جبر تاریخی: تفاوت میان نسخه‌ها

(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
== جبر تاریخی ==
برخی فیلسوفان غربی معتقدند تاریخ واقعیتی است که احکام خاص به خود را دارد. براساس نظریه جبر تاریخی، مردمی که در یک مقطع ویژه تاریخی قرار دارند، محکوم آن قوانین تاریخی هستند. قوانین تاریخی هرچه را برای آن دوره خاص تاریخی اقتضا کند، همان واقع خواهد شد.  
برخی معتقدند که تاریخ واقعیتی دارد و احکامی ویژهٔ خود را و حتی برخی از فلاسفه تاریخ بر آن شده‌اند که این قوانین و احکام را کشف کنند. بر اساس نظریه جبر تاریخی، مردمی که در یک مقطع ویژه تاریخی قرار دارند، محکوم آن قوانین تاریخی‌اند. یعنی آن قوانین، هرچه را برای آن مرحلهٔ خاص اقتضا کند همان خواهد شد، چه مردم بخواهند و چه نخواهند.


نقد: اولاً: تاریخ، واقعیت خارجی ندارد بلکه امری انتزاعی است و در نتیجه قانونمندی تاریخ نیز تخیلی بیش نیست. چرا که چیزی که واقعیت عینی ندارد چگونه می‌تواند «قوانین خاص به خود» داشته باشد.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، مؤسسه در راه حق، بی‌تا، ص۳۹۱.</ref>
در مقابل بسیاری از فیلسوفان تاریخ را دارای واقعیت خارجی نمی دانند.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، مؤسسه در راه حق، بی‌تا، ص۳۹۱.</ref> این فیلسوفان در کنار قبول تأثیرگذاری عناصر اجتماعی و تاریخی، معتقدند این تأثیرها به گونه‌ای نیست که فرد را از حوزه اختیار به جبر و عدم اختیار بکشاند. پیامبران و مردان بزرگ تاریخ از جمله افرادی بوده‌اند که راه درست را در سخت‌ترین زمان‌ها انتخاب کردند و اسیر جبر تاریخی نگردیدند. افرادی که از خود، وضعیت اجتماعی و مسیری که اجتماع به سوی آن در حال حرکت است، اطلاع و آگاهی دارند، به صورت طبیعی قدرت گزینش و انتخاب هم دارند.


ثانیاً ما منکر تأثیرگذاری عناصر تاریخی بر رفتارها و نگرش‌های بشری نیستیم اما از این نکته نباید غافل شد که این امر به معنای مجبور بودن انسان و سلب اختیار از او نیست و انسان می‌تواند در مقابل تمامی این عوامل مقاومت کند.
اما افرادی که به این سطح از خود آگاهی نرسیده‌اند. چنین افرادی را نمی‌توان به صورت کامل مختار دانست، اما در عین حال، نمی‌توان گفت تکلیف ندارند. چون چنین افرادی نوعاً از ضعف اراده و ضعف دانش و بینش در رنج اند. بنابر این در قیامت به خاطر تقصیر و قصوری که در کسب دانش و تقویت اراده نموده‌اند، مورد مؤاخذه قرار می‌گیرند. شاید بتوان نظیر این بحث را در کلمات فقها یافت. ایشان بر این عقیده اند که اگر کسی به دنبال کسب معرفت و آگاهی از احکام الهی نرفت و در نتیجه این عدم آگاهی اش، مرتکب محرمات گردید، در قیامت مورد مؤاخذه قرار گرفته و بنا به تعبیری روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده، از او سؤال می‌شود که چرا نرفتی احکام را بیاموزی؟ نتیجه آن که، این گونه افراد در اصل به دلیل ناخود آگاهی شان مختار نیستند، اما به دلیل تصور در تعلیم و اراده مقصر هستند و مختار و مکلف می‌باشند و قابل مؤاخذه.


پس نتیجه آن‌که، ما در کنار قبول تأثیرگذاری عناصر اجتماعی و تاریخی، بر این نکته تأکید می‌کنیم که این تأثیرها به گونه‌ای نیست که فرد را از حوزه اختیار به جبر و عدم اختیار سوق دهد و بشر می‌تواند در برابر این امور مقاومت کند. پیامبران و مردان بزرگ تاریخ در تاریک‌ترین برهه‌ها، شاهدان خوبی بر این مدعا هستند، از این‌رو، لازم است تذکر داده شود که اگر مقصود از فرد قاصر و مقصر، همان افراد خود آگاه نسبت به جبر اجتماعی ـ تاریخی و افراد ناخودآگاه باشد، در پاسخ می‌توان این چنین گفت: افرادی که از خود، وضعیت اجتماعی و نیروهای تأثیر گذار اجتماعی و مسیری که اجتماع به سوی آن در حال حرکت است، اطلاع و آگاهی دارند، به صورت طبیعی قدرت گزینش و انتخاب هم دارند. یعنی می‌توانند خود را از دام نیروهای جانبی رهانیده و مسیری مستقل به خودش را در پیش گیرد. اما افرادی که به این سطح از خود آگاهی نرسیده‌اند به تعبیر امیر المؤمنین(ع) مگس‌های قرار گرفته در مسیر باد هستند که هر موجی آنان را در خود غرق نموده، به هر سو که بخواهد می‌برد. چنین افرادی را نمی‌توان به صورت کامل مختار دانست، اما در عین حال، نمی‌توان گفت تکلیف ندارند. چون چنین افرادی نوعاً از ضعف اراده و ضعف دانش و بینش در رنج اند. بنابر این در قیامت به خاطر تقصیر و قصوری که در کسب دانش و تقویت اراده نموده‌اند، مورد مؤاخذه قرار می‌گیرند. شاید بتوان نظیر این بحث را در کلمات فقها یافت. ایشان بر این عقیده اند که اگر کسی به دنبال کسب معرفت و آگاهی از احکام الهی نرفت و در نتیجه این عدم آگاهی اش، مرتکب محرمات گردید، در قیامت مورد مؤاخذه قرار گرفته و بنا به تعبیری روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده، از او سؤال می‌شود که چرا نرفتی احکام را بیاموزی؟ نتیجه آن که، این گونه افراد در اصل به دلیل ناخود آگاهی شان مختار نیستند، اما به دلیل تصور در تعلیم و اراده مقصر هستند و مختار و مکلف می‌باشند و قابل مؤاخذه.
<span></span>
{{پایان پاسخ}}


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۲۱:۴۹

سؤال

جبر تاریخی در فرد مقصّر یا قاصر تأثیر دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا وی مختار است یا مجبور؟

برخی فیلسوفان غربی معتقدند تاریخ واقعیتی است که احکام خاص به خود را دارد. براساس نظریه جبر تاریخی، مردمی که در یک مقطع ویژه تاریخی قرار دارند، محکوم آن قوانین تاریخی هستند. قوانین تاریخی هرچه را برای آن دوره خاص تاریخی اقتضا کند، همان واقع خواهد شد.

در مقابل بسیاری از فیلسوفان تاریخ را دارای واقعیت خارجی نمی دانند.[۱] این فیلسوفان در کنار قبول تأثیرگذاری عناصر اجتماعی و تاریخی، معتقدند این تأثیرها به گونه‌ای نیست که فرد را از حوزه اختیار به جبر و عدم اختیار بکشاند. پیامبران و مردان بزرگ تاریخ از جمله افرادی بوده‌اند که راه درست را در سخت‌ترین زمان‌ها انتخاب کردند و اسیر جبر تاریخی نگردیدند. افرادی که از خود، وضعیت اجتماعی و مسیری که اجتماع به سوی آن در حال حرکت است، اطلاع و آگاهی دارند، به صورت طبیعی قدرت گزینش و انتخاب هم دارند.

اما افرادی که به این سطح از خود آگاهی نرسیده‌اند. چنین افرادی را نمی‌توان به صورت کامل مختار دانست، اما در عین حال، نمی‌توان گفت تکلیف ندارند. چون چنین افرادی نوعاً از ضعف اراده و ضعف دانش و بینش در رنج اند. بنابر این در قیامت به خاطر تقصیر و قصوری که در کسب دانش و تقویت اراده نموده‌اند، مورد مؤاخذه قرار می‌گیرند. شاید بتوان نظیر این بحث را در کلمات فقها یافت. ایشان بر این عقیده اند که اگر کسی به دنبال کسب معرفت و آگاهی از احکام الهی نرفت و در نتیجه این عدم آگاهی اش، مرتکب محرمات گردید، در قیامت مورد مؤاخذه قرار گرفته و بنا به تعبیری روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده، از او سؤال می‌شود که چرا نرفتی احکام را بیاموزی؟ نتیجه آن که، این گونه افراد در اصل به دلیل ناخود آگاهی شان مختار نیستند، اما به دلیل تصور در تعلیم و اراده مقصر هستند و مختار و مکلف می‌باشند و قابل مؤاخذه.

منابع

  1. مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، مؤسسه در راه حق، بی‌تا، ص۳۹۱.