معنای متکبر بودن خداوند: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش}} {{شروع متن}} {{سوال}} با توجه به اينكه خداوند دستور به دوري از تكبر مي د...» ایجاد کرد)
 
(ابرابزار)
خط ۲: خط ۲:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
با توجه به اينكه خداوند دستور به دوري از تكبر مي دهد، چگونه خود را با اسامي مانند جبار متکبر نام مي برد؟
با توجه به اینکه خداوند دستور به دوری از تکبر می‌دهد، چگونه خود را با اسامی مانند جبار متکبر نام می‌برد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
براي روشن شدن تفاوت كبر و تكبر در انسان و در خداوند متعال، ابتداء بايد معنا و مفهوم كبر و تكبر و انواع كبر و فرق كبر با عُجب بيان شود تا بعد واضح شود كه صفت متكبر در خداوند صفت ناپسندي نيست.
برای روشن شدن تفاوت کبر و تکبر در انسان و در خداوند متعال، ابتداء باید معنا و مفهوم کبر و تکبر و انواع کبر و فرق کبر با عُجب بیان شود تا بعد واضح شود که صفت متکبر در خداوند صفت ناپسندی نیست.


معناي كبر در مورد انسان
معنای کبر در مورد انسان


كبر، استكبار و تكبر عبارت است از حالت نفساني و رواني كه آدمي به خود گمان برد كه از ديگران برتر و والاتر است و بزرگترين تكبر، تكبر بر خداوند است، از اينكه امتناع از قبول حق كند و اعتراف به معبوديت و اختصاص عبادت به او نداشته باشد.}}<ref>. راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، تهران، نشر كتاب، ۱۴۰۴، ص۴۲۱ و ۴۲۲.</ref>  
کبر، استکبار و تکبر عبارت است از حالت نفسانی و روانی که آدمی به خود گمان برد که از دیگران برتر و والاتر است و بزرگترین تکبر، تکبر بر خداوند است، از اینکه امتناع از قبول حق کند و اعتراف به معبودیت و اختصاص عبادت به او نداشته باشد.}}<ref>. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تهران، نشر کتاب، ۱۴۰۴، ص۴۲۱ و ۴۲۲.</ref>


فرق عجب با تكبر در این است عجب خودپسندي است،<ref>. امام خميني، سيد روح الله، شرح چهل حديث، مؤسسه تنظيم نشر آثار امام خميني، چاپ دوم، ۱۳۷۱، ص۷۹.</ref> عجب فقط خود را بزرگ مي‌شمارد، اما خود را برتر از ديگران نمي‌بيند.<ref>. نراقي، ملامحمد مهدي، جامع السعادات، تعليقه و تصحيح سيد محمد كلانتر، مطبعه النجف، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، ج۱، ص۳۴۴ ـ ۳۵۱.</ref> و كبر بزرگي كردن بر غير و عظمت فروشي است<ref>. امام خميني، شرح چهل حديث، همان، ص۷۹ .</ref> پس عجب سبب كبر است و كبر از نتائج عجب است.  
فرق عجب با تکبر در این است عجب خودپسندی است،<ref>. امام خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۱، ص۷۹.</ref> عجب فقط خود را بزرگ می‌شمارد، اما خود را برتر از دیگران نمی‌بیند.<ref>. نراقی، ملامحمد مهدی، جامع السعادات، تعلیقه و تصحیح سید محمد کلانتر، مطبعه النجف، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ج۱، ص۳۴۴–۳۵۱.</ref> و کبر بزرگی کردن بر غیر و عظمت فروشی است<ref>. امام خمینی، شرح چهل حدیث، همان، ص۷۹.</ref> پس عجب سبب کبر است و کبر از نتائج عجب است.


حضرت امام خميني (ره) در معناي كبر مي‌فرمايد: كبر عبارت است از يك حالت نفسانيه كه انسان ترفع كند و بزرگي كند و بزرگي بفروشد بر غير.<ref>. همان.</ref>
حضرت امام خمینی (ره) در معنای کبر می‌فرماید: کبر عبارت است از یک حالت نفسانیه که انسان ترفع کند و بزرگی کند و بزرگی بفروشد بر غیر.<ref>. همان.</ref>


اما گاهي اين حالت خودبرتر بيني در درون است و اظهار نمي‌كند و عملاً از خود نشان نمي‌دهد، بلكه دچار كبر نفساني است كه اين را كبر مي‌گويند، ولي اگر اين گمان دورني برتر بيني، باعث شد كه در اعضاء و جوارح ظاهر شود ـ و با مردم عملاً به گونه‌اي برخورد نمايد كه خود را بزرگ وانمود كند و آنان را كوچك ـ اين را تكبر مي‌گويند.<ref>. نراقي، ملا احمد، جامع السعادات، معراج السعاده، مشهد، انتشارات نداي اسلامي، چاپ اول، ۱۳۶۲، ص۱۷۶.</ref>
اما گاهی این حالت خودبرتر بینی در درون است و اظهار نمی‌کند و عملاً از خود نشان نمی‌دهد، بلکه دچار کبر نفسانی است که این را کبر می‌گویند، ولی اگر این گمان دورنی برتر بینی، باعث شد که در اعضاء و جوارح ظاهر شود ـ و با مردم عملاً به گونه‌ای برخورد نماید که خود را بزرگ وانمود کند و آنان را کوچک ـ این را تکبر می‌گویند.<ref>. نراقی، ملا احمد، جامع السعادات، معراج السعاده، مشهد، انتشارات ندای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲، ص۱۷۶.</ref>


چنانچه خداوند متعال فرموده: {{قرآن|كذلك يطبَع اللهُ علي كلِّ قلبِ متكبرٍ جبارٍِ<ref>. غافر/ ۳۵.</ref> يعني اين گونه خدا بر دل هر متكبّر ستمكاري مهر شقاوت مي‌زند. و رسول خدا(ص) فرمودند: لايدخلُ‌ الجنه من كان في قلبه مثقال حبّه من خردل من كبر، يعني وارد بهشت نمي‌شود، كسي كه در قلبش به اندازه ذره‌اي كبر وجود داشته باشد.}}<ref>. نراقي، معراج السعاده، ص۱۷۶.</ref>  
چنانچه خداوند متعال فرموده: {{قرآن|کذلک یطبَع اللهُ علی کلِّ قلبِ متکبرٍ جبارِ<ref>. غافر/ ۳۵.</ref> یعنی این گونه خدا بر دل هر متکبّر ستمکاری مهر شقاوت می‌زند؛ و رسول خدا(ص) فرمودند: لایدخلُ الجنه من کان فی قلبه مثقال حبّه من خردل من کبر، یعنی وارد بهشت نمی‌شود، کسی که در قلبش به اندازه ذره‌ای کبر وجود داشته باشد.}}<ref>. نراقی، معراج السعاده، ص۱۷۶.</ref>


و اما كبر داراي انواعي است: الف) گاهي كبر در برابر خداست.<ref>. دستغيب، سيد عبدالحسين، گناهان كبيره، چاپ آرمان، ج۲، ص۱۱۱ ـ ۱۳۲.</ref> همانند كبري كه نمرود و فرعون داشتند، و سبب اين كبر، طغيان و جهل است و از زشت‌ترين انواع كبر است و بزرگ‌ترين نمونه كفر است،  
و اما کبر دارای انواعی است: الف) گاهی کبر در برابر خداست.<ref>. دستغیب، سید عبدالحسین، گناهان کبیره، چاپ آرمان، ج۲، ص۱۱۱–۱۳۲.</ref> همانند کبری که نمرود و فرعون داشتند، و سبب این کبر، طغیان و جهل است و از زشت‌ترین انواع کبر است و بزرگ‌ترین نمونه کفر است،


ب) گاهی كبر و تكبر بر انبياء است، خداوند مي‌فرمايد: {{قرآن|فقالوا انومنُ لبَشرينَ مثلِنا}} يعني چرا ما به دو بشر مثل خودمان ايمان آوريم.<ref>. مؤمنون/ ۴۷.</ref>
ب) گاهی کبر و تکبر بر انبیاء است، خداوند می‌فرماید: {{قرآن|فقالوا انومنُ لبَشرینَ مثلِنا}} یعنی چرا ما به دو بشر مثل خودمان ایمان آوریم.<ref>. مؤمنون/ ۴۷.</ref>


ج) و گاهي تكبر بر مؤمنين است به اينكه خود را بزرگ بشمارد و ديگران را حقير و كوچك<ref>. نراقي، معراج السعاده، ص۱۷۸.</ref>  
ج) و گاهی تکبر بر مؤمنین است به اینکه خود را بزرگ بشمارد و دیگران را حقیر و کوچک<ref>. نراقی، معراج السعاده، ص۱۷۸.</ref>


==معناي متكبر در مورد خداوند ==
== معنای متکبر در مورد خداوند ==
کفعمی می‌فرماید: المتکبر المتعالی عن صفات الخلق، متکبر عبارت است از منزه و پیراسته بودن از صفات خلق.


كفعمي مي‌فرمايد: المتكبر المتعالي عن صفات الخلق، متكبر عبارت است از منزه و پيراسته بودن از صفات خلق.
شهید اول می‌فرماید: المتکبر ذوالکبریاء و هو الملک او ما یری الملک حقیراً بالنسبه الی عظمته. متکبر صاحب کبریایی و جبروت و عظمت است و او پادشاهی است که غیر از خود را نسبت به عظمت خویش کوچک می‌بیند.<ref>. شهید اول، محمد بن مکی، القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۶۷.</ref>


شهيد اول مي‌فرمايد: المتكبر ذوالكبرياء و هو الملك او ما يري الملك حقيراً بالنسبه الي عظمته. متكبر صاحب كبريايي و جبروت و عظمت است و او پادشاهي است كه غير از خود را نسبت به عظمت خويش كوچك مي‌بيند.<ref>. شهيد اول، محمد بن مكي، القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۶۷.</ref>
و ابن فهد حلی صاحب کتاب عدّه الداعی این گونه توضیح می‌دهد: متکبر آن است که متعالی و منزه و پیراسته است از صفات خلق و متکبر مأخوذ و گرفته شده از کبریاء است.<ref>. احمد بن فهد حلی، عده الداعی و نجاح الساعی، تصحیح و تعلیق احمد موحدی قمی، چاپ دارالکتاب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ هـ. ق، ص۳۲۵، و همچنین ترجمه فارسی کتاب نفیس عده الداعی، انتشارات کتابفروشی جعفری، مشهد، چاپ اول، ۱۳۶۳، ص۳۲۲و همچنین آیین بندگی و نیایش ترجمه عده الداعی، مترجم: حسین غفاری ساروی، قم، چاپ بنیاد معارف اسلامی، ۱۳۷۵، ص۵۶۹ و ۵۷۰.</ref> شیخ صدوق در شرح لغت متکبر می‌فرماید: متکبر بزرگوار است و متعالی از همه قبائح.<ref>. صدوق، اسرار توحید یا ترجمه کتاب توحید، انتشارات علمیه اسلامیه، ص۲۰۱.</ref> و در شرح اسماء حسنای پروردگار می‌فرماید: متکبر مأخوذ از کبریاء است و آن اسم است برای تکبر و تعظّم.<ref>. همان، ص۲۲۲.</ref>


و ابن فهد حلي صاحب كتاب عدّه الداعي این گونه توضیح میدهد: متكبر آن است كه متعالي و منزه و پيراسته است از صفات خلق و متكبر مأخوذ و گرفته شده از كبرياء است.<ref>. احمد بن فهد حلي، عده الداعي و نجاح الساعي، تصحيح و تعليق احمد موحدي قمي، چاپ دارالكتاب الاسلامي، چاپ اول، ۱۴۰۷ هـ . ق، ص۳۲۵، و همچنين ترجمه فارسي كتاب نفيس عده الداعي، انتشارات كتابفروشي جعفري، مشهد، چاپ اول، ۱۳۶۳، ص۳۲۲و همچنين آيين بندگي و نيايش ترجمه عده الداعي، مترجم: حسين غفاري ساروي، قم، چاپ بنياد معارف اسلامي، ۱۳۷۵، ص۵۶۹ و ۵۷۰ .</ref> شيخ صدوق در شرح لغت متكبر مي‌فرمايد: متكبر بزرگوار است و متعالي از همه قبائح.<ref>. صدوق، اسرار توحيد يا ترجمه كتاب توحيد، انتشارات علميه اسلاميه، ص۲۰۱.</ref> و در شرح اسماء حسناي پروردگار مي‌فرمايد: متكبر مأخوذ از كبرياء است و آن اسم است براي تكبر و تعظّم.<ref>. همان، ص۲۲۲.</ref>
== صفت کبر در مورد انسان و خداوند ==
 
جباریت و تکبر از صفاتی هستند که تخلّق بشر به آنها ناپسند و مذموم است و اتصاف باری تعالی به آن دو صفت شایسته و ممدوح. قرآن کریم از طرفی این دو خُلق را برای انسان‌ها از سیئات اخلاقی شناخته و خاطر نشان نموده است که خداوند بر دل هر متکبر جبار مُهر بدبختی و شقاوت می‌زند؛ و از طرف دیگر خداوند را جبار و متکبر خوانده و ذات اقدسش را به این دو صفت توصیف فرموده است. {{قرآن|... کذلک یطبع الله علی کلّ قلب متکبّرٍ جبّارٍ<ref>. غافر/ ۳۵.</ref> و در جای دیگر می‌فرماید: {{قرآن|... المؤمن المُهیمِنُ العزیزُ الجبار المتکبر}}؛ یعنی، (اوست خدای یکتایی که) ایمنی‌بخش (دلهای هراسان) نگهبان جهان و جهانیان غالب و قاهر بر همه خلقان، با جبروت و عظمت و بزرگوار و برتر (از حد فکرت)...<ref>. حشر/ ۲۳.</ref>
==صفت كبر در مورد انسان و خداوند==
 
جباريت و تكبر از صفاتي هستند كه تخلّق بشر به آنها ناپسند و مذموم است و اتصاف باري تعالي به آن دو صفت شايسته و ممدوح. قرآن كريم از طرفي اين دو خُلق را براي انسان‌ها از سيئات اخلاقي شناخته و خاطر نشان نموده است كه خداوند بر دل هر متكبر جبار مُهر بدبختي و شقاوت مي‌زند. و از طرف ديگر خداوند را جبار و متكبر خوانده و ذات اقدسش را به اين دو صفت توصيف فرموده است. {{قرآن|... كذلك يطبع الله علي كلّ قلب متكبّرٍ جبّارٍ<ref>. غافر/ ۳۵.</ref> و در جاي ديگر مي‌فرمايد:{{قرآن|... المؤمن المُهيمِنُ العزيزُ الجبار المتكبر}}؛ يعني، (اوست خداي يكتايي كه) ايمني‌بخش (دلهاي هراسان) نگهبان جهان و جهانيان غالب و قاهر بر همه خلقان،‌با جبروت و عظمت و بزرگوار و برتر (از حد فكرت)...<ref>. حشر/ ۲۳.</ref>


حال چرا اتصاف خداوند به این صفت ممدوح است و اتصاف بشر به آن مذموم؟
حال چرا اتصاف خداوند به این صفت ممدوح است و اتصاف بشر به آن مذموم؟


سرّ این امر نهفته در منشأ تکبر و جباریت در انسان و خداوند است، منشأ جباریت و تکبر در مورد خداوند علم، قدرت و حكمت اوست، ولي منشأ جباريت بشر، حقارت، ناداني و ضعف اراده است. كسي كه از يك يا چند، جهت اساسي پستي و حقارت مي‌كند، براي آنكه نقص خود را بپوشاند، مقامي را ادعا مي‌كند كه فاقد آن است و چون مي‌بيند مردم ادعاي او را نمي‌پذيرند، طغيان مي‌كند و بر اثر جهل و ضعف اراده به تعدي و تجاوز دست مي‌زند، تا بدين وسيله خود را بر مردم تحميل نمايد و آنان را به قبول گفته خويش وادار سازد.
سرّ این امر نهفته در منشأ تکبر و جباریت در انسان و خداوند است، منشأ جباریت و تکبر در مورد خداوند علم، قدرت و حکمت اوست، ولی منشأ جباریت بشر، حقارت، نادانی و ضعف اراده است. کسی که از یک یا چند، جهت اساسی پستی و حقارت می‌کند، برای آنکه نقص خود را بپوشاند، مقامی را ادعا می‌کند که فاقد آن است و چون می‌بیند مردم ادعای او را نمی‌پذیرند، طغیان می‌کند و بر اثر جهل و ضعف اراده به تعدی و تجاوز دست می‌زند، تا بدین وسیله خود را بر مردم تحمیل نماید و آنان را به قبول گفته خویش وادار سازد.


اما تكبر خداوند ناشي از كمال وجود اوست. حضرت باري تعالي غنّي بالذات است و همه جهانيان به او احتياج دارند. كبريايي مختص به اوست و جز ذات اقدسش هيچ‌كس واجد آن نيست: {{قرآن|و له الكبرياء في السموات و الارض و هو العزيز الحكيم}} يعني: و مقام جلال و كبريايي در آسمان‌ها و زمين مخصوص اوست و او يكتا خداي مقتدر حكيم است.<ref>. جاثيه/ ۳۷.</ref> بشر عاجز و ناتواني كه فقير بالذات است {{قرآن|يا ايها الناس انتم الفقراء الي الله و الله هو الغني الحميد}} يعني: اي مردم شما همه به خدا فقير و محتاجيد و تنها خداست كه بي‌نياز و غني بالذات است و ستوده صفات است.<ref>. فاطر/ ۱۵.</ref> بشري كه نيازمندي با جوهر وجودش آميخته است، شايسته تكبر نيست، او بزرگي واقعي ندارد تا اظهار بزرگي كند و لايق كبريايي نيست تا متكبر باشد. تكبر بشر مانند جباريتش معلول حقارت دروني و ضعف باطني اوست.<ref>. فلسفي، گفتار فلسفي، اخلاق از نظر همزيستي و ارزشهاي انساني، بخش دوم، چاپ سوم، هيأت نشر معارف اسلامي، ص۳۲۴ و ۳۲۵.</ref>
اما تکبر خداوند ناشی از کمال وجود اوست. حضرت باری تعالی غنّی بالذات است و همه جهانیان به او احتیاج دارند. کبریایی مختص به اوست و جز ذات اقدسش هیچ‌کس واجد آن نیست: {{قرآن|و له الکبریاء فی السموات و الارض و هو العزیز الحکیم}} یعنی: و مقام جلال و کبریایی در آسمان‌ها و زمین مخصوص اوست و او یکتا خدای مقتدر حکیم است.<ref>. جاثیه/ ۳۷.</ref> بشر عاجز و ناتوانی که فقیر بالذات است {{قرآن|یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید}} یعنی: ای مردم شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بی‌نیاز و غنی بالذات است و ستوده صفات است.<ref>. فاطر/ ۱۵.</ref> بشری که نیازمندی با جوهر وجودش آمیخته است، شایسته تکبر نیست، او بزرگی واقعی ندارد تا اظهار بزرگی کند و لایق کبریایی نیست تا متکبر باشد. تکبر بشر مانند جباریتش معلول حقارت درونی و ضعف باطنی اوست.<ref>. فلسفی، گفتار فلسفی، اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی، بخش دوم، چاپ سوم، هیئت نشر معارف اسلامی، ص۳۲۴ و ۳۲۵.</ref>


اميرالمؤمنان علي(ع) مي‌فرمايد: فخر فروشي را كنار بگذار، تكبر و خود بزرگ‌بيني را رها كن و به ياد مرگ باش.<ref>. نهج‌البلاغه، ترجمه: محمد دشتي، چاپ پنجم، ناشر مؤسسه انتشارات مشهور، حكمت ۳۹۸.</ref> و در جاي ديگر مي‌فرمايد: فرزند آدم را با فخرفروشي چه كار؟ او كه در آغاز نطفه‌اي گنديده و در پايان مرداري بدبو، است. نه مي‌تواند روزي خويشتن را فراهم كند، و نه مرگ را از خود دور نمايد.<ref>. همان، حكمت ۴۵۴.</ref>
امیرالمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: فخر فروشی را کنار بگذار، تکبر و خود بزرگ‌بینی را رها کن و به یاد مرگ باش.<ref>. نهج‌البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، چاپ پنجم، ناشر مؤسسه انتشارات مشهور، حکمت ۳۹۸.</ref> و در جای دیگر می‌فرماید: فرزند آدم را با فخرفروشی چه کار؟ او که در آغاز نطفه‌ای گندیده و در پایان مرداری بدبو، است. نه می‌تواند روزی خویشتن را فراهم کند، و نه مرگ را از خود دور نماید.<ref>. همان، حکمت ۴۵۴.</ref>


امام صادق(ع) مي‌فرمايد: هيچ انساني به تكبر و جباريت گرايش نمي‌يابد، مگر بر اثر پستي و ذلتي كه در باطن خويش احساس مي‌كند.<ref>. كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، با ترجمه و شرح سيد جواد مصطفوي، ج۳، باب كبر.</ref>
امام صادق(ع) می‌فرماید: هیچ انسانی به تکبر و جباریت گرایش نمی‌یابد، مگر بر اثر پستی و ذلتی که در باطن خویش احساس می‌کند.<ref>. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، با ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج۳، باب کبر.</ref>


گاهي حالت عزت نفس در انسان كه صفتي پسنديده است موجب مي‌شود كه مردم را با چشم حقارت بنگرد، آنها را پست ببيند و خود را بزرگ و عظيم بپندارد. در اين صورت است كه عزت نفس به حالت تكبر و خود بزرگ‌بيني مبدل مي‌شود. اين همان معنايي است كه امام سجاد(ع) (در دعاي مكارم الاخلاق) در پيشگاه الهي عرض مي‌كند: پروردگارا! به من عزت نفس و بزرگواري روح مرحمت بفرما؛ ولي خدايا من مبتلا به كبر نشوم. آلوده به بيماري خود بزرگ‌بيني نگردم و بندگان خدا را با ديده حقارت ننگرم.  
گاهی حالت عزت نفس در انسان که صفتی پسندیده است موجب می‌شود که مردم را با چشم حقارت بنگرد، آنها را پست ببیند و خود را بزرگ و عظیم بپندارد. در این صورت است که عزت نفس به حالت تکبر و خود بزرگ‌بینی مبدل می‌شود. این همان معنایی است که امام سجاد(ع) (در دعای مکارم الاخلاق) در پیشگاه الهی عرض می‌کند: پروردگارا! به من عزت نفس و بزرگواری روح مرحمت بفرما؛ ولی خدایا من مبتلا به کبر نشوم. آلوده به بیماری خود بزرگ‌بینی نگردم و بندگان خدا را با دیده حقارت ننگرم.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = اخلاق
  | شاخه اصلی = اخلاق
|شاخه فرعی۱ = رذائل اخلاقی
|شاخه فرعی۱ = رذائل اخلاقی
|شاخه فرعی۲ = تکبر
|شاخه فرعی۲ = تکبر
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۸ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۳۹

سؤال

با توجه به اینکه خداوند دستور به دوری از تکبر می‌دهد، چگونه خود را با اسامی مانند جبار متکبر نام می‌برد؟

برای روشن شدن تفاوت کبر و تکبر در انسان و در خداوند متعال، ابتداء باید معنا و مفهوم کبر و تکبر و انواع کبر و فرق کبر با عُجب بیان شود تا بعد واضح شود که صفت متکبر در خداوند صفت ناپسندی نیست.

معنای کبر در مورد انسان

کبر، استکبار و تکبر عبارت است از حالت نفسانی و روانی که آدمی به خود گمان برد که از دیگران برتر و والاتر است و بزرگترین تکبر، تکبر بر خداوند است، از اینکه امتناع از قبول حق کند و اعتراف به معبودیت و اختصاص عبادت به او نداشته باشد.}}[۱]

فرق عجب با تکبر در این است عجب خودپسندی است،[۲] عجب فقط خود را بزرگ می‌شمارد، اما خود را برتر از دیگران نمی‌بیند.[۳] و کبر بزرگی کردن بر غیر و عظمت فروشی است[۴] پس عجب سبب کبر است و کبر از نتائج عجب است.

حضرت امام خمینی (ره) در معنای کبر می‌فرماید: کبر عبارت است از یک حالت نفسانیه که انسان ترفع کند و بزرگی کند و بزرگی بفروشد بر غیر.[۵]

اما گاهی این حالت خودبرتر بینی در درون است و اظهار نمی‌کند و عملاً از خود نشان نمی‌دهد، بلکه دچار کبر نفسانی است که این را کبر می‌گویند، ولی اگر این گمان دورنی برتر بینی، باعث شد که در اعضاء و جوارح ظاهر شود ـ و با مردم عملاً به گونه‌ای برخورد نماید که خود را بزرگ وانمود کند و آنان را کوچک ـ این را تکبر می‌گویند.[۶]

چنانچه خداوند متعال فرموده: ﴿کذلک یطبَع اللهُ علی کلِّ قلبِ متکبرٍ جبارِ[۷] یعنی این گونه خدا بر دل هر متکبّر ستمکاری مهر شقاوت می‌زند؛ و رسول خدا(ص) فرمودند: لایدخلُ الجنه من کان فی قلبه مثقال حبّه من خردل من کبر، یعنی وارد بهشت نمی‌شود، کسی که در قلبش به اندازه ذره‌ای کبر وجود داشته باشد.[۸]

و اما کبر دارای انواعی است: الف) گاهی کبر در برابر خداست.[۹] همانند کبری که نمرود و فرعون داشتند، و سبب این کبر، طغیان و جهل است و از زشت‌ترین انواع کبر است و بزرگ‌ترین نمونه کفر است،

ب) گاهی کبر و تکبر بر انبیاء است، خداوند می‌فرماید: ﴿فقالوا انومنُ لبَشرینَ مثلِنا یعنی چرا ما به دو بشر مثل خودمان ایمان آوریم.[۱۰]

ج) و گاهی تکبر بر مؤمنین است به اینکه خود را بزرگ بشمارد و دیگران را حقیر و کوچک[۱۱]

معنای متکبر در مورد خداوند

کفعمی می‌فرماید: المتکبر المتعالی عن صفات الخلق، متکبر عبارت است از منزه و پیراسته بودن از صفات خلق.

شهید اول می‌فرماید: المتکبر ذوالکبریاء و هو الملک او ما یری الملک حقیراً بالنسبه الی عظمته. متکبر صاحب کبریایی و جبروت و عظمت است و او پادشاهی است که غیر از خود را نسبت به عظمت خویش کوچک می‌بیند.[۱۲]

و ابن فهد حلی صاحب کتاب عدّه الداعی این گونه توضیح می‌دهد: متکبر آن است که متعالی و منزه و پیراسته است از صفات خلق و متکبر مأخوذ و گرفته شده از کبریاء است.[۱۳] شیخ صدوق در شرح لغت متکبر می‌فرماید: متکبر بزرگوار است و متعالی از همه قبائح.[۱۴] و در شرح اسماء حسنای پروردگار می‌فرماید: متکبر مأخوذ از کبریاء است و آن اسم است برای تکبر و تعظّم.[۱۵]

صفت کبر در مورد انسان و خداوند

جباریت و تکبر از صفاتی هستند که تخلّق بشر به آنها ناپسند و مذموم است و اتصاف باری تعالی به آن دو صفت شایسته و ممدوح. قرآن کریم از طرفی این دو خُلق را برای انسان‌ها از سیئات اخلاقی شناخته و خاطر نشان نموده است که خداوند بر دل هر متکبر جبار مُهر بدبختی و شقاوت می‌زند؛ و از طرف دیگر خداوند را جبار و متکبر خوانده و ذات اقدسش را به این دو صفت توصیف فرموده است. {{قرآن|... کذلک یطبع الله علی کلّ قلب متکبّرٍ جبّارٍ[۱۶] و در جای دیگر می‌فرماید: ﴿... المؤمن المُهیمِنُ العزیزُ الجبار المتکبر؛ یعنی، (اوست خدای یکتایی که) ایمنی‌بخش (دلهای هراسان) نگهبان جهان و جهانیان غالب و قاهر بر همه خلقان، با جبروت و عظمت و بزرگوار و برتر (از حد فکرت)...[۱۷]

حال چرا اتصاف خداوند به این صفت ممدوح است و اتصاف بشر به آن مذموم؟

سرّ این امر نهفته در منشأ تکبر و جباریت در انسان و خداوند است، منشأ جباریت و تکبر در مورد خداوند علم، قدرت و حکمت اوست، ولی منشأ جباریت بشر، حقارت، نادانی و ضعف اراده است. کسی که از یک یا چند، جهت اساسی پستی و حقارت می‌کند، برای آنکه نقص خود را بپوشاند، مقامی را ادعا می‌کند که فاقد آن است و چون می‌بیند مردم ادعای او را نمی‌پذیرند، طغیان می‌کند و بر اثر جهل و ضعف اراده به تعدی و تجاوز دست می‌زند، تا بدین وسیله خود را بر مردم تحمیل نماید و آنان را به قبول گفته خویش وادار سازد.

اما تکبر خداوند ناشی از کمال وجود اوست. حضرت باری تعالی غنّی بالذات است و همه جهانیان به او احتیاج دارند. کبریایی مختص به اوست و جز ذات اقدسش هیچ‌کس واجد آن نیست: ﴿و له الکبریاء فی السموات و الارض و هو العزیز الحکیم یعنی: و مقام جلال و کبریایی در آسمان‌ها و زمین مخصوص اوست و او یکتا خدای مقتدر حکیم است.[۱۸] بشر عاجز و ناتوانی که فقیر بالذات است ﴿یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید یعنی: ای مردم شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بی‌نیاز و غنی بالذات است و ستوده صفات است.[۱۹] بشری که نیازمندی با جوهر وجودش آمیخته است، شایسته تکبر نیست، او بزرگی واقعی ندارد تا اظهار بزرگی کند و لایق کبریایی نیست تا متکبر باشد. تکبر بشر مانند جباریتش معلول حقارت درونی و ضعف باطنی اوست.[۲۰]

امیرالمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: فخر فروشی را کنار بگذار، تکبر و خود بزرگ‌بینی را رها کن و به یاد مرگ باش.[۲۱] و در جای دیگر می‌فرماید: فرزند آدم را با فخرفروشی چه کار؟ او که در آغاز نطفه‌ای گندیده و در پایان مرداری بدبو، است. نه می‌تواند روزی خویشتن را فراهم کند، و نه مرگ را از خود دور نماید.[۲۲]

امام صادق(ع) می‌فرماید: هیچ انسانی به تکبر و جباریت گرایش نمی‌یابد، مگر بر اثر پستی و ذلتی که در باطن خویش احساس می‌کند.[۲۳]

گاهی حالت عزت نفس در انسان که صفتی پسندیده است موجب می‌شود که مردم را با چشم حقارت بنگرد، آنها را پست ببیند و خود را بزرگ و عظیم بپندارد. در این صورت است که عزت نفس به حالت تکبر و خود بزرگ‌بینی مبدل می‌شود. این همان معنایی است که امام سجاد(ع) (در دعای مکارم الاخلاق) در پیشگاه الهی عرض می‌کند: پروردگارا! به من عزت نفس و بزرگواری روح مرحمت بفرما؛ ولی خدایا من مبتلا به کبر نشوم. آلوده به بیماری خود بزرگ‌بینی نگردم و بندگان خدا را با دیده حقارت ننگرم.


منابع

  1. . راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تهران، نشر کتاب، ۱۴۰۴، ص۴۲۱ و ۴۲۲.
  2. . امام خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۱، ص۷۹.
  3. . نراقی، ملامحمد مهدی، جامع السعادات، تعلیقه و تصحیح سید محمد کلانتر، مطبعه النجف، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ج۱، ص۳۴۴–۳۵۱.
  4. . امام خمینی، شرح چهل حدیث، همان، ص۷۹.
  5. . همان.
  6. . نراقی، ملا احمد، جامع السعادات، معراج السعاده، مشهد، انتشارات ندای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲، ص۱۷۶.
  7. . غافر/ ۳۵.
  8. . نراقی، معراج السعاده، ص۱۷۶.
  9. . دستغیب، سید عبدالحسین، گناهان کبیره، چاپ آرمان، ج۲، ص۱۱۱–۱۳۲.
  10. . مؤمنون/ ۴۷.
  11. . نراقی، معراج السعاده، ص۱۷۸.
  12. . شهید اول، محمد بن مکی، القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۶۷.
  13. . احمد بن فهد حلی، عده الداعی و نجاح الساعی، تصحیح و تعلیق احمد موحدی قمی، چاپ دارالکتاب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ هـ. ق، ص۳۲۵، و همچنین ترجمه فارسی کتاب نفیس عده الداعی، انتشارات کتابفروشی جعفری، مشهد، چاپ اول، ۱۳۶۳، ص۳۲۲و همچنین آیین بندگی و نیایش ترجمه عده الداعی، مترجم: حسین غفاری ساروی، قم، چاپ بنیاد معارف اسلامی، ۱۳۷۵، ص۵۶۹ و ۵۷۰.
  14. . صدوق، اسرار توحید یا ترجمه کتاب توحید، انتشارات علمیه اسلامیه، ص۲۰۱.
  15. . همان، ص۲۲۲.
  16. . غافر/ ۳۵.
  17. . حشر/ ۲۳.
  18. . جاثیه/ ۳۷.
  19. . فاطر/ ۱۵.
  20. . فلسفی، گفتار فلسفی، اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی، بخش دوم، چاپ سوم، هیئت نشر معارف اسلامی، ص۳۲۴ و ۳۲۵.
  21. . نهج‌البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، چاپ پنجم، ناشر مؤسسه انتشارات مشهور، حکمت ۳۹۸.
  22. . همان، حکمت ۴۵۴.
  23. . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، با ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج۳، باب کبر.