کاربر:S.mh.eftekhari123/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵: خط ۱۵:


== معنای اعلمیت ==
== معنای اعلمیت ==
بحث از اعلمیت در کلام فقهای شیعه در قرن‌های اخیر مورد توجه قرار گرفته است و گذشتگان تعریفی از آن ارائه نداده‌اند.<ref name=":0" />
بحث از اعلمیت در کلام فقهای شیعه در قرن‌های اخیر مورد توجه قرار گرفته است و گذشتگان تعریفی از آن ارائه نداده‌اند.<ref name=":1">{{یادکرد وب|نویسنده=علی اکبر ذاکری|کد زبان=fa|تاریخ=۱۳۹۶/۰۲/۲۷|وبگاه=پرتال امام خمینی(ره)|نشانی=http://www.imam-khomeini.ir/fa/n123586/%D8%B4%D8%B1%D8%B7_%D8%A7%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C%D8%AA_%D8%AF%D8%B1_%D9%88%D9%84%DB%8C_%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D8%B2_%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C|عنوان=شرط اعلمیت در ولی‌فقیه از منظر امام خمینی|تاریخ بازبینی=۱۴۰۳/۰۸/۲۷}}</ref>


ابوالحسن اصفهانی(۱۳۶۵ق) در تعریف اعلمیت گفته است که اعلمیت در کلام بزرگان شیعه به معنای توانایی بیشتر در درک و فهم روایات و استنباط احکام از آنها است. اینکه فقیه تعداد احکامی که استنباط کرده است بیشتر باشد یا اینکه در مسائلی از علم اصول فقه که در راه استنباط فایده چندانی ندارند دقت نظر بیشتری داشته باشد، موجب اعلم بودن نمی‌شود.<ref>محمدتقی آملی تهرانی، منتهی الوصول تقریرات خارج کفایه سید ابوالحسن اصفهانی، ص398
ابوالحسن اصفهانی(۱۳۶۵ق) در تعریف اعلمیت گفته است که اعلمیت در کلام بزرگان شیعه به معنای توانایی بیشتر در درک و فهم روایات و استنباط احکام از آنها است. اینکه فقیه تعداد احکامی که استنباط کرده است بیشتر باشد یا اینکه در مسائلی از علم اصول فقه که در راه استنباط فایده چندانی ندارند دقت نظر بیشتری داشته باشد، موجب اعلم بودن نمی‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=منتهی الوصول الی غوامض کفایة الاصول|تاریخ=بی‌تا|نام=سید ابوالحسن|نام خانوادگی=اصفهانی|ناشر=شرکت سهمی چاپخانه فردوسی|صفحه=۳۹۸|مکان=بی‌جا|کوشش=محمدتقی آملی}}</ref>


سیدمحمدکاظم یزدی، العروة الوثقی با حاشیۀ امام خمینی، (قم، مکتبة الوجدانی)، ص 3، مسئله 17.</ref>
محمدکاظم طباطبایی(۱۳۷۷ق)، در کتاب عروة‌الوثقی، اعلم را کسی می‌داند که قواعد و مدارک مسئله را بیشتر بشناسد و اطلاع زیادتری از مسائل نظیر آن داشته باشد و آگاهی بیش تری از روایات داشته باشد و فهم بهتری از آن ها داشته باشد و نتیجه این که: استنباط بهتری داشته باشد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=العروة الوثقی با حاشیه امام خمینی(ره)|تاریخ=۱۴۲۲|نام=محمدکاظم|نام خانوادگی=یزدی|ناشر=موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)|صفحه=۸|مکان=تهران}}</ref>
 
محمدکاظم طباطبایی(۱۳۷۷ق)، در کتاب عروة‌الوثقی، اعلم را کسی می‌داند که قواعد و مدارک مسئله را بیشتر بشناسد و اطلاع زیادتری از مسائل نظیر آن داشته باشد و آگاهی بیش تری از روایات داشته باشد و فهم بهتری از آن ها داشته باشد و نتیجه این که: استنباط بهتری داشته باشد.<ref>سیدمحمدکاظم یزدی، العروة الوثقی با حاشیۀ امام خمینی، (قم، مکتبة الوجدانی)، ص 3، مسئله 17</ref>


== نظرات ==
== نظرات ==
اعلمیت فقیه از دو جنبه قابل بررسی است؛ اعلمیت در مقام مرجعیت، و اعلمیت در مقام ولایت‌فقیه. اعملیت مرجع تقلید از بحث‌های اختلافی فقهای شیعه است. فقهای شیعه تقریبا اتفاق و اجماع دارند که در ولی‌فقیه و حاکم جامعه اسلامی، اجتهاد کفایت می‌کند و ضرورتی ندارد که ولی‌فقیه اعلم و افقه از سایر مجتهدان باشد.  
اعلمیت فقیه از دو جنبه قابل بررسی است؛ اعلمیت در مقام مرجعیت، و اعلمیت در مقام ولایت‌فقیه. اعملیت مرجع تقلید از بحث‌های اختلافی فقهای شیعه است. فقهای شیعه تقریبا اتفاق و اجماع دارند که در ولی‌فقیه و حاکم جامعه اسلامی، اجتهاد کفایت می‌کند و ضرورتی ندارد که ولی‌فقیه اعلم و افقه از سایر مجتهدان باشد.<ref name=":1" />


=== موافقان ===
=== موافقان ===
طهرانی (۱۴۱۶ق)، در کتاب ولایت فقیه، حاصل ادله ولایت‌فقیه را، ولایت اعلم امت که متکی به نور فرقان الهی می‌باشد می‌داند.<ref>ولایت فقیه طهرانی ص۲۱۵ و ۲۳۷</ref> وی سیره عقلا را که دلیل بر مرجعیت اعلم است را از جمله ادله‌ای می‌داند که دلالت بر این می‌نماید که خداوند اعلم فقها را منصوب به مقام ولایت جامعه نموده است،‌همانگونه که اعلم امت را به عنوان امام معصوم قرار داده است.<ref>ولایت فقیه طهرانی ۲۲۲</ref> طهرانی بعد از بحث از وجوب اعلمیت در فقیه حاکم، درباره اینکه این اعلمیت در چه علمی باید باشد می‌نویسد:«اعلمیت هم که در بحث ولایت فقیه و مرجعیت در فتوی از آن بحث می‌شود، اعلمیت در علم معارف الهی، تهذیب و اخلاق و علم فقه است. اعلم باید کسی باشد که سیرش به سوی پروردگار تمام شده، و منازل اربعه را طیّ کرده باشد، و بعد از فناء فی الله به بقاءبالله رسیده و انسان کامل شده باشد. چنین فردی می‌تواند عهده‌دار این سمت گردد، و الا نمی‌تواند متصدّی شود.»<ref>ولایت فقیه طهرانی ص ۲۴۵ جلد ۲</ref>
طهرانی (۱۴۱۶ق)، در کتاب ولایت فقیه، حاصل ادله ولایت‌فقیه را، ولایت اعلم امت که متکی به نور فرقان الهی می‌باشد می‌داند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ولایت فقیه|تاریخ=۱۴۲۱|نام=محمدحسین|نام خانوادگی=حسینی طهرانی|ناشر=علامه طباطبایی|جلد=۲|صفحه‌ها=۲۱۵ و ۲۳۷|مکان=مشهد}}</ref> وی سیره عقلا را که دلیل بر مرجعیت اعلم است را از جمله ادله‌ای می‌داند که دلالت بر این می‌نماید که خداوند اعلم فقها را منصوب به مقام ولایت جامعه نموده است،‌همانگونه که اعلم امت را به عنوان امام معصوم قرار داده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ولایت فقیه|تاریخ=۱۴۲۱|نام=محمدحسین|نام خانوادگی=حسینی طباطبایی|ناشر=علامه طباطبایی|جلد=۲|صفحه=۲۲۲|مکان=مشهد}}</ref> طهرانی بعد از بحث از وجوب اعلمیت در فقیه حاکم، درباره اینکه این اعلمیت در چه علمی باید باشد می‌نویسد:«اعلمیت هم که در بحث ولایت فقیه و مرجعیت در فتوی از آن بحث می‌شود، اعلمیت در علم معارف الهی، تهذیب و اخلاق و علم فقه است. اعلم باید کسی باشد که سیرش به سوی پروردگار تمام شده، و منازل اربعه را طیّ کرده باشد، و بعد از فناء فی الله به بقاءبالله رسیده و انسان کامل شده باشد. چنین فردی می‌تواند عهده‌دار این سمت گردد، و الا نمی‌تواند متصدّی شود.»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ولایت فقیه|تاریخ=۱۴۲۱|نام=محمدحسین|نام خانوادگی=حسینی طهرانی|ناشر=علامه طباطبایی|جلد=۲|صفحه=۲۴۵|مکان=مشهد}}</ref>


جوادی آملی، فقیه و فیلسوف و مفسر قرآن، معقتد است که فقیه اعلم بر دیگر فقیهان مقدم است و اوست که از سوی امامان معصوم(ع) برای ولایت و حکومت منصوب شده است.<ref name=":1">ولایت فقیه جوادی ۳۹۴</ref> البته وی در ادامه بحث خود منظور از اعلم را اینگونه بیان می‌کند:«مقصود از اعلم تنها اعلم در احکام فقهی نیست، بلکه مقصود «اعلم بهذا الامر» است. اعلم بهذا الامر یعنی کسی که علاوه برداشتن فقاهت و عدالت و تقوا، مدیر و مدبرتر باشد و به اوضاع کشور و جهان آگاهی کامل داشته باشد، دشمنان اسلام و طرفندهای آنان را بشناسد و به وقت مناسب بتواند تصمیم‌گیری لازم را داشته باشد. کسی که از سیاست آگاهی نداشته باشد و اعلم در کشورداری نباشد، اگرچه در فقه عبادی و معاملی اعل نیز باشد، نمی‌تواند رهبری نظام اسلامی را به دست گیرد.»<ref name=":1" />  
جوادی آملی، فقیه و فیلسوف و مفسر قرآن، معقتد است که فقیه اعلم بر دیگر فقیهان مقدم است و اوست که از سوی امامان معصوم(ع) برای ولایت و حکومت منصوب شده است.<ref name=":2">{{یادکرد کتاب|عنوان=ولایت فقیه: ولایت فقاهت و عدالت|تاریخ=۱۳۸۱|نام=عبدالله|نام خانوادگی=جوادی آملی|ناشر=مرکز نشر اسراء|صفحه=۳۹۴|مکان=قم}}</ref> وی در ادامه بحث خود منظور از اعلم را اینگونه بیان می‌کند:«مقصود از اعلم تنها اعلم در احکام فقهی نیست، بلکه مقصود «اعلم بهذا الامر» است. اعلم بهذا الامر یعنی کسی که علاوه برداشتن فقاهت و عدالت و تقوا، مدیر و مدبرتر باشد و به اوضاع کشور و جهان آگاهی کامل داشته باشد، دشمنان اسلام و طرفندهای آنان را بشناسد و به وقت مناسب بتواند تصمیم‌گیری لازم را داشته باشد. کسی که از سیاست آگاهی نداشته باشد و اعلم در کشورداری نباشد، اگرچه در فقه عبادی و معاملی اعل نیز باشد، نمی‌تواند رهبری نظام اسلامی را به دست گیرد.»<ref name=":2" />  


=== مخالفان ===
=== مخالفان ===
فقهای شیعه بر عدم اعلمیت فقیه حاکم تقریبا اتفاق دارند، و اعلمیت را تنها در مقام مرجعیت شرط می‌دانند.
فقهای شیعه بر عدم اعلمیت فقیه حاکم تقریبا اتفاق دارند، و اعلمیت را تنها در مقام مرجعیت شرط می‌دانند.<ref name=":1" />


سیدمحمد مجاهد (۱۲۴۲ق)، فقیه شیعه، درباره اعلمیت در حکم غیر فتوا و قضاوت می‌نویسد:« آیا حکم غیر فتوا و قضاوت از اموری که بسان فتوا اجتهاد در آن‌ها شرط است، اعلمیت در آن لازم است یا خیر؟ سخن روشنی از فقیهان در این باره نیافتم. ولی از ظاهر سخن آنان که قید و شرطی ندارد، شرط نبودن اعلمیت در غیر فتوی فهمیده می‌شود.»<ref>(سید محمد مجاهد، مفاتیح الاصول قم، مؤسسه آل البیت ص 632.)</ref>
سیدمحمد مجاهد (۱۲۴۲ق)، فقیه شیعه، درباره اعلمیت در حکم غیر فتوا و قضاوت می‌نویسد:«آیا حکم غیر فتوا و قضاوت از اموری که بسان فتوا اجتهاد در آن‌ها شرط است، اعلمیت در آن لازم است یا خیر؟ سخن روشنی از فقیهان در این باره نیافتم. ولی از ظاهر سخن آنان که قید و شرطی ندارد، شرط نبودن اعلمیت در غیر فتوی فهمیده می‌شود.»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مفاتیح الاصول|تاریخ=۱۲۹۶|نام=سیدمحمد|نام خانوادگی=طباطبایی|ناشر=موسسة آل‌البیت(علیهم السلام) لإحیاء التراث|صفحه=۶۳۲|مکان=قم}}</ref>


محمدحسن نجفی (۱۲۶۶ق)، صاحب کتاب جواهرالکلام، نیز از جمله فقهایی است که اعلمیت را در غیر فتوا شرط نمی‌داند.<ref>محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج 21 بیروت، دار احیاء التراث العربی  ص402 و ج40، ص43.</ref>
م


شیخ انصاری (۱۲۸۱ق)، فقیه و اصولی بزرگ شیعه، اعلمیت در مقام و منصب را سبب ترجیح فقیهی بر دیگری نمی‌داند و فقها تنها در شرط بودن آن در فتوی دچار اختلاف شده‌اند.<ref>شیخ انصاری، مجموعة رسائل فقهیه و اصولیه رساله اجتهاد و تقلید (قم، چاپ کنگره شیخ انصاری)، ص67</ref>
شیخ انصاری (۱۲۸۱ق)، فقیه و اصولی بزرگ شیعه، اعلمیت در مقام و منصب را سبب ترجیح فقیهی بر دیگری نمی‌داند و قائل است فقها تنها در شرط بودن اعلمیت در مقام فتوی دچار اختلاف شده‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجموعة رسائل فقهیة و اصولیة|سال=۱۴۰۴|نام=مرتضی|نام خانوادگی=انصاری|ناشر=مکتبة المفید|صفحه=۸۱|مکان=قم}}</ref>


محمدهادی معرفت (۱۳۸۵ش)، فقیه و محقق علوم قرآنی، شرط در ولایت و حاکمیت را فقاهت می‌داند اما ضرورتی برای اینکه در همه فقه اعلم باشد نمی‌بیند، بلکه تنها اعلمیت در شؤون مربوط به سیاست را لازم می‌داند.<ref>ولایت فقیه معرفت ص۷۳</ref> وی دراین باره می‌نویسد:«ولی و حاکم بايد در ابعاد مربوط به اداره كشور و كشوردارى و تأمين مصالح امّت و تضمين اجراى عدالت اجتماعى، فيهى توانمند باشد و در جزئيات مسائل مربوطه استنباط بالفعل داشته، بلكه فقيه‌ترين و داناترين فقيهان در اين مسائل بوده باشد. البته شايسته نيست در ديگر ابعاد شريعت بيگانۀ مطلق باشد. بلكه بايد صاحب‌نظر بوده، قدرت فقاهت و استنباط بالفعل در بيشتر زمينه‌ها را داشته باشد. گرچه در آن ابعاد، اعلم نباشد.»<ref>ولایت فقیه معرفت ص۷۴</ref>
محمدهادی معرفت (۱۳۸۵ش)، فقیه و محقق علوم قرآنی، شرط در ولایت و حاکمیت را فقاهت می‌داند اما ضرورتی برای اینکه در همه فقه اعلم باشد نمی‌بیند، بلکه تنها اعلمیت در شؤون مربوط به سیاست را لازم می‌داند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ولایت فقیه|تاریخ=۱۳۷۷|نام=محمدهادی|نام خانوادگی=معرفت|ناشر=موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید|صفحه=۷۳|مکان=قم}}</ref> وی دراین باره می‌نویسد:«ولی و حاکم بايد در ابعاد مربوط به اداره كشور و كشوردارى و تأمين مصالح امّت و تضمين اجراى عدالت اجتماعى، فيهى توانمند باشد و در جزئيات مسائل مربوطه استنباط بالفعل داشته، بلكه فقيه‌ترين و داناترين فقيهان در اين مسائل بوده باشد. البته شايسته نيست در ديگر ابعاد شريعت بيگانۀ مطلق باشد. بلكه بايد صاحب‌نظر بوده، قدرت فقاهت و استنباط بالفعل در بيشتر زمينه‌ها را داشته باشد. گرچه در آن ابعاد، اعلم نباشد.»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ولایت فقیه|تاریخ=۱۳۷۷|نام=محمدهادی|نام خانوادگی=معرفت|ناشر=موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید|صفحه=۷۴|مکان=قم}}</ref>


مصباح یزدی (۱۳۹۹ش)، فقیه و فیلسوف شیعه، ولی‌فقیه را بنابر ادله نیازمند سه شرط تقوا، کارآمدی در مقام مدیریت جامعه و فقاهت می‌داند. وی فقاهت به تنهایی را سبب ترجیح یک فقیه بر دیگری نمی‌داند و کسی را که در هر سه شرط جمعا بالاتر از دیگران باشد، ولی‌فقیه می‌داند.<ref>نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، مصباح ص ۱۳۱</ref>
مصباح یزدی (۱۳۹۹ش)، فقیه و فیلسوف شیعه، ولی‌فقیه را بنابر ادله نیازمند سه شرط تقوا، کارآمدی در مقام مدیریت جامعه و فقاهت می‌داند. وی فقاهت به تنهایی را سبب ترجیح یک فقیه بر دیگری نمی‌داند و کسی را که در هر سه شرط جمعا بالاتر از دیگران باشد، ولی‌فقیه می‌داند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه|تاریخ=۱۳۸۰|نام=محمدتقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|ناشر=موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)|صفحه=۱۳۱|مکان=قم}}</ref>


== دیدگاه امام خمینی(ره) ==
== دیدگاه امام خمینی(ره) ==
امام خمینی(ره)، بنیانگذار جمهوری اسلامی، همانند فقهای گذشته خود، فقیه عدل امامی مجتهد را شایسته ولایت و سرپرستی جامعه می‌دانند.<ref>ذاکری مقاله ولایت فقیه</ref>
امام خمینی(ره)، بنیانگذار جمهوری اسلامی، همانند فقهای گذشته خود، فقیه عدل امامی مجتهد را شایسته ولایت و سرپرستی جامعه می‌دانند.<ref name=":1" />


ایشان در کتاب ولایت فقیه، بدون شرط دانستن اعلمیت برای حاکم، ولایت را برای عالم عادل ثابت می‌دانند و می‌نویسند:«همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول(ص) و دیگر ائمه(ع) در تدارک و بسیج سپاه، تعیین ولات و استان داران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است، منتها شخص معین نیست، روی عنوان عالم عادل است.»<ref>ولایت فقیه امام ص۴۰</ref>
ایشان در کتاب ولایت فقیه، بدون شرط دانستن اعلمیت برای حاکم، ولایت را برای عالم عادل ثابت می‌دانند و می‌نویسند:«همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول(ص) و دیگر ائمه(ع) در تدارک و بسیج سپاه، تعیین ولات و استان داران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است، منتها شخص معین نیست، روی عنوان عالم عادل است.»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ولایت فقیه|تاریخ=۱۳۸۱|نام=سید روح الله|نام خانوادگی=خمینی|ناشر=موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)|صفحه=۵۱|مکان=تهران}}</ref>


همچنین ایشان در کتاب البیع، تشکیل حکومت و ولایت جامعه را وظیفه همه فقهای عادل دانسته و اعلمیت را برای ولایت و حکومت شرط نمی‌دانند و می‌نویسند:«امر ولایت و سرپرستی به فقیه عادل باز می گردد و او کسی است که شایسته ولایت بر مسلمانان است، زیرا واجب است والی آراسته به فقه و عدالت باشد. پس قیام برای حکومت و تشکیل دولت اسلامی، از قبیل واجب کفایی برای تمام فقهای عدول وظیفه است. اگر یکی از آنان موفّق به تشکیل حکومت شد، پیروی از او بر دیگران لازم است و اگر جز با اتحاد فقها ممکن نباشد، تشکیل حکومت به طور دسته جمعی بر آنان واجب است و اگر این هم برای آن ها ممکن نشد، منصب آن ها از بین نمی رود.»<ref>کتاب البیع امام ج۲ ص ۴۶۵</ref>
همچنین ایشان در کتاب البیع، تشکیل حکومت و ولایت جامعه را وظیفه همه فقهای عادل دانسته و اعلمیت را برای ولایت و حکومت شرط نمی‌دانند و می‌نویسند:«امر ولایت و سرپرستی به فقیه عادل باز می گردد و او کسی است که شایسته ولایت بر مسلمانان است، زیرا واجب است والی آراسته به فقه و عدالت باشد. پس قیام برای حکومت و تشکیل دولت اسلامی، از قبیل واجب کفایی برای تمام فقهای عدول وظیفه است. اگر یکی از آنان موفّق به تشکیل حکومت شد، پیروی از او بر دیگران لازم است و اگر جز با اتحاد فقها ممکن نباشد، تشکیل حکومت به طور دسته جمعی بر آنان واجب است و اگر این هم برای آن ها ممکن نشد، منصب آن ها از بین نمی رود.»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=البیع|تاریخ=۱۴۰۰|نام=سید روح‌الله|نام خانوادگی=خمینی|ناشر=موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)|جلد=۲|صفحه=۶۶۳|مکان=تهران}}</ref>


ایشان در پاسخ به مجلس خبرگان بازنگری قانون اساسی، تصریح می‌کنند که مجتهد عادل مورد تایید خبرگان سراسر کشور، برای ولایت‌فقیه کفایت می‌کند و نیازی به مرجعیت و اعلمیت نیست.<ref>صحیفه امام ج۲۱ ص ۳۷۱</ref>
ایشان در پاسخ به مجلس خبرگان بازنگری قانون اساسی، تصریح می‌کنند که مجتهد عادل مورد تایید خبرگان سراسر کشور، برای ولایت‌فقیه کفایت می‌کند و نیازی به مرجعیت و اعلمیت نیست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=صحیفه امام|تاریخ=۱۳۷۸|نام=سید روح‌الله|نام خانوادگی=خمینی|ناشر=موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)|جلد=۲۱|صفحه=۳۷۱|مکان=تهران}}</ref>


آیت الله امینی(۱۳۹۹ش)، مخبر کمسیون ولایت فقیه می‌گوید:«با مراجعه مکرر به کتاب ولایت فقیه امام خمینی به این نتیجه رسیدم که ایشان اعلمیت را در فقیه شرط ندانسته اند.»<ref>مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی انتشارات مجلس ج۱ ج۵ ص ۱۷۶</ref>
آیت الله امینی(۱۳۹۹ش)، مخبر کمسیون ولایت فقیه می‌گوید:«با مراجعه مکرر به کتاب ولایت فقیه امام خمینی به این نتیجه رسیدم که ایشان اعلمیت را در فقیه شرط ندانسته اند.»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=صورت مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران|تاریخ=۱۳۶۹|ناشر=مجلس شورای اسلامی|جلد=۱|صفحه=۱۷۶}}</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۱۷ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۴۴

سؤال

آیا ولی فقیه باید در همه مسایل علوم اسلامی نسبت به دیگر فقها و علمای اسلامی اعلم باشد یا در برخی از جنبه‌ها کافی است؟

درگاه‌ها
حوزه-و-روحانیت.png



کسی که تنها در فقه اعلم است نمی‌تواند رهبری نظام اسلامی را به عهده گیرد و توان تصمیم‌گیری مناسب و مقابله با دشمنان را ندارد بنابراین آنچه در خصوص ولایت فقیه و اساس حکومت اسلامی لازم و ضروری‌تر از دیگر مسایل است. شناخت و آگاهی در حوزه فقه سیاسی و سیاستمداری است.[۱]

در اندیشه امام خمینی(ره) اجتهاد مصطلح در حوزه کافی نمی‌باشد، بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه‌ها باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص بدهد یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص بدهد و به‌طور کلی در زمینه‌های سیاسی و اجتماعی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم‌گیری باشد، این فرد در مسایل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمی‌تواند زمام امور را به دست گیرد.[۲] البته امام خمینی اعلمیت را از شرایط ولی فقیه نمی‌داند و تنها اجتهاد را در ولی امر لازم می‌شمارد. و گفته است کسانی که درک درستی از مسائل سیاسی و اجتماعی ندارند گرچه اعلم در علوم مصطلح حوزه باشند صلاحیت رهبری جامعه را ندارند.[۳]

برخی فقها گفته‌اند در امور ولایی می‌توان ادعای اجماع کرد که اعلمیت شرط نیست و فقیهان پیشین و پسین بر آن اتفاق نظر دارند و اجتهاد مطلق را برای ولی فقیه کافی می‌دانند.[۴]

معنای اعلمیت

بحث از اعلمیت در کلام فقهای شیعه در قرن‌های اخیر مورد توجه قرار گرفته است و گذشتگان تعریفی از آن ارائه نداده‌اند.[۵]

ابوالحسن اصفهانی(۱۳۶۵ق) در تعریف اعلمیت گفته است که اعلمیت در کلام بزرگان شیعه به معنای توانایی بیشتر در درک و فهم روایات و استنباط احکام از آنها است. اینکه فقیه تعداد احکامی که استنباط کرده است بیشتر باشد یا اینکه در مسائلی از علم اصول فقه که در راه استنباط فایده چندانی ندارند دقت نظر بیشتری داشته باشد، موجب اعلم بودن نمی‌شود.[۶]

محمدکاظم طباطبایی(۱۳۷۷ق)، در کتاب عروة‌الوثقی، اعلم را کسی می‌داند که قواعد و مدارک مسئله را بیشتر بشناسد و اطلاع زیادتری از مسائل نظیر آن داشته باشد و آگاهی بیش تری از روایات داشته باشد و فهم بهتری از آن ها داشته باشد و نتیجه این که: استنباط بهتری داشته باشد.[۷]

نظرات

اعلمیت فقیه از دو جنبه قابل بررسی است؛ اعلمیت در مقام مرجعیت، و اعلمیت در مقام ولایت‌فقیه. اعملیت مرجع تقلید از بحث‌های اختلافی فقهای شیعه است. فقهای شیعه تقریبا اتفاق و اجماع دارند که در ولی‌فقیه و حاکم جامعه اسلامی، اجتهاد کفایت می‌کند و ضرورتی ندارد که ولی‌فقیه اعلم و افقه از سایر مجتهدان باشد.[۵]

موافقان

طهرانی (۱۴۱۶ق)، در کتاب ولایت فقیه، حاصل ادله ولایت‌فقیه را، ولایت اعلم امت که متکی به نور فرقان الهی می‌باشد می‌داند.[۸] وی سیره عقلا را که دلیل بر مرجعیت اعلم است را از جمله ادله‌ای می‌داند که دلالت بر این می‌نماید که خداوند اعلم فقها را منصوب به مقام ولایت جامعه نموده است،‌همانگونه که اعلم امت را به عنوان امام معصوم قرار داده است.[۹] طهرانی بعد از بحث از وجوب اعلمیت در فقیه حاکم، درباره اینکه این اعلمیت در چه علمی باید باشد می‌نویسد:«اعلمیت هم که در بحث ولایت فقیه و مرجعیت در فتوی از آن بحث می‌شود، اعلمیت در علم معارف الهی، تهذیب و اخلاق و علم فقه است. اعلم باید کسی باشد که سیرش به سوی پروردگار تمام شده، و منازل اربعه را طیّ کرده باشد، و بعد از فناء فی الله به بقاءبالله رسیده و انسان کامل شده باشد. چنین فردی می‌تواند عهده‌دار این سمت گردد، و الا نمی‌تواند متصدّی شود.»[۱۰]

جوادی آملی، فقیه و فیلسوف و مفسر قرآن، معقتد است که فقیه اعلم بر دیگر فقیهان مقدم است و اوست که از سوی امامان معصوم(ع) برای ولایت و حکومت منصوب شده است.[۱۱] وی در ادامه بحث خود منظور از اعلم را اینگونه بیان می‌کند:«مقصود از اعلم تنها اعلم در احکام فقهی نیست، بلکه مقصود «اعلم بهذا الامر» است. اعلم بهذا الامر یعنی کسی که علاوه برداشتن فقاهت و عدالت و تقوا، مدیر و مدبرتر باشد و به اوضاع کشور و جهان آگاهی کامل داشته باشد، دشمنان اسلام و طرفندهای آنان را بشناسد و به وقت مناسب بتواند تصمیم‌گیری لازم را داشته باشد. کسی که از سیاست آگاهی نداشته باشد و اعلم در کشورداری نباشد، اگرچه در فقه عبادی و معاملی اعل نیز باشد، نمی‌تواند رهبری نظام اسلامی را به دست گیرد.»[۱۱]

مخالفان

فقهای شیعه بر عدم اعلمیت فقیه حاکم تقریبا اتفاق دارند، و اعلمیت را تنها در مقام مرجعیت شرط می‌دانند.[۵]

سیدمحمد مجاهد (۱۲۴۲ق)، فقیه شیعه، درباره اعلمیت در حکم غیر فتوا و قضاوت می‌نویسد:«آیا حکم غیر فتوا و قضاوت از اموری که بسان فتوا اجتهاد در آن‌ها شرط است، اعلمیت در آن لازم است یا خیر؟ سخن روشنی از فقیهان در این باره نیافتم. ولی از ظاهر سخن آنان که قید و شرطی ندارد، شرط نبودن اعلمیت در غیر فتوی فهمیده می‌شود.»[۱۲]

م

شیخ انصاری (۱۲۸۱ق)، فقیه و اصولی بزرگ شیعه، اعلمیت در مقام و منصب را سبب ترجیح فقیهی بر دیگری نمی‌داند و قائل است فقها تنها در شرط بودن اعلمیت در مقام فتوی دچار اختلاف شده‌اند.[۱۳]

محمدهادی معرفت (۱۳۸۵ش)، فقیه و محقق علوم قرآنی، شرط در ولایت و حاکمیت را فقاهت می‌داند اما ضرورتی برای اینکه در همه فقه اعلم باشد نمی‌بیند، بلکه تنها اعلمیت در شؤون مربوط به سیاست را لازم می‌داند.[۱۴] وی دراین باره می‌نویسد:«ولی و حاکم بايد در ابعاد مربوط به اداره كشور و كشوردارى و تأمين مصالح امّت و تضمين اجراى عدالت اجتماعى، فيهى توانمند باشد و در جزئيات مسائل مربوطه استنباط بالفعل داشته، بلكه فقيه‌ترين و داناترين فقيهان در اين مسائل بوده باشد. البته شايسته نيست در ديگر ابعاد شريعت بيگانۀ مطلق باشد. بلكه بايد صاحب‌نظر بوده، قدرت فقاهت و استنباط بالفعل در بيشتر زمينه‌ها را داشته باشد. گرچه در آن ابعاد، اعلم نباشد.»[۱۵]

مصباح یزدی (۱۳۹۹ش)، فقیه و فیلسوف شیعه، ولی‌فقیه را بنابر ادله نیازمند سه شرط تقوا، کارآمدی در مقام مدیریت جامعه و فقاهت می‌داند. وی فقاهت به تنهایی را سبب ترجیح یک فقیه بر دیگری نمی‌داند و کسی را که در هر سه شرط جمعا بالاتر از دیگران باشد، ولی‌فقیه می‌داند.[۱۶]

دیدگاه امام خمینی(ره)

امام خمینی(ره)، بنیانگذار جمهوری اسلامی، همانند فقهای گذشته خود، فقیه عدل امامی مجتهد را شایسته ولایت و سرپرستی جامعه می‌دانند.[۵]

ایشان در کتاب ولایت فقیه، بدون شرط دانستن اعلمیت برای حاکم، ولایت را برای عالم عادل ثابت می‌دانند و می‌نویسند:«همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول(ص) و دیگر ائمه(ع) در تدارک و بسیج سپاه، تعیین ولات و استان داران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است، منتها شخص معین نیست، روی عنوان عالم عادل است.»[۱۷]

همچنین ایشان در کتاب البیع، تشکیل حکومت و ولایت جامعه را وظیفه همه فقهای عادل دانسته و اعلمیت را برای ولایت و حکومت شرط نمی‌دانند و می‌نویسند:«امر ولایت و سرپرستی به فقیه عادل باز می گردد و او کسی است که شایسته ولایت بر مسلمانان است، زیرا واجب است والی آراسته به فقه و عدالت باشد. پس قیام برای حکومت و تشکیل دولت اسلامی، از قبیل واجب کفایی برای تمام فقهای عدول وظیفه است. اگر یکی از آنان موفّق به تشکیل حکومت شد، پیروی از او بر دیگران لازم است و اگر جز با اتحاد فقها ممکن نباشد، تشکیل حکومت به طور دسته جمعی بر آنان واجب است و اگر این هم برای آن ها ممکن نشد، منصب آن ها از بین نمی رود.»[۱۸]

ایشان در پاسخ به مجلس خبرگان بازنگری قانون اساسی، تصریح می‌کنند که مجتهد عادل مورد تایید خبرگان سراسر کشور، برای ولایت‌فقیه کفایت می‌کند و نیازی به مرجعیت و اعلمیت نیست.[۱۹]

آیت الله امینی(۱۳۹۹ش)، مخبر کمسیون ولایت فقیه می‌گوید:«با مراجعه مکرر به کتاب ولایت فقیه امام خمینی به این نتیجه رسیدم که ایشان اعلمیت را در فقیه شرط ندانسته اند.»[۲۰]

منابع

  1. جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵، ص۳۴۹.
  2. صحیفه نور، ج۳، ص۴۷.
  3. ذاکری علی اکبر، «ولایت فقیه و اعلمیت»، دوفصلنامه حوزه، اردیبهشت ۱۳۷۷، ش۹۰، ص۱۶۷.
  4. ذاکری علی اکبر، «ولایت فقیه و اعلمیت»، دوفصلنامه حوزه، اردیبهشت ۱۳۷۷، ش۸۵، ص۱۶۷.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ علی اکبر ذاکری (۱۳۹۶/۰۲/۲۷). «شرط اعلمیت در ولی‌فقیه از منظر امام خمینی». پرتال امام خمینی(ره). دریافت‌شده در ۱۴۰۳/۰۸/۲۷. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی=،|تاریخ= را بررسی کنید (کمک)
  6. اصفهانی، سید ابوالحسن (بی‌تا). منتهی الوصول الی غوامض کفایة الاصول. به کوشش محمدتقی آملی. بی‌جا: شرکت سهمی چاپخانه فردوسی. ص. ۳۹۸. تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)
  7. یزدی، محمدکاظم (۱۴۲۲). العروة الوثقی با حاشیه امام خمینی(ره). تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره). ص. ۸.
  8. حسینی طهرانی، محمدحسین (۱۴۲۱). ولایت فقیه. ج. ۲. مشهد: علامه طباطبایی. صص. ۲۱۵ و ۲۳۷.
  9. حسینی طباطبایی، محمدحسین (۱۴۲۱). ولایت فقیه. ج. ۲. مشهد: علامه طباطبایی. ص. ۲۲۲.
  10. حسینی طهرانی، محمدحسین (۱۴۲۱). ولایت فقیه. ج. ۲. مشهد: علامه طباطبایی. ص. ۲۴۵.
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ جوادی آملی، عبدالله (۱۳۸۱). ولایت فقیه: ولایت فقاهت و عدالت. قم: مرکز نشر اسراء. ص. ۳۹۴.
  12. طباطبایی، سیدمحمد (۱۲۹۶). مفاتیح الاصول. قم: موسسة آل‌البیت(علیهم السلام) لإحیاء التراث. ص. ۶۳۲.
  13. انصاری، مرتضی (۱۴۰۴). مجموعة رسائل فقهیة و اصولیة. قم: مکتبة المفید. ص. ۸۱.
  14. معرفت، محمدهادی (۱۳۷۷). ولایت فقیه. قم: موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید. ص. ۷۳.
  15. معرفت، محمدهادی (۱۳۷۷). ولایت فقیه. قم: موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید. ص. ۷۴.
  16. مصباح یزدی، محمدتقی (۱۳۸۰). نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه. قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره). ص. ۱۳۱.
  17. خمینی، سید روح الله (۱۳۸۱). ولایت فقیه. تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره). ص. ۵۱.
  18. خمینی، سید روح‌الله (۱۴۰۰). البیع. ج. ۲. تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره). ص. ۶۶۳.
  19. خمینی، سید روح‌الله (۱۳۷۸). صحیفه امام. ج. ۲۱. تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره). ص. ۳۷۱.
  20. صورت مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. ج. ۱. مجلس شورای اسلامی. ۱۳۶۹. ص. ۱۷۶.