تجربه دینی بودن وحی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «تجربه ى دينى بودنِ وحى به چه معنا است؟ آيا اين مطلب با عصمت انبيا سازگار است؟...» ایجاد کرد) |
جز (ابرابزار) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | |||
{{سوال}} | |||
گوهر | تجربهٔ دینی بودنِ وحی به چه معنا است؟ آیا این مطلب با عصمت انبیا سازگار است؟ | ||
پس از | {{پایان سوال}} | ||
به هر حال، | |||
در طول | {{پاسخ}} | ||
بر اساس | «تجربهٔ دینی» هر چند اصطلاح جدیدی است و از پیدایش آن بیش از دو قرن نمیگذرد، اما محتوای آن، که تقریباً برابر با الهام و شهود است، پیشینه ای دیرینه دارد و با تاریخ بشر آمیخته است. در جهان غرب پس از آن که براهین عقلی اثبات وجود خدا، با اشکالاتی جدّی روبه رو گشت و تلاش نظامهای فلسفی برای دفاع عقلانی از دین به شکست انجامید، مسئلهٔ تجربهٔ دینی مورد توجه قرار گرفت و پناه گاهی برای حراست از ایمان مذهبی به شمار آمد. شلایر ماخر (۱۸۳۴–۱۷۶۸. م)، فیلسوف و متکلم آلمانی و اولین کسی که این اصطلاح را به کار گرفت، بر این باور بود که مبنای دیانت، نه تعالیم وحیانی است و نه عقل معرفت آموز، بلکه آگاهی دینی (تجربهٔ دینی) است. وی از یک سو برخی از آموزههای کتاب مقدس مسیحیان را در تضاد با عقل و فهم بشری مییافت و از سوی دیگر، بی اعتنایی به دین را نمیپسندید، از این رو مکتب خود را بر پایهٔ تجربهٔ دینی بنا نهاد و چنین ادعا کرد: | ||
گوهر دین، احساس و توجه باطنی به بینهایت است و اساساً دین از مقولهٔ احساس و شور و شوق به موجود نامتناهی است و افکار و عقاید و اعمال دینی جنبهٔ ثانوی داشته و در واقع، چیزی جز تجلی احساسات دینی نیستند. … هویت دین عقاید و مناسک دینی نیست، بلکه احساس درونی و امری قلبی است. | |||
پس از شلایر ماخر، مسئلهٔ تجربهٔ دینی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان غربی قرار گرفت و امروزه در غرب یکی از رایجترین برهانهای اثبات وجود خدا به شمار میرود. بهطور ساده میتوان گفت مقصود از تجربهٔ دینی آن است که همهٔ انسانها کم و بیش به «امری متعالی» آگاهی دارند و در تجربههای درونی خود، آن را مییابند؛ هر چند در تفسیر آن امر متعالی یک سان عمل نمیکنند. | |||
نقد و | به هر حال، برخی از اندیشمندان جهان اسلام نیز از این روی کرد جانب داری نموده، بر این باورند که باید الگوهای سنّتی را کنار بگذاریم و به همهٔ امور دینی، هم چون وحی، از چشمانداز تجربه نظر اندازیم. | ||
در طول تاریخ ادیان وحیانی، پیروان این ادیان وقتی خواستند بفهمند وحی چیست، آن را با پارادایمهای معرفتی که در دست داشتند، مورد تفسیر قرار دادند. در میان یهودیان و مسیحیان و مسلمانان، مدل معرفتی مدل ارسطو بوده است و لذا با آن مدل به مسئله نزدیک میشدهاند. امروز اگر مدل معرفتی دیگری پذیرفته شود، مثل مدل تجربهٔ دینی، در این صورت با این پارادایم باید به وحی نزدیک شد و تمام مسائل را از این زاویه دید. | |||
بر اساس این دیدگاه، آنچه با تجربهٔ دینی دریافت میشود، معانی و حقایقی است که نیازمند تعبیر است و «وقتی تجربه در تعبیر میآید، از فرهنگ متأثر است و چهار محدودیت انسان، یعنی محدودیت تاریخی، محدودیت زبانی، محدودیت اجتماعی و محدودیت جسمانی در تجربه او اثر میگذارد». تجربهٔ دینی پیامبران نیز تافتهٔ جدا بافتهای نیست و هم چون دیگر تجربهها، در زندان محدودیتهای انسانی گرفتار است و راه گریزی از خطا ندارد. | |||
اعتنای خداوند این نبوده است که یک کتاب معصوم املا کند، یا تعالیم تخطی ناپذیر و خطا ناپذیری القا کند… وحی الوهی و واکنش انسانی، همواره در هم تنیده بوده است. یک مواجهه که به مشیّت و مبادرت الهی بوده، توسط بشر جایز الخطا، تجربه، تعبیر و توصیف شده است. | |||
برخی از روشن فکران مسلمان، پا را از این نیز فراتر نهاده، تفسیر تجربهٔ دینی پیامبر اسلام را به دست آدمیان طول تاریخ سپردهاند. بر اساس این دیدگاه، راز خاتمیّت دین اسلام در این نکته نهفته است که وحی اسلامی به گونه ای تعبیر نشده، در اختیار همگان قرار گرفته تا در هر دورانی، تعبیری مناسب از آن ارائه گردد و قرائت تازه ای از دین، فراهم آید؛ یعنی بر خلاف پیامبران دیگر که برداشت خود از تجربهٔ باطنی شان را پیش کش امّتها میکردند، در بارهٔ رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) تقدیر الهی بر این قرار گرفته است که «عین تجربهٔ باطنی پیامبر، بدون تفسیر، در اختیار مردم قرار گیرد… گویی که آن تجربه برای ما و برای هر نسلی در هر عصری تکرار میشود». | |||
هم | نقد و بررسی | ||
# توجه به تجربهٔ دینی هر چند با انگیزه ای خیر خواهانه همراه بوده و به منظور دفاع از حریم دیانت صورت گرفته است، اما نباید به کنار گذاشته شدن عقل و برهان بینجامد. معارف اسلامی هر کدام از عقل و الهام را در جای گاه شایستهٔ خویش مینشانند و دادِ هر یک را از راه بی حرمتی به دیگری نمیستانند و بدین وسیله، هم آهنگی خود را با تواناییها و نیازهای واقعی انسان به خوبی مینمایانند. | |||
# تفسیر وحی به تجربهٔ دینی پیامبر و نیازمندی تجربه به تعبیر و گرفتار بودن تعبیر در دام محدودیتهای بشری، چنانکه اندیشمندان غربی و هواداران شرقی آنان نیز تصریح نمودهاند، عصمت پیامبران در ابلاغ وحی را زیر سؤال میبرد؛ در حالی که این بُعد از عصمت، هیچ گونه تردیدی را برنمیتابد و انکار آن به برچیده شدن بساط نبوّت میانجامد. اگر تنها راه سعادت آدمی، خود دستخوش تغییر و خطا گردد و بازتابی از محیط اجتماعی و فرهنگی باشد، ارمغان بعثت پیامبران برای بشر چه خواهد بود؟ | |||
# یکی از انگیزههایی که برخی را به پذیرفتن این دیدگاه واداشته، برقراری آشتی میان ثبات وحی و تغییر و تحوّل زندگی بشر بوده است. به گمان اینان، آنچه وحی الهی را بانیازهای هر زمان متناسب میسازد، نقشی است که پیامبر در تعبیر از این تجربهٔ درونی بر عهده میگیرد؛ در حالی که میتوان گفت فرستندهٔ وحی، خود به مصالح جامعههای گوناگون آگاه تر است و نیازی نیست که این تناسب سازی را به گیرندهٔ وحی (پیامبر) واگذارد. | |||
# وحی الهی پدیده ای خردگریز، غیر متعارف و به تعبیر کارل بارث «سخنی به کلی دیگر» است. از این رو، بِهترین راه آشنایی با آن، بهرهگیری از سخنان کسانی است که خود به این منبع معرفت دست یافتهاند. امام صادق (علیه السلام) که پرورش یافتهٔ مکتب پیامبر است، در پاسخ به این پرسش که «چگونه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بیم آن نداشت که آنچه به عنوان وحی الهی بر او نازل میشود، از القائات شیطان باشد» فرمودند: «ان اللّه اذا اتّخَذَ عَبداً رَسولا انزَل عَلَیه السکینَة وَ الوِقار، فَکانَ یَأتیه مِن قَبل اللّه عَزّوَجَل مثل الذی یراه بعینه» ; وقتی خداوند شخصی را به رسالت برمیگزیند، آرامش و اطمینانی به او میبخشد (که هر گونه دغدغهٔ خاطری را از او میزداید) و در نتیجه، آنچه که از جانب خدا بر وی نازل میشود، چنان است که گویا آن را میبیند. | |||
هم چنین، گیرندگان وحی، نه تنها معانی، بلکه الفاظ را نیز از جانب خدا میدانستند و خود را پیام رسان و واسطه ای بیش نمیشمردند. اعجاز لفظی قرآن که الهی بودن این کتاب را تردیدناپذیر میسازد، بر اساس همین دیدگاه معنا مییابد. در نتیجه، تجربهٔ تعبیر نشدهای در کار نیست تا پیامبر از پیشِ خود، آن را به قالب الفاظ درآورد و در این میان، محدودیتهای انسانی اش، حقیقت الهی را پوشیده دارد. | |||
{{پایان پاسخ}} | |||
{{مطالعه بیشتر}} | |||
==مطالعه بیشتر== | |||
{{پایان مطالعه بیشتر}} | |||
==منابع== | |||
{{پانویس}} | |||
{{شاخه | |||
| شاخه اصلی = | |||
|شاخه فرعی۱ = | |||
|شاخه فرعی۲ = | |||
|شاخه فرعی۳ = | |||
}} | |||
{{تکمیل مقاله | |||
| شناسه = | |||
| تیترها = | |||
| ویرایش = | |||
| لینکدهی = | |||
| ناوبری = | |||
| نمایه = | |||
| تغییر مسیر = | |||
| بازبینی = | |||
| ارجاعات = | |||
| تکمیل = | |||
| اولویت = | |||
| کیفیت = | |||
}} | |||
{{پایان متن}} |
نسخهٔ ۱ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۵۶
تجربهٔ دینی بودنِ وحی به چه معنا است؟ آیا این مطلب با عصمت انبیا سازگار است؟
«تجربهٔ دینی» هر چند اصطلاح جدیدی است و از پیدایش آن بیش از دو قرن نمیگذرد، اما محتوای آن، که تقریباً برابر با الهام و شهود است، پیشینه ای دیرینه دارد و با تاریخ بشر آمیخته است. در جهان غرب پس از آن که براهین عقلی اثبات وجود خدا، با اشکالاتی جدّی روبه رو گشت و تلاش نظامهای فلسفی برای دفاع عقلانی از دین به شکست انجامید، مسئلهٔ تجربهٔ دینی مورد توجه قرار گرفت و پناه گاهی برای حراست از ایمان مذهبی به شمار آمد. شلایر ماخر (۱۸۳۴–۱۷۶۸. م)، فیلسوف و متکلم آلمانی و اولین کسی که این اصطلاح را به کار گرفت، بر این باور بود که مبنای دیانت، نه تعالیم وحیانی است و نه عقل معرفت آموز، بلکه آگاهی دینی (تجربهٔ دینی) است. وی از یک سو برخی از آموزههای کتاب مقدس مسیحیان را در تضاد با عقل و فهم بشری مییافت و از سوی دیگر، بی اعتنایی به دین را نمیپسندید، از این رو مکتب خود را بر پایهٔ تجربهٔ دینی بنا نهاد و چنین ادعا کرد:
گوهر دین، احساس و توجه باطنی به بینهایت است و اساساً دین از مقولهٔ احساس و شور و شوق به موجود نامتناهی است و افکار و عقاید و اعمال دینی جنبهٔ ثانوی داشته و در واقع، چیزی جز تجلی احساسات دینی نیستند. … هویت دین عقاید و مناسک دینی نیست، بلکه احساس درونی و امری قلبی است.
پس از شلایر ماخر، مسئلهٔ تجربهٔ دینی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان غربی قرار گرفت و امروزه در غرب یکی از رایجترین برهانهای اثبات وجود خدا به شمار میرود. بهطور ساده میتوان گفت مقصود از تجربهٔ دینی آن است که همهٔ انسانها کم و بیش به «امری متعالی» آگاهی دارند و در تجربههای درونی خود، آن را مییابند؛ هر چند در تفسیر آن امر متعالی یک سان عمل نمیکنند.
به هر حال، برخی از اندیشمندان جهان اسلام نیز از این روی کرد جانب داری نموده، بر این باورند که باید الگوهای سنّتی را کنار بگذاریم و به همهٔ امور دینی، هم چون وحی، از چشمانداز تجربه نظر اندازیم.
در طول تاریخ ادیان وحیانی، پیروان این ادیان وقتی خواستند بفهمند وحی چیست، آن را با پارادایمهای معرفتی که در دست داشتند، مورد تفسیر قرار دادند. در میان یهودیان و مسیحیان و مسلمانان، مدل معرفتی مدل ارسطو بوده است و لذا با آن مدل به مسئله نزدیک میشدهاند. امروز اگر مدل معرفتی دیگری پذیرفته شود، مثل مدل تجربهٔ دینی، در این صورت با این پارادایم باید به وحی نزدیک شد و تمام مسائل را از این زاویه دید.
بر اساس این دیدگاه، آنچه با تجربهٔ دینی دریافت میشود، معانی و حقایقی است که نیازمند تعبیر است و «وقتی تجربه در تعبیر میآید، از فرهنگ متأثر است و چهار محدودیت انسان، یعنی محدودیت تاریخی، محدودیت زبانی، محدودیت اجتماعی و محدودیت جسمانی در تجربه او اثر میگذارد». تجربهٔ دینی پیامبران نیز تافتهٔ جدا بافتهای نیست و هم چون دیگر تجربهها، در زندان محدودیتهای انسانی گرفتار است و راه گریزی از خطا ندارد.
اعتنای خداوند این نبوده است که یک کتاب معصوم املا کند، یا تعالیم تخطی ناپذیر و خطا ناپذیری القا کند… وحی الوهی و واکنش انسانی، همواره در هم تنیده بوده است. یک مواجهه که به مشیّت و مبادرت الهی بوده، توسط بشر جایز الخطا، تجربه، تعبیر و توصیف شده است.
برخی از روشن فکران مسلمان، پا را از این نیز فراتر نهاده، تفسیر تجربهٔ دینی پیامبر اسلام را به دست آدمیان طول تاریخ سپردهاند. بر اساس این دیدگاه، راز خاتمیّت دین اسلام در این نکته نهفته است که وحی اسلامی به گونه ای تعبیر نشده، در اختیار همگان قرار گرفته تا در هر دورانی، تعبیری مناسب از آن ارائه گردد و قرائت تازه ای از دین، فراهم آید؛ یعنی بر خلاف پیامبران دیگر که برداشت خود از تجربهٔ باطنی شان را پیش کش امّتها میکردند، در بارهٔ رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) تقدیر الهی بر این قرار گرفته است که «عین تجربهٔ باطنی پیامبر، بدون تفسیر، در اختیار مردم قرار گیرد… گویی که آن تجربه برای ما و برای هر نسلی در هر عصری تکرار میشود».
نقد و بررسی
- توجه به تجربهٔ دینی هر چند با انگیزه ای خیر خواهانه همراه بوده و به منظور دفاع از حریم دیانت صورت گرفته است، اما نباید به کنار گذاشته شدن عقل و برهان بینجامد. معارف اسلامی هر کدام از عقل و الهام را در جای گاه شایستهٔ خویش مینشانند و دادِ هر یک را از راه بی حرمتی به دیگری نمیستانند و بدین وسیله، هم آهنگی خود را با تواناییها و نیازهای واقعی انسان به خوبی مینمایانند.
- تفسیر وحی به تجربهٔ دینی پیامبر و نیازمندی تجربه به تعبیر و گرفتار بودن تعبیر در دام محدودیتهای بشری، چنانکه اندیشمندان غربی و هواداران شرقی آنان نیز تصریح نمودهاند، عصمت پیامبران در ابلاغ وحی را زیر سؤال میبرد؛ در حالی که این بُعد از عصمت، هیچ گونه تردیدی را برنمیتابد و انکار آن به برچیده شدن بساط نبوّت میانجامد. اگر تنها راه سعادت آدمی، خود دستخوش تغییر و خطا گردد و بازتابی از محیط اجتماعی و فرهنگی باشد، ارمغان بعثت پیامبران برای بشر چه خواهد بود؟
- یکی از انگیزههایی که برخی را به پذیرفتن این دیدگاه واداشته، برقراری آشتی میان ثبات وحی و تغییر و تحوّل زندگی بشر بوده است. به گمان اینان، آنچه وحی الهی را بانیازهای هر زمان متناسب میسازد، نقشی است که پیامبر در تعبیر از این تجربهٔ درونی بر عهده میگیرد؛ در حالی که میتوان گفت فرستندهٔ وحی، خود به مصالح جامعههای گوناگون آگاه تر است و نیازی نیست که این تناسب سازی را به گیرندهٔ وحی (پیامبر) واگذارد.
- وحی الهی پدیده ای خردگریز، غیر متعارف و به تعبیر کارل بارث «سخنی به کلی دیگر» است. از این رو، بِهترین راه آشنایی با آن، بهرهگیری از سخنان کسانی است که خود به این منبع معرفت دست یافتهاند. امام صادق (علیه السلام) که پرورش یافتهٔ مکتب پیامبر است، در پاسخ به این پرسش که «چگونه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بیم آن نداشت که آنچه به عنوان وحی الهی بر او نازل میشود، از القائات شیطان باشد» فرمودند: «ان اللّه اذا اتّخَذَ عَبداً رَسولا انزَل عَلَیه السکینَة وَ الوِقار، فَکانَ یَأتیه مِن قَبل اللّه عَزّوَجَل مثل الذی یراه بعینه» ; وقتی خداوند شخصی را به رسالت برمیگزیند، آرامش و اطمینانی به او میبخشد (که هر گونه دغدغهٔ خاطری را از او میزداید) و در نتیجه، آنچه که از جانب خدا بر وی نازل میشود، چنان است که گویا آن را میبیند.
هم چنین، گیرندگان وحی، نه تنها معانی، بلکه الفاظ را نیز از جانب خدا میدانستند و خود را پیام رسان و واسطه ای بیش نمیشمردند. اعجاز لفظی قرآن که الهی بودن این کتاب را تردیدناپذیر میسازد، بر اساس همین دیدگاه معنا مییابد. در نتیجه، تجربهٔ تعبیر نشدهای در کار نیست تا پیامبر از پیشِ خود، آن را به قالب الفاظ درآورد و در این میان، محدودیتهای انسانی اش، حقیقت الهی را پوشیده دارد.
مطالعه بیشتر