شفاعت از دیدگاه وهابیت: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} وهابیها درباره شفاعت چه دیدگاهی دارند؟ {{پایان سوال}} {{پاسخ}} شفاعت در دین اسلام امر مشروع است و با اذن و رضایت خداوند محقق می شود. اما از برخی سخنان وهابیها انکار اصل شفاعت به دست می آید و آن راموجب شرک و کفر می دانند. از سخن...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
شفاعت در دین اسلام امر مشروع است و با اذن و رضایت خداوند محقق می شود. اما از برخی سخنان وهابیها انکار اصل شفاعت به دست می آید و آن راموجب شرک و کفر می دانند. از سخنان دیگر آنها به صورت اضطراب آمیزی اصل شفاعت به گونه ای مورد پذیرش قرار گرفته که با اصل شفاعت سنخیت ندارد. این در حالی است که دلایل روشن قرآنی و حدیثی بر جواز و مشروعیت شفاعت وجود دارد. | شفاعت در دین اسلام امر مشروع است و با اذن و رضایت خداوند محقق می شود. اما از برخی سخنان وهابیها انکار اصل [[شفاعت]] به دست می آید و آن راموجب شرک و کفر می دانند. از سخنان دیگر آنها به صورت اضطراب آمیزی اصل شفاعت به گونه ای مورد پذیرش قرار گرفته که با اصل شفاعت سنخیت ندارد. این در حالی است که دلایل روشن قرآنی و حدیثی بر جواز و مشروعیت شفاعت وجود دارد. | ||
==معنا و تعریف شفاعت== | ==معنا و تعریف شفاعت== | ||
کلمه شفاعت از ماده شفع گرفته شده است و شفع به معنای زوج مخالف وتر است.<ref>ابن منظور، لسان العرب، دارلفکر، دار صادر، ج۸، ص۱۸۳.</ref> شفاعت را از آنجهت شفاعت گوئیم كه شفیع خواهش خویش را به ایمان و عمل ناقص طرف منضم میكند و هر دو مجموعا پیش خدا اثر میگذارند. با در نظر گرفتن اینكه انگیزاننده شفیع، خداست و او دستور برا ی شفاعت داده مثلاً رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) با اجازه خدا خواهش خویش را با عمل ناقص مؤمن توأم كرده و از خدا میخواهد كه او را بیامرزد. به عبارت دیگر همانطور كه آنحضرت در دنیا رهبرى دارد و واسطه در رساندن احكام خداست، در آخرت نیز واسطه در جلب مغفرت خداست. لذا معناى اولى در آن ملحوظ میشود. بنابراین شفیع به معنى واسطه، وسیله، و كمك است.<ref>قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه،۱۳۷۱ش، ج۴، ص۵۰.</ref> پس در شفاعت سه طرف وجود دارد: مشفوع(خدا)، شفیع(واسطه که پیامبر و اولیاء باشند) و مشفوع له( بنده مؤمن). | کلمه شفاعت از ماده شفع گرفته شده است و شفع به معنای زوج مخالف وتر است.<ref>ابن منظور، لسان العرب، دارلفکر، دار صادر، ج۸، ص۱۸۳.</ref> شفاعت را از آنجهت شفاعت گوئیم كه شفیع خواهش خویش را به [[ایمان]] و عمل ناقص طرف منضم میكند و هر دو مجموعا پیش خدا اثر میگذارند. با در نظر گرفتن اینكه انگیزاننده شفیع، خداست و او دستور برا ی شفاعت داده مثلاً [[رسول خدا]] (صلّى اللّه علیه و آله) با اجازه خدا خواهش خویش را با عمل ناقص مؤمن توأم كرده و از خدا میخواهد كه او را بیامرزد. به عبارت دیگر همانطور كه آنحضرت در دنیا رهبرى دارد و واسطه در رساندن احكام خداست، در [[آخرت]] نیز واسطه در جلب مغفرت خداست. لذا معناى اولى در آن ملحوظ میشود. بنابراین [[شفیع]] به معنى واسطه، وسیله، و كمك است.<ref>قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه،۱۳۷۱ش، ج۴، ص۵۰.</ref> پس در شفاعت سه طرف وجود دارد: مشفوع(خدا)، شفیع(واسطه که پیامبر و اولیاء باشند) و مشفوع له( بنده مؤمن). | ||
==انکار اصل شفاعت در سخنان وهابیها== | ==انکار اصل شفاعت در سخنان وهابیها== | ||
از بعضی سخنان وهابی ها انکار اصل شفاعت به دست میآید و قائلین به آن را متهم به شرک و کفر میکنند به این معنا که کسی حق ندارد نه در دنیا و نه در آخرت بین خود و خدایش کسی را شفیع و واسطه قرار دهد. سلیمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب که از نواده محمد بن عبدالوهاب است در شرح کتاب توحید جدش بدون قید و شرط میگوید: شفاعت از انواع شرک در عبادت است.<ref>سلیمان بن عبدالله بن محمد به عبدالوهاب، شرح کتاب التوحید، ص۱۱۷-۱۱۸.</ref> و بر این مطلب تاکید میکند که: اگر کسی به روش وساطت، شخصی را در بین خود و خدایش شفیع قرار دهد مشرک است.<ref>سلیمان بن عبد الله بن محمد بن عبد الوهاب، تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید، مكتبه الریاض الحدیثه، ص۲۰۱.</ref> | از بعضی سخنان وهابی ها انکار اصل شفاعت به دست میآید و قائلین به آن را متهم به [[شرک]] و کفر میکنند به این معنا که کسی حق ندارد نه در دنیا و نه در آخرت بین خود و خدایش کسی را شفیع و واسطه قرار دهد. سلیمان بن عبدالله بن [[محمد بن عبدالوهاب]] که از نواده محمد بن عبدالوهاب است در شرح کتاب [[توحید از نظر اسلام (کتاب)|توحید]] جدش بدون قید و شرط میگوید: شفاعت از انواع شرک در عبادت است.<ref>سلیمان بن عبدالله بن محمد به عبدالوهاب، شرح کتاب التوحید، ص۱۱۷-۱۱۸.</ref> و بر این مطلب تاکید میکند که: اگر کسی به روش وساطت، شخصی را در بین خود و خدایش شفیع قرار دهد مشرک است.<ref>سلیمان بن عبد الله بن محمد بن عبد الوهاب، تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید، مكتبه الریاض الحدیثه، ص۲۰۱.</ref> | ||
این نواده محمد بن عبدالوهاب در همین کتاب به غیر از خدای متعال داشتن شفیع را برای مؤمنین نفی نموده و غیر از خدا هیچ کسی شفیع آنان نیست و اگر کسی غیر از خدا کسی دیگری را شفیع خود بگیرد از مؤمنین به حساب نمیآید برای اینکه این گونه شفیع در دین مشرکین وجود داشته است.<ref>تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید، ص۲۳۸.</ref> | این نواده محمد بن عبدالوهاب در همین کتاب به غیر از خدای متعال داشتن شفیع را برای مؤمنین نفی نموده و غیر از خدا هیچ کسی شفیع آنان نیست و اگر کسی غیر از خدا کسی دیگری را شفیع خود بگیرد از مؤمنین به حساب نمیآید برای اینکه این گونه شفیع در دین مشرکین وجود داشته است.<ref>تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید، ص۲۳۸.</ref> | ||
ابن تیمیه بانی ریشههای عقاید وهابیت میگوید: اگر کسی شیخی(نبی ولی و امثال اینها) را ندا دهد که شفیع او شود این کار از جنس دعای نصاری برای مریم و احبار و رهبان است و مؤمن فقط باید به خدا امید داشته باشد و از او بترسد و از او بخواهد.<ref>ابن تیمیه ، أحمد عبد الحلیم بن تیمیه الحرانی أبو العباس، کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه ، مكتبه ابن تیمیه، دوم ، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج۲۷، ص۸۹.</ref> و نیز میگوید: برای مؤمن غیر از خدا هیچ کسی نه ملَکی و نه پیامبری و نه صدیقی شفیع و ولی نیست؛<ref>کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه، ج۲۸ص۶۰۳.</ref> بلکه این گفتار و اعمال بدتر از گفتار یهود و نصاری و بلکه بدتر از سخنان مشرکین و مجوس و سایر کفار است... و توحید این است که فقط خدا را عبادت کنیم و چیزی را با او شریک و شفیع قرار ندهیم به دلیل اینکه مشرکین اعتقاد به توحید در ربوبیت داشتند و لی به علت اعتقاد به شفاعت مشرک بودند.<ref>ابن تیمیه ، أحمد عبد الحلیم بن تیمیه الحرانی أبو العباس، مجموع الفتاوی، مكتبه ابن تیمیه، دوم ، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج۱۱، ص۵۰ -۵۱.</ref> | [[ابن تیمیه]] بانی ریشههای عقاید وهابیت میگوید: اگر کسی شیخی(نبی ولی و امثال اینها) را ندا دهد که شفیع او شود این کار از جنس دعای نصاری برای مریم و احبار و رهبان است و مؤمن فقط باید به خدا امید داشته باشد و از او بترسد و از او بخواهد.<ref>ابن تیمیه ، أحمد عبد الحلیم بن تیمیه الحرانی أبو العباس، کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه ، مكتبه ابن تیمیه، دوم ، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج۲۷، ص۸۹.</ref> و نیز میگوید: برای مؤمن غیر از خدا هیچ کسی نه ملَکی و نه پیامبری و نه صدیقی شفیع و ولی نیست؛<ref>کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه، ج۲۸ص۶۰۳.</ref> بلکه این گفتار و اعمال بدتر از گفتار [[یهود]] و [[نصاری]] و بلکه بدتر از سخنان مشرکین و [[مجوس]] و سایر کفار است... و توحید این است که فقط خدا را عبادت کنیم و چیزی را با او شریک و شفیع قرار ندهیم به دلیل اینکه مشرکین اعتقاد به توحید در [[معنای ربوبیت تکوینی و تشریعی|ربوبیت]] داشتند و لی به علت اعتقاد به شفاعت مشرک بودند.<ref>ابن تیمیه ، أحمد عبد الحلیم بن تیمیه الحرانی أبو العباس، مجموع الفتاوی، مكتبه ابن تیمیه، دوم ، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج۱۱، ص۵۰ -۵۱.</ref> | ||
==اضطراب و تردید وهابیها درباره شفاعت== | ==اضطراب و تردید وهابیها درباره شفاعت== | ||
با توجه به اینکه شفاعت در دین اسلام یک امر مشروع است و اصل قرآنی و حدیثی دارد و به همین دلیل درخواست شفاعت از شافعان راستین از عصر پیامبر گرامی تا به امروز، عمل رایجی در میان مسلمانان بوده و هیچ یک از دانشمندان اسلام درخواست شفاعت از شافعان را رد نکرده است، روی این جهت وهابیها درباره شفاعت مضطرب گردیده و شفاعت مطرح در اسلام را به گونه ای | با توجه به اینکه شفاعت در [[دین اسلام]] یک امر مشروع است و اصل قرآنی و حدیثی دارد و به همین دلیل درخواست شفاعت از شافعان راستین از عصر پیامبر گرامی تا به امروز، عمل رایجی در میان مسلمانان بوده و هیچ یک از دانشمندان اسلام درخواست شفاعت از شافعان را رد نکرده است، روی این جهت وهابیها درباره شفاعت مضطرب گردیده و شفاعت مطرح در اسلام را به گونه ای تأویل برده که وساطت بین خدا و بنده اش را از بین ببرند و به گمان خود شان تا از شرک و کفر نجات یابند. لذا میگویند: پیامبران و فرشتگان و [[اولیای الهی]] در روز رستاخیز حق شفاعت دارند، ولی شفاعت را باید از مالک شفاعت و اذن دهنده او که خدا باشد، درخواست کرد، و چنین گفت: پروردگارا، پیامبر و دیگر بندگان صالح خود را، در روز رستاخیز شفیع ما قرار بده، و ما حق نداریم بگوییم ای پیامبر در حق ما شفاعت بنما. <ref>سبحانی جعفر، وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، مؤسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق،قم، ۱۳۸۰ش، ص۲۹۷.</ref> | ||
یعنی وهابی ها برای فرار از شرک خیالی معتقد شده اند که شافع و مشفوع هردو خدا است و برای اینکه کاملا ریشه شفاعت در اسلام کنده نشود میگویند که یک مؤمن باید در روز قیامت خدا را شفیع قرار دهد تا از پیامبر و یا هرکسی که حق شفاعت دارد بخواهد که از او در برابر خدا شفاعت کند. | یعنی وهابی ها برای فرار از شرک خیالی معتقد شده اند که شافع و مشفوع هردو خدا است و برای اینکه کاملا ریشه شفاعت در اسلام کنده نشود میگویند که یک مؤمن باید در روز قیامت خدا را شفیع قرار دهد تا از پیامبر و یا هرکسی که حق شفاعت دارد بخواهد که از او در برابر خدا شفاعت کند. | ||
این اعتقاد وهابیت که مسلمان باید خدا را شفیع قرار دهد با معنای شفاعت هیچ سنخیتی ندارد و از دایره شفاعت خارج است؛ زیرا در حقیقت شفاعت از سه ضلع تشکیل میشود و در شفاعتی که وهابیت معنا میکند خداوند هم شفیع است و هم مشفوع در حالی که شفیع باید غیر از مشفوع باشد. این سخن درست است که ما از خداوند بخواهیم مثلاً پیامبر(ص) را شفیع ما قرار دهد اما نه به این معنا که ما خداوند را شفیع خود قرار دهیم. اما در شفاعتی که وهابیت میگوید دو تا شفیع ثابت میگردد. شفیع اول خداوند است که بین بنده و پیامبر قرار میگیرد و شفیع دوم پیامبر(ص) است که بین بنده و خدا و اسطه میشود. به عبارت دیگر در ابتدا خداوند در پیش پیامبر به عنوان شفیع عمل می کند تا پیامبر را وادار کند که از بندهاش شفاعت کند و سپس پیامبر در پیش خدا شفیع قرار میگیرد تا او گناهان بنده اش را ببخشد. و هابیها برای اینکه گرفتار شرک نشوند خدا را به عنوان شفیع قلمداد کرده در حالی که اطلاق شفیع برخداوند صحیح نیست. لزومی ندارد انسان برای تحقق اذن خداوند به راه پر پیچ و خم برود بلکه اذن خداوند که در تحقق شفاعت شرط است از طرف خداوند به پیامبران و ملائک و اولیاء داده شده است و لذا بر شفاعت آنان آثار مطلوب مترتب میگردد. | این اعتقاد [[وهابیت]] که مسلمان باید خدا را شفیع قرار دهد با معنای شفاعت هیچ سنخیتی ندارد و از دایره شفاعت خارج است؛ زیرا در حقیقت شفاعت از سه ضلع تشکیل میشود و در شفاعتی که وهابیت معنا میکند خداوند هم شفیع است و هم مشفوع در حالی که شفیع باید غیر از مشفوع باشد. این سخن درست است که ما از خداوند بخواهیم مثلاً پیامبر(ص) را شفیع ما قرار دهد اما نه به این معنا که ما خداوند را شفیع خود قرار دهیم. اما در شفاعتی که وهابیت میگوید دو تا شفیع ثابت میگردد. شفیع اول خداوند است که بین بنده و پیامبر قرار میگیرد و شفیع دوم پیامبر(ص) است که بین بنده و خدا و اسطه میشود. به عبارت دیگر در ابتدا خداوند در پیش پیامبر به عنوان شفیع عمل می کند تا پیامبر را وادار کند که از بندهاش شفاعت کند و سپس پیامبر در پیش خدا شفیع قرار میگیرد تا او گناهان بنده اش را ببخشد. و هابیها برای اینکه گرفتار شرک نشوند خدا را به عنوان شفیع قلمداد کرده در حالی که اطلاق شفیع برخداوند صحیح نیست. لزومی ندارد انسان برای تحقق اذن خداوند به راه پر پیچ و خم برود بلکه اذن خداوند که در تحقق شفاعت شرط است از طرف خداوند به پیامبران و ملائک و اولیاء داده شده است و لذا بر شفاعت آنان آثار مطلوب مترتب میگردد. | ||
نتیجه این شد که انسان میتواند شفاعت شافعان را از خداوند بخواهد مثلا بگوید که خدایا پیامبرت را در روز قیامت شفیع ما قرار بده. در اینجا خداوند شفیع نیست بلکه بنده گناهکار، دعا می کند و خدا را می خواند که او را از این فیض محروم نکند. اما در عین حال می تواند به صورت مستقیم از شافعان نیز درخواست شفاعت نماید. | نتیجه این شد که انسان میتواند شفاعت شافعان را از خداوند بخواهد مثلا بگوید که خدایا پیامبرت را در روز قیامت شفیع ما قرار بده. در اینجا خداوند شفیع نیست بلکه بنده گناهکار، [[دعا]] می کند و خدا را می خواند که او را از این فیض محروم نکند. اما در عین حال می تواند به صورت مستقیم از شافعان نیز درخواست شفاعت نماید. | ||
==دلایل مشروعیت شفاعت== | ==دلایل مشروعیت شفاعت== | ||
خط ۳۸: | خط ۳۵: | ||
• دلایل قرآنی | • دلایل قرآنی | ||
خداوند می فرماید: {{قرآن| من ذا الذی یشفع عنده الا بأذنه| ترجمه= کیست که بدون اذن خدا شفاعت کند}}.<ref>بقره:۲۵۵.</ref> | خداوند می فرماید: {{قرآن| من ذا الذی یشفع عنده الا بأذنه| ترجمه= کیست که بدون اذن خدا شفاعت کند}}.<ref>بقره:۲۵۵.</ref> | ||
همچنین می فرماید: {{قرآن|ما من شفیع الا من بعد اذنه|ترجمه= هیچ شفاعت کننده ای نیست مگر بعد از اذن الهی}}<ref>یونس: ۳.</ref> و از این آیات، و آیات مشابه به دست می آید که شفاعت به اذن خداوند صحیح و بدون اشکال است، پاره ای از آیات مربوط شفاعت روشن تر میرساند که شفاعت به اذن خداوند هرگز اشکال و ایرادی ندارد و در نزد خداوند پذیرفته شده است. مثل آیه {{قرآن| | همچنین می فرماید: {{قرآن|ما من شفیع الا من بعد اذنه|ترجمه= هیچ شفاعت کننده ای نیست مگر بعد از اذن الهی}}<ref>یونس: ۳.</ref> و از این آیات، و آیات مشابه به دست می آید که شفاعت به اذن خداوند صحیح و بدون اشکال است، پاره ای از آیات مربوط شفاعت روشن تر میرساند که شفاعت به اذن خداوند هرگز اشکال و ایرادی ندارد و در نزد خداوند پذیرفته شده است. مثل آیه {{قرآن| یومئذ لا تنفع الشفاعة الالمن اذن له الرحمن ...| ترجمه= در آن روز شفاعتی سودی نبخشد مگر برای کسی که خداوند متعال به او اذن داده و سخنش را پسندیده باشد}}.<ref>طه:۱۰۹.</ref> | ||
* دلایل حدیثی | *دلایل حدیثی | ||
شفاعت پیامبر راستین و دیگر شافعان راستین دعا و درخواست مغفرت از خداوند است و دعای آنان در سایه قرب و مقامی که نزد خدا دارند به هدف اجابت میرسد، و طبعاً گنهکار مشمول مغفرت خدا میگردد و درخواست دعا از برادر مؤمن تا چه رسد به نبی گرامی، کوچکترین اشکالی ندارد، اگر ما میگوییم: ای کسی که در پیشگاه خدا جاه و مقامی دارید، در نزد خدا درباره ما شفاعت کن یعنی دعا کن که خداوند گناه ما را ببخشد. | شفاعت پیامبر راستین و دیگر شافعان راستین دعا و درخواست مغفرت از خداوند است و دعای آنان در سایه قرب و مقامی که نزد خدا دارند به هدف اجابت میرسد، و طبعاً گنهکار مشمول مغفرت خدا میگردد و درخواست دعا از برادر [[مؤمن و دنیا|مؤمن]] تا چه رسد به نبی گرامی، کوچکترین اشکالی ندارد، اگر ما میگوییم: ای کسی که در پیشگاه خدا جاه و مقامی دارید، در نزد خدا درباره ما شفاعت کن یعنی دعا کن که خداوند گناه ما را ببخشد. | ||
۱. بخاری در صحیح خود در عنوان دو باب لفظ شفاعت را به معنای دعا به کار برده است: | ۱. بخاری در صحیح خود در عنوان دو باب لفظ شفاعت را به معنای دعا به کار برده است: | ||
خط ۵۱: | خط ۴۸: | ||
هرگاه مردم از امام درخواست شفاعت کردند که برای آنان باران بطلبد نباید درخواست آنان را رد کند. و هنگامی که گروه مشرک در موقع قحطی از مسلمانان طلب شفاعت کنند.<ref>بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح بخاری، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۱۸.</ref> | هرگاه مردم از امام درخواست شفاعت کردند که برای آنان باران بطلبد نباید درخواست آنان را رد کند. و هنگامی که گروه مشرک در موقع قحطی از مسلمانان طلب شفاعت کنند.<ref>بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح بخاری، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۱۸.</ref> | ||
گواه روشن که بر اینکه شفاعت به معنای دعاست، حدیثی است که ابن عباس از پیامبر نقل میکند، و آن این که هرگاه مسلمانی بمیرد و برجنازه او چهل مردی که شرک نمیورزند نماز بگذارند خداوند شفاعت آن ها را درباره وی میپذیرد.<ref>نیشابوری، مسلم بن حجّاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ج۳، ص۵۳.</ref> شفاعت این چهل نفر در حق این فرد جز این نیست که به هنگام نماز بر جنازه وی، برای او از خدا طلب رحمت و مغفرت کنند. بنابراین وقتی ماهیت شفاعت دعا کردن است پس درخواست این دعا از اولیای خدا به چه دلیل حرام و شرک است؟ البته این احادیث جواز شفاعت و خواستن آن را از اولیای الهی در همین دنیا به اثبات میرساند. | گواه روشن که بر اینکه شفاعت به معنای دعاست، حدیثی است که [[ابن عباس]] از پیامبر نقل میکند، و آن این که هرگاه مسلمانی بمیرد و برجنازه او چهل مردی که شرک نمیورزند نماز بگذارند خداوند شفاعت آن ها را درباره وی میپذیرد.<ref>نیشابوری، مسلم بن حجّاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ج۳، ص۵۳.</ref> شفاعت این چهل نفر در حق این فرد جز این نیست که به هنگام نماز بر جنازه وی، برای او از خدا طلب رحمت و مغفرت کنند. بنابراین وقتی ماهیت شفاعت دعا کردن است پس درخواست این دعا از اولیای خدا به چه دلیل حرام و شرک است؟ البته این احادیث جواز شفاعت و خواستن آن را از اولیای الهی در همین دنیا به اثبات میرساند. | ||
۲. ترمذی از انس بن مالک نقل میکند که او میگوید: از پیامبر درخواست کردم که در روز قیامت درباره من شفاعت کند وی پذیرفت و گفت من این کار را انجام میدهم به پیامبر گفت: شما را کجا جستجو کنم؟ فرمود: در کنار صراط.....<ref>ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن ترمذی، بیروت، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۴۲، ح۲۵۵۰.</ref> | ۲. ترمذی از انس بن مالک نقل میکند که او میگوید: از پیامبر درخواست کردم که در روز [[قیامت]] درباره من شفاعت کند وی پذیرفت و گفت من این کار را انجام میدهم به پیامبر گفت: شما را کجا جستجو کنم؟ فرمود: در کنار صراط.....<ref>ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن ترمذی، بیروت، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۴۲، ح۲۵۵۰.</ref> | ||
۳. سواد بن عاذب از یاران رسول خداست درباره پیامبر اشعاری سروده و از او درخواست شفاعت میکند و میگوید: | ۳. سواد بن عاذب از یاران رسول خداست درباره پیامبر اشعاری سروده و از او درخواست شفاعت میکند و میگوید: | ||
{{عربی| و کن لی شفیعاً یوم لاذو | {{عربی| و کن لی شفیعاً یوم لاذو شفاعة بمغنٍ فتیلاً عن سواد بن عاذبٍ| ترجمه= ای پیامبر گرامی در روز رستاخیز شفیع من باش، روزی که شفاعت دیگران به حال سواد بن عازب به مقدار رشته وسط هسته خرما، سود نمیبخشد}}. <ref>حلبی، علی بن برهان الدین، السیره الحلبیه، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۰ق، ج۱، ص۳۲۴.</ref> | ||
۴. هنگامی که امیر مؤمنان از غسل و تکفین پیامبر فارغ گردید، روی او را باز نموده و به او چنین گفت: پدر و مادرم فدای تو، تو پاک و پاکیزه هستی هم در حال حیات هم در حال ممات، ما را نزد پروردگارت یاد کن.<ref>عبده، محمد، شرح نهج البلاغه، قم، دار الذخائر، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۲۲۸.</ref> | ۴. هنگامی که امیر مؤمنان از [[غسل]] و تکفین پیامبر فارغ گردید، روی او را باز نموده و به او چنین گفت: پدر و مادرم فدای تو، تو پاک و پاکیزه هستی هم در حال حیات هم در حال ممات، ما را نزد پروردگارت یاد کن.<ref>عبده، محمد، شرح نهج البلاغه، قم، دار الذخائر، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۲۲۸.</ref> | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
<references /> | <references /> | ||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = | | شاخه اصلی = ادیان و مذاهب | ||
| شاخه فرعی۱ = | | شاخه فرعی۱ = اسلام | ||
| شاخه فرعی۲ = | | شاخه فرعی۲ = وهابیت | ||
| شاخه فرعی۳ = | | شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه = شد | ||
| تیترها = | | تیترها = شد | ||
| ویرایش = | | ویرایش = | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی = شد | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
خط ۸۰: | خط ۷۷: | ||
| بازبینی = | | بازبینی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت = الف | ||
| کیفیت = | | کیفیت = ب | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |
نسخهٔ ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۲
وهابیها درباره شفاعت چه دیدگاهی دارند؟
شفاعت در دین اسلام امر مشروع است و با اذن و رضایت خداوند محقق می شود. اما از برخی سخنان وهابیها انکار اصل شفاعت به دست می آید و آن راموجب شرک و کفر می دانند. از سخنان دیگر آنها به صورت اضطراب آمیزی اصل شفاعت به گونه ای مورد پذیرش قرار گرفته که با اصل شفاعت سنخیت ندارد. این در حالی است که دلایل روشن قرآنی و حدیثی بر جواز و مشروعیت شفاعت وجود دارد.
معنا و تعریف شفاعت
کلمه شفاعت از ماده شفع گرفته شده است و شفع به معنای زوج مخالف وتر است.[۱] شفاعت را از آنجهت شفاعت گوئیم كه شفیع خواهش خویش را به ایمان و عمل ناقص طرف منضم میكند و هر دو مجموعا پیش خدا اثر میگذارند. با در نظر گرفتن اینكه انگیزاننده شفیع، خداست و او دستور برا ی شفاعت داده مثلاً رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) با اجازه خدا خواهش خویش را با عمل ناقص مؤمن توأم كرده و از خدا میخواهد كه او را بیامرزد. به عبارت دیگر همانطور كه آنحضرت در دنیا رهبرى دارد و واسطه در رساندن احكام خداست، در آخرت نیز واسطه در جلب مغفرت خداست. لذا معناى اولى در آن ملحوظ میشود. بنابراین شفیع به معنى واسطه، وسیله، و كمك است.[۲] پس در شفاعت سه طرف وجود دارد: مشفوع(خدا)، شفیع(واسطه که پیامبر و اولیاء باشند) و مشفوع له( بنده مؤمن).
انکار اصل شفاعت در سخنان وهابیها
از بعضی سخنان وهابی ها انکار اصل شفاعت به دست میآید و قائلین به آن را متهم به شرک و کفر میکنند به این معنا که کسی حق ندارد نه در دنیا و نه در آخرت بین خود و خدایش کسی را شفیع و واسطه قرار دهد. سلیمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب که از نواده محمد بن عبدالوهاب است در شرح کتاب توحید جدش بدون قید و شرط میگوید: شفاعت از انواع شرک در عبادت است.[۳] و بر این مطلب تاکید میکند که: اگر کسی به روش وساطت، شخصی را در بین خود و خدایش شفیع قرار دهد مشرک است.[۴]
این نواده محمد بن عبدالوهاب در همین کتاب به غیر از خدای متعال داشتن شفیع را برای مؤمنین نفی نموده و غیر از خدا هیچ کسی شفیع آنان نیست و اگر کسی غیر از خدا کسی دیگری را شفیع خود بگیرد از مؤمنین به حساب نمیآید برای اینکه این گونه شفیع در دین مشرکین وجود داشته است.[۵]
ابن تیمیه بانی ریشههای عقاید وهابیت میگوید: اگر کسی شیخی(نبی ولی و امثال اینها) را ندا دهد که شفیع او شود این کار از جنس دعای نصاری برای مریم و احبار و رهبان است و مؤمن فقط باید به خدا امید داشته باشد و از او بترسد و از او بخواهد.[۶] و نیز میگوید: برای مؤمن غیر از خدا هیچ کسی نه ملَکی و نه پیامبری و نه صدیقی شفیع و ولی نیست؛[۷] بلکه این گفتار و اعمال بدتر از گفتار یهود و نصاری و بلکه بدتر از سخنان مشرکین و مجوس و سایر کفار است... و توحید این است که فقط خدا را عبادت کنیم و چیزی را با او شریک و شفیع قرار ندهیم به دلیل اینکه مشرکین اعتقاد به توحید در ربوبیت داشتند و لی به علت اعتقاد به شفاعت مشرک بودند.[۸]
اضطراب و تردید وهابیها درباره شفاعت
با توجه به اینکه شفاعت در دین اسلام یک امر مشروع است و اصل قرآنی و حدیثی دارد و به همین دلیل درخواست شفاعت از شافعان راستین از عصر پیامبر گرامی تا به امروز، عمل رایجی در میان مسلمانان بوده و هیچ یک از دانشمندان اسلام درخواست شفاعت از شافعان را رد نکرده است، روی این جهت وهابیها درباره شفاعت مضطرب گردیده و شفاعت مطرح در اسلام را به گونه ای تأویل برده که وساطت بین خدا و بنده اش را از بین ببرند و به گمان خود شان تا از شرک و کفر نجات یابند. لذا میگویند: پیامبران و فرشتگان و اولیای الهی در روز رستاخیز حق شفاعت دارند، ولی شفاعت را باید از مالک شفاعت و اذن دهنده او که خدا باشد، درخواست کرد، و چنین گفت: پروردگارا، پیامبر و دیگر بندگان صالح خود را، در روز رستاخیز شفیع ما قرار بده، و ما حق نداریم بگوییم ای پیامبر در حق ما شفاعت بنما. [۹]
یعنی وهابی ها برای فرار از شرک خیالی معتقد شده اند که شافع و مشفوع هردو خدا است و برای اینکه کاملا ریشه شفاعت در اسلام کنده نشود میگویند که یک مؤمن باید در روز قیامت خدا را شفیع قرار دهد تا از پیامبر و یا هرکسی که حق شفاعت دارد بخواهد که از او در برابر خدا شفاعت کند.
این اعتقاد وهابیت که مسلمان باید خدا را شفیع قرار دهد با معنای شفاعت هیچ سنخیتی ندارد و از دایره شفاعت خارج است؛ زیرا در حقیقت شفاعت از سه ضلع تشکیل میشود و در شفاعتی که وهابیت معنا میکند خداوند هم شفیع است و هم مشفوع در حالی که شفیع باید غیر از مشفوع باشد. این سخن درست است که ما از خداوند بخواهیم مثلاً پیامبر(ص) را شفیع ما قرار دهد اما نه به این معنا که ما خداوند را شفیع خود قرار دهیم. اما در شفاعتی که وهابیت میگوید دو تا شفیع ثابت میگردد. شفیع اول خداوند است که بین بنده و پیامبر قرار میگیرد و شفیع دوم پیامبر(ص) است که بین بنده و خدا و اسطه میشود. به عبارت دیگر در ابتدا خداوند در پیش پیامبر به عنوان شفیع عمل می کند تا پیامبر را وادار کند که از بندهاش شفاعت کند و سپس پیامبر در پیش خدا شفیع قرار میگیرد تا او گناهان بنده اش را ببخشد. و هابیها برای اینکه گرفتار شرک نشوند خدا را به عنوان شفیع قلمداد کرده در حالی که اطلاق شفیع برخداوند صحیح نیست. لزومی ندارد انسان برای تحقق اذن خداوند به راه پر پیچ و خم برود بلکه اذن خداوند که در تحقق شفاعت شرط است از طرف خداوند به پیامبران و ملائک و اولیاء داده شده است و لذا بر شفاعت آنان آثار مطلوب مترتب میگردد.
نتیجه این شد که انسان میتواند شفاعت شافعان را از خداوند بخواهد مثلا بگوید که خدایا پیامبرت را در روز قیامت شفیع ما قرار بده. در اینجا خداوند شفیع نیست بلکه بنده گناهکار، دعا می کند و خدا را می خواند که او را از این فیض محروم نکند. اما در عین حال می تواند به صورت مستقیم از شافعان نیز درخواست شفاعت نماید.
دلایل مشروعیت شفاعت
در قرآن و احادیث دلایلی زیادی بر مشروعیت شفاعت و جواز آن وجود دارد که به صورت مختصر به آنها اشاره می شود:
• دلایل قرآنی
خداوند می فرماید: ﴿من ذا الذی یشفع عنده الا بأذنه؛ کیست که بدون اذن خدا شفاعت کند﴾.[۱۰]
همچنین می فرماید: ﴿ما من شفیع الا من بعد اذنه؛ هیچ شفاعت کننده ای نیست مگر بعد از اذن الهی﴾[۱۱] و از این آیات، و آیات مشابه به دست می آید که شفاعت به اذن خداوند صحیح و بدون اشکال است، پاره ای از آیات مربوط شفاعت روشن تر میرساند که شفاعت به اذن خداوند هرگز اشکال و ایرادی ندارد و در نزد خداوند پذیرفته شده است. مثل آیه ﴿یومئذ لا تنفع الشفاعة الالمن اذن له الرحمن ...؛ در آن روز شفاعتی سودی نبخشد مگر برای کسی که خداوند متعال به او اذن داده و سخنش را پسندیده باشد﴾.[۱۲]
- دلایل حدیثی
شفاعت پیامبر راستین و دیگر شافعان راستین دعا و درخواست مغفرت از خداوند است و دعای آنان در سایه قرب و مقامی که نزد خدا دارند به هدف اجابت میرسد، و طبعاً گنهکار مشمول مغفرت خدا میگردد و درخواست دعا از برادر مؤمن تا چه رسد به نبی گرامی، کوچکترین اشکالی ندارد، اگر ما میگوییم: ای کسی که در پیشگاه خدا جاه و مقامی دارید، در نزد خدا درباره ما شفاعت کن یعنی دعا کن که خداوند گناه ما را ببخشد.
۱. بخاری در صحیح خود در عنوان دو باب لفظ شفاعت را به معنای دعا به کار برده است:
هرگاه مردم از امام درخواست شفاعت کردند که برای آنان باران بطلبد نباید درخواست آنان را رد کند. و هنگامی که گروه مشرک در موقع قحطی از مسلمانان طلب شفاعت کنند.[۱۳]
گواه روشن که بر اینکه شفاعت به معنای دعاست، حدیثی است که ابن عباس از پیامبر نقل میکند، و آن این که هرگاه مسلمانی بمیرد و برجنازه او چهل مردی که شرک نمیورزند نماز بگذارند خداوند شفاعت آن ها را درباره وی میپذیرد.[۱۴] شفاعت این چهل نفر در حق این فرد جز این نیست که به هنگام نماز بر جنازه وی، برای او از خدا طلب رحمت و مغفرت کنند. بنابراین وقتی ماهیت شفاعت دعا کردن است پس درخواست این دعا از اولیای خدا به چه دلیل حرام و شرک است؟ البته این احادیث جواز شفاعت و خواستن آن را از اولیای الهی در همین دنیا به اثبات میرساند.
۲. ترمذی از انس بن مالک نقل میکند که او میگوید: از پیامبر درخواست کردم که در روز قیامت درباره من شفاعت کند وی پذیرفت و گفت من این کار را انجام میدهم به پیامبر گفت: شما را کجا جستجو کنم؟ فرمود: در کنار صراط.....[۱۵]
۳. سواد بن عاذب از یاران رسول خداست درباره پیامبر اشعاری سروده و از او درخواست شفاعت میکند و میگوید:
«و کن لی شفیعاً یوم لاذو شفاعة بمغنٍ فتیلاً عن سواد بن عاذبٍ؛ ای پیامبر گرامی در روز رستاخیز شفیع من باش، روزی که شفاعت دیگران به حال سواد بن عازب به مقدار رشته وسط هسته خرما، سود نمیبخشد». [۱۶]
۴. هنگامی که امیر مؤمنان از غسل و تکفین پیامبر فارغ گردید، روی او را باز نموده و به او چنین گفت: پدر و مادرم فدای تو، تو پاک و پاکیزه هستی هم در حال حیات هم در حال ممات، ما را نزد پروردگارت یاد کن.[۱۷]
منابع
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، دارلفکر، دار صادر، ج۸، ص۱۸۳.
- ↑ قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه،۱۳۷۱ش، ج۴، ص۵۰.
- ↑ سلیمان بن عبدالله بن محمد به عبدالوهاب، شرح کتاب التوحید، ص۱۱۷-۱۱۸.
- ↑ سلیمان بن عبد الله بن محمد بن عبد الوهاب، تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید، مكتبه الریاض الحدیثه، ص۲۰۱.
- ↑ تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید، ص۲۳۸.
- ↑ ابن تیمیه ، أحمد عبد الحلیم بن تیمیه الحرانی أبو العباس، کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه ، مكتبه ابن تیمیه، دوم ، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج۲۷، ص۸۹.
- ↑ کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه، ج۲۸ص۶۰۳.
- ↑ ابن تیمیه ، أحمد عبد الحلیم بن تیمیه الحرانی أبو العباس، مجموع الفتاوی، مكتبه ابن تیمیه، دوم ، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج۱۱، ص۵۰ -۵۱.
- ↑ سبحانی جعفر، وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی، مؤسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق،قم، ۱۳۸۰ش، ص۲۹۷.
- ↑ بقره:۲۵۵.
- ↑ یونس: ۳.
- ↑ طه:۱۰۹.
- ↑ بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح بخاری، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۱۸.
- ↑ نیشابوری، مسلم بن حجّاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ج۳، ص۵۳.
- ↑ ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن ترمذی، بیروت، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۴۲، ح۲۵۵۰.
- ↑ حلبی، علی بن برهان الدین، السیره الحلبیه، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۰ق، ج۱، ص۳۲۴.
- ↑ عبده، محمد، شرح نهج البلاغه، قم، دار الذخائر، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۲۲۸.