کاربر:Rezapour/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: برگردانده‌شده ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: برگردانده‌شده ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
خط ۱: خط ۱:
حديث احرف سبعة
== زندگینامه ==
جنبه‌اى كه براى حجيّت قرائات سبع ارائه داده‌اند، حديث معروف «انزل القرآن على سبعة احرف» است؛ يعنى قرآن به هفت حرف نازل شده است تا اشاره‌اى باشد به قرائات سبع.
حضرت موسی(ع)، فرزند عمران از نسل لاوی بن یعقوب خوانده شده است.<ref>ملاحویش، بیان المعانی، ۱۳۸۲ق، ج۲، ص۳۹۴.</ref> نام پدرش در [[تورات]]، عمرام است که در لهجه عرب به‌صورت عمران درآمده و در نزد [[اسلام|مسلمانان]] نیز عمران است.<ref>خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۲۱۸۰.</ref> ولادت حضرت موسی(ع) حدود ۲۵۰ سال پس از وفات [[حضرت ابراهیم]] بود.<ref>التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏11، ص: ۲۰۶.</ref><br>
موسی(ع) در دوره‌ای متولد شد که [[فرعون]] دستور داده بود فرزندان پسر [[بنی‌اسرائیل]] را بکشند و دختران آنان را به اسارت بگیرند.<ref>سوره قصص، آیه۴.</ref> [[ناصر مکارم شیرازی]]، معتقد است که بر اساس [[آیات قرآن]]، فرعون برای تضعیف بنی‌اسرائیل، دستور به کشتن فرزندان پسر آنها داده بود.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۱۲-۱۳.</ref> در [[تورات]] نیز آمده است که فرعون از ترس قدرت یافتن بنی‌اسرائیل و اتحاد آنان با دشمنان فرعون، دستور کشتار را صادر کرد.<ref>خروج، فصل اول، آیه۹ -۱۰.</ref> برخی مفسران علت‌های دیگری مانند خواب دیدن فرعون<ref>جرجانی، جلاء الأذهان و جلاء الأحزان، ۱۳۷۷ش، ج۷، ص۱۵۳.</ref> یا توصیه کاهنان را مطرح کرده‌اند.<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۷، ص۳۷۵.</ref>


احرف را جمع حرف، به معناى قرائت گرفته‌اند. ولى در جاى خود روشن ساخته‌ايم كه حرف در اين حديث، به معناى لهجه است، قبايل مختلف عرب با لهجه‌هاى گوناگون نماز مى‌خواندند و قرآن را برخلاف لهجه قريش كه فصيح‌ترين لهجه‌هاى عرب است، قرائت مى‌كردند. برخى از صحابه معترض شده از پيغمبر (ص) پرسيدند چگونه است، آيا بايد تمامى عرب و تمامى مردم جهان، طبق لهجه قريش تلاوت كنند؟ فرمودند: نه. قرآن به هفت لهجه نازل شده و به لهجه قريش اختصاص ندارد. عدد هفت كنايه از كثرت است و عدد خاص منظور نيست.<ref>معرفت، تاریخ قرآن، ۱۳۸۲ش، ص۱۴۱.</ref>
=== تولد و کودکی تا فرار از مصر===
بعد از تولد حضرت موسی(ع)، بنابر آیات قرآن، خدا به [[مادر موسی|مادر او]] [[وحی]] کرد که فرزند خود را شیر بده و زمانی که ترس از جانش داشتی،<ref>سوره قصص، آیه۷.</ref> او را در صندوقچه‌ای بگذار<ref>سوره طه، آیه۳۸.</ref> و در دریا (رود نیل) رها کن و نگران نباش و نترس.<ref name=":0" /> <ref>طباطبایی ، المیزان فی تفسیر القران ،۱۳۹۳ق ، ج۱۶ ،ص۱۰.</ref>  خداوند به مادر موسی نوید داد که او را به تو برمی‌گردانیم و همچنین او را از [[پیامبران]] قرار خواهیم داد.<ref name=":0">سوره قصص، آیه۷.</ref> مادر موسی بسیار نگران بود و خداوند قوت قلب به او داد تا [[ایمان]]ش برقرار بماند و رازش را آشکار نسازد.<ref>سوره قصص، آیه۱۰.</ref><br>
بر اساس آیات قرآن و تفاسیر اسلامی، مادر موسی پس از شیر دادن به فرزندش (بنابر تورات، در مدت سه ماه<ref>کتاب خروج، فصل دو، آیه ۳.</ref>) از خطرات احتمالی درباره فرزندش ترسید، او را در صندوقچه‌ای گذاشت و در رود انداخت<ref>طیب، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۸ش، ج۱۰، ص۲۰۷.</ref> و دخترش را به دنبال صندوقچه فرستاد.<ref>سوره قصص، آیه۱۱.</ref> فردی از خانواده فرعون، موسی را از آب گرفت،<ref>سوره قصص، آیه ۸.</ref> (تورات این فرد را دختر فرعون معرفی می‌کند.<ref>خروج، فصل۲، آیه۹.</ref>) و [[همسر فرعون]]، موسی را نور چشم خود و فرعون خواند و امید داشت که برای او نفعی داشته باشد یا حتی او را به فرزندی قبول کنند.<ref>سوره قصص، آیه۹.</ref> پس از نجات موسی(ع) از رود، او شیر هیچ زنی را قبول نکرد تا اینکه به پیشنهاد خواهر موسی، مادرش را آوردند و اینچنین موسی به نزد مادرش بازگشت.<ref>سوره قصص، آیات ۱۲ و ۱۳.</ref><br>
[[ناصر مکارم شیرازی]] با استناد به آیات قرآن معتقد است که موسی در خانه و در کنار خانواده خود بزرگ شد و گاه به نزد همسر فرعون برده می‌شد.<ref name=":1">مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۳۶.</ref> مکارم شیرازی همچنین از گفتار فرعون خطاب به موسی: «آیا تو را در کودکی نزد خودمان پرورش ندادیم؟»<ref>سوره شعراء، آیه ۱۸.</ref> برداشت کرده است که موسی حداقل دوره‌ای در کاخ فرعون زندگی کرده است.<ref name=":1" /> براساس تورات نیز موسی در کودکی نزد مادرش بوده و زمانی که بزرگ شد به کاخ فرعون رفت.<ref>خروج، فصل دوم، آیات۹-۱۰.</ref><br>
موسی در بزرگسالی در ماجرای درگیری میان فردی از بنی‌اسرائیل و یک مصری (قِبطی)، با زدن یک مشت، [[پرسش:آیا کشتن قبطی به‌دست موسی(ع) با عصمت او ناسازگار است؟|فرد مصری را کشت]].<ref>سوره قصص، آیه ۱۵.</ref> پس از این ماجرا، مأموران فرعون تصمیم به قتل او گرفتند<ref>سوره قصص، آیه ۲۰.</ref> و او برای فرار، از مصر خارج شد.<ref>سوره قصص، آیه ۲۱.</ref>
[[پرونده:Mosa v mar.jpg|بندانگشتی|200px|مینیاتور تبدیل شدن عصای حضرت موسی به مار اثر [[محمود فرشچیان]]]]
 
===زندگی در مدین، پیامبری و بازگشت به مصر===
موسی پس از درگیری با مرد قبطی و کشتن وی، برای در امان ماندن از مأموران حکومتی، به [[مدین]] فرار کرد.<ref>سوره قصص، آیه ۲۳.</ref> در آنجا به دو دختر چوپان، کمک کرد که دیگران، مانع از آن شده بودند که به حیوانات‌شان آب دهند.<ref>سوره قصص، آیه ۲۴.</ref> پدر این دختران -که در قرآن و روایات [[حضرت شعیب]] دانسته شده-،<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۷ش، ج۲، ص۱۳۸.</ref> پس از اطلاع، موسی(ع) را فراخواند تا پاداش عمل او را بدهد.<ref>سوره قصص، آیه ۲۶.</ref> در نهایت موسی در [[مدین]] ماند، با دختر شعیب [[ازدواج]] کرد و چوپانی گوسفندان او را بر عهده گرفت.<ref>سوره قصص، آیات۲۷-۲۸.</ref><br>
بنابر آنچه در قرآن و تفاسیر شیعه آمده، موسی ده سال در مدین، در کنار شعیب زندگی کرد و به چوپانی پرداخت.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۷۲.</ref> او در مسیر بازگشت از مدین به مصر<ref>طباطبایی ، المیزان فی تفسیر القران ،۱۳۹۳ق ،ج ۱۶ ،ص۳۱</ref> آتشی از سوی [[طور سینا|طور]] دید و به خانواده‌اش گفت می‌رود تا خبری یا بخشی از آتش را بیاورد.<ref>سوره نمل، آیه۷</ref>. موسی به پیش آتش رفت، از سمت راست آنجا و از میان درختی ندا آمد: ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان<ref>سوره قصص، آیه۳۰.</ref> تنها [[توحید|من را بپرست]] و [[نماز]] را برای من بپادار.<ref>سوره طه، آیه۱۴.</ref> موسی در طور سینا به پیامبری برگزیده شد<ref>سوره طه، آیه۱۳.</ref> و خداوند به موسی دستور داد [[عصای موسی|عصایش]] را بیندازد،<ref>سوره طه، آیه۱۹.</ref> آنگاه عصا تبدیل به مار شد.<ref>سوره طه، آیه۲۰.</ref> موسی ترسید، اما به او دستور داده شد آن را بردارد، و آن عصا به حالت اولیه خود بازگشت.<ref>سوره طه، آیه۲۱.</ref> همچنین دستور داده شد که دستش را در گریبانش فرو ببرد که [[ید بیضاء|دستش روشن شد]].<ref>سوره طه، آیه۲۲.</ref> انجام این معجزات توسط موسی در [[کوه طور]]، برای آمادگی موسی جهت انجام آنها در نزد فرعون دانسته شده است.<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۳ش، ج۷، ص۳۳۳.</ref>
 
===آغاز دعوت تا خروج بنی‌اسرائیل از مصر===
بنابر آیات قرآن، موسی به همراه برادرش [[هارون]] به نزد فرعون رفتند و خواستار رهایی بنی‌اسرائیل شدند.<ref>سوره شعراء، آیه۱۷.</ref> موسی معجزه مار شدن عصا و همچنین ید بیضا را برای فرعون و اطرافیانش آورد تا حرف او را قبول کنند،<ref>سوره شعراء، آیات۳۰-۳۳.</ref> اما فرعونیان او را به ساحر بودن متهم کردند.<ref>سوره شعراء، آیه۳۴.</ref> در نهایت مجلسی برای هم‌آوردی موسی با ساحران ترتیب داده شد، موسی(ع) سحر ساحران را از بین برد و ساحران ایمان آوردند.<ref>سوره شعراء، آیات ۳۸- ۴۸.</ref> با این حال فرعون تسلیم خواسته موسی(ع) نشد و بلاهایی بر مصریان نازل شد.<ref>سوره اعراف، آیه۱۳۳.</ref> خداوند به موسی دستور داد به همراه بنی‌اسرائیل شبانه مصر را ترک کنند.<ref>سوره شعراء، آیه۵۲.</ref> پس از خروج بنی‌اسرائیل، فرعون اطلاع یافت، نیروهایش را جمع کرد و به دنبال بنی‌اسرائیل رفتند.<ref>سوره شعراء، آیه۵۳.</ref><br>
طلوع آفتاب به بنی‌اسرائیل رسیدند.<ref>سوره شعراء، آیه۶۰.</ref> حضرت موسی(ع) به دستور خداوند عصای خود را بر دریا زد و راهی میان آب برای‌شان باز شد و بنی‌اسرائیل از آن عبور کردند.<ref>سوره شعراء، آیه۶۳.</ref> فرعونیان نیز می‌خواستند از میان آن رود عبور کنند، ولی به امر خدا در آب غرق شدند.<ref>سوره بقره، آیه۵۰.</ref>
 
===مهاجرت به سرزمین موعود===
پس از گذشت مدتی از خروج موسی و قوم بنی‌اسرائیل از مصر، حضرت موسی به میقات رفت.<ref>سوره اعراف، آیه۱۴۲.</ref> بنی‌اسرائیل در نبود موسی(ع) گوساله‌ای از طلا ساخته و آن را پرستیدند.<ref>سوره اعراف، آیه۱۴۸.</ref> موسی(ع) پس از دیدن [[گوساله سامری|گوساله‌پرستی بنی‌اسرائیل]] دو لوحی که در [[طور سینا]] بر او نازل شده بود را از سر عصبانیت بر زمین زد و شکست.<ref>طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۳۸۸.</ref> خداوند نیز آنها را مواخذه کرد.<ref>سوره اعراف، آیه۱۵۲.</ref> مجازات بنی‌اسرائیل چنین بود که به آنها امر شد یکدیگر را بکشند<ref>سوره بقره، آیه۵۴.</ref> و پس از کشته شدن بسیاری از بنی‌اسرائیل، توبه آنها پذیرفته شد.<ref>حسینی شیرازی، تبیین القرآن، ۱۴۲۳ق، ص۱۸.</ref><br>
همچنین حضرت موسی(ع) به همراه هفتاد نفربرگزیده از بنی‌اسرائیل به میقات رفت.<ref>سوره اعراف، آیه۱۵۵.</ref>{{یادداشت|برخی این میقات را همان میقات چهل روزه دانسته‌اند (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج‏۶، ص۳۴۲-۳۴۳.) و برخی معتقدند میقات دیگری بوده است.(ملاحویش، بیان المعانی، ۱۳۸۲ق، ج۱، ص۴۳۱- ۴۳۲)}} این افراد، ایمان به خداوند را مشروط به دیدن او کردند.<ref>سوره بقره، آیه ۵۵.</ref> خداوند این افراد را مجازات کرده و کشت،<ref>سوره بقره، آیه۵۶.</ref> ولی با وساطت و گلایه موسی(ع)<ref>سوره اعراف، آیه۱۵۵.</ref> خداوند آنها را زنده کرد.<ref>سوره بقره، آیه۵۶.</ref>
[[پرونده:سرگردانی_یهود_در_بیابان._تابلو_فرش.jpg|پیوند=link=Special:FilePath/سرگردانی_یهود_در_بیابان._تابلو_فرش.jpg|بندانگشتی|فرش دستباف مربوط به وقایع [[بنی‌اسرائیل]] در صحرای سینا.]]
حضرت موسی(ع) از خداوند برای بنی‌اسرائیل آب طلب کرد و خداوند به او دستور داد عصایش را بر سنگی بزند؛ دوازده چشمه از آن سنگ جاری شد و هر یک از قبائل دوازده‌گانه بنی‌اسرائیل چشمه‌ای مخصوص خود داشت.<ref>سوره بقره، آیه۶۰.</ref> بنی‌اسرائیل برای ورود به سرزمین مقدس باید با انسان‌هایی می‌جنگیدند که تنومند و قدرتمند بودند.<ref>مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۳۳۳.</ref> بنی‌اسرائیل از جنگ ترسیده و خطاب به موسی(ع) گفتند تو و خدایت به جنگ آن‌ها بروید، ما همین‌جا می‌مانیم.<ref>سوره مائده، آیه۲۴.</ref> خداوند ورود به سرزمین موعود را برای چهل سال بر آنان حرام کرد.<ref>سوره مائده، آیه۲۶.</ref> و آنان به چهل سال آوارگی محکوم شدند.<ref>سوره مائده، آیه۲۶.</ref> در دوران آوارگی مشکلاتی برای بنی‌اسرائیل پدید آمد که خداوند آن‌ها را حل کرد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۲۶۱.</ref> خداوند ابر را سایبان آن‌ها قرار داد<ref>سوره بقره، آیه۵۷.</ref> و برای رفع گرسنگی آن‌ها «مَنّ و سَلوی» فرستاد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۲۶۱.</ref>
 
===وفات===
حضرت موسی(ع) در دوران آوارگی در بیابان<ref>ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۴۵.</ref> و در سن صد و بیست سالگی<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۲۷۷.</ref> وفات یافت. درگذست حضرت موسی(ع) را حدود هفده قرن پیش از میلاد مسیح دانسته‌اند.<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۱۳۶۰ش، ج۱۴، ص۲۷۶.</ref>

نسخهٔ ‏۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۴۶

زندگینامه

حضرت موسی(ع)، فرزند عمران از نسل لاوی بن یعقوب خوانده شده است.[۱] نام پدرش در تورات، عمرام است که در لهجه عرب به‌صورت عمران درآمده و در نزد مسلمانان نیز عمران است.[۲] ولادت حضرت موسی(ع) حدود ۲۵۰ سال پس از وفات حضرت ابراهیم بود.[۳]
موسی(ع) در دوره‌ای متولد شد که فرعون دستور داده بود فرزندان پسر بنی‌اسرائیل را بکشند و دختران آنان را به اسارت بگیرند.[۴] ناصر مکارم شیرازی، معتقد است که بر اساس آیات قرآن، فرعون برای تضعیف بنی‌اسرائیل، دستور به کشتن فرزندان پسر آنها داده بود.[۵] در تورات نیز آمده است که فرعون از ترس قدرت یافتن بنی‌اسرائیل و اتحاد آنان با دشمنان فرعون، دستور کشتار را صادر کرد.[۶] برخی مفسران علت‌های دیگری مانند خواب دیدن فرعون[۷] یا توصیه کاهنان را مطرح کرده‌اند.[۸]

تولد و کودکی تا فرار از مصر

بعد از تولد حضرت موسی(ع)، بنابر آیات قرآن، خدا به مادر او وحی کرد که فرزند خود را شیر بده و زمانی که ترس از جانش داشتی،[۹] او را در صندوقچه‌ای بگذار[۱۰] و در دریا (رود نیل) رها کن و نگران نباش و نترس.[۱۱] [۱۲] خداوند به مادر موسی نوید داد که او را به تو برمی‌گردانیم و همچنین او را از پیامبران قرار خواهیم داد.[۱۱] مادر موسی بسیار نگران بود و خداوند قوت قلب به او داد تا ایمانش برقرار بماند و رازش را آشکار نسازد.[۱۳]
بر اساس آیات قرآن و تفاسیر اسلامی، مادر موسی پس از شیر دادن به فرزندش (بنابر تورات، در مدت سه ماه[۱۴]) از خطرات احتمالی درباره فرزندش ترسید، او را در صندوقچه‌ای گذاشت و در رود انداخت[۱۵] و دخترش را به دنبال صندوقچه فرستاد.[۱۶] فردی از خانواده فرعون، موسی را از آب گرفت،[۱۷] (تورات این فرد را دختر فرعون معرفی می‌کند.[۱۸]) و همسر فرعون، موسی را نور چشم خود و فرعون خواند و امید داشت که برای او نفعی داشته باشد یا حتی او را به فرزندی قبول کنند.[۱۹] پس از نجات موسی(ع) از رود، او شیر هیچ زنی را قبول نکرد تا اینکه به پیشنهاد خواهر موسی، مادرش را آوردند و اینچنین موسی به نزد مادرش بازگشت.[۲۰]
ناصر مکارم شیرازی با استناد به آیات قرآن معتقد است که موسی در خانه و در کنار خانواده خود بزرگ شد و گاه به نزد همسر فرعون برده می‌شد.[۲۱] مکارم شیرازی همچنین از گفتار فرعون خطاب به موسی: «آیا تو را در کودکی نزد خودمان پرورش ندادیم؟»[۲۲] برداشت کرده است که موسی حداقل دوره‌ای در کاخ فرعون زندگی کرده است.[۲۱] براساس تورات نیز موسی در کودکی نزد مادرش بوده و زمانی که بزرگ شد به کاخ فرعون رفت.[۲۳]
موسی در بزرگسالی در ماجرای درگیری میان فردی از بنی‌اسرائیل و یک مصری (قِبطی)، با زدن یک مشت، فرد مصری را کشت.[۲۴] پس از این ماجرا، مأموران فرعون تصمیم به قتل او گرفتند[۲۵] و او برای فرار، از مصر خارج شد.[۲۶]

پرونده:Mosa v mar.jpg
مینیاتور تبدیل شدن عصای حضرت موسی به مار اثر محمود فرشچیان

زندگی در مدین، پیامبری و بازگشت به مصر

موسی پس از درگیری با مرد قبطی و کشتن وی، برای در امان ماندن از مأموران حکومتی، به مدین فرار کرد.[۲۷] در آنجا به دو دختر چوپان، کمک کرد که دیگران، مانع از آن شده بودند که به حیوانات‌شان آب دهند.[۲۸] پدر این دختران -که در قرآن و روایات حضرت شعیب دانسته شده-،[۲۹] پس از اطلاع، موسی(ع) را فراخواند تا پاداش عمل او را بدهد.[۳۰] در نهایت موسی در مدین ماند، با دختر شعیب ازدواج کرد و چوپانی گوسفندان او را بر عهده گرفت.[۳۱]
بنابر آنچه در قرآن و تفاسیر شیعه آمده، موسی ده سال در مدین، در کنار شعیب زندگی کرد و به چوپانی پرداخت.[۳۲] او در مسیر بازگشت از مدین به مصر[۳۳] آتشی از سوی طور دید و به خانواده‌اش گفت می‌رود تا خبری یا بخشی از آتش را بیاورد.[۳۴]. موسی به پیش آتش رفت، از سمت راست آنجا و از میان درختی ندا آمد: ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان[۳۵] تنها من را بپرست و نماز را برای من بپادار.[۳۶] موسی در طور سینا به پیامبری برگزیده شد[۳۷] و خداوند به موسی دستور داد عصایش را بیندازد،[۳۸] آنگاه عصا تبدیل به مار شد.[۳۹] موسی ترسید، اما به او دستور داده شد آن را بردارد، و آن عصا به حالت اولیه خود بازگشت.[۴۰] همچنین دستور داده شد که دستش را در گریبانش فرو ببرد که دستش روشن شد.[۴۱] انجام این معجزات توسط موسی در کوه طور، برای آمادگی موسی جهت انجام آنها در نزد فرعون دانسته شده است.[۴۲]

آغاز دعوت تا خروج بنی‌اسرائیل از مصر

بنابر آیات قرآن، موسی به همراه برادرش هارون به نزد فرعون رفتند و خواستار رهایی بنی‌اسرائیل شدند.[۴۳] موسی معجزه مار شدن عصا و همچنین ید بیضا را برای فرعون و اطرافیانش آورد تا حرف او را قبول کنند،[۴۴] اما فرعونیان او را به ساحر بودن متهم کردند.[۴۵] در نهایت مجلسی برای هم‌آوردی موسی با ساحران ترتیب داده شد، موسی(ع) سحر ساحران را از بین برد و ساحران ایمان آوردند.[۴۶] با این حال فرعون تسلیم خواسته موسی(ع) نشد و بلاهایی بر مصریان نازل شد.[۴۷] خداوند به موسی دستور داد به همراه بنی‌اسرائیل شبانه مصر را ترک کنند.[۴۸] پس از خروج بنی‌اسرائیل، فرعون اطلاع یافت، نیروهایش را جمع کرد و به دنبال بنی‌اسرائیل رفتند.[۴۹]
طلوع آفتاب به بنی‌اسرائیل رسیدند.[۵۰] حضرت موسی(ع) به دستور خداوند عصای خود را بر دریا زد و راهی میان آب برای‌شان باز شد و بنی‌اسرائیل از آن عبور کردند.[۵۱] فرعونیان نیز می‌خواستند از میان آن رود عبور کنند، ولی به امر خدا در آب غرق شدند.[۵۲]

مهاجرت به سرزمین موعود

پس از گذشت مدتی از خروج موسی و قوم بنی‌اسرائیل از مصر، حضرت موسی به میقات رفت.[۵۳] بنی‌اسرائیل در نبود موسی(ع) گوساله‌ای از طلا ساخته و آن را پرستیدند.[۵۴] موسی(ع) پس از دیدن گوساله‌پرستی بنی‌اسرائیل دو لوحی که در طور سینا بر او نازل شده بود را از سر عصبانیت بر زمین زد و شکست.[۵۵] خداوند نیز آنها را مواخذه کرد.[۵۶] مجازات بنی‌اسرائیل چنین بود که به آنها امر شد یکدیگر را بکشند[۵۷] و پس از کشته شدن بسیاری از بنی‌اسرائیل، توبه آنها پذیرفته شد.[۵۸]
همچنین حضرت موسی(ع) به همراه هفتاد نفربرگزیده از بنی‌اسرائیل به میقات رفت.[۵۹][یادداشت ۱] این افراد، ایمان به خداوند را مشروط به دیدن او کردند.[۶۰] خداوند این افراد را مجازات کرده و کشت،[۶۱] ولی با وساطت و گلایه موسی(ع)[۶۲] خداوند آنها را زنده کرد.[۶۳]

پرونده:سرگردانی یهود در بیابان. تابلو فرش.jpg
فرش دستباف مربوط به وقایع بنی‌اسرائیل در صحرای سینا.

حضرت موسی(ع) از خداوند برای بنی‌اسرائیل آب طلب کرد و خداوند به او دستور داد عصایش را بر سنگی بزند؛ دوازده چشمه از آن سنگ جاری شد و هر یک از قبائل دوازده‌گانه بنی‌اسرائیل چشمه‌ای مخصوص خود داشت.[۶۴] بنی‌اسرائیل برای ورود به سرزمین مقدس باید با انسان‌هایی می‌جنگیدند که تنومند و قدرتمند بودند.[۶۵] بنی‌اسرائیل از جنگ ترسیده و خطاب به موسی(ع) گفتند تو و خدایت به جنگ آن‌ها بروید، ما همین‌جا می‌مانیم.[۶۶] خداوند ورود به سرزمین موعود را برای چهل سال بر آنان حرام کرد.[۶۷] و آنان به چهل سال آوارگی محکوم شدند.[۶۸] در دوران آوارگی مشکلاتی برای بنی‌اسرائیل پدید آمد که خداوند آن‌ها را حل کرد.[۶۹] خداوند ابر را سایبان آن‌ها قرار داد[۷۰] و برای رفع گرسنگی آن‌ها «مَنّ و سَلوی» فرستاد.[۷۱]

وفات

حضرت موسی(ع) در دوران آوارگی در بیابان[۷۲] و در سن صد و بیست سالگی[۷۳] وفات یافت. درگذست حضرت موسی(ع) را حدود هفده قرن پیش از میلاد مسیح دانسته‌اند.[۷۴]

  1. ملاحویش، بیان المعانی، ۱۳۸۲ق، ج۲، ص۳۹۴.
  2. خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۲۱۸۰.
  3. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏11، ص: ۲۰۶.
  4. سوره قصص، آیه۴.
  5. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۱۲-۱۳.
  6. خروج، فصل اول، آیه۹ -۱۰.
  7. جرجانی، جلاء الأذهان و جلاء الأحزان، ۱۳۷۷ش، ج۷، ص۱۵۳.
  8. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۷، ص۳۷۵.
  9. سوره قصص، آیه۷.
  10. سوره طه، آیه۳۸.
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ سوره قصص، آیه۷.
  12. طباطبایی ، المیزان فی تفسیر القران ،۱۳۹۳ق ، ج۱۶ ،ص۱۰.
  13. سوره قصص، آیه۱۰.
  14. کتاب خروج، فصل دو، آیه ۳.
  15. طیب، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۸ش، ج۱۰، ص۲۰۷.
  16. سوره قصص، آیه۱۱.
  17. سوره قصص، آیه ۸.
  18. خروج، فصل۲، آیه۹.
  19. سوره قصص، آیه۹.
  20. سوره قصص، آیات ۱۲ و ۱۳.
  21. ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۳۶.
  22. سوره شعراء، آیه ۱۸.
  23. خروج، فصل دوم، آیات۹-۱۰.
  24. سوره قصص، آیه ۱۵.
  25. سوره قصص، آیه ۲۰.
  26. سوره قصص، آیه ۲۱.
  27. سوره قصص، آیه ۲۳.
  28. سوره قصص، آیه ۲۴.
  29. قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۷ش، ج۲، ص۱۳۸.
  30. سوره قصص، آیه ۲۶.
  31. سوره قصص، آیات۲۷-۲۸.
  32. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۷۲.
  33. طباطبایی ، المیزان فی تفسیر القران ،۱۳۹۳ق ،ج ۱۶ ،ص۳۱
  34. سوره نمل، آیه۷
  35. سوره قصص، آیه۳۰.
  36. سوره طه، آیه۱۴.
  37. سوره طه، آیه۱۳.
  38. سوره طه، آیه۱۹.
  39. سوره طه، آیه۲۰.
  40. سوره طه، آیه۲۱.
  41. سوره طه، آیه۲۲.
  42. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۳ش، ج۷، ص۳۳۳.
  43. سوره شعراء، آیه۱۷.
  44. سوره شعراء، آیات۳۰-۳۳.
  45. سوره شعراء، آیه۳۴.
  46. سوره شعراء، آیات ۳۸- ۴۸.
  47. سوره اعراف، آیه۱۳۳.
  48. سوره شعراء، آیه۵۲.
  49. سوره شعراء، آیه۵۳.
  50. سوره شعراء، آیه۶۰.
  51. سوره شعراء، آیه۶۳.
  52. سوره بقره، آیه۵۰.
  53. سوره اعراف، آیه۱۴۲.
  54. سوره اعراف، آیه۱۴۸.
  55. طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۳۸۸.
  56. سوره اعراف، آیه۱۵۲.
  57. سوره بقره، آیه۵۴.
  58. حسینی شیرازی، تبیین القرآن، ۱۴۲۳ق، ص۱۸.
  59. سوره اعراف، آیه۱۵۵.
  60. سوره بقره، آیه ۵۵.
  61. سوره بقره، آیه۵۶.
  62. سوره اعراف، آیه۱۵۵.
  63. سوره بقره، آیه۵۶.
  64. سوره بقره، آیه۶۰.
  65. مفاتیح الغیب، ج۱۱، ص۳۳۳.
  66. سوره مائده، آیه۲۴.
  67. سوره مائده، آیه۲۶.
  68. سوره مائده، آیه۲۶.
  69. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۲۶۱.
  70. سوره بقره، آیه۵۷.
  71. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۲۶۱.
  72. ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۴۵.
  73. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۲۷۷.
  74. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۱۳۶۰ش، ج۱۴، ص۲۷۶.


خطای یادکرد: برچسب <ref> برای گروهی به نام «یادداشت» وجود دارد، اما برچسب متناظر با <references group="یادداشت"/> یافت نشد.