انگیزه‌های غیبت کردن: تفاوت میان نسخه‌ها

(بارگاری)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
براي فرار از غيبت و ترك آن در سه چيز بايد تفكر كرد: ۱. علّت غيبت كردن؛ ۲. آثار غيبت؛ ۳. حقيقت غيبت.


==۱. علّت غيبت كردن==


بايد با خودمان خلوت كنيم و رفتارهايمان را مرور كنيم و ببينيم با چه انگيزه‌ يا انگيزه‌هايي سراغ غيبت مي‌رويم و بعد سعي كنيم آن انگيزه‌ها را ضعيف كرده يا از بين ببريم. هر كس خودش بهتر مي‌داند با چه انگيزه اي غيبت مي‌كند.
==دشمني==
 
==الف: دشمني==


ممكن است با كسي كه از او غيبت‌ مي‌كنيم دشمني داريم و همين دشمني سبب مي‌شود عليه او اقدامي كنيم و از او غيبت كنيم و او را در نزد ديگران كوچك و خوار كنيم. اگر اين چنين است بايد اولا دشمني را از بين برده و با خود بگوييم مؤمنين كه با هم برادرند<ref>حجرات/۱۰.</ref> نبايد دشمن باشند نبايد بد هم را بخواهند و .... .
ممكن است با كسي كه از او غيبت‌ مي‌كنيم دشمني داريم و همين دشمني سبب مي‌شود عليه او اقدامي كنيم و از او غيبت كنيم و او را در نزد ديگران كوچك و خوار كنيم. اگر اين چنين است بايد اولا دشمني را از بين برده و با خود بگوييم مؤمنين كه با هم برادرند<ref>حجرات/۱۰.</ref> نبايد دشمن باشند نبايد بد هم را بخواهند و .... .
خط ۱۶: خط ۱۲:
اگر هم با او دشمن هستيم آيا با غيبت كردن داريم به او بدي مي‌كنيم يا خوبي؟ در روايات آمده است كه كارهاي خوب آدم غيبت كننده وارد نامه اعمال غيبت شونده مي‌شود؛ پس ما داريم با غيبت‌ او در واقع به خودمان بدي مي‌كنيم نه به دشمنمان.<ref>موسوي خميني، روح‌الله، چهل حديث.</ref>
اگر هم با او دشمن هستيم آيا با غيبت كردن داريم به او بدي مي‌كنيم يا خوبي؟ در روايات آمده است كه كارهاي خوب آدم غيبت كننده وارد نامه اعمال غيبت شونده مي‌شود؛ پس ما داريم با غيبت‌ او در واقع به خودمان بدي مي‌كنيم نه به دشمنمان.<ref>موسوي خميني، روح‌الله، چهل حديث.</ref>


==ب: حسادت==
==حسادت==


ممكن است از روي حسادت غيبت كنيم در اين صورت بايد حسادتي كه در ما هست درمان شود بايد با خودمان بينديشيم كه چرا ما بايد از بين رفتن نعمتي را كه خدا به او داده طلب و آرزو كنيم. خداوند شايد خير و مصلحت او مي‌دانسته كه به او نعمت داده و به ما نداده است.<ref>همان، ص۱۱۲.</ref>خداوند مي‌تواند در عين اين كه به او ـ غيبت شونده ـ نعمت داده به ما نيز بدهد. لازم نيست كه آرزو كنيم كه نعمت او را بگيرد تا به ما برسد.
ممكن است از روي حسادت غيبت كنيم در اين صورت بايد حسادتي كه در ما هست درمان شود بايد با خودمان بينديشيم كه چرا ما بايد از بين رفتن نعمتي را كه خدا به او داده طلب و آرزو كنيم. خداوند شايد خير و مصلحت او مي‌دانسته كه به او نعمت داده و به ما نداده است.<ref>همان، ص۱۱۲.</ref>خداوند مي‌تواند در عين اين كه به او ـ غيبت شونده ـ نعمت داده به ما نيز بدهد. لازم نيست كه آرزو كنيم كه نعمت او را بگيرد تا به ما برسد.


==ج: دلسوزي==
==دلسوزي==


ممكن است از روي دلسوزي باشد<ref>ر.ك: نراقي، ملا احمد، معراج السعاده، مؤسسه مطبوعاتي هدف، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۴۰۷.</ref> يعني ما گاهي مشكل و گرفتاري يك فرد را كه به نوعي عيب حساب مي‌شود از روي دلسوزي در ميان جمع مطرح مي‌كنيم در حالي كه او اگر بشنود ناراحت مي‌شود و دوست ندارد كه ديگران از مشكل و عيب او باخبر شوند. در اين جا بايد بينديشيم كه اين راه دلسوزي نيست. اگر مشكل او قابل حل است و خودمان مي‌توانيم حل كنيم بايد در رفع آن بكوشيم؛ نه آنكه آن را هر جا مي‌رويم بيان كنيم يا اگر خودمان نمي‌توانيم فقط به كسي كه مي‌تواند - آن هم به شكل خصوصي - در ميان بگذاريم. اگر مي‌‌خواهيم خدمتي بكنيم نبايد آبروي او را بريزيم.
ممكن است از روي دلسوزي باشد<ref>ر.ك: نراقي، ملا احمد، معراج السعاده، مؤسسه مطبوعاتي هدف، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۴۰۷.</ref> يعني ما گاهي مشكل و گرفتاري يك فرد را كه به نوعي عيب حساب مي‌شود از روي دلسوزي در ميان جمع مطرح مي‌كنيم در حالي كه او اگر بشنود ناراحت مي‌شود و دوست ندارد كه ديگران از مشكل و عيب او باخبر شوند. در اين جا بايد بينديشيم كه اين راه دلسوزي نيست. اگر مشكل او قابل حل است و خودمان مي‌توانيم حل كنيم بايد در رفع آن بكوشيم؛ نه آنكه آن را هر جا مي‌رويم بيان كنيم يا اگر خودمان نمي‌توانيم فقط به كسي كه مي‌تواند - آن هم به شكل خصوصي - در ميان بگذاريم. اگر مي‌‌خواهيم خدمتي بكنيم نبايد آبروي او را بريزيم.


==د: مجلس گرمي==
==مجلس‌گرمي==


ممكن است به خاطر هيچ يك از اين انگيزه‌ها نباشد؛ بلكه صرفاً براي خوشگذارني و دور هم نشستن و با گفتن سخن از اين و آن لحظاتي را به خنده برگزار كردن. در اين صورت بايد انديشيد آيا چند لحظه خوش بودن به عذاب و عقوبتي كه در پي دارد مي‌ارزد يا راه مناسب‌تر و بهتري بدون آن كه عقوبت اخروي به همراه داشته باشد وجود ندارد. آيا نمي‌توان غيبت نكرد و خوش بود آيا نمي‌توان به سرگرمي‌ها حلال پرداخت.  
ممكن است به خاطر هيچ يك از اين انگيزه‌ها نباشد؛ بلكه صرفاً براي خوشگذارني و دور هم نشستن و با گفتن سخن از اين و آن لحظاتي را به خنده برگزار كردن. در اين صورت بايد انديشيد آيا چند لحظه خوش بودن به عذاب و عقوبتي كه در پي دارد مي‌ارزد يا راه مناسب‌تر و بهتري بدون آن كه عقوبت اخروي به همراه داشته باشد وجود ندارد. آيا نمي‌توان غيبت نكرد و خوش بود آيا نمي‌توان به سرگرمي‌ها حلال پرداخت.  


==و: انگيزه هاي ديگر==
==دیگر انگيزه‌ها==


ممكن است انگيزه‌هاي ديگري باشد كه بايد آنها را شناسايي كرد و با تفكر و مطالعه كتب اخلاق اسلامي راه حل مبارزه با آن را پيدا كرد.
ممكن است انگيزه‌هاي ديگري باشد كه بايد آنها را شناسايي كرد و با تفكر و مطالعه كتب اخلاق اسلامي راه حل مبارزه با آن را پيدا كرد.
خط ۶۲: خط ۵۸:
روايات ديگري نيز هست كه ما براي طولاني نشدن مطلب از ذكر آنها خودداري مي‌كنيم.
روايات ديگري نيز هست كه ما براي طولاني نشدن مطلب از ذكر آنها خودداري مي‌كنيم.


==۳. حقيقت غيبت==
عاملي ديگر كه مي‌تواند در ترك غيبت مؤثر باشد توجه به حقيقت و باطن غيبت است. خداوند مي‌گويد: «آيا كسي از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ همه شما از اين امر كراهت داريد.»<ref>موسوي خميني، روح‌الله، چهل حديث، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول، ۱۳۷۱، ص۳۱۶.</ref> در اين آيه براي نهي از غيبت به حقيقت و باطن غيبت كردن اشاره شده است. حقيقت آن خوردن گوشت مرده برادر است. چون مؤمنين با هم برادرند؛ پس وقتي از يك مؤمن غيبت مي‌كني از برادر خود غيبت كرده‌اي و در حقيقت گوشت مرده او را خورده‌اي. آيا هيچ انساني گوشت برادر مرده خود را مي‌خورد؟ پس همان طور كه از اين مسئله متنفر هستيد بايد از غيبت كردن تنفر داشته باشيد. چون با غيبت كردن داريد همان كاري را مي‌كنيد كه از آن تنفر داريد يعني گوشت برادر مرده خود را مي‌خوريد.
ـ انسان كه گوشت مي‌خورد تنها گوشت تعداد مشخصي از حيوانات را مي‌خورد آن هم حيواني كه زنده باشد و انسان آن را بكشد نه حيوان مرده را؛ امّا انسان گوشت انسان ديگر را هرگز نمي‌خورد به خصوص اگر مرده باشد.
ـ انسان نسبت به برادر خود تعصب مي‌ورزد و اگر كسي به او حمله كند از او دفاع مي‌كند و نمي‌گذارد به برادرش آسيبي برسد. چه جور برادري باشد كه بخواهد به برادرش آسيب و صدمه‌اي برساند. تا چه رسد كه بخواهد گوشت او را در حالي كه مرده باشد و هيچ گونه دفاعي از خود ندارد بخورد. اينها كارهايي است كه انسانهاي با وجدان به شدت از آن دوري مي‌جويند.
==خلاصه و جمع بندي:==
سه چيز ما را در ترك غيبت كمك مي‌كند: ۱. بررسي انگيزه‌ها و عواملي كه باعث غيبت كردن مي‌شود و سعي در از بين بردن آنها. ۲. تفكر در آثار دنيوي و اخروي. ۳. توجه به باطن و حقيقت غيبت كه خوردن گوشت برادر مرده باشد. وقتي خواستيم غيبت كنيم اگر به اين سه چيز توجه كنيم آن را مرتكب نخواهيم شد و مدتي تمرين در مواظبت ما را براي هميشه از ارتكاب اين گناه عظيم باز خواهد داشت.
==نكته:==
۱. بعد از شناخت علل و زمينه هاي غيبت و اعتقاد به جنبه هاي منفي دنيوي و اخروي آن، بايد از مجالس غيبت دوري گزيد و اگر اين كار عادت شده باشد براي دوري و ترك عادت رفتارهاي جايزگين براي آن در نظر گرفت. مثلا به جاي اينكه اوقات فراغت خود را با مجلس بگو و بخند پر از غيبت پر كنيم در پي مجالس سالم تر باشيم يا كتاب به مطالعه كنيم و...
۲. توجه به معنويت مثل خواندن نماز اول وقت، دعاهايي مثل مكارم الاخلاق، مناجات توابين (خمس عشر)، دعاهاي ايام هفته و.. كه در مفاتيح الجنان ذكر شده اند ما را از گناهان دور مي كند؛ هم چنين توسل به ائمه _عليهم السلام- و ديدار پاكان و خواندن روش زندگي آنن در اين كار موثر است.
۳. مطالبي كه گفته شد مربوط به اين بود كه چگونه از غيبت كردن فرار كنيم،‌ يعني غيبت نكنيم؛ ولي نبايد فراموش كرد كه گاه ما غيبت نمي‌كنيم؛ امّا با گوش دادن به غيبت در گناه آن شريك مي‌شويم. در حديث آمده است كه «اگر انسان در مجلسي باشد و غيبت برادر مسلمانش را بشنود و آن غيبت را رد كند خداوند عز و جل از او هزار باب شر در دنيا و آخرت از او دور مي‌كند؛ ولي اگر رد نكند بر او مثل گناه غيبت كننده است.»<ref>موسوي خميني، روح‌الله، استفتائات، ‌مؤسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، ۱۳۷۲، ج۲، ص۶۱۷.</ref>
براي آن كه از گناه غيبت و عقابي كه به دنبال دارد پاك باشيم بايد نه غيبت كنيم و نه به غيبت گوش دهيم و با اين گوش دادن غيبت كننده را تشويق نكنيم و در چنين مواردي ضمن نهي از غيبت، به ياري غيبت شونده بشتابيم و از او دفاع كنيم، مثلاً اگر از عيب دنيايي او ـ از زشتي و نقص عضو او... ـ غيبت مي‌كنند بگوييم اين كه عيبت نيست عيب چيزي است كه خدا آن را عيب دانسته است كه همان غيبت كردن تو باشد. و اگر از عيب ديني او ـ مثلاً در نماز سهل انگار است ـ غيبت مي‌كنند سعي كنيم كار او را توجيه كنيم مثلا بگوييم تو كه هميشه با او نيستي شايد خيلي مواقع نمازش را مرتب مي‌خواند شايد عذري داشته كه نمازش را به موقع نخوانده و امثال آن و اگر قابل توجيه نيست بگوييم بالاخره مؤمن گاهي مبتلا به گناه مي‌شود تو هم داري گناه مي‌كني. تو كه خودت گناه مي‌كني چرا از ديگران به سبب آن غيبت مي‌كني. اگر تذكرات ما فايده نداشت و ترك مجلس غيبت دشوار نبود بايد مجلس را ترك كرد، گرنه با تذكر دادن و نهي از غيبت و دفاع از غيبت شونده ما وظيفه‌مان را انجام داده‌ايم.
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر==
==مطالعه بيشتر==
خط ۹۲: خط ۶۶:


۳. معراج العاده؛ ملا احمد نراقي؛ قم، هجرت.
۳. معراج العاده؛ ملا احمد نراقي؛ قم، هجرت.
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۲۹ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۰۷

سؤال

درباره غيبت توضيح دهيد؟


دشمني

ممكن است با كسي كه از او غيبت‌ مي‌كنيم دشمني داريم و همين دشمني سبب مي‌شود عليه او اقدامي كنيم و از او غيبت كنيم و او را در نزد ديگران كوچك و خوار كنيم. اگر اين چنين است بايد اولا دشمني را از بين برده و با خود بگوييم مؤمنين كه با هم برادرند[۱] نبايد دشمن باشند نبايد بد هم را بخواهند و .... .

اگر هم با او دشمن هستيم آيا با غيبت كردن داريم به او بدي مي‌كنيم يا خوبي؟ در روايات آمده است كه كارهاي خوب آدم غيبت كننده وارد نامه اعمال غيبت شونده مي‌شود؛ پس ما داريم با غيبت‌ او در واقع به خودمان بدي مي‌كنيم نه به دشمنمان.[۲]

حسادت

ممكن است از روي حسادت غيبت كنيم در اين صورت بايد حسادتي كه در ما هست درمان شود بايد با خودمان بينديشيم كه چرا ما بايد از بين رفتن نعمتي را كه خدا به او داده طلب و آرزو كنيم. خداوند شايد خير و مصلحت او مي‌دانسته كه به او نعمت داده و به ما نداده است.[۳]خداوند مي‌تواند در عين اين كه به او ـ غيبت شونده ـ نعمت داده به ما نيز بدهد. لازم نيست كه آرزو كنيم كه نعمت او را بگيرد تا به ما برسد.

دلسوزي

ممكن است از روي دلسوزي باشد[۴] يعني ما گاهي مشكل و گرفتاري يك فرد را كه به نوعي عيب حساب مي‌شود از روي دلسوزي در ميان جمع مطرح مي‌كنيم در حالي كه او اگر بشنود ناراحت مي‌شود و دوست ندارد كه ديگران از مشكل و عيب او باخبر شوند. در اين جا بايد بينديشيم كه اين راه دلسوزي نيست. اگر مشكل او قابل حل است و خودمان مي‌توانيم حل كنيم بايد در رفع آن بكوشيم؛ نه آنكه آن را هر جا مي‌رويم بيان كنيم يا اگر خودمان نمي‌توانيم فقط به كسي كه مي‌تواند - آن هم به شكل خصوصي - در ميان بگذاريم. اگر مي‌‌خواهيم خدمتي بكنيم نبايد آبروي او را بريزيم.

مجلس‌گرمي

ممكن است به خاطر هيچ يك از اين انگيزه‌ها نباشد؛ بلكه صرفاً براي خوشگذارني و دور هم نشستن و با گفتن سخن از اين و آن لحظاتي را به خنده برگزار كردن. در اين صورت بايد انديشيد آيا چند لحظه خوش بودن به عذاب و عقوبتي كه در پي دارد مي‌ارزد يا راه مناسب‌تر و بهتري بدون آن كه عقوبت اخروي به همراه داشته باشد وجود ندارد. آيا نمي‌توان غيبت نكرد و خوش بود آيا نمي‌توان به سرگرمي‌ها حلال پرداخت.

دیگر انگيزه‌ها

ممكن است انگيزه‌هاي ديگري باشد كه بايد آنها را شناسايي كرد و با تفكر و مطالعه كتب اخلاق اسلامي راه حل مبارزه با آن را پيدا كرد.

خداوند در قرآن وقتي مي‌خواهد از غيبت نهي كند اول از چيزهايي كه ممكن است زمينه غيبت را فراهم كنند نهي مي‌كند و مي‌گويد: «از بسياري گمان ها بپرهيزيد؛ چرا كه بعضي از گمان ها گناه مي باشد.»[۵] نبايد به ديگران بد گمان شد. بايد رفتار و كردار آنها را بر وجهي درست حمل كرد. بايد اگر احياناً رفتار مشكوك مي‌بينيم، بگوييم ان شاء الله قصد خير داشته و امثال آن. نبايد آن را به گونه ناصحيح تفسير كرده بدگمان نبايد شد كه همين بدگماني سبب مي‌شود برويد ببينيد قضيه چيست و به تجسس بپردازيد. وقتي كه تجسس كرديد ممكن است به عيبي يا رفتار ناشايستي برخورد كنيد. به چيزي دست پيدا كنيد كه ديگران از آن بي‌خبر هستند بعد بياييد آن را براي آنها تعريف كنيد و به اين وسيله مبتلا به غيبت شويد. لذا خداوند از سه رفتار ناشايست ۱. بدگماني؛ ۲. تجسس؛۳. غيبت نهي مي‌كند.

آثار غيبت

الف) آثار دنيوي

وقتي كه ما از كسي در پيش ديگران غيبت مي‌كنيم آنها با خود فكر مي‌كنند اين كه از فلاني پيش ما بدگويي مي‌كند حتما از ما هم نزد ديگران بدگويي مي‌كند و به ياد آن شعر مي‌افتند كه:

آن كه عيب دگران نزد تو آورد و شمرد

بي‌گمان عيب تو نزد دگران خواهد برد

لذا به ما بدگمان و بي‌اعتماد مي‌شوند؛ بنابراين در درجه اول سلب اعتماد از ديگران ـ كرده‌ايم.

اگر غيبت شونده از موضوع باخبر شود و بفهمد كه ما عيب او را پيش ديگران گفته‌ايم و از او بدگويي كرده‌ايم از ما دلخور و دلگير خواهد شد و احتمالاً كينه ما را به دل مي گيرد و به دشمني با ما مي پردازد و او نيز درصدد تلافي بر مي آيد و آبروي ما را پيش ديگران مي ريزد. با غيبت كردن براي خود دشمن درست مي‌كنيم و بذر دشمني و كينه را در جامعه اسلامي مي‌پاشيم.[۶]

اثر ديگري كه در دنيا به دنبال دارد اين است كه طبق روايات وقتي ما در پي عيوب مردم باشيم تا از آنها آگاه شويم و به ديگران بگوييم، خداوند در پي عيب ما خواهد آمد و ما را هر چند در خانه‌مان باشيم رسوا خواهد كرد. بنابراين اگر در پي رسوا كردن ديگران باشيم خدا نيز ما را رسوا خواهد كرد.[۷]

ب) آثار اخروي

مهمتر از همه آن است كه موجب مي‌شود حسنات ما از بين برود. در روايت است كه «آتش در سوزاندن چوب خشك از غيبت در از بين بردن حسنات سريعتر عمل نمي‌كند.»[۸] يا در روايت ديگري است كه «كسي در حضور پروردگار متوقف مي‌شود و نامه عملش به او داده مي‌شود؛ پس كارهاي خوب خود را نمي‌بيند، مي‌گويد: خداوندا! اين نامه اعمال من نيست، حسناتم در آن نمي‌باشد. به او گفته مي‌شود پروردگار تو اشتباه نمي‌كند و نه فراموش مي‌كند، اعمال تو با غيبت كردن مردم از بين رفته است. و كس ديگر آورده مي‌شود و نامه عملش به او داده مي‌شود، پس در آن طاعات بسياري مي‌بيند پس مي‌گويد خداوندا! اين نامه اعمال من نيست من كه اين طاعات را انجام نداده بودم. به او گفته مي‌شود: فلاني از تو غيبت كرد از اين روي كارهاي نيكش به تو داده شد.»[۹]

آثار ديگر

الف. در يك روايت است كه «غيبت كننده اگر توبه كند آخرين كسي است كه به بهشت مي‌رود و اگر توبه نكند اولين كسي است كه به دوزخ مي‌رود».[۱۰]

ب. در روايت ديگر است كه حضرت علي(ع) به نوف كه درخواست موعظه كرده بود فرمود «از غيبت دوري كن كه خورش سگهاي جهنم است.»[۱۱]

روايات ديگري نيز هست كه ما براي طولاني نشدن مطلب از ذكر آنها خودداري مي‌كنيم.


مطالعه بيشتر

۱. گناهان كبيره؛ شهيد دستغيب شيرازي، شيراز، كانون تربيت.

۲. آفات زبان؛ محسن غفاري؛ تهران؛ پيام آزادي.

۳. معراج العاده؛ ملا احمد نراقي؛ قم، هجرت.

منابع

  1. حجرات/۱۰.
  2. موسوي خميني، روح‌الله، چهل حديث.
  3. همان، ص۱۱۲.
  4. ر.ك: نراقي، ملا احمد، معراج السعاده، مؤسسه مطبوعاتي هدف، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۴۰۷.
  5. حجرات/۱۲.
  6. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، چاپ هفدهم، ۱۳۷۸، ج۲۲، ص۱۸۹.
  7. چهل حديث، ص۲۵۹.
  8. محدث نوري، مستدرك الوسايل، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۹، ص۱۲۶.
  9. بحار الانوار، ج۷۴، ص۳۸۳.
  10. حجرات/۱۲.
  11. ر.ك: محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، انتشارات دار الحديث، چاپ اول، ج۳، ص۲۳۴۰.