جایگاه انسان در قرآن: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
== انسان، خلیفه خداوند بر زمین == | == انسان، خلیفه خداوند بر زمین == | ||
در اینکه مقصود از خلیفه در آیه{{قرآن|وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَه إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَه|ترجمه=و (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمین، جانشینی (نمایندهای) قرار خواهم داد.|سوره=بقره|آیه=۳۰}} چیست اختلاف وجود دارد. [[آیت الله مکارم شیرازی]] میگوید: «در اينكه منظور از آن در اينجا جانشين چه كسى و چه چيزى است مفسران احتمالات گوناگونى دادهاند.بعضى گفتهاند منظور جانشين فرشتگانى است كه قبلا در زمين زندگى میكردند.و بعضى گفتهاند منظور جانشين انسانهاى ديگر يا موجودات ديگرى كه قبلا در زمين میزيستهاند.بعضى آن را اشاره به جانشين بودن نسلهاى انسان از يكديگر دانستهاند. ولى انصاف اين است كه- همانگونه كه بسيارى از محققان پذيرفتهاند- منظور خلافت الهى و نمايندگى خدا در زمين است، زيرا سؤالى كه بعد از اين فرشتگان میكنند و میگويند نسل آدم ممكن است مبدء فساد و خونريزى شود و ما تسبيح و تقديس تو میكنيم متناسب همين معنى است، چرا كه نمايندگى خدا در زمين با اين كارها سازگار نيست.» | در اینکه مقصود از خلیفه در آیه{{قرآن|وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَه إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَه|ترجمه=و (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمین، جانشینی (نمایندهای) قرار خواهم داد.|سوره=بقره|آیه=۳۰}} چیست اختلاف وجود دارد. [[آیت الله مکارم شیرازی]] میگوید: «در اينكه منظور از آن در اينجا جانشين چه كسى و چه چيزى است مفسران احتمالات گوناگونى دادهاند.بعضى گفتهاند منظور جانشين فرشتگانى است كه قبلا در زمين زندگى میكردند.و بعضى گفتهاند منظور جانشين انسانهاى ديگر يا موجودات ديگرى كه قبلا در زمين میزيستهاند.بعضى آن را اشاره به جانشين بودن نسلهاى انسان از يكديگر دانستهاند. ولى انصاف اين است كه- همانگونه كه بسيارى از محققان پذيرفتهاند- منظور خلافت الهى و نمايندگى خدا در زمين است، زيرا سؤالى كه بعد از اين فرشتگان میكنند و میگويند نسل آدم ممكن است مبدء فساد و خونريزى شود و ما تسبيح و تقديس تو میكنيم متناسب همين معنى است، چرا كه نمايندگى خدا در زمين با اين كارها سازگار نيست.»<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد۱، صفحه۱۷۱</ref> | ||
== آموختن علم به انسان == | == آموختن علم به انسان == | ||
خداوند در آیه ۳۱ [[سوره بقره]] می فرماید علم اسماء را به آدم آموخت. در مورد اینکه این علم اسماء چیست سخنان گوناگونی گفته میشود. ولى مسلم است كه منظور تعليم كلمات و نامهاى بدون معنا به آدم نبوده، چرا كه اين افتخارى محسوب نميشده است، بلكه منظور دادن معانى اين اسماء و مفاهيم و مسماهاى آنها بوده است. البته اين آگاهى از علوم مربوط به جهان آفرينش و اسرار و خواص مختلف موجودات عالم هستى، افتخار بزرگى براى آدم بود. اين علم اسماء چيزى شبيه" علم لغات" نبوده است بلكه مربوط به فلسفه و اسرار و كيفيات و خواص آنها بوده است، خداوند اين علم را به آدم تعليم كرد تا بتواند از مواهب مادى و معنوى اين جهان در مسير تكامل خويش بهره گيرد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد۱، صفحه ۱۷۶</ref> | |||
== | == دمیدن روح در انسان == | ||
{{قرآن| | {{قرآن|فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی|ترجمه=هنگامی که کار او را به پایان رساندم و در او از روح خود دمیدم|سوره=حجر|آیه=۲۹}} | ||
نفخ به معناى دميدن هوا در داخل جسمى است بوسيله دهان يا وسيلهاى ديگر- اين معناى لغوى نفخ است، ولى آن را بطور كنايه در تاثير گذاشتن در چيزى و يا القاء امر غير محسوسى در آن چيز استعمال میكنند، و در آيه شريفه مقصود از آن ايجاد روح در آدمى است. البته اينكه میگوييم در آدمى، معنايش اين نيست كه روح مانند باد كه در جسم باد كرده داخل است در بدن آدمى داخل باشد، بلكه معنايش ارتباط دادن و بر قرار كردن رابطه ميان بدن و روح است. | |||
روح، امر وجودى است كه فى نفسه يك نوع اتحاد با بدن دارد و آن اين است كه متعلق به بدن است، و در عين حال يك نوع استقلال هم از بدن دارد به طورى كه هر وقت تعلقش از بدن قطع شد از او جدا میشود<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد۱۲، صفحه۲۲۷ و ۲۲۸</ref> | |||
== '''آیات دیگر''' == | == '''آیات دیگر''' == | ||
'''انسان آزاد و امانتدار'''{{قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَه عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها …|ترجمه=ما امانت (تعهد، تکلیف، و ولایت الهی) را به آسمان و زمین و کوهها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتهاند و از آن هراسیدند؛ اما انسان آن را بر دوش کشید.|سوره=احزاب|آیه=۷۲}} | '''انسان آزاد و امانتدار'''{{قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَه عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها …|ترجمه=ما امانت (تعهد، تکلیف، و ولایت الهی) را به آسمان و زمین و کوهها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتهاند و از آن هراسیدند؛ اما انسان آن را بر دوش کشید.|سوره=احزاب|آیه=۷۲}} | ||
'''انسان دارای وجدان اخلاقی'''{{قرآن|فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها|ترجمه=سپس فجور و تقوی (شر و خیرش) را به او الهام کرده است.|سوره=شمس|آیه=۸}} | '''انسان دارای وجدان اخلاقی'''{{قرآن|فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها|ترجمه=سپس فجور و تقوی (شر و خیرش) را به او الهام کرده است.|سوره=شمس|آیه=۸}}{{مطالعه بیشتر}} | ||
==مطالعه بیشتر== | ==مطالعه بیشتر== | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
۴. مرتضی مطهری، مقدمه ای به جهان بینی اسلامی، انسان در قرآن، ص۲۴۸–۲۵۳. | ۴. مرتضی مطهری، مقدمه ای به جهان بینی اسلامی، انسان در قرآن، ص۲۴۸–۲۵۳. | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |
نسخهٔ ۶ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۱۸
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
جایگاه انسان را در قرآن و روایات بیان کنید؟
قرآن، انسان را تکریم کرده و گرامی داشته است. جان و مال و آبروی انسان ارزشمند است و تمام دنیا برای او آفریده شد. بدو علم اسماء آموخته شد و خداوند او را خلیفه خود بر زمین قرار داد.
سراسر قرآن خطاب به انسان است و درباره نقش، حقوق و تکالیف او در زمین صحبت می کند.
کرامت انسان
یکی از آیات مهم قرآن درباره تکریم انسان آیه ۷۰ سوره اسراء است: ﴿وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ؛ و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم.﴾(اسراء:۷۰) در تفسیر این آیه گفتهاند: «روح انسان علاوه بر امتيازات جسمى مجموعهاى است از استعدادهاى عالى و توانايى بسيار براى پيمودن مسير تكامل بطور نامحدود.»[۱] بعضی دلیل این تکریم را اعطاى قوه عقل و نطق و استعدادهاى مختلف و آزادى اراده میدانند.[۲]
فضیلت انسان بر دیگر موجودات
در مورد فضیلت انسان بر سایر موجودات در آیه ﴿وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا؛ و آنها را بر بسيارى از آفريدههاى خود برترى آشكار داديم.﴾(اسراء:۷۰) مباحث مختلفی گفته شده است. علامه طباطبایی می فرماید: «انسان در ميان ساير موجودات عالم خصوصيتى دارد كه در ديگران نيست، و آن داشتن نعمت عقل است. و معناى تفضيل انسان بر ساير موجودات اين است كه در غير عقل از ساير خصوصيات و صفات هم انسان بر ديگران برترى داشته و هر كمالى كه در ساير موجودات هست حد اعلاى آن در انسان وجود دارد.»[۳]
علامه طباطبایی در ادامه تفسیر این آیه میفرماید: «بنى آدم در ميان ساير موجودات عالم، از يك ويژگى و خصيصهاى برخوردار گرديده و به خاطر همان خصيصه است كه از ديگر موجودات جهان امتياز يافته و آن عقلى است كه به وسيله آن حق را از باطل و خير را از شر و نافع را از مضر تميز میدهد. و اما اينكه مفسرين گفتهاند و يا روايتى هم بر طبقش رسيده كه مقصود از آن خصيصه مساله "نطق و گويايى" است، و يا "بر دو پا راه رفتن"، و يا "انگشت داشتن" است كه با آنها به دلخواه خود كار كند، و يا عبارت از" خوردن با دست" و يا" قدرت بر نوشتن" و يا" خوش تركيبى" و" حسن صورت"، و يا "تسلط بر ساير مخلوقات و تسخير آنها" است و يا آنكه "خداوند پدر ايشان- آدم- را به دست خود خلق كرده"، و يا "هم چون خاتم انبيا محمد (ص)، پيغمبرى را براى آنان برانگيخته و يا آنكه "به خاطر همه اينها"يى است كه گفته شد هيچيك صحيح نيست، بلكه روايات اينها را به عنوان مثل ذكر كرده نه اينكه مراد از آن خصيصه اينها باشد.»[۴]
آزادی انسان
تسخیر زمین و آسمان برای انسان
خداوند تمام هستی و موجودات و زمین و آسمان را برای انسان میداند و میفرماید: ﴿هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً؛ خداوند تمام چیزهایی که در زمین وجود دارد را برای انسان خلق نموده است﴾(بقره:۲۹) او عاليترين موجود در اين صحنه پهناور است و از تمامى آنها ارزشمندتر. تنها اين آيه نيست كه مقام والاى انسان را يادآور میشود، بلكه در قرآن آيات فراوانى میيابيم كه انسان را هدف نهايى آفرينش كل موجودات جهان معرفى میكند، چنان كه در آيه 13 سوره جاثيه آمده است: ﴿وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا؛ و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است به سود شما رام كرد؛﴾[۵]و در آیات دیگر هم به این موضوع تصریح کرده است.[۶]
در آیهای زمین را برای مردم و انسان میداند:﴿وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ؛ زمین را برای مردم قرار داد.﴾(الرحمن:۱۰) اين كره خاكى كه در اينجا به عنوان يك موهبت مهم الهى ذكر شده و در آيات ديگر از آن به عنوان "مهاد" (گهواره) ياد كرده، قرارگاه مطمئن و آرام و آمادهاى است كه براى غالب ما اهميتش در حالت عادى درك نمیشود، اما هنگامى كه يك زمين لرزه كوچك همه چيز را به هم میريزد، و يا يك آتشفشان، شهرى را زير مواد مذاب و دود آتش دفن میكند، به اين حقيقت پى میبريم كه اين زمين آرام چه نعمت و بركتى است، مخصوصا اگر به آنچه دانشمندان در باره سرعت حركت زمين به دور خود، و به دور آفتاب، گفتهاند بينديشيم اهميت اين آرامش در عين حركت سريع و سرسامآورش، نه يك حركت بلكه انواع مختلف حركت، روشنتر میشود[۷]
انسان، خلیفه خداوند بر زمین
در اینکه مقصود از خلیفه در آیه﴿وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَه إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَه؛ و (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمین، جانشینی (نمایندهای) قرار خواهم داد.﴾(بقره:۳۰) چیست اختلاف وجود دارد. آیت الله مکارم شیرازی میگوید: «در اينكه منظور از آن در اينجا جانشين چه كسى و چه چيزى است مفسران احتمالات گوناگونى دادهاند.بعضى گفتهاند منظور جانشين فرشتگانى است كه قبلا در زمين زندگى میكردند.و بعضى گفتهاند منظور جانشين انسانهاى ديگر يا موجودات ديگرى كه قبلا در زمين میزيستهاند.بعضى آن را اشاره به جانشين بودن نسلهاى انسان از يكديگر دانستهاند. ولى انصاف اين است كه- همانگونه كه بسيارى از محققان پذيرفتهاند- منظور خلافت الهى و نمايندگى خدا در زمين است، زيرا سؤالى كه بعد از اين فرشتگان میكنند و میگويند نسل آدم ممكن است مبدء فساد و خونريزى شود و ما تسبيح و تقديس تو میكنيم متناسب همين معنى است، چرا كه نمايندگى خدا در زمين با اين كارها سازگار نيست.»[۸]
آموختن علم به انسان
خداوند در آیه ۳۱ سوره بقره می فرماید علم اسماء را به آدم آموخت. در مورد اینکه این علم اسماء چیست سخنان گوناگونی گفته میشود. ولى مسلم است كه منظور تعليم كلمات و نامهاى بدون معنا به آدم نبوده، چرا كه اين افتخارى محسوب نميشده است، بلكه منظور دادن معانى اين اسماء و مفاهيم و مسماهاى آنها بوده است. البته اين آگاهى از علوم مربوط به جهان آفرينش و اسرار و خواص مختلف موجودات عالم هستى، افتخار بزرگى براى آدم بود. اين علم اسماء چيزى شبيه" علم لغات" نبوده است بلكه مربوط به فلسفه و اسرار و كيفيات و خواص آنها بوده است، خداوند اين علم را به آدم تعليم كرد تا بتواند از مواهب مادى و معنوى اين جهان در مسير تكامل خويش بهره گيرد.[۹]
دمیدن روح در انسان
﴿فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی؛ هنگامی که کار او را به پایان رساندم و در او از روح خود دمیدم﴾(حجر:۲۹)
نفخ به معناى دميدن هوا در داخل جسمى است بوسيله دهان يا وسيلهاى ديگر- اين معناى لغوى نفخ است، ولى آن را بطور كنايه در تاثير گذاشتن در چيزى و يا القاء امر غير محسوسى در آن چيز استعمال میكنند، و در آيه شريفه مقصود از آن ايجاد روح در آدمى است. البته اينكه میگوييم در آدمى، معنايش اين نيست كه روح مانند باد كه در جسم باد كرده داخل است در بدن آدمى داخل باشد، بلكه معنايش ارتباط دادن و بر قرار كردن رابطه ميان بدن و روح است.
روح، امر وجودى است كه فى نفسه يك نوع اتحاد با بدن دارد و آن اين است كه متعلق به بدن است، و در عين حال يك نوع استقلال هم از بدن دارد به طورى كه هر وقت تعلقش از بدن قطع شد از او جدا میشود[۱۰]
آیات دیگر
انسان آزاد و امانتدار﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَه عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها …؛ ما امانت (تعهد، تکلیف، و ولایت الهی) را به آسمان و زمین و کوهها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتهاند و از آن هراسیدند؛ اما انسان آن را بر دوش کشید.﴾(احزاب:۷۲)
انسان دارای وجدان اخلاقی﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها؛ سپس فجور و تقوی (شر و خیرش) را به او الهام کرده است.﴾(شمس:۸)
مطالعه بیشتر
۱. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، طباطبایی، تفسیرالمیزان، ذیل آیات مربوطه در متن.
۲. معارف قرآن، مصباح یزدی، مؤسسه در را ه حق، قم، ص۱۵۹.
۳. مجله صباح، شماره ۹–۱۰، مرکز مطالعات و پژوهشهای حوزه، قم، ص۷۴–۶۸.
۴. مرتضی مطهری، مقدمه ای به جهان بینی اسلامی، انسان در قرآن، ص۲۴۸–۲۵۳.
منابع
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد۱۲، صفحه ۱۹۸
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد۱۲، صفحه ۱۹۸
- ↑ علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد ۱۳، صفحه ۲۱۵
- ↑ علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد ۱۳، صفحه ۲۱۵
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد۱، صفحه۱۶۳
- ↑ سوره ابراهیم، آیه ۳۲ و ۳۳، سوره جاثیه آیه ۱۲،
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد۲۳، صفحه ۱۱۰
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد۱، صفحه۱۷۱
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد۱، صفحه ۱۷۶
- ↑ علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، جلد۱۲، صفحه۲۲۷ و ۲۲۸