قاریان هفتگانه و اعتبار آن‌ها: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۳: خط ۲۳:
# بي‌نقطه بودن حروف: در رسم‌الخط اولیه، حروف نقطه نداشت؛ ميان «س و ش»، «ب، ت و «ث»، «ج، ح و خ»، «دو ذ» و... هيچ تفاوتي در نوشتن وجود نداشت و خواننده مجبور بود با دقت در معاني جمله و تركيب كلامي، تشخيص دهد كه حرف موجود، جيم است يا حاء و يا خاء.  
# بي‌نقطه بودن حروف: در رسم‌الخط اولیه، حروف نقطه نداشت؛ ميان «س و ش»، «ب، ت و «ث»، «ج، ح و خ»، «دو ذ» و... هيچ تفاوتي در نوشتن وجود نداشت و خواننده مجبور بود با دقت در معاني جمله و تركيب كلامي، تشخيص دهد كه حرف موجود، جيم است يا حاء و يا خاء.  
# نبودن علايم و حركات: كلمات قرآني بدون هيچگونه علامت، اعراب و حركتي نوشته مي‌شد. براي خواننده غير عرب مشكل بود تا چگونگي حركات كلمه را تشخيص دهد.
# نبودن علايم و حركات: كلمات قرآني بدون هيچگونه علامت، اعراب و حركتي نوشته مي‌شد. براي خواننده غير عرب مشكل بود تا چگونگي حركات كلمه را تشخيص دهد.
# نبودن الف در كلمات : يـكـى ديگر از عواملى كه در رسم الخط مشكل مى‌آفريد، نبودن الف در رسم الخط آن روز بود.
# نبودن الف در كلمات : يـكـى ديگر از عواملى كه در رسم الخط مشكل مى‌آفريد، نبودن الف در رسم الخط آن روز بود. اين امر (اسقاط الف وسط كلمه ) بعدها در بسيارى از موارد منشا اختلاف قرائت گرديد مثلا نافع و ابـوعـمـرو و ابن كثير (ما يخدعون)<ref>سوره بقره، آیه۹.</ref> را (و ما يخادعون الا انفسهم ) خوانده اند به دليل آن كـه اين كلمه در صدر آيه با همين وزن و اسقاط الف نوشته شده بوده است، گمان برده اند اين كلمه هم همان گونه است <ref>الكشف عن وجوه القراات السبع , ج۱ , ص۲۲۴.</ref> درصورتى كه مقتضاى معناى آيه، بدون الف است و ... .
اين امر (اسقاط الف وسط كلمه ) بعدها در بسيارى از موارد منشا اختلاف قرائت گرديد مثلا نافع و ابـوعـمـرو و ابن كثير (ما يخدعون)<ref>سوره بقره، آیه۹.</ref> را (و ما يخادعون الا انفسهم ) خوانده اند به دليل آن كـه اين كلمه در صدر آيه با همين وزن و اسقاط الف نوشته شده بوده است، گمان برده اند اين كلمه هم همان گونه است <ref>الكشف عن وجوه القراات السبع , ج۱ , ص۲۲۴.</ref> درصورتى كه مقتضاى معناى آيه، بدون الف است و ... .
# لهجه‌هاي مختلف قوم عرب و عواملی دیگر.<ref>حجتي، سيد محمّد باقر، پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، ۱۳۷۵، ص۲۷۷.</ref>
# لهجه‌هاي مختلف قوم عرب و عواملی دیگر.<ref>حجتي، سيد محمّد باقر، پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، ۱۳۷۵، ص۲۷۷.</ref>



نسخهٔ ‏۱۵ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۱

سؤال

قرائت هفت نفر از قاریان قرآن بین مردم مشهور شده است. این قاران چه کسانی هستند؟ آیا این قرائت‌ها معتبر هستند و می‌توان قرآن را با یکی از این قرائت‌ها خواند؟

قراء سبعه، قاریان هفت‌گانه عبارتنداز:

عـبداللّه بن عامر يحصبى(متوفاى ۱۱۸)؛ عبداللّه بن كثير دارمى(متوفاى۱۲۰)؛ عاصم بن ابى النجود اسدى(متوفاى۱۲۸ )؛ زبـان ابـوعـمـرو بـن عـلا مـازنـى(متوفاى ۱۵۴)؛ حمزه بن حبيب زيات(متوفاى ۱۵۶)؛ نافع بن عبدالرحمان الليثى(متوفاى ۱۶۹)؛ عـلـى بـن حمزه كـسـائى(متوفاى ۱۸۹).

علمای شیعه در معتبر بودن قرائت‌های هفت‌گانه سه دیدگاه دارند:

  1. برخی از علما قرائت‏‌هاي هفت‌گانه را متواتر می‌دانند.
  2. برخی بر این باورند که خواندن نماز و تلاوت قرآن با این قرائت‌ها درست است؛ هر چند متواتر بودن قرائت‌ها را قبول ندارند.
  3. برخی بر این باورند که در میان این قرائت‌ها، قرائت متواتر وجود دارد هر چند برخی نیز متواتر نیستند.

چرایی اختلاف قرائت‌ها

مسلمانان در اصل قرآن با هم اختلافی نداشتند؛ اما برخي از عوامل باعث بوجود آمدن اختلاف در قرائت‌ها شد. قاریان بر سر قرائت صحيح برخي كلمات قرآن با هم اختلاف پيدا كرده و هريك طبق اجتهاد خود و دلايل و اسنادي كه در دست داشت، قرائت خود را توجيه ‌كند.

  1. ابتدايي بودن خط: خط در ميان عرب‌ها به صورت اوليه وجود داشته و عموم مردم با فنون خط و چگونگي درست‌نگاري آشنا نبودند و بسياري از كلمات را به مقياس تلفظ مي‌نوشتند. در آن رسم الخطِ عربيِ ابتدايي، كلمه به شكلي نگاشته مي‌شد كه به چند وجه قابل خواندن بود.
  2. بي‌نقطه بودن حروف: در رسم‌الخط اولیه، حروف نقطه نداشت؛ ميان «س و ش»، «ب، ت و «ث»، «ج، ح و خ»، «دو ذ» و... هيچ تفاوتي در نوشتن وجود نداشت و خواننده مجبور بود با دقت در معاني جمله و تركيب كلامي، تشخيص دهد كه حرف موجود، جيم است يا حاء و يا خاء.
  3. نبودن علايم و حركات: كلمات قرآني بدون هيچگونه علامت، اعراب و حركتي نوشته مي‌شد. براي خواننده غير عرب مشكل بود تا چگونگي حركات كلمه را تشخيص دهد.
  4. نبودن الف در كلمات : يـكـى ديگر از عواملى كه در رسم الخط مشكل مى‌آفريد، نبودن الف در رسم الخط آن روز بود. اين امر (اسقاط الف وسط كلمه ) بعدها در بسيارى از موارد منشا اختلاف قرائت گرديد مثلا نافع و ابـوعـمـرو و ابن كثير (ما يخدعون)[۱] را (و ما يخادعون الا انفسهم ) خوانده اند به دليل آن كـه اين كلمه در صدر آيه با همين وزن و اسقاط الف نوشته شده بوده است، گمان برده اند اين كلمه هم همان گونه است [۲] درصورتى كه مقتضاى معناى آيه، بدون الف است و ... .
  5. لهجه‌هاي مختلف قوم عرب و عواملی دیگر.[۳]

تعداد قاريان در طي ساليان متمادي افزايش مي‌يافت و هر قاري قرآن، راوياني داشت كه چگونگي قرائت از او فرا گرفته و به ديگران مي‌آموختند. مردم، قرآن را به قرائت‌هاي مختلفي مي‌خواندند. سرانجام شخصي به نام ابوبكر احمد بن موسي بن عباس بن مجاهد (۲۴۵ـ۳۲۴ هـ ق) معروف به «ابن مجاهد» كه رياست قرائت در شهر مدينه را داشت.[۴] از بين قرائت‌ قاريان مشهوري كه استادي ومهارت ويژه‌اي در قرائت قرآن داشتند و با واسطه‌هاي اندكي قرائت شان را از پيامبر خدا(ص) اخذ كرده بودند، هفت تن را برگزيده و با نوشتن كتاب‌ها به جمع و تدوين قرائت آنان پرداخت و دیگر اجازه نداد قرائت‌های غیر از این هفت قرائت تدریس شود.[۵]

بـسيارى از بزرگان، کار ابن مجاهد را در انتخاب قرائت‌های هفت‌گانه مورد نكوهش قرار دادند؛ از جمله:

امـام ابـوالعباس احمدبن عمار مهدوى، قارى و مفسر قرآن؛ ابـوبكر ابن العربى؛ ابومحمد مكى بن ابى طالب؛ ابوالعلا همدانى؛ اثـيـرالـدين ابوحيان اندلسى؛[۶] اسماعيل بن ابراهيم ابن القراب؛[۷] ابـوالـحـسـن عـلـى بـن مـحـمد؛[۸] ابومحمد مكى بن ابى طالب.[۹] و ... .[۱۰]

طبقات قرائات

قاريان قرآن را به طبقاتي تقسيم كرده‌اند:

  1. طبقه اول: صحابه: عده‌اي از اصحاب رسول خدا(ص) به تعليم و تعلم قرآن اشتغال داشتند كه اين گروه را طبقه اول مي‌گويند.
  2. طبقه دوم: تابعین: اين عده بیشتر در مكه، مدينه، كوفه، بصره و شام حوزه‌هاي قرائت داشته‌اند و به تعليم قرآن مشغول بودند.
  3. طبقه سوم: اين عده در نصف قرن دوم بوده‌اند كه قرائت را از طبقه دوم اخذ كرده بودند.
  4. طبقه چهارم: شاگردان و راویان طبقه سوم.
  5. طبقه پنجم: طبقه اهل بحث و تأليف: کسانی که قرائت‌ها را می‌نوشتند، نقد و بررسی می‌کردند. ابوعبيد قاسم بن سلام اول كسي بود كه در قرائت كتابي تأليف كرد. پس از او احمد بن جبير كوفي، اسماعيل بن اسحق مالكي، ابو جعفر بن جرير طبري، راجوني و مجاهد به ترتیب دومین تا ششمین بودند.

هفت تن از طبقه سوم ميان مردم شهرت پيدا كردند و اين شهرت باعث شد كه ديگران را تحت‌الشعاع قرار بدهند. این نفر به قراء سبعه مشهور شده‌اند.

قاریان هفت‌گانه

مشهورترین و معروف‌ترین قاریانی که قرآن طبق قرائت آنها تلاوت می‌شود،[۱۱] عبارت‌اند از:

  1. ابـن عـامـر: عـبداللّه بن عامر يحصبى (متوفاى ۱۱۸) قارى شام، دو راوى او هشام بن عمار (۲۴۵ ـ ۱۵۳) و ابن ذكوان (۲۴۲ ـ ۱۷۳) هستند. این دو راوی ابن عامر رادرك نكرده‌اند.[۱۲]
  2. ابـن كثير: عبداللّه بن كثير دارمى (متوفاى۱۲۰ ) قارى مكه، دو راوى او بزى (۲۵۰ ـ ۱۷۰) و قنبل (۲۹۵ ـ ۱۹۱) هستند كه او را درك نكرده‌اند.[۱۳]
  3. عاصم: عاصم بن ابى النجود اسدى (متوفاى۱۲۸ ) قارى كوفه، دو راوى اوحفص بن سليمان ـ پسر خوانده او ـ (۱۸۰ ـ ۹۰) و شعبه ابوبكربن عياش (۱۹۳ ـ ۹۵)هستند حفص قرائت عاصم را دقيق‌تر و مضبوط‌تر مى‌دانست و قرائت عاصم به وسيله او منتشر شده و تا امروز متداول است و همين قرائتى است كه امروزه دراكثر كشورهاى اسلامى رايج است.[۱۴]
  4. ابـو عـمـرو: زبـان ابـوعـمـرو بـن عـلا مـازنـى، (متوفاى ۱۵۴) قارى بصره، دو راوى او دورى حفص بن عمر (متوفاى۲۴۶ ) و سوسى صالح بن زياد (متوفاى ۲۶۱) هستندكه او را درك نكرده‌اند و به واسطه يزيدى قرائت را از او گرفته‌اند.[۱۵]
  5. حمزه: حمزه بن حبيب زيات (متوفاى ۱۵۶) قارى كوفه، دو راوى او خلف بن هشام (۲۲۹ ـ ۱۵۰) و خلا دبن خالد (متوفاى ۲۲۰) هستند كه قرائت را با واسطه از او گرفته‌اند.[۱۶]
  6. نـافـع: نافع بن عبدالرحمان الليثى (متوفاى ۱۶۹) قارى مدينه، دو راوى او عيسى بن مينا (۲۲۰ ـ ۱۲۰) معروف به قالون ـ پسرخوانده نافع ـ و ورش عثمان بن سعيد (۱۹۷ ـ ۱۱۰) هستند. اين قرائت در برخى ازكشورهاى مغرب عربى امروزه رايج است.[۱۷]
  7. كـسـائى: عـلـى بـن حمزه (متوفاى ۱۸۹) قارى كوفه، دو راوى او ليث بن خالد(متوفاى ۲۴۰) و دورى حفص بن عمر ـ كه راوى ابوعمرو هم بودـ(متوفاى ۲۴۶) هستند.[۱۸]

اعتبار قرائت‌های هفتگانه

علمای شیعه در معتبر بودن قرائت‌های هفت‌گانه سه دیدگاه دارند:

  1. برخی از علما قرائت‏هاي هفتگانه را متواتر می‌دانند. [۱۹] مراد از تواتر، ‌قرائتي است كه در زمان امامان شايع بوده و منعي نفرموده‎اند و از اين كشف مي‎شود كه آن بزرگواران، قرائت آنان را صحيح دانسته‎اند.[۲۰]
  2. برخی بر این باورند که خواندن نماز و تلاوت قرآن با این قرائت‌ها درست است،[۲۱] هر چند متواتر بودن قرائت‌ها را قبول ندارند.[۲۲]
  3. برخی بر این باورند که در میان این قرائت‌ها، قرائت متواتر وجود دارد هر چند برخی نیز متواتر نیستند.[۲۳]

در باور شيخ طوسي، علماي شيعه خواندن قرآن كريم مطابق معروفِ قرائت‎‌ها را در بين مردم جايز دانسته و گفته‌‎اند مي‎‌توان قرآن را با هر يك از قرائت‎‌هاي هفت‌گانه تلاوت نمود.[۲۴] طبرسي باور شیخ طوسی را اتفاق علماي مذهب دانسته است.[۲۵] برخی این اتفاقی بودن را قبول ندارند و می‌گویند ما با استناد به دستور اهل بیت(ع)، موظفيم قرآن را همان گونه قرائت كنيم كه مردم قرائت مي‎‌كنند و مشهورترين قرائت‌ها در میان مردم همین قرائت‌های هفت‌گانه می‌باشد.[۲۶]

جستارهای وابسته

منابع

  1. سوره بقره، آیه۹.
  2. الكشف عن وجوه القراات السبع , ج۱ , ص۲۲۴.
  3. حجتي، سيد محمّد باقر، پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، ۱۳۷۵، ص۲۷۷.
  4. ابن النديم، الفهرست، مصر، ۱۳۴۸ هـ ق، ص۴۷.
  5. ابن النديم، الفهرست، مصر، ۱۳۴۸ هـ ق، ص۴۷. معرفه القرا الكبار, از ذهبى , ج۱ , ص۲۱۷. مباحث في علوم القرآن , ص۲۴۷ و ۱۴۸.
  6. الاتقان في علوم القرآن , ج۱ , ص۸۰.
  7. النشر في القراات العشر, ج۱ , ص۴۶.
  8. جمال القرا, ص۱۱۱, و نيز رجوع شود به : المرشد الوجيز, ص۱۶۰.
  9. ر ك : الابانه , ص۱۰۲ المرشد الوجيز, ص۱۵۳ ـ ۱۵۱.
  10. النشر في القراات العشر, ج۱ , ص۳۶.
  11. خويى، ابوالقاسم، البيان فى تفسير القرآن، قم، موسسة احياء آثار الامام الخوئي، چاپ اول، ۱۴۳۰ق، ص۱۴۰-۱۲۵.
  12. منبع
  13. منبع
  14. منبع
  15. منبع
  16. منبع
  17. منبع
  18. منبع
  19. المنتهي، كتاب الصلوه، باب القرائه، ص۲۷۳. شناخت قرآن، سيد علي كمالي، ص۱۷۳. الذكري، كتاب الصلوه، باب الواجب الرابع. قوانين، ميرزاي قمي، ج۱، ص۳۹۰. القراءات القرآنيه به نقل از مفتاح الكرامه، ج۲، ص۲۹۰.
  20. جواهر الكلام، محمد حسن نجفي (ره)، ج۹، باب القرائه، ص۲۹۲.
  21. العروه الوثقي، سيدمحمد كاظم طباطبائي يزدي، كتاب الصلوه، ج۱، ص۵۰۲. تحريرالوسيله، حضرت امام خميني ـ قدس سره ـ، ج۱، باب قرائت.
  22. خوئی، ابوالقاسم، البيان، ص۱۳۷. معرفت، محمد هادی، التمهيد في علوم القرآن، ج۲، باب عدم تواتر قراءات.
  23. بحر الفوائد، آشتياني، ص۹۴.
  24. التبيان في تفسیر القرآن، شيخ طوسي (ره)، ج۱، ص۷. القراءات القرآنيه، دكتر عبدالهادي فضلي، ترجمه دكتر سيد محمد باقر حجتي، ص۹۲.
  25. مجمع البيان في تفسير القرآن، شيخ طبرسي (ره)، ج۱، ص۲۵.
  26. روضات الجنات، محمد باقر خوانساري، ج۱، ص۲۶۳.