اخلاق بندگی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} {{شروع متن}} {{سوال}} بندگي و اخلاق بندگي چيست؟ {{پایان سوال}} {{پاسخ}} براي رسيدن به جواب سوال نياز به مقدمه اي کوتاه است تا ما را براي رسيدن به جواب بهتر کمک کند. معلومات انسان دو گونه اند: ۱. معلوماتي که از راه درس خواندن و آموزش آن را فرا...» ایجاد کرد)
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
 
جز (Rezapour صفحهٔ بندگی و اخلاق بندگی را به بندگی و اخلاق آن منتقل کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۱۷ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۵

سؤال

بندگي و اخلاق بندگي چيست؟

براي رسيدن به جواب سوال نياز به مقدمه اي کوتاه است تا ما را براي رسيدن به جواب بهتر کمک کند. معلومات انسان دو گونه اند: ۱. معلوماتي که از راه درس خواندن و آموزش آن را فرا مي گيرد. مانند انواع حرفه ها مثل آشپزي يا خواندن و نوشتن. ۲. و معلوماتي که دانستن آنها نياز به يادگيري ندارد. زيرا اين دانستن را در درونش مي يابد، بدون اينکه کسي به او ياد داده باشد. مانند احساس گرسنگي، احساس تشنگي، درک محبت يا درک تنفر و غيره، هيچ کدام از اين موارد نياز به يادگيري ندارند. بلکه انسان به محض گرسنگي، تشنگي و... اين نياز را در خودش مي يابد. نياز به خدا هم از اين قسم است. يعني نياز به يادگيري ندارد. به بيان ديگر دانستني هايي که نياز به يادگيري ندارند فطري انسان هستند. خدا خواهي در همه انسان ها و در درون وجودشان نهفته است ، که خود را با احساس نياز به پرستش نشان مي دهد. گويي انسان همه وجودش طالب پرستش است و سراپايش دنبال رسيدن به اين نياز. چرا که پرستش مطابق سرشت و فطرت انسان است. همين سرشت آدمي او را به سوي تکميل نواقص، و رفع حوائجش هدايت مي کند. و به آنچه که براي او نافع است هدايت نموده و به آنچه که برايش ضرر دارد هشدار مي دهد. پس انسان داراي فطرتي خاص به خود است که او را به راه معيني که منتهي به هدف خاص مي شود هدايت مي کند، راهي که غير از آن راه را نمي تواند پيش گيرد.}}[۱] به همين دليل است که هيچ انساني از پرستش خدا بي نياز نيست، ولو خود را فريب دهد و به پرستش بت و يا انواع حيوانات و غيره بپردازد.

انسان از اين نياز نمي تواند چشم بپوشد ، به همين علت است که خداوند در قرآن مي فرمايد: ﴿فطره الله الّتي فطَر الناس عليها[۲] سرشتي که خدا انسان را بر آن خلق کرده است که همان نياز به خداست که در احساس بندگي کردن (پرستش) خود را نشان مي دهد.

همچنين اين آيه قرآن: ﴿وما خلقت الجن والانس الا ليعبدون[۳] نشان دهنده ضرورت و مهم بودن بندگي است. که بندگي را هدف خلقت بيان کرده است. بندگي چيزي جز اظهار خضوع وخشوع در برابر خدا نيست.

اخلاق بندگي

انسان نسبت به خالق و آفريدگار خود، وظايفي دارد. هر كسي احساس مي کند هر چه دارد از خداي متعال است و تنها با عبادت معبود حقيقي آرامش مي يابد. فضايل و رذايل مربوط به رابطه انسان و خدا، در اخلاق بندگي مطرح مي گردد. فضايلي مانند شكر، توكل ، ايمان، عبادت، اخلاص، تسليم، تقوا و... در اين قسم جاي دارد. که مربوط به رابطه انسان با خدا است. به بيان ديگر مسائلي که بين خدا و بنده قرار مي گيرد که يک سوي اين صفات خدا و در سوي ديگر بنده است. مثلاً اگر ايمان را درنظر بگيريد بنده نسبت به خدا، بايد ايمان داشته باشد. يعني او را پذيرفته و به دستوراتش عمل کند. اگر امر به عمل کردن بفرمايد بايد عمل کرد. و اگر نهي به دوري از عملي کرد هم، بايد از آن بپرهيزد. اين مسائل مربوط به بنده است. يعني وظايف اوست نسبت به خدا. اما طرف ديگر ايمان، به خدا بر مي گردد. يعني بايد ايمان به کسي تعلق بگيرد، بايد کسي باشد که بنده به او ايمان بياورد. بقيه صفات هم همين گونه اند. يعني هر صفتي که بين خدا وبنده او قرار مي گيرد از يک طرف به بنده نسبت داده مي شود، به علت اينکه بايد به آن صفت خود را آراسته يا پيراسته کند و از طرف ديگر به خدا، چون آن صفت را بايد نسبت به او مراعات کرد. به طور کلي مي توان گفت هرصفتي که يک طرف آن خدا و طرف ديگر بنده اوست اخلاق بندگي گفته مي شود.

پروردگار عالم چون در همه چيز بي همتا و در همه صفات نيکو و بي انتهاست، اوست که قادر، توانا، حي و عالم و بخشنده و خالق... است. بايد مورد پرستش و عبادت و فرمانبرداري قرار گيرد. چرا که او واقعاً لايق بندگي کردن است. در سمت ديگر کسي است که سرتا پايش فقر و احتياج است، همين فقر و احتياج، او را وادار مي کند که خود را به غني علي الاطلاق برساند و به گونه اي به او متصل شود تا عزت بيابد. از همين گذر است که اخلاق بندگي به وجود مي آيد و اين عزت وعظمت به وسيله اخلاق بندگي برايش به وجود مي آيد. که با عبادت واقعي رشد و تکامل يابد.

اخلاق بندگي موارد بسيار زيادي را که در رابطه بين انسان و معبود خويش است را شامل مي شود، که ما سعي مي نماييم اهم اينها را بيان کنيم:

۱. ايمان: شهيد مطهري در تعريف ايمان مي فرمايد، ايمان گرايش است، تسليم است، در ايمان عنصر گرايش، عنصر تسليم، عنصر خضوع و عنصر علاقه و محبت هم خوابيده است.[۴]

ايمان يكى از سرمايه ها بلكه بالاتر از همه آنهاست. قرآن كريم مى فرمايد: ﴿يا أيها الذين آمنوا هل أدلكم على تجاره تنجيكم من عذاب أليم تؤمنون بالله و رسوله[۵]؛ «آيا شما را به يك تجارت و بازرگانى كه شما را از شكنجه هاى دردناك نجات مى دهد راهنمايى كنم؟ آن اين است كه به خدا و پيغمبر او ايمان بياوريد».

چنان كه مى بينيم قرآن كريم از ايمان به خدا و پيغمبر به عنوان تجارت و سرمايه ياد كرده است.[۶] (که اين نشان از اهميت زياد ايمان است)، اولين اثر ايمان اين است كه پشتوانه اخلاق قرار مي گيرد. يعنى اخلاق كه خود يك سرمايه بزرگ زندگى است بدون ايمان، اساس و پايه درستى ندارد. زير بناى همه اصول اخلاقى و منطق همه آنها بلكه سر سلسله همه معنويات، ايمان مذهبى يعنى ايمان و اعتقاد به خداست. كرامت، شرافت، تقوا، عفت، امانت، راستى، درستكارى، فداكارى، احسان، صلح و سلم بودن با خلق خدا، طرفدارى از عدالت، حقوق بشر، و بالاخره همه امورى كه فضيلت بشرى ناميده مى شود و همه افراد و ملت ها آنها را تقديس مى كنند و آنهايى هم كه ندارند تظاهر به داشتن آنها مى كنند، مبتنى بر اصل ايمان است.[۷]

۲. توکل: عبارت است از اعتماد کردن و مطمئن بودن دل انسان در همه امور خود بخدا و واگذاري همه کارهاي خود به پروردگار. از سوي ديگر بيزاري و دوري جستن از هر قدرت ديگر و تکيه بر قدرت الهي. چرا که همه قدرت ها از اوست. در فضيلت توکل همين بس که خداي تعالي در قرآن فرموده {{قرآن|ان الله يحب المتوکلين[۸]

۳. عبادت: عبادت عبارت است از هرگونه تذلل و خضوع قولي يا عملي در برابر موجودي، با اعتقاد به اينکه او داراي همه يا برخي از ويژگي هاي زير است:

الف) در وجود و کمالات وجودي خود مستقل است.

ب) خالق و پديد آورنده انسان، جهان يا برخي از موجودات است.

ج) مالک سود و زيان انسان و ساير موجودات است.

د) در سرنوشت انسان و جهان به طور مستقل دخالت داشته و داراي مقام ربوبيت است. بنابر اين حقيقت عبادت از دو رکن تشکيل مي شود: ۱. عقيده؛ ۲. عمل.[۹]

امام صادق(ع) فرمودند «عبادت کنندگان سه دسته اند: آنهايي که از ترس دوزخ خدا را مي پرستند، اين عبادت بردگان است؛ آنهايي که براي پاداش، خدا را مي پرستند، اين عبادت مزد بگيران است و آنها که براي عشق و محبت او را عبادت مي کنند، اين عبادت آزدگان است».[۱۰]

عبادت واقعي: امير مومنان علي(ع) به کميل فرمودند، اي کميل مهم نيست که نماز بخواني و روزه بگيري و در راه خدا انفاق کني، مهم اين است که نماز (و ساير اعمال تو) با قلبي پاک و به طرزي شايسته در پيشگاه خدا و آميخته با خشوع بوده باشد.[۱۱] به بيان ديگر جنبه هاي واقعي اعمال و چگونگي و کيفيت عمل است که ارزش واقعي آن را تعيين مي کند نه ظاهر و مقدار آن.

۴. اخلاص: يعني اينکه فقط براي خدا کارهايت را انجام بدهي و هيچ کس يا چيز ديگر در نظرت نباشد. پرستشي که مي كني تنها براي رضاي خدا باشد اگر چنانچه در اين عبادت نظرت به چيز ديگر شد از خلوص مي افتد. در حديثي فرموده اند که «روزه تثبيت کننده اخلاص است».[۱۲]

۵. تقوا: با تقواي کسي است که به واجبات اهميت بدهد و از محرمات دوري کند.[۱۳] يعني خدا را اطاعت کند به اين صورت که هر چه او مي خواهد همان را انجام بدهد و از هر چه ناپسند اوست دوري کند.

در اهميت تقوا همين بس که قرآن کريم مي فرمايد: «زاد وتوشه تهيه کنيدکه بهترين زاد وتوشه پرهيزکاري است».[۱۴]

«ما بهشت را مخصوص باتقوايان قرار داديم».[۱۵]

حضرت علي(ع) مي فرمايد: «عملي که همراه با تقوا باشد کم نمي شود (هرچند به نظر ناچيز بيايد) چگونه کم خواهد بود عملي که مقبول درگاه خداست؟».[۱۶]

۶. خدمت به بندگان خدا: از جمله موارد مهم ديگري که در بحث اخلاق بندگي مطرح مي شود، خدمت به بندگان خدا مي باشد. زيرا همان طور که انسان خالق خويش را در همه جوانب مي پذيرد، بايستي مخلوق او را نيز بپذيرد و کمک کار و ياري کننده آنها باشد.

در روايت شريفي از پيامبر(ص) نقل شده است که: «عابدترين مردم آن کسي است که نسبت به مردم خيرخواه تر از ديگران و نسبت به تمام مسلمين سليم القلب تر و باصفاتر باشد»[۱۷]

۷. يقين: از موارد ديگر اخلاق بندگي يقين است. از رسول خدا(ص) نقل شده است: «از جبرئيل پرسيدم تفسير يقين چيست؟ گفت: مؤمن به گونه اي براي خدا عمل کند که گويا او را مي بيند، و اگر او خدا را نمي بيند، خدا او را مي بيند و يقين بداند، آنچه به او رسيده ممکن نبود از او بگذرد و آنچه از او گذشته ممکن نبود به او برسد».[۱۸]

۸. اميد به خدا: از جمله صفات مهمي که در روايات بر آن تأکيد شده است و شايسته هر انسان مؤمني است که نسبت به خداوند متعال آن را رعايت کند، اميد مي باشد. در روايت شريفي از امام علي(ع) نقل شده است: «هر چه اميد داريد، به خداي سبحان داشته باشيد و به کسي جز او اميد نبنديد؛ زيرا هيچ کس به غير خداي تعالي اميد نبست، مگر آن که نااميد برگشت».[۱۹]


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱ـ راز بندگي ـ راز آفرينش، سيد عبدالحسين دستغيب، انتشارات کانون تربيت.

۲ـ اسرار عبادات، عبدالله جوادي آملي، انتشارات الزهرا.

۳ـ آئين بندگي، حسين ساروي غفاري، انتشارات بنياد معارف اسلامى قم.

۴ـ اخلاق عبادي، علي اصغر الهامي نيا، انتشارات مرکز تحقيقات اسلامي.


منابع

  1. ترجمه الميزان، ج۱، ص۲۶۹.
  2. روم / ۳۰.
  3. ذاريات / ۵۶.
  4. مطهري، مرتضي، انسان كامل، ج۱، ص۱۵۶.
  5. صف / ۱۰ ـ ۱۱.
  6. مطهري، مرتضي، بيست گفتار، ج۱، ص۲۱۷.
  7. مطهري، مرتضي، بيست گفتار، ج۱، ص۲۲۱.
  8. نراقي، ملا احمد، معراج السعاده، ص۶۱۶.
  9. رباني گلپايگاني، علي، عقايد استدلالي، ص۱۲۱.
  10. عاملي حر، وسائل شيعه.
  11. مکارم شيرازي، ناصر، يکصد و پنجاه درس زندگي، ص۱۱۸.
  12. دستغيب، عبدالحسين، بندگي، راز آفرينش، ص۴۱۰.
  13. مکارم شيرازي، ناصر، گفتار معصومين(ع)، ص۱۴.
  14. بقره / ۱۹۱.
  15. مريم / ۶۳.
  16. نهج البلاغه، کلمات قصار، ۹۵.
  17. کليني، محمد بن يعقوب، اصول کافي، ج۲، ص۱۶۳.
  18. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج۶۷، ص۱۷۳.
  19. محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحکمه، ج۴، ص۱۹۸۹.