پیامهای آیه ۲۸ سوره آلعمران: تفاوت میان نسخهها
(تکمیل اولیه مقاله) |
جز (Rezapour صفحهٔ پیامهای کاربردی دوست نشدن با کفار را به همراه نبودن با کفار منتقل کرد) |
نسخهٔ ۲۱ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۵۵
آیه ۲۸ سوره آل عمران که به دوست نشدن مؤمنان با کافران اصرار میورزد؛ چه پیامهایی دارد؟
ترسیم مرزهای قرآنی ارتباط با بیگانگان؛ اصل قرآنی تقیه برای تغییر شکل مبارزه و سپر دفاعی برای حفظ خود؛ پرهیز از تباه کردن نظام دینی با دوست نشدن با کفر از جمله پیامهای کاربردی آیه ۲۸ سوره آل عمران است.
متن آیه
﴿ | لَّا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَن یَفْعَلْ ذَالِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فیِ شیْءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَئه وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلیَ اللَّهِ الْمَصِیر
مؤمنان نباید کافران را -به جای مؤمنان- به دوستی بگیرند؛ و هر که چنین کند، در هیچ چیز [او را] از [دوستی] خدا [بهرهای] نیست، مگر اینکه از آنان به نوعی تقیّه کند و خداوند، شما را از [عقوبت] خود میترساند، و بازگشت [همه] به سوی خداست. آل عمران:۲۸ |
﴾ |
مرزهای قرآنی ارتباط با بیگانگان
آیه یک درس مهم سیاسی اجتماعی به مسلمانان میدهد که هرگز بیگانگان را به عنوان دوست، حامی و یاور نپذیرند و فریب سخنان به ظاهر صمیمانه آنها را نخورند؛ ضربههای سنگینی که در طول تاریخ بر افراد با ایمان و با هدف واقع شده، در بسیاری از موارد از این رهگذر بوده است.[۱]
مؤمنان اگر کفار را اولیای خود بگیریند، خواه ناخواه از اخلاق و سایر شؤون حیاتی آنان متأثر میگردند و آنان میتوانند در اخلاق و رفتار مؤمنان تغییراتی ایجاد کنند.[۲]
تقیه؛ اصل قرآنی برای تغییر شکل مبارزه
خداوند تقیه را به عنوان یک استثناء از این قانون کلی (دوست نشدن با کفار) قرار داده است: مگر اینکه از آنها بپرهیزید و تقیه کنید: ﴿إِلَّا أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَئه؛ مگر اینکه از آنان به نوعی تقیّه کند.﴾(آل عمران:۲۸)
تقیه برای حفظ نیروها، جلوگیری از هدر رفتن قوا و سرانجام پیروزی بر دشمن است؛ در چنین موردی جایز است که مسلمانان با افراد بیایمان، به خاطر حفظ جان خود و مانند آن ابراز دوستی کنند. اسلام اجازه داده که انسان در جایی که دین، جان، مال و ناموس او در خطر است و اظهار حق، هیچگونه نتیجه و فایده مهمی ندارد، موقتاً از اظهار آن خودداری کند و برای پیشبرد اهداف مقدس خود به مبارزات غیر مستقیم دست بزنند. تقیه در چنین لحظاتی یک نوع تغییر شکل مبارزه محسوب میشود که میتواند آنها را از نابودی نجات دهد.[۳] آیهای که درباره داستان عمار و پدرش یاسر و مادرش سمیه نازل شده، بر قرآنی بودن اصل قرآنی برای حفظ جان خود دلالت را دارد: ﴿مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إیمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإیمانِ وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ؛ کسانی که بعد از ایمان کافر شوند، بجز آنها که تحت فشار واقع شدهاند در حالی که قلب شان آرام و با ایمان است، آنها که سینه خود را برای پذیرش کفر گشودهاند، غضب خدا بر آنهاست و عذاب عظیمی در انتظارشان.﴾(نحل:۱۰۶) عمار با تقیه کردن و به زبان آوردن سخن کفرآمیز، جان خود را حفظ کرد.[۴]
دوستی با کفار یعنی تباه کردن نظام دینی
دوستی با کفار طغیان و افساد نظام دین است، که بدترین و خطرناکترین ضرر را برای دین دارد، حتی ضررش از ضرر کفر کفار و شرک مشرکین نیز بیشتر است، زیرا آن کس که کافر و مشرک است، دشمنیش برای دین آشکار است، و به سهولت میتوان خطرش را از دین دفع نمود و از خطرش بر حذر بود؛ اما مسلمانی که دعوی صداقت و دوستی با دین میکند، و در دل دوستدار دشمنان دین است، و قهراً این دوستی اخلاق و سنن کفر را در دلش رخنه داده، چنین کسی و چنین کسانی ندانسته حرمت دین و اهل دین را از بین میبرند، و خود را به هلاکتی دچار میسازند که دیگر امید حیات و بقایی باقی نمیگذارد. تهدید به تحذیر از سوی خدا در جمله جمله: ﴿وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ؛ و خداوند، شما را از [عقوبت] خود میترساند﴾ برای آن است که دوستی با کفار، از مصادیق طغیان بر خدا و تباه کردن پایههای اعتقادی است.[۵]
منابع
- ↑ ناصر، مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۴۹۹.
- ↑ طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۳، ص۲۳۶.
- ↑ ناصر، مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۵۰۰.
- ↑ مغنیه، محمدجواد، ترجمه تفسیر کاشف، مترجم: موسی دانش، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۷۸ش، ج۴، ص۸۶۵.
- ↑ طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۳، ص۲۴۱.