اذعان امام علی(ع) به امامت خود: تفاوت میان نسخه‌ها

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۸: خط ۲۸:
}}
}}


امام علی(ع) بارها بر حق امامت خود تصریح و برای آن استدلال کرده و مردم را از جایگاه امامت خود آگاه کرده است. بر اساس خطبه شش نهج‌البلاغه امام علی(ع) به حقی که پس از رحلت پیامبر(ص) از او غصب شد تصریح کرده است.<ref>ترجمه و شرح نهج البلاغه به قلم سیدعلی نقی فیض الاسلام به خط طاهر خوشنویس، ص۵۸؛ نهج البلاغه به قلم صبحی صالح، بیروت، ص۵۳.</ref> در خطبه شقشقیه نیز، خلافت را به پیراهنی تشبیه کرده، که ابوبکر با اینکه می‌دانست علی(ع)‌ مستحق آن است، پوشید.<ref>فیض الاسلام، ص۴۶؛ صبحی صالح، ص۴۸.</ref> در خطبه دوم<ref>نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص۴۵؛ صبحی صالح، ص۴۷.</ref> و نامه ۶۲<ref>فیض الاسلام، ص۱۰۴۸؛ صبحی صالح، ص۴۵۱.</ref> نیز، به استحقاق اهل بیت(ع) برای خلافت و غصب آن توسط دیگران اشاره شده است.
امام علی(ع) بارها بر حق [[امامت امام علی|امامت خود]] تصریح و برای آن استدلال کرده و مردم را از جایگاه امامت خود آگاه کرده است. بر اساس خطبه ششم [[نهج‌البلاغه]] امام علی(ع) به حقی که پس از [[رحلت پیامبر(ص)]] از او [[غصب خلافت|غصب]] شد تصریح کرده است.<ref>ترجمه و شرح نهج البلاغه به قلم سیدعلی نقی فیض الاسلام به خط طاهر خوشنویس، ص۵۸؛ نهج البلاغه به قلم صبحی صالح، بیروت، ص۵۳.</ref> در [[خطبه شقشقیه]] نیز، [[خلافت]] را به پیراهنی تشبیه کرده، که [[ابوبکر]] با اینکه می‌دانست علی(ع)‌ مستحق آن است، پوشید.<ref>فیض الاسلام، ص۴۶؛ صبحی صالح، ص۴۸.</ref> در خطبه دوم<ref>نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص۴۵؛ صبحی صالح، ص۴۷.</ref> و نامه ۶۲<ref>فیض الاسلام، ص۱۰۴۸؛ صبحی صالح، ص۴۵۱.</ref> نیز، به استحقاق [[اهل بیت(ع)]] برای خلافت و غصب آن توسط دیگران اشاره شده است.


بر اساس منابع شیعه و اهل سنت، امام علی(ع) بارها به حدیث غدیر برای استحقاق خود نسبت به خلافت، استدلال کرده است. از آن جمله روز شورای خلافت و دوره عثمان خلیفه سوم است.{{مدرک|date=سپتامبر ۲۰۲۱}} علامه امینی عالم شیعه، برخی روایات اهل سنت در این باره را در کتابی با نام المناشده و الاحتجاج بحدیث الغدیر گردآوری کرده است.
بر اساس منابع [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، امام علی(ع) بارها به [[حدیث غدیر]] برای استحقاق خود نسبت به خلافت، استدلال کرده است. از آن جمله روز شورای خلافت و دوره [[عثمان بن عفان|عثمان بن عفّان]] خلیفه سوم است.{{مدرک|date=سپتامبر ۲۰۲۱}} [[علامه امینی]] عالم شیعه، برخی روایات اهل سنت در این باره را در کتابی با نام «المناشده و الاحتجاج بحدیث الغدیر» گردآوری کرده است.  


== استدلال امیر مؤمنان به امامت خود در دیگر کتاب‌ها ==
بر پایه روایتی دیگر، امام علی(ع) در [[ماجرای رحبه|ماجرای رُحْبَه]] در ایام خلافتش، مردم را برای یادآوری [[عید غدیر|روز غدیر]] جمع کرد و از آنان خواست کسانی که در روز غدیر بودند و سخنان پیامبر(ص) را شنیدند به آن شهادت دهند. در آن میان، سی نفر از [[صحابه]] درباره حدیث غدیر شهادت دادند.<ref>امامی، محمد جعفر، ترجمه المراجعات، ص۴۳۳.</ref><span></span>
اگر امام علی(ع) در سقیفه حضور نداشت تا به غدیر احتجاج کند، در روز شورای خلافت ـ طبق نقل اهل سنّت ـ و در روزگار خلیفه سوم و روزگاران دیگر بدان احتجاج کرد. علاوه بر (الغدیر)، مرحوم علامه امینی کتاب مستقلی در این موضوع دارند به نام (المناشده و الاحتجاج بحدیث الغدیر) که در حدود ۱۰۰ صفحه روایات اهل سنّت را در این باب با سند ذکر می‌کند که به عنوان نمونه یک روایت نقل می‌شود:
 
 
از این قبیل روایات فراوان داریم و حتّی در روایتی که در الغدیر نیز آمده است امام علی(ع) مفصّل‌تر، واقعه غدیر و سخنان پیامبر(ص) را بیان می‌فرمایند.
 
مرحوم سیّد شرف الدین (رحمه الله علیه) در المراجعات نامه صد و چهارم به بعد، پاره‌ای از احتجاجات امام و یارانش را ذکر می‌کند که ما نیز نمونه‌ای دیگر به نقل از ایشان ذکر می‌کنیم:
 
امام(ع) در روز «رحبه» در ایام خلافتش مردم را برای یادآوری روز «غدیر» جمع فرمود، همه را گرد آورد و به آنها گفت: «شما را به خدا سوگند می‌دهم، هر مسلمانی از پیامبر شنیده که در روز غدیر چه فرمود، بپا خیزد و آنچه را شنیده، شهادت دهد و بجز کسی که در آن روز پیامبر را می‌دیده بپا نخیزد»؛ سی نفر از صحابه که ۱۲ نفر آن‌ها از اهل «بدر» بودند بپا خاستند و به آنچه در مورد نصّ غدیر شنیده و شاهد بودند، شهادت دادند.<ref>امامی، محمد جعفر، ترجمه المراجعات، ص۴۳۳.</ref>
 
نتیجه اینکه:
 
در تمام روزگار غربت و خانه نشینی و پس از آن، خود امام و اولاد او(ع) و نیز عالمان شیعه، حکیمانه مسئله امامت را در بین عموم مطرح ساخته‌اند و شاهد آن روایات زیادی است که هم از طریق اهل سنت و هم از طریق شیعه بما رسیده است و مرحوم علامه امینی در کتاب شریف الغدیر جلد اول و نیز کتاب (المناشده و الاحتجاج بحدیث الغدیر) آنها را نقل کرده است. برای مطالعه بیشتر به کتاب حماسه غدیر تألیف استاد محمّد رضا حکیمی و نیز الغدیر مرحوم علامه امینی و کتاب ارزشمند «المراجعات» تألیف سیّد شرف الدین جبل عاملی مراجعه شود.
 
<span></span>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۱۶

سؤال
آیا در کلام امام علی(ع) درباره امامت خود او نیز روایتی وجود دارد؟

بخش از سخنان امام علی(ع) در روز شورا:

شما را به خدا قسم آیا کسی جز من در شما هست که پیامبر به او گفته باشد: «هر که من مولای اویم پس علی مولای او است، خدایا هر که ولایتش پذیرفت او را تحت ولایت خود قرار ده، خدایا دوستانش را دوست و دشمنانش را دشمن بدار...»

المناشده و الاحتجاج بحدیث الغدیر.

امام علی(ع) بارها بر حق امامت خود تصریح و برای آن استدلال کرده و مردم را از جایگاه امامت خود آگاه کرده است. بر اساس خطبه ششم نهج‌البلاغه امام علی(ع) به حقی که پس از رحلت پیامبر(ص) از او غصب شد تصریح کرده است.[۱] در خطبه شقشقیه نیز، خلافت را به پیراهنی تشبیه کرده، که ابوبکر با اینکه می‌دانست علی(ع)‌ مستحق آن است، پوشید.[۲] در خطبه دوم[۳] و نامه ۶۲[۴] نیز، به استحقاق اهل بیت(ع) برای خلافت و غصب آن توسط دیگران اشاره شده است.

بر اساس منابع شیعه و اهل سنت، امام علی(ع) بارها به حدیث غدیر برای استحقاق خود نسبت به خلافت، استدلال کرده است. از آن جمله روز شورای خلافت و دوره عثمان بن عفّان خلیفه سوم است.[نیازمند منبع] علامه امینی عالم شیعه، برخی روایات اهل سنت در این باره را در کتابی با نام «المناشده و الاحتجاج بحدیث الغدیر» گردآوری کرده است.

بر پایه روایتی دیگر، امام علی(ع) در ماجرای رُحْبَه در ایام خلافتش، مردم را برای یادآوری روز غدیر جمع کرد و از آنان خواست کسانی که در روز غدیر بودند و سخنان پیامبر(ص) را شنیدند به آن شهادت دهند. در آن میان، سی نفر از صحابه درباره حدیث غدیر شهادت دادند.[۵]

منابع

  1. ترجمه و شرح نهج البلاغه به قلم سیدعلی نقی فیض الاسلام به خط طاهر خوشنویس، ص۵۸؛ نهج البلاغه به قلم صبحی صالح، بیروت، ص۵۳.
  2. فیض الاسلام، ص۴۶؛ صبحی صالح، ص۴۸.
  3. نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص۴۵؛ صبحی صالح، ص۴۷.
  4. فیض الاسلام، ص۱۰۴۸؛ صبحی صالح، ص۴۵۱.
  5. امامی، محمد جعفر، ترجمه المراجعات، ص۴۳۳.