مشورت نادرست پیامبر در بارور کردن نخلها: تفاوت میان نسخهها
خط ۶: | خط ۶: | ||
==متن روایت در منابع اهلسنت== | ==متن روایت در منابع اهلسنت== | ||
منابع اهلسنت با تعابیر مختلف داستان مشورت دادن پیامبر در مورد بارور ساختن نخلها را نقل کردهاند که به دو مورد اشاره میشود: | |||
'''روایت اول''' | '''روایت اول''' | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
'''روایت دوم''' | '''روایت دوم''' | ||
{{عربی|أَنَّ النَّبِيَّ(ص) مَرَّ بِقَوْمٍ يُلَقِّحُونَ، فَقَالَ: «لَوْ لَمْ تَفْعَلُوا لَصَلُحَ» قَالَ: فَخَرَجَ شِيصًا، فَمَرَّ بِهِمْ فَقَالَ: «مَا لِنَخْلِكُمْ؟» قَالُوا: قُلْتَ كَذَا وَكَذَا، قَالَ: | {{عربی|أَنَّ النَّبِيَّ(ص) مَرَّ بِقَوْمٍ يُلَقِّحُونَ، فَقَالَ: «لَوْ لَمْ تَفْعَلُوا لَصَلُحَ» قَالَ: فَخَرَجَ شِيصًا، فَمَرَّ بِهِمْ فَقَالَ: «مَا لِنَخْلِكُمْ؟» قَالُوا: قُلْتَ كَذَا وَكَذَا، قَالَ: أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِأَمْرِ دُنْيَاكُمْ}}<ref>مسلم، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۳۶، محقق: محمد فؤاد عبدالباقي، بیروت، دار إحياء التراث العربي، ۱۴۳۱ق.</ref> | ||
{{نقل قول|پیامبر(ص) از میان گروهی که گردهافشانی میکردند میگذشت. فرمود: اگر گرد افشانی نکنند، نیز درخت خرما بارور خواهد شد. (کشاورزان گرده افشانی نکردند) و محصول بیکیفیتی حاصل شد. پیامبر روزی از آنجا میگذشت و پرسید چه بر سر نخلها آمده. گفتند شما چنین و چنان گفتید. پیامبر فرمود: شما در امور دنیایی عالمتر از من هستید.}} | |||
== عصمت و علم انبیاء == | == عصمت و علم انبیاء == |
نسخهٔ ۱۴ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۵۷
در مسند احمد از طلحه نقل شده كه با پيغمبر(ص) در نخلستان مدينه مى رفتيم. مردمانى را ديدند كه بر سر درختان رفتهاند؛ حضرت پرسيد كه اينان چه مى كنند؟ جواب دادند از نر به مادّه تلقيح مىكنند. پيامبر(ص) گفت: فكر نكنم اين كار اثرى داشته باشد. چون سخن پيامبر را شنيدند، دست از كارشان كشيدند و اتفاقاً آن سال، نخل ها محصولى نداد. خبر به پيامبر(ص) رسيد. گفت: «اين گمانى بود كه من بردم، اگر تلقيح اثر دارد، حتماً انجام دهيد، چرا كه من بشرى مثل شما هستم و ظنّم ممكن است خطا يا صواب باشد، و ليكن اگر برايتان گفتم خداوند چنين و چنان مى گويد بدانيد كه بر خدا دروغ نمىبندم».
متن روایت در منابع اهلسنت
منابع اهلسنت با تعابیر مختلف داستان مشورت دادن پیامبر در مورد بارور ساختن نخلها را نقل کردهاند که به دو مورد اشاره میشود:
روایت اول
«قَالَ: مَرَرْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فِي نَخْلٍ، فَرَأَى قَوْمًا يُلَقِّحُونَ النَّخْلَ، فَقَالَ: «مَا يَصْنَعُ هَؤُلَاءِ؟» قَالُوا: يَأْخُذُونَ مِنَ الذَّكَرِ فَيَجْعَلُونَهُ فِي الْأُنْثَى، قَالَ: «مَا أَظُنُّ ذَلِكَ يُغْنِي شَيْئًا» ، فَبَلَغَهُمْ، فَتَرَكُوهُ، فَنَزَلُوا عَنْهَا، فَبَلَغَ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: " إِنَّمَا هُوَ الظَّنُّ، إِنْ كَانَ يُغْنِي شَيْئًا فَاصْنَعُوهُ، فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ، وَإِنَّ الظَّنَّ يُخْطِئُ وَيُصِيبُ، وَلَكِنْ مَا قُلْتُ لَكُمْ: قَالَ اللَّهُ، فَلَنْ أَكْذِبَ عَلَى اللَّهِ»[۱]
« | ... با پیامبر خدا (ص) در نخلستانی قدم میزدیم. ایشان گروهی را دیدند که عمل گرده افشانی بر درختان خرما را انجام می دادند. پرسیدند: آنان چه میکنند؟ پاسخ دادند: گردههای درختان نر را بر درختان ماده میپراکنند. پیامبر فرمود: گمان نمیکنم این کار فایدهای داشته باشد. سخن پیامبر(ص) به گوش کشاورزان رسیده و آنان از کار خود دست برداشتند. پیامبر(ص) با اطلاع از این وضعیت، فرمود: سخن من از روی گمان بوده و اگر مفید بود بدان عمل کنید. من انسانی مانند شما هستم. گمان ممکن است درست یا نادرست باشد. اما هرگاه از جانب پروردگار سخنی به شما گفتم، مطمئنا بر خدا دروغ نخواهم بست! | » |
روایت دوم
«أَنَّ النَّبِيَّ(ص) مَرَّ بِقَوْمٍ يُلَقِّحُونَ، فَقَالَ: «لَوْ لَمْ تَفْعَلُوا لَصَلُحَ» قَالَ: فَخَرَجَ شِيصًا، فَمَرَّ بِهِمْ فَقَالَ: «مَا لِنَخْلِكُمْ؟» قَالُوا: قُلْتَ كَذَا وَكَذَا، قَالَ: أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِأَمْرِ دُنْيَاكُمْ»[۲]
« | پیامبر(ص) از میان گروهی که گردهافشانی میکردند میگذشت. فرمود: اگر گرد افشانی نکنند، نیز درخت خرما بارور خواهد شد. (کشاورزان گرده افشانی نکردند) و محصول بیکیفیتی حاصل شد. پیامبر روزی از آنجا میگذشت و پرسید چه بر سر نخلها آمده. گفتند شما چنین و چنان گفتید. پیامبر فرمود: شما در امور دنیایی عالمتر از من هستید. | » |
عصمت و علم انبیاء
تقريبا همه انديشمندان شيعه و اهل سنت، دريافت و ابلاغ وحى را معصومانه مىدانند و شيعيان با استناد به دلايلى، از جمله روايات فراوانى كه از اهل بيت(ع) رسيده است، معصومان را از هر گونه خطا و نسيانى بركنار مىشمارند. امام رضا(ع) در توصیف رهبران الهى فرمودند: «وَ هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ موفّقٌ مسدّدٌ قَد اَمِن الخَطايا و الزَللَ وَ العثارَ»[۳] (شخصى كه خداوند وى را براى اداره امور بندگانش بر مىگزيند) معصوم و برخوردار از تأييدات، توفيقات و راهنمايىهاى الهى بوده، از هر خطا و لغزشى در امان است.
«عصمت از خطا» رابطه جدايى ناپذير با علم معصومان دارد.[۴] اگر پيامبر(ص) نداند كه درخت خرما بدون تلقيح ثمرى نمىدهد، از فرو افتادن در خطا ايمن نخواهد بود. درباره گستره علم معصومان(ع) نظريههاى گوناگونى قابل طرح است[۵] كه بر اساس يكى از آن ها پيامبران و امامان از تمامى حقايق هستى آگاهى دارند. هر چند وظيفه عملىشان اين است كه جز در موارد ضرورى، تنها علومى را كه از راه هاى عادى به دست آوردهاند، ملاک رفتار خود قرار دهند.
غیر واقعی بودن ماجرای تلقیح درخت خرما
داستان جلوگيرى رسول خدا(ص) از تلقيح درخت خرما، بسيار عجيب و باور نكردنى مىنمايد. پذيرفتنى نیست كه كسى پس از حدود شصت سال زندگى در سرزمين عربستان، كه همواره مركز پرورش نخل و توليد خرما بوده است، از ضرورت بارورى درخت خرما آگاهى نداشتهباشد. از سوى ديگر، چگونه مىتوان باور كرد مردمى كه سال ها در اين زمينه تجربه اندوختهاند و چه بسا در برخى از شرايط از تلقيح درختى باز مانده و پیامدهاى آن را ديدهاند، بدون هيچگونه چون و چرا دست از اين كار بکشند. (به ويژه آن كه در ميان اصحاب، سست ايمانانى بودند كه حتّى در مسائل دينى و اخروى لب به اعتراض مىگشودند و احكام پيامبر را زير سؤال مى بردند، چه رسد به امور دنيوى)![۶]
پیامبر موجب ضرر و زیان به دیگران شد.
منابع
متن برگرفته شده از کتاب پـرسمان عصـمت، يوسفيان، حسن، مركز مطالعات و پژوهشهاى فرهنگى حوزه علميه، قم، ۱۳۸۰ش.
- ↑ ابنماجه، سنن ابنماجه، ج۲، ص۸۲۵، تحقيق: محمد فؤاد عبدالباقي، دار إحياء الكتب العربية، ۱۴۳۱ق.
- ↑ مسلم، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۳۶، محقق: محمد فؤاد عبدالباقي، بیروت، دار إحياء التراث العربي، ۱۴۳۱ق.
- ↑ کلینی، الكافى، ج۱، ص۲۰۲. براى آشنايى با برخى ديگر از روايات، ر.ك: مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰، ص۴۳۹؛ ۱۷، ص۱۰۸؛ ج۳۶، ص۲۴۴؛ ج۶۵، ص۳۸۹؛ و ج۹۹، ص۱۵۰.
- ↑ پژوهشى در عصمت معصومان، ص۲۳۹ـ۲۳۴.
- ↑ ر.ك: شرح الشفاء، ج۲، ص۲۱۲ـ۲۱۱؛ الامامة و الولاية فى القرآن الكريم، ص۲۲۴ـ۲۲۳؛ الميزان، ج۱۸، ص۱۹۴ـ۱۹۲؛ عقائد الامامية، ص۶۹ـ۶۷؛ مصنفات الشيخ المفيد، ج۴، اوائل المقالات، ص۶۷؛ پيام قرآن، ج۷، ص۲۵۳ـ۲۴۹؛ و منشورجاويد، ج۸، ص۴۱۸ـ۳۰۹.
- ↑ بسيارى از نويسندگان، اين داستان را دست آويزى براى انكار عصمت پيامبر(دست كم در امور عادى) قرار داده اند. براى نمونه، ر.ك: اضواء على السنة المحمديّة، ص۴۴ـ۴۳؛ و پژوهش هايى درباره قرآن و وحى، ص۴۶ـ۴۵.