ولایت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
{{درگاه|واژهها}}'''ولایت''' اصطلاحی در [[معارف اسلامی]] که شامل دو | {{درگاه|واژهها}}'''ولایت''' اصطلاحی در [[معارف اسلامی]] که شامل دو قسمت تکوینی و تشریعی میشود که در هر دو قسمت تسلطی از جانب خدا به بندهای از بندگانش عطا میشود. ولایت تکوینی بهمعنای تصرف در نظام خلقت و قانونهای آن است. این نوع ولایت اساساً مربوط به خداوند است. ولی افراد بر اثر کمال بندگی میتوانند به قرب الهی دست پيدا كنند و به اذن الهى در جهان و انسانها تصرف كنند. ولایت تشریعی بهمعنای ولایت در محدوده تشریع است که تابع قانون الهی و نوعی ولایت در امور اعتباری و قراردادی بهشمار میرود. | ||
ولایت خداوند، چه ولایت تکوینی و چه ولایت تشریعی، ولایت بالذات است. خداوند در امور تکوینی و تشریعی [[پیامبر(ص)]] و امامان معصوم(ع) را صاحب ولایت تَبَعی کرده است. ولایت فقیه نوعی ولایت تشریعی و در طول ولایت تشریعی ائمه(ع) است. | ولایت خداوند، چه ولایت تکوینی و چه ولایت تشریعی، ولایت بالذات است. خداوند در امور تکوینی و تشریعی [[پیامبر(ص)]] و امامان معصوم(ع) را صاحب ولایت تَبَعی کرده است. ولایت فقیه نوعی ولایت تشریعی و در طول ولایت تشریعی ائمه(ع) است. |
نسخهٔ ۱۸ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۱۳
این مقاله هماکنون به دست Shamloo در حال ویرایش است. |
لطفا مفهوم ولایت را به طور خلاصه توضیح دهید.
ولایت اصطلاحی در معارف اسلامی که شامل دو قسمت تکوینی و تشریعی میشود که در هر دو قسمت تسلطی از جانب خدا به بندهای از بندگانش عطا میشود. ولایت تکوینی بهمعنای تصرف در نظام خلقت و قانونهای آن است. این نوع ولایت اساساً مربوط به خداوند است. ولی افراد بر اثر کمال بندگی میتوانند به قرب الهی دست پيدا كنند و به اذن الهى در جهان و انسانها تصرف كنند. ولایت تشریعی بهمعنای ولایت در محدوده تشریع است که تابع قانون الهی و نوعی ولایت در امور اعتباری و قراردادی بهشمار میرود.
ولایت خداوند، چه ولایت تکوینی و چه ولایت تشریعی، ولایت بالذات است. خداوند در امور تکوینی و تشریعی پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) را صاحب ولایت تَبَعی کرده است. ولایت فقیه نوعی ولایت تشریعی و در طول ولایت تشریعی ائمه(ع) است.
مفهوم ولایت از مفاهیم اساسی در عرفان است. عارفان آن را اساس عرفان و طریقت تصوف دانستهاند. ولایت عرفانی نوعی ولایت تکوینی است که در آن عبد خداوند از طریق پیمودن راه بندگی به مقام فنا از خود و بقای بالله میرسد.
مفهومشناسی
ولايت در لغت به معنای قرب و نزديكى دو چیز است به طوری که میان آنها چیزی فاصله نشده باشد.[۱] مفهوم ولایت از مفاهيم اضافى بهشمار مىرود؛ اگر چيزى در كنار چيز دیگری قرار بگيرد، مىگويند «وليه»، يعنى نزديک او شد. اگر چيزى به شخصى يا شيئى نزديک باشد، آن شیٔ يا شخص هم به آن چيز نزديک خواهد بود؛ بنابراين ولايت مانند مفهوم برادری يک نوع مفهوم اضافه با دو طرف یکسان است.[۲]
ولایت در مورد قرب و نزدیکی، چه نزدیکی مکانی و چه نزدیکی معنوی، بهکار رفته است. این واژه به همین مناسبت در مورد دوستی، یاری، تصدی امر، تسلط و معانی دیگر از این دست استعمال شده است، چون در همه این معانی نوعی مباشرت و اتصال وجود دارد.[۳] محققان درباره کلمه ولایت از نظر موارد استعمال میگویند که وِلایت به معنی نصرت است و اما وَلایت به معنی تصدی و صاحب اختیاری یک کار است. همچنین، گفته شده که معنی هر دو یکی است و حقیقت آن همان تصدی و صاحب اختیاری است.[۴]
انواع ولایت
ولایت به دو ولایت تکوینی و تشریعی تقسیم میشود:
- ولایت تکوینی: ولایت تکوینی بهمعنای تصرف در نظام خلقت و قانونهای آن است. این نوع ولایت اساساً مربوط به خداوند است که خالق هستی و نظام خلقت و قوانین حاکم بر آن است.[۵] پس ولایت تکوینی یعنی سرپرستی موجودات جهان و تصرف عینی داشتن در آنها.[۶] ولایت تکوینی ذاتاً از آن خداست، ولی افراد بر اثر پيمودن راه بندگى میتوانند به آنچنان كمال و قرب معنوى دست پيدا كند كه به اذن الهى بتوانند در جهان و انسانها تصرف كنند. پس، ولايت تكوينى كمال و واقعيتى اكتسابى است و راه كسب برخى از مراتب آن به روى همه باز است. ولايت تكوينى يک كمال روحى و معنوى است كه در سايه عمل به قوانین خدايى و قوانين شرع در درون انسان پديد مىآيد و سرچشمه مجموعهاى از كارهاى خارق العاده مىگردد.[۷]
- ولایت تشریعی: این نوع ولایت بهمعنای ولایت در محدوده تشریع است که تابع قانون الهی و نوعی ولایت در امور اعتباری و قراردادی به شمار میرود.[۸] این نوع ولایت بهعنوان مقام و منصبی قراردادى، برای اداره شؤون اجتماعى، به گروه برگزيدهاى از جانب خداوند داده مىشود.[۹] مقاماتى كه در ولايت تشريعى اعطا میشود همگى موهبت الهی است كه پس از وجود سلسلهای از زمينهها به افراد اعطا میشود و جز خواست خدا چيزى در آن دخالت ندارد.[۱۰]
ولایت پیامبر(ص) و اهلبیت(ع)
ولایت خداوند، چه ولایت تکوینی و چه ولایت تشریعی، ولایت بالذات است؛ زیرا خداوند مالک و صاحب اختیار تمامی هستی است و هیچکس حق تصرف در چیزی را مگر با اجازه خدا ندارد. خداوند این اجازه را در امور تکوینی و تشریعی به پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) داده است. این ولایت تبعی و در طول ولایت خداوند متعال است. ولایت برخی از پیامبران(ع) و ائمه معصومین(ع)، ظهور و تجلی ولایت خداست.[۱۱]
متکلمان شیعه معتقدند همه پیامبران(ع) ولی نبودند و، طبق آیات قرآن، فقط برخی از پیامبران(ع)، نظیر پیامبر خدا(ص) و حضرت ابراهیم(ع)، به این مقام رسیدهاند.[۱۲] همچنین، معتقدند که معرفی ولی، بر اساس قاعده لطف، بر خدا واجب است.[۱۳] برای تحقق این قاعده لازم است که ولی معصوم باشد و توسط معصوم دیگری همچون پیامبر(ص) معرفی شده باشد.[۱۴]
ولایت فقیه
ولایت فقیه بهمعنای سرپرستی، تسلط و تصرف مجتهد جامعالشرایط در امور سایر افراد جامعه و مدیریت امت اسلامی بهمنظور اجرای احکام اسلامی و تحقق ارزشهای دینی است.[۱۵]مراد از ولایت در ولايت فقيه ولايت تكوينى نيست؛ ولایتی که در ولایت فقیه مطرح است، از سنخ ولایت تشریعی است که امری اعتباری است و خداوند متعال به افراد دارای صلاحیت واگذار کرده است.[۱۶] این ولایت، در طول ولایت پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) است و مربوط به امور حکومتی و اداره جامعه است و حوزه فردی و شخصی افراد و اموری که از اختصاصات معصوم(ع) است را شامل نمیشود.[۱۷]
ولایت در عرفان
مفهوم ولایت از مفاهیم اساسی در عرفان است. عارفان آن را اساس عرفان و طریقت تصوف دانستهاند.[۱۸] ولایت در اصطلاح اهل عرفان در قلمرو قرب به خدا استعمال میشود و زیر مجموعه ولایت تکوینی است. هنگامی که عبد از خود فانی میشود و بقای او صرفاً متکی به بقای حق میگردد به ولایت الهی دست پیدا کرده است. در این حالت، خداوند امور این عبد را برعهده میگیرد تا او را به مقام قرب برساند. هنگامی که معنای کامل ولایت در بنده خدا تحقق می یابد، علاوه بر قیام عبد به خدا، اخلاق او به اخلاق الهی مبدل میشود و اوصاف الهی در او متجلی میشود. به طوری که علم او علم الهی، قدرت او قدرت الهی، و فعل فعل الهی میشود.[۱۹]
عارفان معتقدند که در این حالت بنده مصداق روایت قرب نوافل میشود:
«إنّ اللّٰهَ تعالىٰ يَقولُ ...لا يَزالُ عبدي يَتَقرَّبُ إلَيَّ بالنَّوافِلِ حتّىٰ اُحِبَّهُ، فَأكونَ أنا سَمعَهُ الذي يَسمَعُ بهِ، و بَصَرَهُ الذي يُبصِرُ بهِ، و لِسانَهُ الذي يَنطِقُ بهِ، و قَلبَهُ الذي يَعقِلُ بهِ، فإذا دَعاني أجَبتُهُ، و إذا سَألَني أعطَيتُهُ.؛ خداوند متعال مىفرمايد:... بندهام به وسيلۀ نمازهاى نافله پيوسته خود را به من نزديک مىگرداند، تا جايى كه دوستدارش مىشوم. پس من گوش او مىشوم كه بدان بشنود و چشم او مىشوم كه بدان ببيند و زبان او مىشوم كه بدان سخن گويد و قلب او مىشوم كه بدان تعقّل ورزد، هرگاه مرا بخواند، پاسخش دهم و هر گاه از من چيزى بخواهد، عطايش كنم.[۲۰]»
منابع
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات في غريب القرآن، تحقیق صفوان عدنان الداودی، دمشق، دار القلم و الدار الشامية، ۱۴۱۲ق، ص۸۸۵.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، ولایت در قرآن، تهران، مركز نشر فرهنگى رجاء، ۱۳۶۷ش، ص۳۷-۳۸.
- ↑ مطهری، مرتضی، ولاءها و ولایتها، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۷۷ش، ص۱۴.
- ↑ مطهری، ولاءها و ولایتها، ص۱۵.
- ↑ مصباح یزدی، محمدتقی، نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، ۱۳۸۲، ص۷۹.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم، مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵، ص۱۲۳.
- ↑ سبحانی، ولايت تشريعى و تكوينى در قرآن مجيد، ص۲۶.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، ص۱۲۷.
- ↑ سبحانی، جعفر، ولايت تشريعى و تكوينى در قرآن مجيد، قم، مؤسسهٔ امام صادق( ع)، ۱۳۸۵ش، ص۱۷.
- ↑ سبحانی، ولايت تشريعى و تكوينى در قرآن مجيد، ص۲۶.
- ↑ حسنزاده، حسن، انسان کامل از ديدگاه نهج البلاغه، قم، انتشارات قیام، ۱۳۷۲ش، ص۷۹-۸۹.
- ↑ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۹۶ش، ص۱۶۷-۱۶۹.
- ↑ طوسی، نصیرالدین محمد بن محمد، تلخیص المحصل، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۵ق، ص۴۰۷.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، بيروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰-۱۳۹۴ق، ج۱، ص۲۷۴-
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، قم، انتشارات اسراء، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۹.
- ↑ مصباح یزدی، محمدتقی، نگاهى گذرا به نظريه ولايت فقيه، قم، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمينى، ۱۳۸۸ش، ص۷۹-۸۰.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۹.
- ↑ سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران، انتشارات طهوری، ۱۳۸۹ش، ص۷۹۱.
- ↑ روحانینژاد، حسین، ولایت در عرفان، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۵ش، ص۳۵.
- ↑ محمدی ریشهری،محمد،میزان الحکمة، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحديث، سازمان چاپ و نشر، ۱۳۸۹ش، ج۹، ص۳۸۴.