانش آموزان نوشته شده است.
کتابی با قلم روان و مطالبی لازم و ضروری است که برای دانش آموزان نوشته شده است.


12 و 13 و 14. رسالة انسان قبل از دنيا، در دنيا و بعد از دنيا
۱۲ و ۱۳ و ۱۴. رسالة انسان قبل از دنیا، در دنیا و بعد از دنیا


اين كتاب كه اكنون با نام «انسان از آغاز تا انجام»‌ ترجمه شده است مباحثي مفيد از عوالم سه گانة ماده، مثال و عقل مطرح كرده و پيرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبي بسيار مفيد و لازم ارائه كرده است.
این کتاب که اکنون با نام «انسان از آغاز تا انجام» ترجمه شده است مباحثی مفید از عوالم سه گانة ماده، مثال و عقل مطرح کرده و پیرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبی بسیار مفید و لازم ارائه کرده است.


15 تا 41.
۱۵ تا ۴۱.


رساله‎هايي گوناگون دربارة قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف، ... اين مجموعه 26 رساله است كه بنا به ضرورت و نياز جامعه توسط علامه نگاشته شده است.
رساله‌هایی گوناگون دربارة قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف، ... این مجموعه ۲۶ رساله است که بنا به ضرورت و نیاز جامعه توسط علامه نگاشته شده است.


42. ديوان شعر فارسي
۴۲. دیوان شعر فارسی


مجموعه‎اي از اشعار چشمگير و عميق علامه كه طي ساليان متمادي سروده شده است.
مجموعه‌ای از اشعار چشمگیر و عمیق علامه که طی سالیان متمادی سروده شده است.


43. سنن النبي
۴۳. سنن النبی


سيره و روش رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ در بين مردم و همراه خانواده در اين اثر به چشم مي‎خورد.
سیره و روش رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ در بین مردم و همراه خانواده در این اثر به چشم می‌خورد.


44. لبْ اللباب
۴۴. لبْ اللباب


مجموعة درسهاي اخلاق استاد كه از سالهاي 1368 تا 1369 قمري براي برخي از فضلاي حوزة قم بيان فرموده‎اند.
مجموعة درسهای اخلاق استاد که از سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۶۹ قمری برای برخی از فضلای حوزة قم بیان فرموده‌اند.


45. حاشيه بر اسفار
۴۵. حاشیه بر اسفار


نظرات استاد فرزانه علامة طباطبايي بر اسفار در اين كتاب جمع آوري شده است.[7]
نظرات استاد فرزانه علامة طباطبایی بر اسفار در این کتاب جمع آوری شده است.[۷]


شاگردان
==شاگردان==


«هماي همت» علامه، باعث تربيت «مه گونه‎هايي» شده تا آن گاه كه خورشيد وجودش رخ در نقاب خاك مي‎كشد، اينان چون ماهتاب هدايت نور افشاني كنند.
«همای همت» علامه، باعث تربیت «مه گونه‌هایی» شده تا آن گاه که خورشید وجودش رخ در نقاب خاک می‌کشد، اینان چون ماهتاب هدایت نور افشانی کنند.


شاگردان علامه، دهها نفر از بزرگان و فرهيختگان كنوني در حوزه‎هاي علميه مي‎باشند كه به تني چند از آنان اشاره مي‎شود.
شاگردان علامه، ده‌ها نفر از بزرگان و فرهیختگان کنونی در حوزه‌های علمیه می‌باشند که به تنی چند از آنان اشاره می‌شود.


حضرات آيات و حجج اسلام:
حضرات آیات و حجج اسلام:


1. شهيد مرتضي مطهري 2. شهيد سيد محمد حسيني بهشتي 3. امام موسي صدر 4. ناصر مكارم شيرازي 5. شهيد محمد مفتح 6. شيخ عباس ايزدي 7. سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي 8. عز الدين زنجاني 9. محمد تقي مصباح يزدي 10. ابراهيم اميني 11. يحيي انصاري 12. سيد جلال الدين آشتياني 13. سيد محمد باقر ابطحي 14. سيد محمد علي ابطحي 15. سيد محمد حسين كاله زاري 16. حسين نوري همداني 17. حسن حسن زادة آملي 18. سيد مهدي روحاني 19. علي احمدي ميانجي 20. عبدالله جوادي آملي و ...
۱. شهید مرتضی مطهری ۲. شهید سید محمد حسینی بهشتی ۳. امام موسی صدر ۴. ناصر مکارم شیرازی ۵. شهید محمد مفتح ۶. شیخ عباس ایزدی ۷. سید عبدالکریم موسوی اردبیلی ۸. عز الدین زنجانی ۹. محمد تقی مصباح یزدی ۱۰. ابراهیم امینی ۱۱. یحیی انصاری ۱۲. سید جلال الدین آشتیانی ۱۳. سید محمد باقر ابطحی ۱۴. سید محمد علی ابطحی ۱۵. سید محمد حسین کاله زاری ۱۶. حسین نوری همدانی ۱۷. حسن حسن زادة آملی ۱۸. سید مهدی روحانی ۱۹. علی احمدی میانجی ۲۰. عبدالله جوادی آملی و ...


جلوه‎هاي جاودانه
==جلوه‌های جاودانه==


(داستانهايي از زندگاني علامه)
(داستانهایی از زندگانی علامه)


علامه طباطبايي اين عالم سترگ و تابناك، چهره‎اي الهي بود كه با دو بال قرآن و عترت پرواز كرد. به بلنداي جاودانگي و ابديت رسيد و براي هميشه اسطوره‎اي شكوهمند گرديد. در اين فرصت بر آنيم تا گوشه‎هايي از زندگي سراسر روشن او را ياد آور شويم:
علامه طباطبایی این عالم سترگ و تابناک، چهره‌ای الهی بود که با دو بال قرآن و عترت پرواز کرد. به بلندای جاودانگی و ابدیت رسید و برای همیشه اسطوره‌ای شکوهمند گردید. در این فرصت بر آنیم تا گوشه‌هایی از زندگی سراسر روشن او را یاد آور شویم:


الف. ارادت به اهلبيت ـ عليهم السلام ـ
الف. ارادت به اهلبیت ـ علیهم السلام ـ


استاد هفته‎اي يك بار ـ حداقل ـ به حرم حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ مشرف مي‎شد. پياده مي‎رفت و در بين راه اگر پوسته پرتقال يا خيار و موز مي‎ديد با ته عصا آن را از مسير مردم كنار مي‎زد. در ايام تابستان غالباً به مشهد مقدس مشرف مي‎شد. شبها به حرم امام رضا ـ عليه السلام ـ رفته، در بالاي سر مي‎نشست و با حال خضوع و خشوع به دعا و زيارت مي‎پرداخت. به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه ـ عليهم السلام ـ علاقة بسياري داشت و با كمال ادب و احترام از آنها نام مي‎برد، در مجالس روضه خواني شركت مي‎كرد و براي مصايب اهل بيت شديداً اشك مي‎ريخت.»[8]
استاد هفته‌ای یک بار ـ حداقل ـ به حرم حضرت معصومه ـ علیها السلام ـ مشرف می‌شد. پیاده می‌رفت و در بین راه اگر پوسته پرتقال یا خیار و موز می‌دید با ته عصا آن را از مسیر مردم کنار می‌زد. در ایام تابستان غالباً به مشهد مقدس مشرف می‌شد. شبها به حرم امام رضا ـ علیه السلام ـ رفته، در بالای سر می‌نشست و با حال خضوع و خشوع به دعا و زیارت می‌پرداخت. به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السلام ـ علاقة بسیاری داشت و با کمال ادب و احترام از آنها نام می‌برد، در مجالس روضه خوانی شرکت می‌کرد و برای مصایب اهل بیت شدیداً اشک می‌ریخت.»[۸]


«علامه در ماه رمضان روزة خود را با بوسه بر ضريح مقدس حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ افطار مي‎كرد، ضريح مقدس را مي‎بوسيد سپس به خانه مي‎رفت اين ويژگي اوست كه مرا به شدت شيفتة ايشان نموده است.»[9]
«علامه در ماه رمضان روزة خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه ـ علیها السلام ـ افطار می‌کرد، ضریح مقدس را می‌بوسید سپس به خانه می‌رفت این ویژگی اوست که مرا به شدت شیفتة ایشان نموده است.»[۹]


«فعاليتهاي شبانه روزي علمي، او را از توسل در عرض ادب به پيشگاه مقام رسالت و ولايت باز نمي‎داشت. ايشان موفقيت خويش را مرهون همين توسلات مي‎دانست. و آن چنان به سخنان معصومين احترام مي‎گذاشت كه حتي در برابر روايات مرسل و ضعيف السند هم به احتمال اين كه از بيت عصمت صادر شده است، رفتار احتياط آميزي داشت. و بر عكس كوچك‎ترين سوء ادب و كژ انديشي را نسبت به اين دودمان پاك و مكتب پر افتخار تشيع قابل چشم پوشي نمي‎دانست ...»[10]
«فعالیتهای شبانه روزی علمی، او را از توسل در عرض ادب به پیشگاه مقام رسالت و ولایت بازنمی‌داشت. ایشان موفقیت خویش را مرهون همین توسلات می‌دانست. و آن چنان به سخنان معصومین احترام می‌گذاشت که حتی در برابر روایات مرسل و ضعیف السند هم به احتمال این که از بیت عصمت صادر شده است، رفتار احتیاط آمیزی داشت. و بر عکس کوچک‌ترین سوء ادب و کژ اندیشی را نسبت به این دودمان پاک و مکتب پر افتخار تشیع قابل چشم پوشی نمی‌دانست ...»[۱۰]


«آن گاه كه نام يكي از معصومين ـ عليهم السلام ـ برده مي‎شد اظهار تواضع و ادب در سيماي ايشان مشهود مي‎شد و نسبت به امام زمان ـ عليه السلام ـ تجليل خاصي داشته مقام و منزلت آنها و حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و حضرت صديقه كبري ـ عليها السلام ـ را فوق تصور مي‎دانستند. يك نحو خضوع و خشوع واقعي نسبت به آنها داشته و مقام و منزلت آنان را ملكوتي مي‎دانستند».[11]
«آن گاه که نام یکی از معصومین ـ علیهم السلام ـ برده می‌شد اظهار تواضع و ادب در سیمای ایشان مشهود می‌شد و نسبت به امام زمان ـ علیه السلام ـ تجلیل خاصی داشته مقام و منزلت آنها و حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و حضرت صدیقه کبری ـ علیها السلام ـ را فوق تصور می‌دانستند. یک نحو خضوع و خشوع واقعی نسبت به آنها داشته و مقام و منزلت آنان را ملکوتی می‌دانستند».[۱۱]


ب. شرح صدر علامه
ب. شرح صدر علامه


يكي از شاگردان ايشان كه مدت سي سال با استاد مأنوس بوده، پيرامون خصوصيات اخلاقي آن عالم فرزانه چنين نوشته است:
یکی از شاگردان ایشان که مدت سی سال با استاد مأنوس بوده، پیرامون خصوصیات اخلاقی آن عالم فرزانه چنین نوشته است:


«علامه انساني وارسته، مهذب، خوش اخلاق، مهربان، عفيف، متواضع، مخلص، بي هوا و هوس، صبور، بردبار، شيرين و خوش مجلس بود. من در حدود سي سال با استاد حشر و نشر داشتم ... به ياد ندارم كه در طول اين مدت حتي يك بار عصباني شده باشد و بر سر شاگردان داد بزند يا كوچكترين سخن تندي يا توهين آميزي را بر زبان جاري سازد. خيلي آرام و متين درس مي‎گفت و هيچ گاه داد و فرياد نمي‎كرد، خيلي زود با افراد انس مي‎گرفت و صميمي مي‎شد. با هر كس حتي كوچكترين فرد طلاب چنان انس مي‎گرفت كه گويا از دوستان صميمي اوست ... گاهي كه به عنوان استاد مورد خطاب قرار مي‎گرفت مي‎فرمود: «اين تعبير را دوست ندارم، ما اين جا گرد آمده‎ايم تا با تعاون و هم فكري، حقايق و معارف اسلامي را دريابيم» استاد بزرگوار بسيار مؤدب بود به سخنان ديگران خوب گوش مي‎داد، سخن كسي را قطع نمي‎كرد و اگر سخن حقي را مي‎شنيد تصديق مي‎كرد، از مباحثات جدلي گريزان بود ولي به سؤالها، بدون خودنمايي پاسخ مي‎داد.»[12]
«علامه انسانی وارسته، مهذب، خوش اخلاق، مهربان، عفیف، متواضع، مخلص، بی هوا و هوس، صبور، بردبار، شیرین و خوش مجلس بود. من در حدود سی سال با استاد حشر و نشر داشتم ... به یاد ندارم که در طول این مدت حتی یک بار عصبانی شده باشد و بر سر شاگردان داد بزند یا کوچکترین سخن تندی یا توهین آمیزی را بر زبان جاری سازد. خیلی آرام و متین درس می‌گفت و هیچ گاه داد و فریاد نمی‌کرد، خیلی زود با افراد انس می‌گرفت و صمیمی می‌شد. با هر کس حتی کوچکترین فرد طلاب چنان انس می‌گرفت که گویا از دوستان صمیمی اوست ... گاهی که به عنوان استاد مورد خطاب قرار می‌گرفت می‌فرمود: «این تعبیر را دوست ندارم، ما این جا گرد آمده‌ایم تا با تعاون و هم فکری، حقایق و معارف اسلامی را دریابیم» استاد بزرگوار بسیار مؤدب بود به سخنان دیگران خوب گوش می‌داد، سخن کسی را قطع نمی‌کرد و اگر سخن حقی را می‌شنید تصدیق می‌کرد، از مباحثات جدلی گریزان بود ولی به سؤالها، بدون خودنمایی پاسخ می‌داد.»[۱۲]


يكي از شخصيتهاي ماركسيست با علامه به بحث و گفتگو نشسته بود و سرانجام موحد و مسلمان گرديد هنگامي كه يكي از دوستان او پيرامون مناظره و گفتگوي دوست خود با علامه پرسش كرد، وي شخصيت علامه را اين گونه باز گو مي‎كند:
یکی از شخصیتهای مارکسیست با علامه به بحث و گفتگو نشسته بود و سرانجام موحد و مسلمان گردید هنگامی که یکی از دوستان او پیرامون مناظره و گفتگوی دوست خود با علامه پرسش کرد، وی شخصیت علامه را این گونه باز گو می‌کند:


«آقاي طباطبايي مرا موحد كرد. هشت ساعت ما با هم بحث كرديم. يك كمونيست را الهي و يك ماركسيست را موحد كرد او حرف توهين آميز هر كافري را مي‎شنيد و نمي‎رنجيد و پرخاش نمي‎كرد.»[13]
«آقای طباطبایی مرا موحد کرد. هشت ساعت ما با هم بحث کردیم. یک کمونیست را الهی و یک مارکسیست را موحد کرد او حرف توهین آمیز هر کافری را می‌شنید و نمی‌رنجید و پرخاش نمی‌کرد.»[۱۳]


ج. آينة اخلاص
ج. آینة اخلاص


استاد جعفر سبحاني روحيات علامه را چنين توصيف مي‎كند:
استاد جعفر سبحانی روحیات علامه را چنین توصیف می‌کند:


«ما با اين كه با ايشان انس بيشتري داشتيم يك بار هم به خاطر نداريم كه مطلبي را به عنوان تظاهر به علم ياد آور شود يا سخن را سؤال نشده از پيش خود مطرح كند.»[14]
«ما با این که با ایشان انس بیشتری داشتیم یک بار هم به خاطر نداریم که مطلبی را به عنوان تظاهر به علم یاد آور شود یا سخن را سؤال نشده از پیش خود مطرح کند.»[۱۴]


هنگامي كه يكي از علماي حوزة علميه قم از تفسير عظيم الميزان در حضور ايشان تعريف مي‎كند، علامه با نيم نگاهي به او مي‎فرمايد:
هنگامی که یکی از علمای حوزة علمیه قم از تفسیر عظیم المیزان در حضور ایشان تعریف می‌کند، علامه با نیم نگاهی به او می‌فرماید:


«تعريف نكن كه خوشم مي‎آيد و ممكن است خلوص و قصد قربتم از بين برود».[15]
«تعریف نکن که خوشم می‌آید و ممکن است خلوص و قصد قربتم از بین برود».[۱۵]


و آن گاه كه يكي از اساتيد انديشمند حوزه رسالة امامت خود را براي نظريابي خدمت علامه مي‎دهد، ايشان پس از مطالعه مي‎فرمايد:
و آن گاه که یکی از اساتید اندیشمند حوزه رسالة امامت خود را برای نظریابی خدمت علامه می‌دهد، ایشان پس از مطالعه می‌فرماید:


«چرا دعاي شخصي كرديد؟ (بارالها توفيق فهم ايات الهي را به اين جانب مرحمت بفرما) چرا در كنار سفرة الهي ديگران را شركت ندادي ... تا آن جايي كه خودم را شناختم، دعاي شخصي در حق خودم نكردم.»[16]
«چرا دعای شخصی کردید؟ (بارالها توفیق فهم ایات الهی را به این جانب مرحمت بفرما) چرا در کنار سفرة الهی دیگران را شرکت ندادی ... تا آن جایی که خودم را شناختم، دعای شخصی در حق خودم نکردم.»[۱۶]


د. تعبد و بندگي
د. تعبد و بندگی


استاد فرزانه، مرحوم علامه از مرز مراعات واجبات و مستحبات پا فراتر گذارده و خود را مقيد به ترك اولي كرده بود و هميشه ذكر الهي بر لب داشت و هيچ گاه از توجه به پروردگار غافل نمي‎شد.
استاد فرزانه، مرحوم علامه از مرز مراعات واجبات و مستحبات پا فراتر گذارده و خود را مقید به ترک اولی کرده بود و همیشه ذکر الهی بر لب داشت و هیچ گاه از توجه به پروردگار غافل نمی‌شد.


«اخلاق ايشان اخلاقي قرآني بود، گويا اخلاقش «قرآن» بود. هر آيه‎اي كه خداوند در قرآن نصب العين انسان كامل مي‎داند ما در حد انساني كه بتواند مبين و مفسر قرآن باشد در اين مرد بزرگ مي‎يافتيم. مجلس ايشان، مجلس ادب اسلامي و خلق الهي بود و ترك اولي در ايشان كمتر اتفاق مي‎افتاد. نام كسي را به بدي نمي‎برد. بد كسي را نمي‎خواست وسعي مي‎كرد خير و سعادت همگان را مسئلت كند.»[17]
«اخلاق ایشان اخلاقی قرآنی بود، گویا اخلاقش «قرآن» بود. هر آیه‌ای که خداوند در قرآن نصب العین انسان کامل می‌داند ما در حد انسانی که بتواند مبین و مفسر قرآن باشد در این مرد بزرگ می‌یافتیم. مجلس ایشان، مجلس ادب اسلامی و خلق الهی بود و ترک اولی در ایشان کمتر اتفاق می‌افتاد. نام کسی را به بدی نمی‌برد. بد کسی را نمی‌خواست وسعی می‌کرد خیر و سعادت همگان را مسئلت کند.»[۱۷]


طهارت باطن استاد زبانزد خاص و عام بود. بسياري از شبها را تا صبح به عبادت و بيتوته مي‎پرداخت. در ماه مبارك رمضان فاصلة بين غروب آفتاب تا سحر را به تهجد ذكر مشغول بود.
طهارت باطن استاد زبانزد خاص و عام بود. بسیاری از شبها را تا صبح به عبادت و بیتوته می‌پرداخت. در ماه مبارک رمضان فاصلة بین غروب آفتاب تا سحر را به تهجد ذکر مشغول بود.


هـ. اخلاق علامه در منزل
هـ. اخلاق علامه در منزل


دختر استاد چگونگي برخورد پدر خود را با اطرافيان اين گونه بيان مي‎كند:
دختر استاد چگونگی برخورد پدر خود را با اطرافیان این گونه بیان می‌کند:


«اخلاق و رفتار ايشان در منزل «محمدي» بود. هرگز عصباني نمي‎شد و هيچ وقت صداي بلند ايشان را در حرف زدن نشنيديم. در عين ملايمت، بسيار قاطع و استوار بودند و مقيد به نماز اول وقت، بيداري شبهاي ماه رمضان، قرائت قران با صداي بلند و منظم در كارها بودند. دست رد به سينة كسي نمي‎زدند و اين به سبب عاطفة شديد و رقت قلب بسيار ايشان بود.
«اخلاق و رفتار ایشان در منزل «محمدی» بود. هرگز عصبانی نمی‌شد و هیچ وقت صدای بلند ایشان را در حرف زدن نشنیدیم. در عین ملایمت، بسیار قاطع و استوار بودند و مقید به نماز اول وقت، بیداری شبهای ماه رمضان، قرائت قران با صدای بلند و منظم در کارها بودند. دست رد به سینة کسی نمی‌زدند و این به سبب عاطفة شدید و رقت قلب بسیار ایشان بود.


... بسيار كم حرف بودند، پر حرفي را موجب كمي حافظه مي‎دانستند. بسيار ساده صحبت مي‎كردند به طوري كه گاهي آدم گمان مي‎كرد اين يك فردي عادي و عامي است ... مي‎گفتند شخصيت را بايد خدا بدهد با چيزهاي دنيوي هرگز انسان شخصيت كسب نمي‎كند ... آرام و صبور با مسائل برخورد مي‎كردند. با اين كه وقت زيادي نداشتند ولي طوري برنامه ريزي مي‎كردند كه روزي يك ساعت بعد از ظهرها در كنار اعضاي خانواده باشند ... رفتارشان با مادرم بسيار احترام آميز و دوستانه بود هميشه طوري رفتار مي‎كردند كه گويي مشتاق ديدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافي بين آن دو نديديم ... آن دو واقعاً مانند دو دوست با هم بودند. در خانه اصلاً‌ مايل نبودند كارهاي شخصي‎شان را كس ديگري انجام دهد ... ايشان براي بچه‎ها مخصوصاً دخترها ارزش بسياري قائل بودند. دخترها را نعمت خدا و تحفه‎هاي ارزنده‎اي مي‎دانستند. هميشه بچه‎ها را به راستگويي و آرامش دعوت مي‎كردند. دوست داشتند آواي صوت قرآن در گوش بچه‎ها باشد. براي همين منظور قرآن را بلند مي‎خواندند و به مؤدب بودن بچه اهميت مي‎دادند و رفتار پدر و مادر را به بچه‎ها مؤثر مي‎دانستند. دربارة مادرم مي‎فرمود: اين زن بود كه مرا به اين جا رساند. او شريك من بوده است و هر چه كتاب نوشته‎ام نصفش مال اين خانم است».[18]
... بسیار کم حرف بودند، پر حرفی را موجب کمی حافظه می‌دانستند. بسیار ساده صحبت می‌کردند به طوری که گاهی آدم گمان می‌کرد این یک فردی عادی و عامی است ... می‌گفتند شخصیت را باید خدا بدهد با چیزهای دنیوی هرگز انسان شخصیت کسب نمی‌کند ... آرام و صبور با مسائل برخورد می‌کردند. با این که وقت زیادی نداشتند ولی طوری برنامه ریزی می‌کردند که روزی یک ساعت بعد از ظهرها در کنار اعضای خانواده باشند ... رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود همیشه طوری رفتار می‌کردند که گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم ... آن دو واقعاً مانند دو دوست با هم بودند. در خانه اصلاً مایل نبودند کارهای شخصی‌شان را کس دیگری انجام دهد ... ایشان برای بچه‌ها مخصوصاً دخترها ارزش بسیاری قائل بودند. دخترها را نعمت خدا و تحفه‌های ارزنده‌ای می‌دانستند. همیشه بچه‌ها را به راستگویی و آرامش دعوت می‌کردند. دوست داشتند آوای صوت قرآن در گوش بچه‌ها باشد. برای همین منظور قرآن را بلند می‌خواندند و به مؤدب بودن بچه اهمیت می‌دادند و رفتار پدر و مادر را به بچه‌ها مؤثر می‌دانستند. دربارة مادرم می‌فرمود: این زن بود که مرا به این جا رساند. او شریک من بوده است و هر چه کتاب نوشته‌ام نصفش مال این خانم است».[۱۸]


و. شناخت مقتضيات زمان و مكان
و. شناخت مقتضیات زمان و مکان


«توجه به جهان اطراف» و بررسي «وضعيت حال و آينده» از نشانه‎هاي بارز استاد والا مقام، مرحوم علامه طباطبايي است ايشان در سالهاي دهة 20 و 30 نقش حساس در هدايت جامعه داشت. با هجوم شبهات دشمنان، سلاح قلم به دست گرفته و كاري كارستان مي‎كرد. فلسفه مادي و افكار غربي را پوچ و بي‎مقدار جلوه داد و حساسيتهاي زمان را به كار گرفت. هدايت فوج فوج جوانان كار كم نظيري بود كه «علامه» ياراي آن را داشت و به خوبي از عهدة آن بر آمد. پس از رحلت‌ آية الله العظمي بروجردي (ره) «حكومت اسلامي» موضوع درس وي گرديد و مقالاتي در اين زمينه نگاشت و در آنها توانايي حكومت اسلامي را در ادارة جامعه و قدرت ولايت فقيه را اثبات كرد.[19]
«توجه به جهان اطراف» و بررسی «وضعیت حال و آینده» از نشانه‌های بارز استاد والا مقام، مرحوم علامه طباطبایی است ایشان در سالهای دهة ۲۰ و ۳۰ نقش حساس در هدایت جامعه داشت. با هجوم شبهات دشمنان، سلاح قلم به دست گرفته و کاری کارستان می‌کرد. فلسفه مادی و افکار غربی را پوچ و بی‌مقدار جلوه داد و حساسیتهای زمان را به کار گرفت. هدایت فوج فوج جوانان کار کم نظیری بود که «علامه» یارای آن را داشت و به خوبی از عهدة آن برآمد. پس از رحلت آیة الله العظمی بروجردی (ره) «حکومت اسلامی» موضوع درس وی گردید و مقالاتی در این زمینه نگاشت و در آنها توانایی حکومت اسلامی را در ادارة جامعه و قدرت ولایت فقیه را اثبات کرد.[۱۹]


ز. همراه با امام (ره)، همگام با انقلاب
ز. همراه با امام (ره)، همگام با انقلاب


از دير زمان ارادت و علاقة وافري بين علامه و حضرت امام خميني ـ رضوان الله عليهما ـ به چشم مي‎خورده است. چون هر دو از هوا و هوس به دور بودند نسبت به يكديگر احترام مي‎گذاشتند[20] «رابطة دوستانة آن دو بزرگوار از قديم برقرار و علامه نسبت به حضرت امام احترام قائل بود. نسبت به انقلاب نظر مساعد داشت و از مسائل سياسي با اطلاع بود. وي نسبت به اوضاع جامعه بسيار ناراضي و از شاه و رژيم او منزجر بود.
از دیر زمان ارادت و علاقة وافری بین علامه و حضرت امام خمینی ـ رضوان الله علیهما ـ به چشم می‌خورده است. چون هر دو از هوا و هوس به دور بودند نسبت به یکدیگر احترام می‌گذاشتند[۲۰] «رابطة دوستانة آن دو بزرگوار از قدیم برقرار و علامه نسبت به حضرت امام احترام قائل بود. نسبت به انقلاب نظر مساعد داشت و از مسائل سیاسی با اطلاع بود. وی نسبت به اوضاع جامعه بسیار ناراضی و از شاه و رژیم او منزجر بود.


يك بار به ايشان گفته شد كه شاه تصميم گرفته است دكتراي فلسفه به شما بدهند. ايشان خيلي ناراحت شدند و اعلام كردند به هيچ وجه تن به قبول چنين چيزي نخواهند داد ... و در پايان از اصرار زياد ـ رئيس دانشكده الهيات آن زمان ـ گفتند: «من از شاه هيچ ترسي ندارم و حاضر به قبول دكتري نيستم.»[21]
یک بار به ایشان گفته شد که شاه تصمیم گرفته است دکترای فلسفه به شما بدهند. ایشان خیلی ناراحت شدند و اعلام کردند به هیچ وجه تن به قبول چنین چیزی نخواهند داد ... و در پایان از اصرار زیاد ـ رئیس دانشکده الهیات آن زمان ـ گفتند: «من از شاه هیچ ترسی ندارم و حاضر به قبول دکتری نیستم.»[۲۱]


ح. جلوه‎هاي هنري و ادبي علامه
ح. جلوه‌های هنری و ادبی علامه


خط نستعليق و شكستة علامه از بهترين و شيواترين انواع خط بود. گاهي استاد از روزهايي كه با برادرش در تبريز در دامنة كوههاي اطراف از صبح تا به غروب به نوشتن خط مشغول بودند، ياد مي‎كرد. خط‎هايي كه تعجب ايشان را بر مي‎انگيخت و يا سخن از زماني مي‎كردند كه علاقة بسياري به نقاشي داشتند و تمام پول و وقت خود را صرف خريد كاغذ و نقاشي بر آنها مي‎نمودند.
خط نستعلیق و شکستة علامه از بهترین و شیواترین انواع خط بود. گاهی استاد از روزهایی که با برادرش در تبریز در دامنة کوه‌های اطراف از صبح تا به غروب به نوشتن خط مشغول بودند، یاد می‌کرد. خط‌هایی که تعجب ایشان را برمی‌انگیخت و یا سخن از زمانی می‌کردند که علاقة بسیاری به نقاشی داشتند و تمام پول و وقت خود را صرف خرید کاغذ و نقاشی بر آنها می‌نمودند.


از جمله جلوه‎هاي ديگر استاد؛ تجلي ايشان در آينة شعر است. اشعار بسيار ارزشمند و چشمگيري كه توسط علامه سروده شده و سر آمد گرديده است. «مرا تنها برد» و «پيام نسيم» و «هنر عشق» از جمله اشعار گران سنگي است كه از علامه باقي مانده است.
از جمله جلوه‌های دیگر استاد؛ تجلی ایشان در آینة شعر است. اشعار بسیار ارزشمند و چشمگیری که توسط علامه سروده شده و سر آمد گردیده است. «مرا تنها برد» و «پیام نسیم» و «هنر عشق» از جمله اشعار گران سنگی است که از علامه باقی مانده است.


وفات
==وفات==


... سرانجام پس از 81 سال و 18 روز عمر با بركت و زندگي پرتلاش، روح پاك و الهي آن حكيم عارف و مفسر وارسته به ديار قدسي و ملكوت رهسپار شد.
... سرانجام پس از ۸۱ سال و ۱۸ روز عمر با برکت و زندگی پرتلاش، روح پاک و الهی آن حکیم عارف و مفسر وارسته به دیار قدسی و ملکوت رهسپار شد.


آري در 18 محرم 1402 قمري (24 آبان 1360 شمسي) غبار غم و بيرق ماتم در سراسر ميهن اسلامي بر پا شد و دلهاي پاك انديشمندان و بزرگان عرصة علم و دانش غرق اندوه گرديد. حضرت امام خميني ـ قدس سره ـ ضمن اظهار هم دردي، با برپايي مجلس ختم براي مرحوم علامه اين ضايعة اسفناك را تسليت گفتند. و در پي آن ديگر مراجع و شخصيتهاي علمي، مذهبي و اجتماعي چون آية الله العظمي گلپايگاني ـ قدس سره ـ، آية الله خامنه‎اي و جامعة مدرسين حوزه علميه قم در اين ماتم جانكاه به سوگ نشسته و مراسم بسياري برپا كردند. شاگردان و ديگر ارادتمندان چشمة فياض الهي با سرودن اشعاري پر بها، غم و اندوه خود را بيان نمودند. و ديگر اقشار مردم ياد و خاطره آن اسوة جاودانه و مرد الهي را گرامي داشتند.[22]
آری در ۱۸ محرم ۱۴۰۲ قمری (۲۴ آبان ۱۳۶۰ شمسی) غبار غم و بیرق ماتم در سراسر میهن اسلامی بر پا شد و دلهای پاک اندیشمندان و بزرگان عرصة علم و دانش غرق اندوه گردید. حضرت امام خمینی ـ قدس سره ـ ضمن اظهار هم دردی، با برپایی مجلس ختم برای مرحوم علامه این ضایعة اسفناک را تسلیت گفتند. و در پی آن دیگر مراجع و شخصیتهای علمی، مذهبی و اجتماعی چون آیة الله العظمی گلپایگانی ـ قدس سره ـ، آیة الله خامنه‌ای و جامعة مدرسین حوزه علمیه قم در این ماتم جانکاه به سوگ نشسته و مراسم بسیاری برپا کردند. شاگردان و دیگر ارادتمندان چشمة فیاض الهی با سرودن اشعاری پر بها، غم و اندوه خود را بیان نمودند. و دیگر اقشار مردم یاد و خاطره آن اسوة جاودانه و مرد الهی را گرامی داشتند.[۲۲]


رحمت الهي و درجات خداوندي نصيب هميشة او باد.
[۱] . یادنامه علامه طباطبایی، به قلم جمعی از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، ص ۵۳.
----[1] . يادنامه علامه طباطبايي، به قلم جمعي از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، ص 53.


[2] . شيخ بهايي (رضوان الله عليه).
[۲] . شیخ بهایی (رضوان الله علیه).


[3] . سوره كهف، آيه 44.
[۳] . سوره کهف، آیه ۴۴.


[4] . ياد نامه علامه طباطبايي، ص 142.
[۴] . یاد نامه علامه طباطبایی، ص ۱۴۲.


[5] . مهر تابان، علامه تهراني، ص 28.
[۵] . مهر تابان، علامه تهرانی، ص ۲۸.


[6] . رك: احياء تفكر اسلامي، استاد شهيد آية الله مرتضي مطهري.
[۶] . رک: احیاء تفکر اسلامی، استاد شهید آیة الله مرتضی مطهری.


[7] . يادنامه علامه طباطبايي، ص 191ـ212.
[۷] . یادنامه علامه طباطبایی، ص ۱۹۱ـ۲۱۲.


[8] . همان، از آيت الله ابراهيم اميني، ص 131 و 132.
[۸] . همان، از آیت الله ابراهیم امینی، ص ۱۳۱ و ۱۳۲.


[9] . مجله پيام انقلاب، 19/8/1363، از استاد شهيد آية الله مرتضي مطهري.
[۹] . مجله پیام انقلاب، ۱۹/۸/۱۳۶۳، از استاد شهید آیة الله مرتضی مطهری.


[10] . يادنامه علامه طباطبايي، از استاد محمد تقي مصباح يزدي، ص 137.
[۱۰] . یادنامه علامه طباطبایی، از استاد محمد تقی مصباح یزدی، ص ۱۳۷.


[11] . مهر تابان، ص 56.
[۱۱] . مهر تابان، ص ۵۶.


[12] . ياد نامه علامه طباطبايي، از آيت الله ابراهيم اميني، ص 122ـ124 و 128.
[۱۲] . یاد نامه علامه طباطبایی، از آیت الله ابراهیم امینی، ص ۱۲۲ـ۱۲۴ و ۱۲۸.


[13] . يادها و يادگارها، آية الله جوادي آملي، ص 58 و 59.
[۱۳] . یادها و یادگارها، آیة الله جوادی آملی، ص ۵۸ و ۵۹.


[14] . همان، ص 59.
[۱۴] . همان، ص ۵۹.


[15] . روزنامه جمهوري اسلامي، 23/7/1364.
[۱۵] . روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۳/۷/۱۳۶۴.


[16] . يادها و يادگارها، ص 83ـ84.
[۱۶] . یادها و یادگارها، ص ۸۳ـ۸۴.


[17] . همان، از آية الله جوادي آملي، ص 61.
[۱۷] . همان، از آیة الله جوادی آملی، ص ۶۱.


[18] . همان، از نجمة السادات طباطبايي، ص 40ـ51.
[۱۸] . همان، از نجمة السادات طباطبایی، ص ۴۰ـ۵۱.


[19] . روزنامه جمهوري اسلامي، 16/2/1369، از حجة الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني؛ يادها و يادگارها، از آية الله جوادي آملي، ص 73.
[۱۹] . روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۶/۲/۱۳۶۹، از حجة الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی؛ یادها و یادگارها، از آیة الله جوادی آملی، ص ۷۳.


[20] . يادها و يادگارها، از آية الله اميني، ص 89.
[۲۰] . یادها و یادگارها، از آیة الله امینی، ص ۸۹.


[21] . همان، از نجمة السادات طباطبايي، ص 52 و 53.
[۲۱] . همان، از نجمة السادات طباطبایی، ص ۵۲ و ۵۳.


[22] . ياد نامه علامه طباطبايي، ص 1ـ7.
[۲۲] . یاد نامه علامه طباطبایی، ص ۱ـ۷.
 
{{پایان پاسخ}}
 
==منابع==
{{پانویس|۲}}
 
{{شاخه
| شاخه اصلی = تاریخ تمدن اسلامی
| شاخه فرعی۱ = مشاهیر
| شاخه فرعی۲ = عالمان دینی
| شاخه فرعی۳ =
}}
{{تکمیل مقاله
| شناسه =
| تیترها =
| ویرایش =
| لینک‌دهی =
| ناوبری =
| نمایه =
| تغییر مسیر =
| ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
| بازبینی =
| تکمیل =
| اولویت =
| کیفیت =
}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۹ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۲

سؤال

علامه محمدحسین طباطبائی کیست؟

درگاه‌ها
حوزه-و-روحانیت.png


سپیدة سیادت

روزهای ماه «ذیحجه» ۱۳۲۱ ق. یکی پس از دیگری می‌گذشت و دل‌های شیفتگان بیت الله در هوای حرم الهی «لبیک شوق» سر می‌داد. یاد عرفات و نام مشعر عطش دیدار به جانها داده بود.

ناگاه «کعبة کرامت الهی» زیبا چهره‌ای نورانی را در آغوش پدر و مادری مهربان نهاد. گویی بار دیگر «زمزم» لطف خداوندی رخ نشان داده است.

آری طفلی دیده به جهان گشود که نور سیادت بر سیمای بلورینش آینده‌ای روشن را خبر می‌داد. نام او را «محمد حسین» نهادند و آن را به تبرّک نام «جدّ و فرزند» مایة برکت شمردند. زیرا خاندان محمد حسین، خانواده‌ای اصیل بود که هماره بیرق بزرگی در دست داشته و شهر تبریز لبریز از نام آنان بوده است.

«سراج الدین عبدالوهاب» جد معروف اوست که با وساطت وی، نبرد خونین دولت ایران و عثمانی، در سال ۹۲۰ قمری پایان یافت و «مرحوم میرزا محمد تقی قاضی طباطبایی» شخصیت دیگری است که از قرنها پیش تاکنون شرافت و بزرگواری را از آن خاندان بزرگ قاضی طباطبایی تبریز کرده است.

طفولیت و توفان حوادث

دوران کودکی «محمد حسین» با توفان حوادث و بلا همراه بود. بیش از پنج بهار از عمر عزیزش نگذشته بود که مادری مهربان و با فضیلت را از دست داد. بغض غم و اندوه بی‌مادری او را رها نکرده بود که گرد یتیمی بر وجودش سنگینی کرد و از دیدن روی پدر محروم شد. همراه با برادر کوچکتر خود تنها ماند اما هماره دست لطف خداوندی سایه‌بان مرحمتی بر سر او بود. مدت زیادی از تحصیل او نمی‌گذشت که علاوه بر قرآن مجید، کتابهای گلستان، بوستان، اخلاق مصوّر، تاریخ معجم، ارشاد الحساب، نصابْ الصبیان و دیگر کتابهای متداول در مدارس آن روز را فرا گرفت.

صرف و نحو و معانی و بیان را نزد استاد خویش مرحوم شیخ محمد علی سرابی آموخت و پس از آن با گامی بلند و همتی فراتر، سطوح عالی در فقه، اصول، فلسفه و کلام را در زادگاه خود نزد اساتید آن خطّه تحصیل کرد. روح لطیف او، ذوقی هنری به وی بخشیده بود. دستمایه‌ای که با کمک آن توانست خوشنویسی را در اوان عمر خود از آقا میرزا علی نقی بیاموزد.

با سپری شدن ایام تلخ و ناکامی طفولیّت، شکوفه‌های رشد و تکامل بر شاخسار وجود سید محمد حسین نمایان شد. وی از سال ۱۲۹۷ ش. تا ۱۳۰۴ علوم بسیاری آموخت. در این مدت، تمامی درسهای مربوط به سطح را فراگرفت و با شور و شوق بسیاری کتابهای مربوط به ادبیات، فقه، اصول، کلام و معارف اسلامی را آموخت.

او خود از روزگار تحصیل خود چنین بازگو می‌کند:

«در اوایل تحصیل که به نحو و صرف اشتغال داشتم علاقة زیادی به ادامة تحصیل نداشتم و از این روی هر چه می‌خواندم نمی‌فهمیدم ... پس از آن یک بار عنایت خدایی دامنگیرم شده، عوضم کرد. در خود یک نوع شیفتگی و بی‌تابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم؛ به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریباً هیجده سال طول کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، احساس خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم ... در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می‌پرداختم بسیار می‌شد ـ به ویژه در بهار و تابستان ـ که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می‌گذراندم ...»[۱]

عشق و شور به تحصیل و تکامل استاد را بر آن داشت که از شهر خویش رو به سوی، سینای اسرار «نجف اشرف» هجرت کند. تااز شراب عشق علی ـ علیه السلام ـ جامی نوشیده و طریق معرفت و راه رستگاری را بهتر و بیشتر بپیماید.

با اولین نگاه به قبّه و بارگاه امیر المؤمنین آخرین کلام خویش را زده و می‌فرماید:

«یا علی! من برای ادامة تحصیل به محضر شما شرفیاب شده‌ام ولی نمی‌دانم چه روشی پیش گیرم ... از شما می‌خواهم که در آن چه صلاح است، مرا راهنمایی کنید».

چند روزی نمی‌گذرد که نصر الله و یاری الهی به دست مولای متقیان به سوی استاد می‌آید. شخصیت وارسته‌ای چون حاج میرزا علی آقا قاضی ـ قدس سره ـ به سراغ وی آمده و خطاب به او این گونه می‌گوید:

«کسی که به قصد تحصیل به نجف می‌آید؛ خوب است علاوه بر تحصیل، از فکر تهذیب خود غافل نماند.»

کیمیای وجود مرحوم قاضی، روح و روان استاد را دگرگون کرده و برنامه‌ای روشن و نورانی برای آیندة او ترسیم می‌کند. از آن روز کتابی دیگر از زندگی استاد فرزانه باز می‌شود که صفحة آغازین آن با این جمله شروع می‌گردد:

علم نبود غیر «علم عاشقی» ما بقی تلبیس ابلیس شقی[۲]

طلوع عشق و اندیشه

مفسر فرزانه مدت یازده سال در کنار مرقد نور آفرین امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ کسب علم کرده وی خوشه چین زبر دست بود که بیشترین استفاده را از فرصت فراهم آمده نمود. فقه، اصول، فلسفه، ریاضیات، رجال را از محضر اساتیدی والا مقام فرا گرفت. بزرگانی چون: آیة الله نائینی، سید ابو الحسن اصفهانی، سید حسین بادکوبه‌ای، سید ابو القاسم خوانساری، حجت، حاج میرزا علی ایروانی و میرزا علی اصغر ملکی.

سر سلسلة اساتید ایشان مرحوم قاضی است. شخصیتی که «سید محمد حسین» را «علامه» کرد و جام وجود این انسان پاک را جرعه‌های حیات ابدی و معنویت جاودانه بخشید. مرحوم علامه پیرامون استاد خود مرحوم قاضی چنین می‌فرماید:

«ما هرچه داریم ... از مرحوم قاضی داریم. چه آن چه را که درحال حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم و چه طریقی که خودمان داریم و از مرحوم قاضی گرفته‌ایم.»

بازگشت به تبریز

دست تقدیر، رجعت فرزانة اندیشمند را رقم زد. پس از سالها اندوختن معارف ناب، در سال ۱۳۱۴ ش. مجبور به بازگشت به زادگاه خویش گردید. دوران تلخ کامی و غربت از مهد علم و دانش از این زمان شروع شد اما مدتی نگذشت که لطف خفیّ الهی خود را از سراپردة حکمت خداوندی نشان داد. کار تدریس و تحقیق شروع شد و اولین غنچه‌های «المیزان» با نمودی در «بحار الانوار» بر شاخسار علامه رویید.

هجرت به قم

دوران ده سالة اقامت علامه در تبریز همراه با تدریس و تألیف سپری شد و فصلی جدید از حیات وی را فراهم کرد. تا این که «فیض روح القدس» بار دیگر مدد فرمود و با آمدن چنین آیه‌ای در استخاره، علامه راهی قم گردید:

«هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً»[۳] (در آن جا، یاری به خدای حق تعلق دارد. اوست بهترین پاداش و بهترین فرجام)

و آن روز حوزة علمیه قم از ضربات سهمگین رضا خان، رهایی یافته بود و با حضور آیات و مراجع بزرگواری چون آیة الله بروجردی انسجام بیشتری پیدا کرده بود، فرصتی طلایی فراهم آمده بود تا علامه طباطبایی، نیازهای جامعه را سنجیده و بر طبق آنها، برنامه‌ای منظم و کارآمد تنظیم کند. تفسیر و فلسفه درسهایی بود که ـ براساس احساس وظیفة علامه ـ شروع شد و تعجب بسیاری را برانگیخت چرا که تدریس تفسیر دانشی به دور از تحقیق تلقی می‌شد اما پشتکار و اخلاص علامه کار را بدان جا رساند که «المیزان» حاصل سالهای تلاش و تدریس گردید.

درس فلسفه نیز در آن عصر خوشنام نبود. از این رو تلاشهای بسیاری در تعطیل این درس انجام می‌شد اما رفتار مؤدبانه استاد و برخورد مهربانانة آیة الله العظمی بروجردی ابرهای تیرة سوء تفاهم‌ها را کنار زد و سعایتها را بی‌اثر نمود.[۴]

به هر روی تشکیل جلسات عمومی و خصوصی این عالم فرهیخته و حضور شاگردان اندیشمندی چون آیة الله مطهری باعث نقد و بررسی فلسفه‌های غربی ـ مخصوصاً ماتریالیسم دیالکتیک ـ گردید و آثار و برکات جاودانه‌ای در تدوین کتب فلسفی به همراه خود آورد.

هر روز که سپری می‌شد ابعاد علمی و چهره چشمگیر علامه بیشتر از گذشته نمایان می‌شد. شعاع شخصیت این استاد فرزانه به داخل کشور محدود نگردید، بلکه اندیشمندان بسیاری را به سوی خویش کشاند و در تمام ابعاد اسلام به بحث و گفتگو با آنان منجر شد. این عظمت بدان جا انجامید که دولت آمریکا توسط شاه ایران از علامه دعوت رسمی کرد تا در دانشگاه‌های آن کشور «فلسفة شرق» را تدریس نماید! روح بلند و بینش کم نظیر علامه دست رد به آن همه اصرار زد. او زندگی محقّرانه در قم و جلسات درس با طلاب و تربیت شاگردانی فاضل را بر تمامی ظواهر فریبا ترجیح می‌داد.[۵]

یادگارهای ماندگار

«انبوه دانش» و «کیمیای ایمان» علامه آثاری گرانبها و جاودانه بسان مشعلی فروزان فرا راه دانش پژوهان آفرید کتابهایی چون:

۱. تفسیر المیزان

دائرة المعارفی از معارف و در بردارندة بحثهای اعتقادی، تاریخی، فلسفی، اجتماعی و ... با تکیه بر قرآن کریم. اثری سترگ که استاد شهید مطهری ۶۰ سال یا ۱۰۰ سال دیگر زمان درک عمق و ارزش این کتاب می‌داند.[۶] این کتاب ثمره‌ای کم نظیر از بیست سال تلاش شبانه روزی علامه است. نقطة آغازین این تألیف به برکت غور و ژرف نگری در روایات بحار الانوار بود علامه سبک این تفسیر را از مرحوم قاضی آموخت و در قم عملی ساخت.

۲. بدایة الحکمة

کتابی که یک دوره تدریس فشردة فلسفه برای دوستداران علوم عقلی در قم و سپس دانشگاه‌های کشور گردید.

۳. نهایة الحکمة

این اثر برای تدریس فلسفه با توضیحی بیشتر، عمقی افزونتر و سطحی عالی‌تر تدوین شده است.

۴. اصول فلسفه و روش رئالیسم

بینش علامه پیرامون نظرات مادیون و ماتریالیستها باعث فراهم آرودن این اثر گردید برکت این کتاب موجب هدایت بسیاری از جوانان مسلمان و نجات آنان از هلاکت کفر و الحاد شد. اثری که پاورقیهای استاد مطهری عنایتی افزون بدان بخشیده است.

۵. حاشیه بر کفایه

کتابی اصولی پیرامون قوانین استنباط است که به تازگی چاپ شده است.

۶. شیعه در اسلام

دوره‌ای کامل از اعتقادات و معارف شیعه در این اثر نفیس به چشم می‌خورد.

۷. مجموعه مذاکرات با پروفسور هانری کربن

او که محققی فرانسوی است پیرامون چگونگی شیعه و مباحث اعتقادی و ... مذاکراتی با علامه داشته که در این کتاب وجود دارد.

۸. خلاصة تعالیم اسلام

خلاصة آن چه هر مسلمان متعهد بایداز آن آگاهی داشته و خود را بدان زینت دهد، در این اثر بیان شده است.

۹. روابط اجتماعی در اسلام

انسان و اجتماع و رشد اجتماعی او، پایة زندگی اجتماعی، آزادی در اسلام و ... مباحثی است که در این کتاب بدانها پرداخته شده است.

۱۰. بررسیهای اسلامی

مجموعه‌ای است زرّین از مقالات استاد که بسان دائرة المعارفی از معارف ناب اسلامی جمع آوری شده است.

۱۱. آموزش دین

کتابی با قلم روان و مطالبی لازم و ضروری است که برای دانش آموزان نوشته شده است.

۱۲ و ۱۳ و ۱۴. رسالة انسان قبل از دنیا، در دنیا و بعد از دنیا

این کتاب که اکنون با نام «انسان از آغاز تا انجام» ترجمه شده است مباحثی مفید از عوالم سه گانة ماده، مثال و عقل مطرح کرده و پیرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبی بسیار مفید و لازم ارائه کرده است.

۱۵ تا ۴۱.

رساله‌هایی گوناگون دربارة قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف، ... این مجموعه ۲۶ رساله است که بنا به ضرورت و نیاز جامعه توسط علامه نگاشته شده است.

۴۲. دیوان شعر فارسی

مجموعه‌ای از اشعار چشمگیر و عمیق علامه که طی سالیان متمادی سروده شده است.

۴۳. سنن النبی

سیره و روش رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ در بین مردم و همراه خانواده در این اثر به چشم می‌خورد.

۴۴. لبْ اللباب

مجموعة درسهای اخلاق استاد که از سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۶۹ قمری برای برخی از فضلای حوزة قم بیان فرموده‌اند.

۴۵. حاشیه بر اسفار

نظرات استاد فرزانه علامة طباطبایی بر اسفار در این کتاب جمع آوری شده است.[۷]

شاگردان

«همای همت» علامه، باعث تربیت «مه گونه‌هایی» شده تا آن گاه که خورشید وجودش رخ در نقاب خاک می‌کشد، اینان چون ماهتاب هدایت نور افشانی کنند.

شاگردان علامه، ده‌ها نفر از بزرگان و فرهیختگان کنونی در حوزه‌های علمیه می‌باشند که به تنی چند از آنان اشاره می‌شود.

حضرات آیات و حجج اسلام:

۱. شهید مرتضی مطهری ۲. شهید سید محمد حسینی بهشتی ۳. امام موسی صدر ۴. ناصر مکارم شیرازی ۵. شهید محمد مفتح ۶. شیخ عباس ایزدی ۷. سید عبدالکریم موسوی اردبیلی ۸. عز الدین زنجانی ۹. محمد تقی مصباح یزدی ۱۰. ابراهیم امینی ۱۱. یحیی انصاری ۱۲. سید جلال الدین آشتیانی ۱۳. سید محمد باقر ابطحی ۱۴. سید محمد علی ابطحی ۱۵. سید محمد حسین کاله زاری ۱۶. حسین نوری همدانی ۱۷. حسن حسن زادة آملی ۱۸. سید مهدی روحانی ۱۹. علی احمدی میانجی ۲۰. عبدالله جوادی آملی و ...

جلوه‌های جاودانه

(داستانهایی از زندگانی علامه)

علامه طباطبایی این عالم سترگ و تابناک، چهره‌ای الهی بود که با دو بال قرآن و عترت پرواز کرد. به بلندای جاودانگی و ابدیت رسید و برای همیشه اسطوره‌ای شکوهمند گردید. در این فرصت بر آنیم تا گوشه‌هایی از زندگی سراسر روشن او را یاد آور شویم:

الف. ارادت به اهلبیت ـ علیهم السلام ـ

استاد هفته‌ای یک بار ـ حداقل ـ به حرم حضرت معصومه ـ علیها السلام ـ مشرف می‌شد. پیاده می‌رفت و در بین راه اگر پوسته پرتقال یا خیار و موز می‌دید با ته عصا آن را از مسیر مردم کنار می‌زد. در ایام تابستان غالباً به مشهد مقدس مشرف می‌شد. شبها به حرم امام رضا ـ علیه السلام ـ رفته، در بالای سر می‌نشست و با حال خضوع و خشوع به دعا و زیارت می‌پرداخت. به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السلام ـ علاقة بسیاری داشت و با کمال ادب و احترام از آنها نام می‌برد، در مجالس روضه خوانی شرکت می‌کرد و برای مصایب اهل بیت شدیداً اشک می‌ریخت.»[۸]

«علامه در ماه رمضان روزة خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه ـ علیها السلام ـ افطار می‌کرد، ضریح مقدس را می‌بوسید سپس به خانه می‌رفت این ویژگی اوست که مرا به شدت شیفتة ایشان نموده است.»[۹]

«فعالیتهای شبانه روزی علمی، او را از توسل در عرض ادب به پیشگاه مقام رسالت و ولایت بازنمی‌داشت. ایشان موفقیت خویش را مرهون همین توسلات می‌دانست. و آن چنان به سخنان معصومین احترام می‌گذاشت که حتی در برابر روایات مرسل و ضعیف السند هم به احتمال این که از بیت عصمت صادر شده است، رفتار احتیاط آمیزی داشت. و بر عکس کوچک‌ترین سوء ادب و کژ اندیشی را نسبت به این دودمان پاک و مکتب پر افتخار تشیع قابل چشم پوشی نمی‌دانست ...»[۱۰]

«آن گاه که نام یکی از معصومین ـ علیهم السلام ـ برده می‌شد اظهار تواضع و ادب در سیمای ایشان مشهود می‌شد و نسبت به امام زمان ـ علیه السلام ـ تجلیل خاصی داشته مقام و منزلت آنها و حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و حضرت صدیقه کبری ـ علیها السلام ـ را فوق تصور می‌دانستند. یک نحو خضوع و خشوع واقعی نسبت به آنها داشته و مقام و منزلت آنان را ملکوتی می‌دانستند».[۱۱]

ب. شرح صدر علامه

یکی از شاگردان ایشان که مدت سی سال با استاد مأنوس بوده، پیرامون خصوصیات اخلاقی آن عالم فرزانه چنین نوشته است:

«علامه انسانی وارسته، مهذب، خوش اخلاق، مهربان، عفیف، متواضع، مخلص، بی هوا و هوس، صبور، بردبار، شیرین و خوش مجلس بود. من در حدود سی سال با استاد حشر و نشر داشتم ... به یاد ندارم که در طول این مدت حتی یک بار عصبانی شده باشد و بر سر شاگردان داد بزند یا کوچکترین سخن تندی یا توهین آمیزی را بر زبان جاری سازد. خیلی آرام و متین درس می‌گفت و هیچ گاه داد و فریاد نمی‌کرد، خیلی زود با افراد انس می‌گرفت و صمیمی می‌شد. با هر کس حتی کوچکترین فرد طلاب چنان انس می‌گرفت که گویا از دوستان صمیمی اوست ... گاهی که به عنوان استاد مورد خطاب قرار می‌گرفت می‌فرمود: «این تعبیر را دوست ندارم، ما این جا گرد آمده‌ایم تا با تعاون و هم فکری، حقایق و معارف اسلامی را دریابیم» استاد بزرگوار بسیار مؤدب بود به سخنان دیگران خوب گوش می‌داد، سخن کسی را قطع نمی‌کرد و اگر سخن حقی را می‌شنید تصدیق می‌کرد، از مباحثات جدلی گریزان بود ولی به سؤالها، بدون خودنمایی پاسخ می‌داد.»[۱۲]

یکی از شخصیتهای مارکسیست با علامه به بحث و گفتگو نشسته بود و سرانجام موحد و مسلمان گردید هنگامی که یکی از دوستان او پیرامون مناظره و گفتگوی دوست خود با علامه پرسش کرد، وی شخصیت علامه را این گونه باز گو می‌کند:

«آقای طباطبایی مرا موحد کرد. هشت ساعت ما با هم بحث کردیم. یک کمونیست را الهی و یک مارکسیست را موحد کرد او حرف توهین آمیز هر کافری را می‌شنید و نمی‌رنجید و پرخاش نمی‌کرد.»[۱۳]

ج. آینة اخلاص

استاد جعفر سبحانی روحیات علامه را چنین توصیف می‌کند:

«ما با این که با ایشان انس بیشتری داشتیم یک بار هم به خاطر نداریم که مطلبی را به عنوان تظاهر به علم یاد آور شود یا سخن را سؤال نشده از پیش خود مطرح کند.»[۱۴]

هنگامی که یکی از علمای حوزة علمیه قم از تفسیر عظیم المیزان در حضور ایشان تعریف می‌کند، علامه با نیم نگاهی به او می‌فرماید:

«تعریف نکن که خوشم می‌آید و ممکن است خلوص و قصد قربتم از بین برود».[۱۵]

و آن گاه که یکی از اساتید اندیشمند حوزه رسالة امامت خود را برای نظریابی خدمت علامه می‌دهد، ایشان پس از مطالعه می‌فرماید:

«چرا دعای شخصی کردید؟ (بارالها توفیق فهم ایات الهی را به این جانب مرحمت بفرما) چرا در کنار سفرة الهی دیگران را شرکت ندادی ... تا آن جایی که خودم را شناختم، دعای شخصی در حق خودم نکردم.»[۱۶]

د. تعبد و بندگی

استاد فرزانه، مرحوم علامه از مرز مراعات واجبات و مستحبات پا فراتر گذارده و خود را مقید به ترک اولی کرده بود و همیشه ذکر الهی بر لب داشت و هیچ گاه از توجه به پروردگار غافل نمی‌شد.

«اخلاق ایشان اخلاقی قرآنی بود، گویا اخلاقش «قرآن» بود. هر آیه‌ای که خداوند در قرآن نصب العین انسان کامل می‌داند ما در حد انسانی که بتواند مبین و مفسر قرآن باشد در این مرد بزرگ می‌یافتیم. مجلس ایشان، مجلس ادب اسلامی و خلق الهی بود و ترک اولی در ایشان کمتر اتفاق می‌افتاد. نام کسی را به بدی نمی‌برد. بد کسی را نمی‌خواست وسعی می‌کرد خیر و سعادت همگان را مسئلت کند.»[۱۷]

طهارت باطن استاد زبانزد خاص و عام بود. بسیاری از شبها را تا صبح به عبادت و بیتوته می‌پرداخت. در ماه مبارک رمضان فاصلة بین غروب آفتاب تا سحر را به تهجد ذکر مشغول بود.

هـ. اخلاق علامه در منزل

دختر استاد چگونگی برخورد پدر خود را با اطرافیان این گونه بیان می‌کند:

«اخلاق و رفتار ایشان در منزل «محمدی» بود. هرگز عصبانی نمی‌شد و هیچ وقت صدای بلند ایشان را در حرف زدن نشنیدیم. در عین ملایمت، بسیار قاطع و استوار بودند و مقید به نماز اول وقت، بیداری شبهای ماه رمضان، قرائت قران با صدای بلند و منظم در کارها بودند. دست رد به سینة کسی نمی‌زدند و این به سبب عاطفة شدید و رقت قلب بسیار ایشان بود.

... بسیار کم حرف بودند، پر حرفی را موجب کمی حافظه می‌دانستند. بسیار ساده صحبت می‌کردند به طوری که گاهی آدم گمان می‌کرد این یک فردی عادی و عامی است ... می‌گفتند شخصیت را باید خدا بدهد با چیزهای دنیوی هرگز انسان شخصیت کسب نمی‌کند ... آرام و صبور با مسائل برخورد می‌کردند. با این که وقت زیادی نداشتند ولی طوری برنامه ریزی می‌کردند که روزی یک ساعت بعد از ظهرها در کنار اعضای خانواده باشند ... رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود همیشه طوری رفتار می‌کردند که گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم ... آن دو واقعاً مانند دو دوست با هم بودند. در خانه اصلاً مایل نبودند کارهای شخصی‌شان را کس دیگری انجام دهد ... ایشان برای بچه‌ها مخصوصاً دخترها ارزش بسیاری قائل بودند. دخترها را نعمت خدا و تحفه‌های ارزنده‌ای می‌دانستند. همیشه بچه‌ها را به راستگویی و آرامش دعوت می‌کردند. دوست داشتند آوای صوت قرآن در گوش بچه‌ها باشد. برای همین منظور قرآن را بلند می‌خواندند و به مؤدب بودن بچه اهمیت می‌دادند و رفتار پدر و مادر را به بچه‌ها مؤثر می‌دانستند. دربارة مادرم می‌فرمود: این زن بود که مرا به این جا رساند. او شریک من بوده است و هر چه کتاب نوشته‌ام نصفش مال این خانم است».[۱۸]

و. شناخت مقتضیات زمان و مکان

«توجه به جهان اطراف» و بررسی «وضعیت حال و آینده» از نشانه‌های بارز استاد والا مقام، مرحوم علامه طباطبایی است ایشان در سالهای دهة ۲۰ و ۳۰ نقش حساس در هدایت جامعه داشت. با هجوم شبهات دشمنان، سلاح قلم به دست گرفته و کاری کارستان می‌کرد. فلسفه مادی و افکار غربی را پوچ و بی‌مقدار جلوه داد و حساسیتهای زمان را به کار گرفت. هدایت فوج فوج جوانان کار کم نظیری بود که «علامه» یارای آن را داشت و به خوبی از عهدة آن برآمد. پس از رحلت آیة الله العظمی بروجردی (ره) «حکومت اسلامی» موضوع درس وی گردید و مقالاتی در این زمینه نگاشت و در آنها توانایی حکومت اسلامی را در ادارة جامعه و قدرت ولایت فقیه را اثبات کرد.[۱۹]

ز. همراه با امام (ره)، همگام با انقلاب

از دیر زمان ارادت و علاقة وافری بین علامه و حضرت امام خمینی ـ رضوان الله علیهما ـ به چشم می‌خورده است. چون هر دو از هوا و هوس به دور بودند نسبت به یکدیگر احترام می‌گذاشتند[۲۰] «رابطة دوستانة آن دو بزرگوار از قدیم برقرار و علامه نسبت به حضرت امام احترام قائل بود. نسبت به انقلاب نظر مساعد داشت و از مسائل سیاسی با اطلاع بود. وی نسبت به اوضاع جامعه بسیار ناراضی و از شاه و رژیم او منزجر بود.

یک بار به ایشان گفته شد که شاه تصمیم گرفته است دکترای فلسفه به شما بدهند. ایشان خیلی ناراحت شدند و اعلام کردند به هیچ وجه تن به قبول چنین چیزی نخواهند داد ... و در پایان از اصرار زیاد ـ رئیس دانشکده الهیات آن زمان ـ گفتند: «من از شاه هیچ ترسی ندارم و حاضر به قبول دکتری نیستم.»[۲۱]

ح. جلوه‌های هنری و ادبی علامه

خط نستعلیق و شکستة علامه از بهترین و شیواترین انواع خط بود. گاهی استاد از روزهایی که با برادرش در تبریز در دامنة کوه‌های اطراف از صبح تا به غروب به نوشتن خط مشغول بودند، یاد می‌کرد. خط‌هایی که تعجب ایشان را برمی‌انگیخت و یا سخن از زمانی می‌کردند که علاقة بسیاری به نقاشی داشتند و تمام پول و وقت خود را صرف خرید کاغذ و نقاشی بر آنها می‌نمودند.

از جمله جلوه‌های دیگر استاد؛ تجلی ایشان در آینة شعر است. اشعار بسیار ارزشمند و چشمگیری که توسط علامه سروده شده و سر آمد گردیده است. «مرا تنها برد» و «پیام نسیم» و «هنر عشق» از جمله اشعار گران سنگی است که از علامه باقی مانده است.

وفات

... سرانجام پس از ۸۱ سال و ۱۸ روز عمر با برکت و زندگی پرتلاش، روح پاک و الهی آن حکیم عارف و مفسر وارسته به دیار قدسی و ملکوت رهسپار شد.

آری در ۱۸ محرم ۱۴۰۲ قمری (۲۴ آبان ۱۳۶۰ شمسی) غبار غم و بیرق ماتم در سراسر میهن اسلامی بر پا شد و دلهای پاک اندیشمندان و بزرگان عرصة علم و دانش غرق اندوه گردید. حضرت امام خمینی ـ قدس سره ـ ضمن اظهار هم دردی، با برپایی مجلس ختم برای مرحوم علامه این ضایعة اسفناک را تسلیت گفتند. و در پی آن دیگر مراجع و شخصیتهای علمی، مذهبی و اجتماعی چون آیة الله العظمی گلپایگانی ـ قدس سره ـ، آیة الله خامنه‌ای و جامعة مدرسین حوزه علمیه قم در این ماتم جانکاه به سوگ نشسته و مراسم بسیاری برپا کردند. شاگردان و دیگر ارادتمندان چشمة فیاض الهی با سرودن اشعاری پر بها، غم و اندوه خود را بیان نمودند. و دیگر اقشار مردم یاد و خاطره آن اسوة جاودانه و مرد الهی را گرامی داشتند.[۲۲]

[۱] . یادنامه علامه طباطبایی، به قلم جمعی از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، ص ۵۳.

[۲] . شیخ بهایی (رضوان الله علیه).

[۳] . سوره کهف، آیه ۴۴.

[۴] . یاد نامه علامه طباطبایی، ص ۱۴۲.

[۵] . مهر تابان، علامه تهرانی، ص ۲۸.

[۶] . رک: احیاء تفکر اسلامی، استاد شهید آیة الله مرتضی مطهری.

[۷] . یادنامه علامه طباطبایی، ص ۱۹۱ـ۲۱۲.

[۸] . همان، از آیت الله ابراهیم امینی، ص ۱۳۱ و ۱۳۲.

[۹] . مجله پیام انقلاب، ۱۹/۸/۱۳۶۳، از استاد شهید آیة الله مرتضی مطهری.

[۱۰] . یادنامه علامه طباطبایی، از استاد محمد تقی مصباح یزدی، ص ۱۳۷.

[۱۱] . مهر تابان، ص ۵۶.

[۱۲] . یاد نامه علامه طباطبایی، از آیت الله ابراهیم امینی، ص ۱۲۲ـ۱۲۴ و ۱۲۸.

[۱۳] . یادها و یادگارها، آیة الله جوادی آملی، ص ۵۸ و ۵۹.

[۱۴] . همان، ص ۵۹.

[۱۵] . روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۳/۷/۱۳۶۴.

[۱۶] . یادها و یادگارها، ص ۸۳ـ۸۴.

[۱۷] . همان، از آیة الله جوادی آملی، ص ۶۱.

[۱۸] . همان، از نجمة السادات طباطبایی، ص ۴۰ـ۵۱.

[۱۹] . روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۶/۲/۱۳۶۹، از حجة الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی؛ یادها و یادگارها، از آیة الله جوادی آملی، ص ۷۳.

[۲۰] . یادها و یادگارها، از آیة الله امینی، ص ۸۹.

[۲۱] . همان، از نجمة السادات طباطبایی، ص ۵۲ و ۵۳.

[۲۲] . یاد نامه علامه طباطبایی، ص ۱ـ۷.


منابع