کافر بودن ابلیس در آیه ۳۴ سوره بقره: تفاوت میان نسخهها
(جایگزینی متن - ' | ارجاعات =' به ' | ارجاعات = | بازبینی نویسنده = ') |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '|شاخه فرعی' به '| شاخه فرعی') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = | | شاخه اصلی = | ||
|شاخه فرعی۱ = | | شاخه فرعی۱ = | ||
|شاخه فرعی۲ = | | شاخه فرعی۲ = | ||
|شاخه فرعی۳ = | | شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} | ||
نسخهٔ ۱۸ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۲۴
این مقاله هماکنون به دست A.ahmadi در حال ویرایش است. |
خدا در مورد ابلیس فرموده «وکان من الکافرین، ازکافرین بود[۱]» این آیه دلالت میکند که ابلیس قبلا از کافران بوده است، پس چطور در صف فرشتگان قرار گرفته و چند هزار سال خدا را عبادت کرد؟
ابلیس طبق صریح قرآن از جنس جن بوده و واژه «جن» بر جنس دلالت میکند نه انحصار در یک فرد و از نظر عقلی هیچ الزامی نیست افرادی که در کنار هم قرار گرفته مثل یا مساوی هم باشد لذا صرف بودن شیطان در کنار فرشتگان بُعدی ندارد، چنانکه در کنار هم بودن معصومین با غیر معصومین در این عالم محذوری ندارد.
جنس ابلیس
شیطان از جن است نه از فرشتگان: «کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»؛ «او از جن بود سپس نا فرمانی پرور دگارش را کرد»؛[۲] قرآن خلقت او را از آتش دانسته است: « «قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ»[۳] در حالی که فرشتگان از نور آفریده شده نه آتش.
خدا احکامی را برای نو ع جن قرار داده که هیچیک از آنها برای نوع فرشتگان قرار داده نشده است نظیر:
همسانی با انسان: «و ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون»،[۴] «فبأی الاء ربکما تکذبان».[۵]
داشتن ذریه: «أفتتخذونه و و ذریته أولیاء»[۶]
تقسیم جن به دو طائفه مؤمن وکافر: «وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذلِکَ کُنَّا طَرائِقَ قِدَداً».[۷]
بر خلاف جن فرشتگان معصومند: «عَلَیْها مَلائِکَه غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ».[۸]
شیخ مفید از علمای بزرگ شیعه میگوید امامیه بر این باور است که ابلیس از جنس جن است نه فرشته و بر این امر اخبار متواتره رسیده از اهل بیت دلالت میکند.[۹]حال چطور این موجود غیر معصوم در میان فرشتگان راه یافته است در پاسخ باید گفت:
هرچند برخی ضمن اذعان به عصمت فرشتگان، این احتمال را دادهاند که راه برای ورود شیطان در میان گروه خاصی از فرشتگان یعنی ملائکه عالم ماده و مسیطر بر زمین و زمینیان باز است و ممکن است ابلیس در جمع این گروه واقع شده باشد نه در جنب مقربان و حاملان عرش الهی.[۱۰] اما حقیقت این است که فلسفه قرار گرفتن ابلیس در جمع ملائکه همانند اموری زیاد دیگر برای ما روشن نیست و آنچه از روایات معصومین بر میآید این است که ابلیس شش هزار سال در جمع فرشتگان که بعداً حتی مقربان آنان مورد امتحان قرار گرفتند،[۱۱] خدا را عبادت کرد[۱۲] به گونه که امام صادق در جواب سؤال از هویت او فرمود: «ابلیس نه از ملائکه است و نه از سایر موجودات آسمانی، بلکه او جنّ است؛ ولی همراه ملائکه بوده است. ملائکه نیز گمان میکردند او از جنس آنهاست، ولی خداوند متعال میدانست که چنین نیست. این جریان ادامه یافت تا در جریان سجده برآدم، راز پنهان ابلیس آشکار گشت»[۱۳] و نیز امام علی به عنوان ملک از او یاد نموده است.[۱۴] روی این جهت میتوان گفت صرف بودن چنین موجودی در جمع فرشتگان هیچ بُعدی ندارد چنانچه معصومین با آنکه اهل عصیان نیستند، در دنیایی زندگی میکنند که ظرف معصیت و طاعت است و اختلاط غیر معصومین با آنان ممکن بوده و هیچ محذوری ندارد.
به علاوه تمام اجزای عالم همانند یک زنجیر اولش مرتبط به آخرش میباشد؛ اما لازمه این ارتباط این نیست که هر دسته از موجودات عالم هستی مثل هم و ربطشان به یک دیگر، ربط تساوی و تماثل باشد که اگر اینگونه بود عالَمی به وجود نمیآمد بلکه تنها یک موجود تحقق مییافت.
واژه «الجن» در «کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»؛ «او از جن بود سپس نا فرمانی پرور دگارش را کرد»؛[۱۵] از این جهت مثل واژه «الانسان» اسم جنس و ابلیس از جنس جن است و این واژه دلالتی بر انحصار «جن» در یک فرد ندارد.
کافر بودن ابلیس
برخی بر این باورند که ابلیس بخاطر عبادت در صف فرشتگان جای گرفته و جزء مجموعه آنها محسوب میشد و بعد از امتناع از سجده برآدم و تمرد از دستور خدا کافر شد؛ بنابر این «کان» در آیه فوق به معنای «صار، گردید» میباشد.[۱۶]
اما عده دیگر معتقدند که «کان» به معنای بودن است یعنی ابلیس از کافران بود و عبادت ابلیس از روی نفاق بوده است؛ او قبل از استکبار عملی بر اساس ظاهر آیه از نظر اعتقادی کافر بوده و کفر پنهان او هرچند فطری او نبود ولی از دیر زمان در درون او نهفته بود و هنگام امتحان آشکار و سبب استکبار و مخالفت عملی او با فرمان خدا شد و به فعلیت رسید یعنی او هر چند بحسب ظاهر در صف موحّدان بود اما از ابتدا موحّد ناب و مخلص نبوده که فقط پس از مخالفت فرمان سجده برای آدم، کافر شده باشد بلکه از اول کفر درونی داشت.[۱۷]لذا در برخی روایات اولین گناه، کفر به حساب آمده نه استکبار.[۱۸]
علامه طباطیایی میگوید: جمله «. . . وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ[۱۹]» دلالت میکند بر اینکه در میان ملائکه کفر ابلیس امر مکتوم بوده که از اظهار آن خود داری میکرده و این امر با جریان سجده آشکار شد واین معنا با جمله: «أَبی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ» بیمناسبت نیست، چون در این جمله نفرمود: ابلیس از سجده امتناع ورزید و تکبر کرد و کافر شد، بلکه فرموده: «و از کافران بود.»[۲۰] و برخی تصریح کرده که شیطان حتی یک لحظه ایمان نداشته زیرا ایمان تسلیم محض بودن در برابر خدا است.[۲۱] روایات و از جمله این فرموده امام صادق که: «در جریان سجده برآدم، راز پنهان ابلیس آشکار گشت»[۲۲] میرساند که ابلیس عبادت داشته نه عبودیت و روح تسلیم و خدا با امتحان، سرّ او را نمایان و نفاقش را برای فرشتگان معلوم نموده است.[۲۳]
منابع
- ↑ بقره/ ۳۴.
- ↑ کهف/۵۰.
- ↑ اعراف/ ۱۲؛ الرحمن/ ۱۵.
- ↑ ذاریات/ ۵۶.
- ↑ الرحمن/ ۱۳ و…
- ↑ کهف/ ۵۰.
- ↑ جن/ ۱۱.
- ↑ تحریم/ ۶.
- ↑ مفید، محمد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ص۱۳۳، قم، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳؛ هاشمی خویی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعه، ج۲، ص۵۷، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، مرکز نشراسرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۷۹.
- ↑ شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۱۹۲، ص۲۸۶.
- ↑ . شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۱۹۲، ص۲۸۷،
- ↑ طبرسی، فضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۸۹.
- ↑ شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه۱۹۲، ص۲۸۷،
- ↑ کهف/۵۰
- ↑ ر، ک: طبرسی، فضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۹۱؛ فخررازی، محمد، تفسیرکبیر، ج۱، ص۲۵۸، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛ نیشابوری، محمود، ایجازالبیان، ج۱، ص۸۴، بیروت، دار الغرب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، مرکز نشراسرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۸۳ و۳۰۲؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۸۳، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- ↑ بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۷۶، تهران، بنیاد بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- ↑ بقره/۳۳.
- ↑ طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، ج۱، ص، ۱۸۸، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.
- ↑ دستغیب، عبدالحسین، ۸۲پرسش، ص۳۹، شیراز، کتابخانه مسجد عتیق، چاپ هفتم، ۱۳۶۰ش.
- ↑ طبرسی، فضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۸۹.
- ↑ جرجانی، حسین، تفسیر جلاء الأذهان ، ج۱، ص۶۷، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش؛ نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج۱۰، ص۳۲۹، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.