انتخاب دین زرتشت: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} آیا یک مسلمان ایرانی این اختیار را دارد که دین اسلام را رها کرده و دین زرتشت را انتخاب کند؟ {{پایان سوال}} {{پاسخ}} پذيرش دين و آيين يك سرگرمي و امر دل بخواهي نيست تا بر اساس آن هر ديني را كه انسان بخواهد بپذيرد يا آن را ترك كند و...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
===تقدیس آتش=== | ===تقدیس آتش=== | ||
از دیگر عقاید این آیین تقدیس آتش است. در ایران قبل از اسلام آتشكدههای فراوانی وجود داشت كه آثار برخی از آنان تاكنون نیز باقیمانده است. هرچند زرتشتیان وجوهی را برای تقدیس آتش ذكر میكنند ولی دلیلی عقلی و فلسفی برای این تقدیس وجود ندارد و این افراط غیرعقلانی در تقدیس آتش باعث شده كه عدهای آنان را [[آتشپرست]] بنامند.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعهآثار، ج 14، ص 219، (خدمات متقابل اسلام و ایران)، انتشارات صدرا، چ3، 1419 ق.</ref> | |||
===ازدواج با محارم=== | ===ازدواج با محارم=== | ||
یکی از بدعتهای بسیار معروفی که در ایران باستان رواج داشت و موبدان آن را به اصل دین زردشت نسبت میدادند، [[خویدوده]] یا ازدواج با محارم بود. تقریباً همه متون مفصل پهلوی که ناظر به احکام دینی دوره [[ساسانی]] هستند، خویدوده را تحسین کرده و از ثواب زیاد آن و اینکه کمر اهریمن را میشکند، سخن گفتهاند. در کتاب دینکرد، بهتفصیل علل دینی، عقلی و طبیعی آن توضیح داده میشود. در اوستا به این نوع ازدواج اشارهشده است.<ref>ویسپرد، کردۀ 3 بند 3؛ یسنا 12 بند 9.</ref> | |||
در دوره [[هخامنشیان]]، کمبوجیه یکی از پادشاهان متهم به این بدعتگذاری است. در کتیبههای مربوط به دورههای اشکانی و ساسانی، برخی شاهان اشاره میکنند که ملکه آنها خواهر آنها نیز هست.<ref>کریستین سن، آرتور، ایران در زمان [[ساسانیان]]، ص234، ترجمۀ رشید یاسمی، تهران، نشر صدای معاصر، 1378ش.</ref> | در دوره [[هخامنشیان]]، کمبوجیه یکی از پادشاهان متهم به این بدعتگذاری است. در کتیبههای مربوط به دورههای اشکانی و ساسانی، برخی شاهان اشاره میکنند که ملکه آنها خواهر آنها نیز هست.<ref>کریستین سن، آرتور، ایران در زمان [[ساسانیان]]، ص234، ترجمۀ رشید یاسمی، تهران، نشر صدای معاصر، 1378ش.</ref> | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
3. یکی دیگر از احکام ظالمانه و خرافی در آیین زردشتی مربوط به زن دشتان است؛ یعنی زنی كه دوران عادت ماهانه را میگذراند. در طول دوران دشتان، زن موجودی آلوده به شمار میآمد كه حتی نگاه او باعث آلودگی دیگران میشد. | 3. یکی دیگر از احکام ظالمانه و خرافی در آیین زردشتی مربوط به زن دشتان است؛ یعنی زنی كه دوران عادت ماهانه را میگذراند. در طول دوران دشتان، زن موجودی آلوده به شمار میآمد كه حتی نگاه او باعث آلودگی دیگران میشد. | ||
در وندیداد، فرگرد 16، وظائف زن دشتان و جدا کردن وی در مدت قاعدگی از اعضای خانواده و شستوشوهای آیینی او با ادرار گاو توضیح دادهشده است. در ایران باستان اعتقاد بر آن بود که حمله [[اهریمن]] باعث شده است که زنان عادت ماهیانه داشته باشند و ازاینرو جدا از خانواده نگاه داشته میشدند.<ref>عفیفی، رحیم، اساتیر و فرهنگ ایرانی در نوشتههای پهلوی، ص512، توس، 1383 ش.</ref> | |||
4. ازآنجاکه در آیین زردشت زن جزو اموال مرد محسوب میشد، گاهی مرد میتوانست زن خود را به مردی دیگر عاریه دهد.<ref>بارتلمه ، کریستیان، زن در حقوق ساسانی، ص 56-57، ترجمۀ ناصر صاحب الزمانی، تهران، نشر بنگاه مطبوعاتی عطائی، 1337ش.</ref> | 4. ازآنجاکه در آیین زردشت زن جزو اموال مرد محسوب میشد، گاهی مرد میتوانست زن خود را به مردی دیگر عاریه دهد.<ref>بارتلمه ، کریستیان، زن در حقوق ساسانی، ص 56-57، ترجمۀ ناصر صاحب الزمانی، تهران، نشر بنگاه مطبوعاتی عطائی، 1337ش.</ref> |
نسخهٔ ۴ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۵
آیا یک مسلمان ایرانی این اختیار را دارد که دین اسلام را رها کرده و دین زرتشت را انتخاب کند؟
پذيرش دين و آيين يك سرگرمي و امر دل بخواهي نيست تا بر اساس آن هر ديني را كه انسان بخواهد بپذيرد يا آن را ترك كند و به همين دليل تغيير دين نيز با اين معيارها امر معقول و عقلائي نیست. زیرا انسان به خاطر اینکه داراي عقل هدایتگر است، از حكم عقل متابعت میکند و برخلاف آن قدم برنمیدارد. یک مسلمان زمانی می تواند از دین اسلام دست بردارد که بطلان آن از نظر عقل ثابت شود و زمانی می تواند آیین زرتشت انتخاب کند که حقانیت آن از دیدگاه عقل ثابت شود. در حالی که آموزه های دین زرتشت از نظر عقل و عقلا قابل پذیرش نیست.
عقلایی نبودن انتخاب دین با معیارهای مادی
داشتن دين، آيين و مذهب، مانند داشتن خانه، ماشين، و سائر وسایل زندگي نيست، تا انسان آن را به ميل و سليقه خود بسازد، بلكه پذيرش دين، فلسفه و علت خاص خودش را دارد. يعني كسي كه ديني را انتخاب میکند و به آن متدين میشود، براي اين هدف است كه با ایمان به تعاليم و اصول اعتقادي آن و با عمل به دستورات آن نجاتیافته و رستگار شود و از خرافات و اموري كه هيچ پايه و اساس عقلي و عقلايي ندارد خود را رهانيده و تسليم حق و واقعيات شود.
عقل انسان معیار اصلی انتخاب دین
پذيرش و انتخاب دين بايد بر طبق دلايل و براهين عقلي صورت بگيرد؛ يعني يك انسان عاقل و رشيد بعد از اینکه در خانواده خود هر ديني را از كودكي و نوجواني پذيرفته، بايد بعد از رشد علمي و عقلي در مورد تعاليم و آموزههای آن تحقيق نموده و با علم و يقين حقانيت يا بطلان آنها را به دست آورد و از حالت كوركورانه و تقليدوار خود را بيرون آورده و به ديني كه به حقانيت آن علم و يقين پيدا میکند، ايمان بياورد.
مقایسه بین تعالیم ادیان مورد نظر
يك انسان عاقل و عالم اين توانايي را دارد كه از مقايسه آموزههای اديان مختلف، به ديني دسترسي پيدا كند كه داراي برنامههای زندگي در ابعاد مختلف باشد. همچنین از امور معنوي معقول در جهت جلب سعادت اخروي سخن گفته و در اين امور کاملتر و بدون عيب و نقص از ساير اديان باشد. بعدازاین، تشخيص عقل انساني خودبهخود او را وادار به تسليم و پذيرش اين دين خواهد نمود؛ مگر اینکه از حكم عقل تمرد نموده و تسليم هوا و هوس نفساني خود باشد.
کسی كه در خانواده مسلمان به دنيا آمده و در اين خانواده بزرگشدهاست و از بدو تكليف مسلمان بوده، بعد از رشد عقلي و علمي تا چه اندازهای درباره اسلام و تعاليم آن تحقيق نموده و نسبت به آموزههای معنوي و غير معنوي آن اطلاعات به دست آوردهاست که می خواهد آن را رها کند و همچنین درباره دین زرتشت تا چه حدی تحقیق کرده است که می خواهد آن را برگزیند. اگر واقعاً از باب به دست آوردن راه حق و اجتناب از راه باطل و غیرمعقول در ابعاد مختلف، درباره آموزهها و تعاليم اسلامي تحقيق نمودهاست چه چيزي باعث می شود كه اورا از دين اسلام روگردان كرده و به دين زرتشت علاقهمند نماید.
اگر در مورد هيچ طرف، مطالعه و تحقيقي نداشته و اطلاع كافي از آموزهها و تعاليم اسلام و زرتشت ندارد، رویآوری او به دين زرتشت هیچگونه اساس عقلي، علمي و عقلايي ندارد و انسان عاقل برخلاف اين امور قدم برنمیدارد.
عدم کفایت باستان گرایی و زبان گرایی در انتخاب دین
اگر گفته شود دین زرتشت در قرنهای گذشته دین فارسیزبانها و ایرانیها بوده است، این سخن برای گرایش به دین زرتشت کافی نیست؛ زیرا در مسئله حقانيت يا بطلان دين، مسئله زبان و قوم و نژاد كمترين نقشي ندارد؛ دين يا حق است و يا باطل حالا میخواهد در هر منطقه جغرافيايي باشد و از ميان هر قوم و زباني برخاسته باشد. و لذا امروز غير عرب كه شامل اقوام مختلف میشود بيشتر از عرباند كه به دين اسلام كه پيامبر و امامان آن از منطقه عربزبان براي هدايت بشر برانگیختهشدهاند، ایماندارند و براي آن فداكاري و خدمات بسيار نمودهاند.
بنابراين فارسیزبان و ساير غير عربها نمیتوانند با اين بهانه كه چون پيامبر دين اسلام، عرب بوده و يا كتاب آن به زبان عربي است، از اسلام رویگردان شده و هرکدام به جستجوي ديني باشد كه از نژاد يا زبان خودشان برخاسته باشد.
برخی عقاید عقل ستیز دین زرتشت
در دین زرتشت تعالیمی وجود دارد که با معیارعقلی قابل پذیرش نیست و کسی که نسبت به آنها اطلاعات داشته باشد هرگز با معیار عقلی متدین به این دین نمی شود:
ثنویت یا دو خدایی
یکی از عقاید آیین زردشت ثنویت و دو خدایی است. در سراسر گاتها اهورامزدا یگانه آفریدگار جهان مینوی و مادی است و سرچشمه همه نیکیها و خوبیها است در مقابل آن آفریدگار و یا فاعل شری وجود دارد به نام انگره مینو یا خرد خبیث که بعدها بهمرور ایام اهریمن گردید و زشتیهای جهانی از سوی اوست.[۱] درنتیجه دو عنصر اهورامزدا و اهریمن، در این آیین نمایان شد كه هرکدام بهنوعی دعوای خالقیت داشتند.
تقدیس آتش
از دیگر عقاید این آیین تقدیس آتش است. در ایران قبل از اسلام آتشكدههای فراوانی وجود داشت كه آثار برخی از آنان تاكنون نیز باقیمانده است. هرچند زرتشتیان وجوهی را برای تقدیس آتش ذكر میكنند ولی دلیلی عقلی و فلسفی برای این تقدیس وجود ندارد و این افراط غیرعقلانی در تقدیس آتش باعث شده كه عدهای آنان را آتشپرست بنامند.[۲]
ازدواج با محارم
یکی از بدعتهای بسیار معروفی که در ایران باستان رواج داشت و موبدان آن را به اصل دین زردشت نسبت میدادند، خویدوده یا ازدواج با محارم بود. تقریباً همه متون مفصل پهلوی که ناظر به احکام دینی دوره ساسانی هستند، خویدوده را تحسین کرده و از ثواب زیاد آن و اینکه کمر اهریمن را میشکند، سخن گفتهاند. در کتاب دینکرد، بهتفصیل علل دینی، عقلی و طبیعی آن توضیح داده میشود. در اوستا به این نوع ازدواج اشارهشده است.[۳]
در دوره هخامنشیان، کمبوجیه یکی از پادشاهان متهم به این بدعتگذاری است. در کتیبههای مربوط به دورههای اشکانی و ساسانی، برخی شاهان اشاره میکنند که ملکه آنها خواهر آنها نیز هست.[۴]
اردشیر، مؤسس سلسله ساسانی با دخترش دینَک خویدوده میکند و دخترش، همسر و شهبانوی او میشود. شاپور پسر اردشیر نیز با دختر ارشدش آذرناهید ازدواج میکند.[۵] کردیر، روحانی بزرگ ساسانی در کتیبهای که بر کعبه زردشت دارد، در جمله 45 مینویسد: «بسیار ازدواجها میان محرمان برقرار نمودم».[۶]
احکام و اعمال خرافی دین زرتشت
در کتاب اوستا كه كتاب دینی زرتشتیان به شمار میآید احكامی بیانشده كه نهتنها غیرعقلانی است بلكه گاهی انجام دادن آنها محال است که به آنها اشاره میشود:
1. درباره زنی كه بچه مرده به دنیا بیاورد چنین حكم دادهشده كه آن زن باید به نقطهای دوردست برده شده و دور از آبوآتش نگهداری شود و تنها بعد از خوردن چندین جام «گُمیز» (پیشاب گاو نر) آمیخته با خاكستر میتواند شیر بنوشد ولی باز حق نوشیدن آب را تا چندین روز ندارد.[۷]
2. در وندیداد آمده است اگر كسی سگ آبی را بكشد باید «ده هزار تازیانه با اسپهه ـ اشترا، (تازیانه تسمهای که برای راندن اسب بهکاربرده میشود) ده هزار تازیانه با سرو شوچرن (شلاق) بدو بزنند و باید اَشَوَنانه و پرهیزگارانه ده هزار بسته هیزم سخت و خشك و پاك را چون تاوانی به روان سگ آبی به آتش اهورامزدا بیاورد...». البته حكم به اینجا ختم نمیشود بلكه باید ده هزار مار، ده هزار سنگپشت، ده هزار قورباغه، ده هزار مورچه، ده هزار كرم خاكی، ده هزار مگس و... را بكشد و خانه و زمینی را به روان سگ آبی داده هیجده اسطبل ویرانشده را بازسازی و هیجده سگ را از ناپاكیها پاککرده، هیجده مرد را طعام دهد و ...[۸] تا گناه او بخشیده شود.
3. یکی دیگر از احکام ظالمانه و خرافی در آیین زردشتی مربوط به زن دشتان است؛ یعنی زنی كه دوران عادت ماهانه را میگذراند. در طول دوران دشتان، زن موجودی آلوده به شمار میآمد كه حتی نگاه او باعث آلودگی دیگران میشد.
در وندیداد، فرگرد 16، وظائف زن دشتان و جدا کردن وی در مدت قاعدگی از اعضای خانواده و شستوشوهای آیینی او با ادرار گاو توضیح دادهشده است. در ایران باستان اعتقاد بر آن بود که حمله اهریمن باعث شده است که زنان عادت ماهیانه داشته باشند و ازاینرو جدا از خانواده نگاه داشته میشدند.[۹]
4. ازآنجاکه در آیین زردشت زن جزو اموال مرد محسوب میشد، گاهی مرد میتوانست زن خود را به مردی دیگر عاریه دهد.[۱۰]
5. در آیین زردشت، مجازات کسانی که بیزن و فرزند و خانه و خواسته هستند این است که بدنشان با کاردهای آهنین بریده شود.( فرگرد4، بند50.) در تفسیر این فراز گفتهاند منظور آن است که بندبند اعضای بدن چنین افرادی را از مفاصل، بهتدریج بریده و قطع میکردند و این قساوت در حالی انجام میشد که فرد محکوم زنده بود و خود شاهد و ناظر بود که چگونه اعضایش را بندبند از استخوان جدا میکنند.[۱۱]
6. در وندیداد، تعداد زیادی ضربات شلاق برای کارهای معمولی که در این دین گناه محسوب می شوند در نظر گرفتهشده است؛ مثلاً کسی که به زمینی که لاشه سگ در آن است آب جاری سازد باید دویست ضربه شلاق بخورد، با شلاقی که مخصوص اسب است و دویست ضربه شلاق دیگر هم دارد که میتواند بهجای آن جریمه بپردازد. یا کسی که سگمردهای را روی زمین رها بکند و چربی بدن آن سگ روی زمین تراوش کند، باید دو هزار ضربه شلاق به عامل این کار زده شود.[۱۲]
7. از دیگر احکام عجیب وندیداد یکی این است که کسی که به علتی مانند انداختن جسد در آب، محکوم به مرگ (مرگ ارزانی) میشد، پوستش را زندهزنده میکندند یا اعضای بدنش را تکهتکه میبریدند یا استخوانهایش را خرد میکردند.[۱۳]
8. در ایران باستان همانند مسیحیت قرونوسطی، افراد ثروتمند میتوانستند جرائم خود را بخرند و شلاق را به جریمۀ نقدی تبدیل نمایند. موبدان با تبدیل حدود شرعی و ضربات شلاق به پول نقد، سودهای کلانی برای خود و آتشکدهها فراهم آورده بودند. بسیاری از محققین دلیل وجود ثروت فراوان در آتشکدهها را که هرچند وقت بهیکباره توسط فاتحان به غارت میرفت، همین نوع از انباشت ثروت میدانند.[۱۴] در هیچ منبعی ذکر نشده که جامعه موبدان از این ثروتها جهت استفاده در امور عامالمنفعه استفاده کرده باشند. پس این ثروتها را فقط درراه بسط و گسترش حیطۀ اجرای شرایع و تقویت مقام و منزلت دینی خویش مورداستفاده قرار میدادند.[۱۵]
9. از دیگر احکام عجیب وندیداد، احترام افراطی به عناصر اربعه است. بهطوریکه برخی مورخان، مانند مسعودی اشاره میکنند که مجوسان گرمابه ندارند. زیرا آب را محترم میشمارند، با گومیز (ادرار گاو)، و یا آب آمیخته به ادرار گاو و آب گیاهان، یا شراب رقیق و نوعی روغن خود را میشویند و یا ازاله نجاست میکنند.[۱۶]
بویس گزارش میکند موبدان زردشتی یکی از شاهان ساسانی را به آن سبب از سلطنت خلع کردند که وی به ساختن گرمابه اقدام کرده بود؛ زیرا « آنان [موبدان زردشتی] به پاک نگاهداشتن آب بیشتر دلبستگی داشتند تا شستن اندام خویش».[۱۷]
10. گومیز یا ادرار گاو در مراسم تطهیر و شستوشو و غسل مزدا پرستان دارای اهمیت ویژهای است و این نه به جهت مسائل میکروبزدایی و مانند آن است؛ بلکه به جهت خاصیت ضد دیو این ماده است. این ماده در مراسم برشنوم یا انواع غسلها و تطهیر افراد کاربرد دارد.[۱۸]
11. ازنظر وندیداد، سگ و پرندگان و خارپشت از جانوران مزدا آفریده و نیک هستند، اما بسیاری از جانوران، مانند شیر، پلنگ، مور دانهکش و همه حشرات و خزندگان موذی آفریده اهریمن بوده و باید در تعداد هزار هزار کشته شوند. هر موبدی با خود ابزاری داشته که پیوسته جانوران موذی را با شدت و وسواس زیادی میکشت.[۱۹]
12.یکی از وظایف عمده موبدان و پیشوایان دینی در کیش زردشت، کشتن خرفستران یعنی جانوران اهریمن آفریده، مانند مورچه، وزغ، مار و زنبور بوده است.( رضی، وندیداد، ج1، ص 412.) در کتاب شایست ناشایست، مطالبی درباره احکام کشتن خرفستران نقلشده و برای آن ثوابی عظیم قائل شدهاند: « [خرفستران] خاصه این پنج چیز است: یکی وزغ که در آب باشد، دوم مار و کژدم، سوم مگس که میپرد، چهارم مورچه. پنجم موش».[۲۰]
منابع
- ↑ پور داود، ابراهیم، اوستا، ص17، تهران، دنیای کتاب، چ1، 1382ش.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعهآثار، ج 14، ص 219، (خدمات متقابل اسلام و ایران)، انتشارات صدرا، چ3، 1419 ق.
- ↑ ویسپرد، کردۀ 3 بند 3؛ یسنا 12 بند 9.
- ↑ کریستین سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ص234، ترجمۀ رشید یاسمی، تهران، نشر صدای معاصر، 1378ش.
- ↑ لوکونین، ولادیمیر گریگورویچ، تمدن ایران ساسانی، ص48 و 108، ترجمه عنایت الله رضا، نشر علمیو فرهنگی، 1384ش.
- ↑ هاشم رضی، وندیداد، ص33، تهران، بهجت، 1385ش.
- ↑ ر.ك: دستخواه، جلیل، اوستا، ج 2، ص 715 و 716، فرگرد پنجم ص 46 و 57، انتشارات مروارید، چ1، 1370ش.
- ↑ اوستا، ج 2، ص 822، وندیداد، فرگرد چهارم.
- ↑ عفیفی، رحیم، اساتیر و فرهنگ ایرانی در نوشتههای پهلوی، ص512، توس، 1383 ش.
- ↑ بارتلمه ، کریستیان، زن در حقوق ساسانی، ص 56-57، ترجمۀ ناصر صاحب الزمانی، تهران، نشر بنگاه مطبوعاتی عطائی، 1337ش.
- ↑ هاشم، رضی، وندیداد، ج1، ص304.
- ↑ وندیداد، فرگرد 6، بند24.
- ↑ رضی، وندیداد، جلد 1، ص376.
- ↑ رضی، وندیداد، ج1، ص373.
- ↑ کرساسب چوکسی، جمشید، ستیز و سازش، ص31، میرسعیدی، نادر، ققنوس، چ3، 1386ش.
- ↑ رضی، وندیداد، ج1، ص 378.
- ↑ بویس، مری، چکیده تاریخ کیش زرتشت، ج1، ص406، صنعتی زاده، همایون، صفیعلیشاه، 1377ش.
- ↑ رضی، وندیداد، ج1، ص355.
- ↑ رضی، وندیداد، ج1، ص 122.
- ↑ شایست نا شایست، بخش 8، بند9، به نقل از رضی، وندیداد، ج1، ص 414.