اکتفا به ظاهر قرآن: تفاوت میان نسخهها
Mnazarzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mnazarzadeh (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
این آیات و سایر آیات متشابه بايد در كنار آيات محكمي چون{{قرآن|... لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>شوري / ۱۱ .</ref> قرارداده و تفسير نمود كه مراد از آمدن، امر خداوند است، و مراد از «استوي» تسلّط خداوند است و اگر به ظاهر آن ها اكتفا شود، لازمهاش تجسم برای خدا است. | این آیات و سایر آیات متشابه بايد در كنار آيات محكمي چون{{قرآن|... لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>شوري / ۱۱ .</ref> قرارداده و تفسير نمود كه مراد از آمدن، امر خداوند است، و مراد از «استوي» تسلّط خداوند است و اگر به ظاهر آن ها اكتفا شود، لازمهاش تجسم برای خدا است. | ||
[[وهابيها]] با تمسک به ظاهر آیات و بدون در نظر گرفتن آیات محکم و اصول عقلی ميگويند:«خداوند جهت و مكان دارد و بر عرش كه بالاي آسمانها است سوار ميباشد. خداوند داراي دست و چشم به معناي حقيقي ميباشد.»<ref>ابن حجر عسقلاني، الدر الكاهنه، بيروت، ص۱۴۵، ر.ك: احمد بن زيني چلان مفتي مكه، سرگذشت وهابيّت، ترجمه ابراهيم وحيد دامغاني، نشر گلستان كوثر، چاپ اوّل،۱۳۷۶، ص۱۶.</ref> و ميگويند:« خداوند هر شب به زمين فرود ميآيد و صبح دوباره برميگردد.»<ref>عمر عبدالسلام، مخالف الوهابيّه للقرآن و السنه، دارالهدايه، چاپ اوّل، ۱۴۱۶، ص۸.</ref> و حتي صريح كلام ابن تيميه اين است: «در قرآن و سنت و اجماع حرفي از نفي جسمانيّت و نفي تشبيه نيست.»<ref>ابن تيميّه، الفتاوي الكبري، بيروت، دارالمعرفه، ص۲۳ـ۲۱.</ref> شبيه حرفهاي فوق را [[حنابله]]، [[ | [[وهابيها]] با تمسک به ظاهر آیات و بدون در نظر گرفتن آیات محکم و اصول عقلی ميگويند:«خداوند جهت و مكان دارد و بر عرش كه بالاي آسمانها است سوار ميباشد. خداوند داراي دست و چشم به معناي حقيقي ميباشد.»<ref>ابن حجر عسقلاني، الدر الكاهنه، بيروت، ص۱۴۵، ر.ك: احمد بن زيني چلان مفتي مكه، سرگذشت وهابيّت، ترجمه ابراهيم وحيد دامغاني، نشر گلستان كوثر، چاپ اوّل،۱۳۷۶، ص۱۶.</ref> و ميگويند:« خداوند هر شب به زمين فرود ميآيد و صبح دوباره برميگردد.»<ref>عمر عبدالسلام، مخالف الوهابيّه للقرآن و السنه، دارالهدايه، چاپ اوّل، ۱۴۱۶، ص۸.</ref> و حتي صريح كلام ابن تيميه اين است: «در قرآن و سنت و اجماع حرفي از نفي جسمانيّت و نفي تشبيه نيست.»<ref>ابن تيميّه، الفتاوي الكبري، بيروت، دارالمعرفه، ص۲۳ـ۲۱.</ref> شبيه حرفهاي فوق را [[حنابله]]، [[حشويّه]] و [[اباضيّه]] نيز گفتهاند.<ref>سبحاني، جعفر، بحوث في الملل و النحل، قم، لجنه اِداره الحوزه العلميه، چاپ دوّم، ۱۴۱۵، ج۲، ص۲۴۷.</ref> | ||
{{مطالعه بیشتر}} | {{مطالعه بیشتر}} | ||
<big>'''مطالعه بيشتر'''</big> | <big>'''مطالعه بيشتر'''</big> | ||
خط ۳۴: | خط ۳۳: | ||
۴. مجلّه بيّنات، محمد علي مهدويراد، شماره ۳، ص۸۹ . | ۴. مجلّه بيّنات، محمد علي مهدويراد، شماره ۳، ص۸۹ . | ||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۲۴ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۲۶
آيا ميتوان به ظاهر قرآن اكتفا كرد؟
اکتفا به ظاهر در آیات محکم و متشابه
آيات قرآن در يك تقسيم بندی كلّي، به دو دسته تقسيم ميشوند:
- محكمات كه نياز به تأويل ندارند؛
- متشابهات كه نياز به تأويل دارند، يعني بايد بر اساس محكمات که بمنزله «امّ الكتاب» هستند، معنا شوند.[۱]
اگر مراد از ظاهر در برابر باطن باشد، می توان به ظاهر اكتفا نمود و ظاهر قرآن حجت می باشد، چرا که فهم بطن قرآن جز براي معصومان ميسر نيست[۲] و اينكه قرآن داراي بطن و بطوني ميباشد، در روايات كثيره به آن اشاره شده است، امام علي(ع) فرمودند: « قرآن داراي ظاهر زيبا و باطني ژرف و ناپيداست مطالب شگفتآور آن تمام نميشود و اسرار نهفته آن پايان نميپذيرد»[۳].
- جابر از امام باقر(ع) تفسير آيهاي را پرسيد؟ حضرت جوابي دادند، بار ديگر از همان آيه پرسيد: حضرت بگونهاي ديگر جواب فرمود. جابر عرض كرد: قبلاً جواب ديگري داده بوديد. حضرت فرمود: «جابر! قرآن داراي باطني است و باطن آن هم باطني دارد و خود ظاهر هم مراتبي دارد. اي جابر! چيزي از قرآن با عقول بشري قابل تفسير نيست؛ زيرا ممكن است اوّل آيه مربوط به چيزي باشد و ذيل آن مربوط به مطلب ديگر، قرآن كلام بهم پيوستهاي است كه داراي چهرههاي متعددي ميباشد».[۴]
شرایط اکتفا به ظاهر آیات
اگر مراد از اکتفا به ظاهر، فهم آيات بدون توجّه به قرائن باشد، هرگز نميتوان به ظاهر اكتفا نمود؛ چون در فهم ظاهر آيات علاوه بر آشنايي به قواعد عربي و فهم كامل زبان قرآن، توجه به قرائن از جمله آيات ديگر و روايات لازم است، حتّي در آياتي كه ظاهر روشني دارند و جزء آيات محكم به شمار ميروند؛ چون آيات قرآن به همديگر مرتبط ميباشند و بعضي قرينه دیگری ميباشند. همچنين روايات پيامبر اكرم(ص) و به تبع ایشان اهل بیت(ع) به عنوان مفسّر و مبيّن قرآن بايد ملاحظه شود و خود قرآن تصريح دارد كه «ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه را كه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي، شايد انديشه کنند.»[۵]
امّا در آيات متشابه، هرگز نميتوان به ظاهر اكتفا نمود، به عنوان نمونه در آیه ﴿وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا﴾[۶] ظاهرش اين است كه خداوند آمد و فرشتگان صف در صف حاضر شدند. یا در آیه ﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾[۷] ظاهرش اين است كه خداوند بر عرش سوار است.
این آیات و سایر آیات متشابه بايد در كنار آيات محكمي چون﴿... لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾[۸] قرارداده و تفسير نمود كه مراد از آمدن، امر خداوند است، و مراد از «استوي» تسلّط خداوند است و اگر به ظاهر آن ها اكتفا شود، لازمهاش تجسم برای خدا است.
وهابيها با تمسک به ظاهر آیات و بدون در نظر گرفتن آیات محکم و اصول عقلی ميگويند:«خداوند جهت و مكان دارد و بر عرش كه بالاي آسمانها است سوار ميباشد. خداوند داراي دست و چشم به معناي حقيقي ميباشد.»[۹] و ميگويند:« خداوند هر شب به زمين فرود ميآيد و صبح دوباره برميگردد.»[۱۰] و حتي صريح كلام ابن تيميه اين است: «در قرآن و سنت و اجماع حرفي از نفي جسمانيّت و نفي تشبيه نيست.»[۱۱] شبيه حرفهاي فوق را حنابله، حشويّه و اباضيّه نيز گفتهاند.[۱۲]
مطالعه بيشتر
۱. تفسير نمونه، آيتالله مكارم شيرازي، ج۱، ص۲۰، ج۱۸، ص۲۶۱ و ج۲۶، ص۱۱.
۲. تفسير موضوعي قرآن، حضرت آيتالله جوادي آملي، ج۱، ص۱۴.
۳. روش شناسي تفسير قرآن، علي اكبر بابايي، محمود رجبي، ص۲۹۰و ۳۲ .
۴. مجلّه بيّنات، محمد علي مهدويراد، شماره ۳، ص۸۹ .
منابع
- ↑ برگرفته از آيه ۷ سوره آل عمران.
- ↑ واقعه/ ۷۹.
- ↑ نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه ۱۸، ص۶۴.
- ↑ ر.ك: مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج۸۹، ص۹۱ و ص۹۴ و ۹۵.
- ↑ نحل/ ۴۴.
- ↑ فجر/ ۲۲.
- ↑ طه/ ۵.
- ↑ شوري / ۱۱ .
- ↑ ابن حجر عسقلاني، الدر الكاهنه، بيروت، ص۱۴۵، ر.ك: احمد بن زيني چلان مفتي مكه، سرگذشت وهابيّت، ترجمه ابراهيم وحيد دامغاني، نشر گلستان كوثر، چاپ اوّل،۱۳۷۶، ص۱۶.
- ↑ عمر عبدالسلام، مخالف الوهابيّه للقرآن و السنه، دارالهدايه، چاپ اوّل، ۱۴۱۶، ص۸.
- ↑ ابن تيميّه، الفتاوي الكبري، بيروت، دارالمعرفه، ص۲۳ـ۲۱.
- ↑ سبحاني، جعفر، بحوث في الملل و النحل، قم، لجنه اِداره الحوزه العلميه، چاپ دوّم، ۱۴۱۵، ج۲، ص۲۴۷.