تعاریف ایمان نخبهگرایانه یا عمومی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(افزودن آیه) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
نخبهگرا بودن یعنی تنها شامل تعدادی | نخبهگرا بودن یعنی تعریف تنها شامل تعدادی از نخبگان شود. «رويارويي مجذوبانه با خداوند»، تعریف مجتهد شبستری، به اقرار خودش نخبهگرایانه است؛<ref>کیان، ش ۵۲، ص۱۰–۱۱.</ref> چنانکه تعریف مصطفی ملکیان که ایمان به «دویدن در پی آواز حقیقت» نیز چنین است. اما تعریف به معرفت قلبی و امید عمومیت دارد و تنها شامل نخبگان نمیشود.<ref>کیان، ش ۵۲، ص۵۱.</ref> | ||
ممکن است این ایراد گرفته شود که لحن قرآن در باب ایمان، نخبهگرایانه است. آنجا که میگوید: {{قرآن|وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ | ممکن است این ایراد گرفته شود که لحن قرآن در باب ایمان، نخبهگرایانه است. آنجا که میگوید: {{قرآن|وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ|ترجمه=لکن بیشتر مردمان به آن ایمان نمیآورند.|سوره=هود: ۱۷ رعد: ۱}} و یا {{قرآن|وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ| سوره = یوسف|آیه = ۱۰۶|ترجمه = و بیشترینهٔ خلق به خدا ایمان نمیآورند، مگر آن که مشرک شوند.}} از این آیات مختص بودن ایمان برای نخبگان نتیجه گرفته میشود. اما باید توجه داشت بیشتر این نمونهها که حدود هفتاد آیه است درباره علم است: وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ؛ «لیکن اکثر مردم بر این حقیقت آگاه نیستند»،<ref>اعراف، ۱۸۷.</ref> و بعد از آن دربارهٔ شکر: وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ؛<ref>غافر، ۶۱.</ref> «لیکن بیشتر مردم شکرگذار نیستند». | ||
* در بیشتر این نمونهها از تعبیر «اکثرهم» استفاده شده که همراه با ضمیر است، و این ضمایر اشاره به اقوام سابق دارد؛ پس معنا چنین است که مثلاً «اکثر قوم ابراهیم چنیناند»، و به این ترتیب عمومیت ندارد. | * در بیشتر این نمونهها از تعبیر «اکثرهم» استفاده شده که همراه با ضمیر است، و این ضمایر اشاره به اقوام سابق دارد؛ پس معنا چنین است که مثلاً «اکثر قوم ابراهیم چنیناند»، و به این ترتیب عمومیت ندارد. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
* باید میان تعریف محدود و قلّت مصداق تفاوت گذارد. بدین معنا که گاه ما از ابتدا تعریف ایمان را چنان محدود و همراه با خسّت بیان میکنیم که مصادیق نادری داشته باشد؛ اما زمانی تعریف به خودی خود عمومیت دارد، ولی مصادیق خالص آن اندکاند. با توجه به این نکته باید گفت تعریف نخست (معرفت قلبی) در عین حال که تعریفی پیشینی است، به کار هدایت جامعه میآید، و عمومیت لازم را نیز داراست؛ هرچند مصداق خالص و تمامعیار آن بسیار اندک باشد. | * باید میان تعریف محدود و قلّت مصداق تفاوت گذارد. بدین معنا که گاه ما از ابتدا تعریف ایمان را چنان محدود و همراه با خسّت بیان میکنیم که مصادیق نادری داشته باشد؛ اما زمانی تعریف به خودی خود عمومیت دارد، ولی مصادیق خالص آن اندکاند. با توجه به این نکته باید گفت تعریف نخست (معرفت قلبی) در عین حال که تعریفی پیشینی است، به کار هدایت جامعه میآید، و عمومیت لازم را نیز داراست؛ هرچند مصداق خالص و تمامعیار آن بسیار اندک باشد. | ||
<span></span> | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
<references /> | <references /> |
نسخهٔ ۱۸ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۳:۱۲
این مقاله هماکنون به دست Rahmani در حال ویرایش است. |
ایا تعاریف از ایمان نخبه گرایانه است و یا برای عموم مردم مناسب است؟
نخبهگرا بودن یعنی تعریف تنها شامل تعدادی از نخبگان شود. «رويارويي مجذوبانه با خداوند»، تعریف مجتهد شبستری، به اقرار خودش نخبهگرایانه است؛[۱] چنانکه تعریف مصطفی ملکیان که ایمان به «دویدن در پی آواز حقیقت» نیز چنین است. اما تعریف به معرفت قلبی و امید عمومیت دارد و تنها شامل نخبگان نمیشود.[۲]
ممکن است این ایراد گرفته شود که لحن قرآن در باب ایمان، نخبهگرایانه است. آنجا که میگوید: ﴿وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ؛ لکن بیشتر مردمان به آن ایمان نمیآورند.﴾(هود: ۱۷ رعد: ۱) و یا ﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ؛ و بیشترینهٔ خلق به خدا ایمان نمیآورند، مگر آن که مشرک شوند.﴾(یوسف:۱۰۶) از این آیات مختص بودن ایمان برای نخبگان نتیجه گرفته میشود. اما باید توجه داشت بیشتر این نمونهها که حدود هفتاد آیه است درباره علم است: وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ؛ «لیکن اکثر مردم بر این حقیقت آگاه نیستند»،[۳] و بعد از آن دربارهٔ شکر: وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ؛[۴] «لیکن بیشتر مردم شکرگذار نیستند».
- در بیشتر این نمونهها از تعبیر «اکثرهم» استفاده شده که همراه با ضمیر است، و این ضمایر اشاره به اقوام سابق دارد؛ پس معنا چنین است که مثلاً «اکثر قوم ابراهیم چنیناند»، و به این ترتیب عمومیت ندارد.
- در آن نمونههایی که آیه ناظر به ایمان بوده، و عمومیت نیز داشته باشد، مراد، ایمان کامل و توحید ناب است.[۵] به تعبیر دیگر ایمان مراتبی دارد و مرتبه بالا و کامل آن تنها در افرادی نادر پدید میآید. ایمان مراتبی دیگر نیز دارد که شامل غیر نخبگان هم میشود.
- باید میان تعریف محدود و قلّت مصداق تفاوت گذارد. بدین معنا که گاه ما از ابتدا تعریف ایمان را چنان محدود و همراه با خسّت بیان میکنیم که مصادیق نادری داشته باشد؛ اما زمانی تعریف به خودی خود عمومیت دارد، ولی مصادیق خالص آن اندکاند. با توجه به این نکته باید گفت تعریف نخست (معرفت قلبی) در عین حال که تعریفی پیشینی است، به کار هدایت جامعه میآید، و عمومیت لازم را نیز داراست؛ هرچند مصداق خالص و تمامعیار آن بسیار اندک باشد.