ریشههای مذهب اهلسنت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(ابرابزار) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
اهل سنت به توحید، نبوت و معاد اعتقاد دارد که ریشه در قرآن کریم و احادیث نبوی دارند؛ امّا در مسئله امامت و خلافت راهش را از مذهب شیعه جدا نموده است. اهل سنت پس از پیامبر اسلام (ص) معتقد به خلافت ابوبکر است و اعتقاد دارند ترتیب خلفا همان گونه که واقع شده است منطبق بر دین اسلام است و بر این اساس روشهای متفاوتی را برای انتخاب امام و خلیفه ایجاد | اهل سنت به توحید، نبوت و معاد اعتقاد دارد که ریشه در قرآن کریم و احادیث نبوی دارند؛ امّا در مسئله امامت و خلافت راهش را از مذهب شیعه جدا نموده است. اهل سنت پس از پیامبر اسلام(ص) معتقد به خلافت ابوبکر است و اعتقاد دارند ترتیب خلفا همان گونه که واقع شده است منطبق بر دین اسلام است و بر این اساس روشهای متفاوتی را برای انتخاب امام و خلیفه ایجاد نمودهاند که هیچکدام ریشه در قرآن و احادیث نبوی ندارد. | ||
==نوشته نشدن وصیتنامه پیامبر اسلام ریشه اصلی مذهب اهل | == نوشته نشدن وصیتنامه پیامبر اسلام ریشه اصلی مذهب اهل سنت == | ||
حدیثی در متون اهل سنت نقل شده است که پیامبر اسلام(ص) در روزهای آخر عمر خود میخواستهاند وصیتی بنویسند که بعد از آن امتش گمراه نشود. در این حدیث آمده است که رسول خدا(ص) مریض بود و مردم در خانه او جمع شده بودند. پیامبر خدا(ص) در این حال فرمود بیاورید تا نامهای برای شما بنویسم که بعدازآن هرگز گمراه نشوید. عمر بیمعطلی گفت مریضی بر رسولالله(ص) غلبه کرده است و قرآن در نزد شما[در نزد ما] است و کتاب خدا ما را کافی است. بعدازاین سخن عمر، کسانی که در خانه بودند دچار اختلاف شدند و باهم دشمنی ورزیدند. برخی از آنان میگفتند نزدیک شوید تا نامهای برای شما بنویسد که بعدازآن هرگز گمراه نشوید و برخی دیگر همان را میگفتند که عمر گفت و چون اختلاف و هیاهو در حضور پیامبر(ص) از حد گذشت، رسولالله فرمود از پیش من برخیزید. بعدازآن ابنعباس مدام میگفت مصیبتی بزرگ آن اختلاف و هیاهویی بود که بین رسول خدا (صلیالله علیه و آله) و آن نامهای که برای آنان میخواست بنویسد حائل شد.<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج5ص2146، باب قول المریض قوموا عنی، و ج6ص2680 باب کراهیة الاختلاف؛ بیروت، دار ابن کثیر الیمامة، چ3، 1407ق / 1987م. تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.</ref> | |||
نویسنده مقدمه بر کتاب «صواعق المحرقة» در ضمن ذکر این حدیث از کتاب شرح مواقف، میگوید که این اختلاف بین رسولالله(ص) و عمر در مسئله امامت و منصب خلافت بوده است.<ref>هیثمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه، مقدمه، ص (هـ)، مصر، مکتبة القاهره، [بیتا].</ref> | |||
بعد از رحلت رسول خدا(ص) آثار جدی و شدید این اختلاف در بین جامعه اسلامی پدیدار شد. عالِم دیگر اهل سنت در کتاب «الفرق بینالفرق» میگوید: اختلاف مسلمین برای بار اول در مسئله امامت بوده است. انصار اعتقاد به امامت سعد بن عباده داشته و قریش اعتقاد داشتند که امامت از آن قریش است.<ref>ابو منصور، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، ص13، بیروت، دارالوفاق الجدیدة، چ2، 1977 م.</ref> | |||
این اختلاف بین مسلمانان در مسئله امامت و جانشینی پیامبر اسلام(ص) از نوشته نشدن حدیث دوات و قلم که به حدیث قرطاس نیز معروف است ناشی میگردد که عمر خلیفه دوم مانع از آن شد. | |||
این اختلاف بین مسلمانان در مسئله امامت و جانشینی پیامبر اسلام (ص) از نوشته نشدن حدیث دوات و قلم که به حدیث قرطاس نیز معروف است ناشی میگردد که عمر خلیفه دوم مانع از آن شد. | |||
علمای اهل سنت اعتراف کردهاند که پیامبر اسلام(ص) میخواسته است در این نامه بر امامت بعد از خودش تصریح کرده<ref>عینی، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج2 ص171، بیروت، دار احیاء التراث العربی.</ref> و کسی را برای خلافت معین کند تا در تعیین خلیفه بین اصحاب اختلاف پیش نیاید.<ref>نووی، یحیی بن شرف، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج11، ص90، بیروت، دارالکتب العربی، 1407ق/1987م.</ref> و بنا بر نقل سفیان بن عیینه رسول خدا(ص) میخواسته است بر اسامی خلفای بعد از خودش تصریح کند تا اختلاف بین امت ایجاد نشود.<ref>عمدة القاری، ج2، ص171.</ref> | علمای اهل سنت اعتراف کردهاند که پیامبر اسلام(ص) میخواسته است در این نامه بر امامت بعد از خودش تصریح کرده<ref>عینی، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج2 ص171، بیروت، دار احیاء التراث العربی.</ref> و کسی را برای خلافت معین کند تا در تعیین خلیفه بین اصحاب اختلاف پیش نیاید.<ref>نووی، یحیی بن شرف، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج11، ص90، بیروت، دارالکتب العربی، 1407ق/1987م.</ref> و بنا بر نقل سفیان بن عیینه رسول خدا(ص) میخواسته است بر اسامی خلفای بعد از خودش تصریح کند تا اختلاف بین امت ایجاد نشود.<ref>عمدة القاری، ج2، ص171.</ref> | ||
پس نوشته نشدن نامه رسول خدا (ص) ریشه اصلی مذهب اهل سنت است که منجر به تشکیل سقیفه شد و اگر وصیتنامه رسول خدا(ص) نوشته میشد، هرگز شورای سقیفه منعقد نمیگردید | پس نوشته نشدن نامه رسول خدا(ص) ریشه اصلی مذهب اهل سنت است که منجر به تشکیل سقیفه شد و اگر وصیتنامه رسول خدا(ص) نوشته میشد، هرگز شورای سقیفه منعقد نمیگردید. | ||
==ریشه | == شورای سقیفه ریشه دوم و اساس مذهب اهل سنت == | ||
اساس عقیده اهل سنت درباره امامت و خلافت را، خلافت ابوبکر تشکیل میدهد که د شورای سقیفه منعقد گردید. عایشه همسر رسول خدا(ص) داستان خلیفه شدن ابوبکر را چنین بیان میکند: «زمانی که رسول خدا رحلت کردند، ابوبکر در مدینه حضور نداشت و عمر برخاست و به مردم گفت: به خدا قسم رسول خدا نمرده است؛ تا اینکه ابوبکر آمد و فوت پیامبر را تأیید کرد و به مردم توصیههایی انجام داد. در این هنگام خبر رسید که عدهای در سقیفة بنی ساعده اطراف سعد بن عباده جمع شده و میگویند از ما (انصار) یک امیر و از شما (قریش) یک امیر باشد. سپس ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح بهسوی آنان رفتند. در ابتدا عمر برای آنان ایراد سخن نمود و سپس ابوبکر او را ساکت کرده و خود به سخن گفتن آغاز کرد و در ضمن سخنان خود خطاب به انصار گفت ما امیران هستیم و شما وزیران، ولی حباب بن منذر گفت نه، به خدا قسم یک امیر از ما و یک امیر از شما باشد. ولی ابوبکر گفت نه خیر امیران ما هستیم و شما وزیران هستید و آنان (قریش) وسط عرب و ازنظر نژاد عربترند. سپس خود با عمر بیعت کرد؛ ولی عمر گفت ما با تو بیعت میکنیم و تو آقای ما و بهترین ما و دوستداشتنیترین ما نزد رسول خدا هستی و عمر دست ابوبکر را گرفت و با او بیعت کرد و سپس دیگران با او بیعت کردند. یکی از میان جمع گفت که با این کار سعد را کشتید، عمر گفت خدا او را بکشد».<ref>صحیح بخاری، ج3، ص1341.</ref> | |||
این تمام چیزی است که اساس و بنیاد امامت را در مذهب اهل سنت تشکیل میدهد. ملاحظه میشود که در این جلسه و شورای تعیین امامت و خلافت نه به هیچ حدیثی از رسول خدا(ص) استناد شده است و نه به آیهای از قرآن کریم؛ بلکه بهصراحت تمام، مسئله عربیت و حسب و نسب معیار و ملاک خلافت قرار دادهشده است. | |||
== | == ریشه نداشتن سلسله خلفای اهل سنت در اسلام == | ||
با توجه به احادیث که بیان شد مذهب اهل سنت ساخته دست بشر مثل عمر و ابوبکر در سقیفه است. به همین دلیل مذهب اهل سنت در مسئله امامت و اصل وجود خود کمترین استنادی به آیات قرآن کریم و احادیث و سفارشات رسول خدا(ص) نداشته؛ و در مقابل عمل انجامشدهای که توسط خلفای صدر اسلام به وقوع پیوست، قرارگرفته و اصولی را در مسئله امامت و خلافت مطابق با این حوادث و وقایع تدوین نموده و به آن معتقد شدهاند. | |||
آنان بر اساس همین واقعه و وقایع بعدی در مورد تعیین خلفا میگویند خلیفه و امام برحق بعد از رسول خدا(ص) ابوبکر است؛ زیرا که او از همه امت افضل و مقدم بوده است. اکثر اهل حدیث و تمامی معتزله و اشاعره معتقدند که خلافت ابوبکر با انتخاب مردم ثابتشده است. و پس از او عمر خلیفه بر حق است؛ زیرا ابوبکر او را جانشین خود قرارداد و پس از عمر، خلافت و امامت، حق عثمان و پس از عثمان حق علی است.<ref>ابن ابی العز حنفی، شرح العقیده الطحاویه، ج1، ص533 ـ 545، بیروت، مکتب الاسلامی، چ4، 1391م.</ref> | |||
به دلیل اینکه وقایع خارجی اساس امامت را در اهل | == بی ریشه بودن روش انتخاب امام از سوی اهل سنت در اسلام == | ||
به دلیل اینکه وقایع خارجی اساس امامت را در اهل سنت میسازد، علمای این مذهب مجبور شدهاند که امامت را مانند نماز و روزه از فروع دین بدانند و از اینرو خداوند و پیامبرش هیچ نقشی در معرفی و نصب امام ندارند؛ بلکه امام به روشهای مختلفی قابل تعیین و انتخاب است که در زیر به این روشها اشاره میشود: | |||
۱. امام میتواند به وسیله اهل حل و عقد انتخاب شود چنانچه ابوبکر اینگونه انتخاب شد و امامت او تأیید گردید. | |||
۲. از دیدگاه اهل سنت امامت امام به وسیله یک فرد از اهل عدالت نیز قابل انعقاد است و پس از انعقاد امامت، بر دیگران واجب میگردد که با او بیعت کنند ازاینرو ابوبکر به تنهایی خلافت را برای عمر منعقد گردانید و بعد از آن دیگران با عمر بیعت کردند. این روش را استخلاف هم مینامند.<ref>جمال الدین احمد بن محمد غزنوی، اصول الدین، ج1، ص276-279 بیروت، دار البشائر الإسلامیة، اول، 1419ق/ 1998م. ابوسعید عبدالرحمن نیشابوری، الغیبة فی اصول الدین، ج1، ص185، بیروت، مؤسسه الکتب الثقافیه، چ1، 1406ق.</ref> | |||
۳. امام توسط شورای کسانی که برای امامت کاندید و نامزد شدهاند نیز قابل انتخاب است. چنانکه عثمان با این روش انتخاب گردید؛ زیرا عمر شش نفر یعنی «عثمان، علی، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف» را برای مقام امامت نامزد کرد که با هم مشورت کنند و یکی را به عنوان امام انتخاب کنند.<ref>ابو سعید عبدالرحمن نیشابوری، الغیبة فی اصول الدین، ج1، ص185.</ref> | |||
۴. روش دیگر از نظر اهل سنت برای انتخاب امام، بیعت مردم است و امام علی(ع) با بیعت مردم به عنوان امام و خلیفه چهارم انتخاب گردید.<ref>ابو سعید عبدالرحمن نیشابوری، الغیبة فی اصول الدین، ج1، ص545.</ref> | |||
۵. راه پنجم انعقاد امامت در نزد اهل سنت اینست که کسی با زور شمشیر بر مردم غلبه کند و قدرت را به دست بگیرد و بر مردم است که از او متابعت کند و حق جنگ و خروج علیه او را ندارند به دلیل اینکه خروج بر علیه حاکمی که با زور شمشیر، قدرت را به دست گرفته است اختلاف در بین مسلمین ایجاد میشود و باعث خونریزی میگردد.<ref>محمد الأمین بن محمد بن المختار شنقیطی، اضواء البیان، ج1، ص30، بیروت، دار الفکر للطباعة والنشر، 1415ق / 1995م. تحقیق: مکتب البحوث والدراسات.</ref> | |||
این معیارهای انتخاب امام که اساس مذهب اهل | این معیارهای انتخاب امام که اساس مذهب اهل سنت را میسازد، هیچ ریشهای در قرآن و احادیث نبوی ندارند. پس مذهب اهلسنت که مبتنی بر اصول یاد شده در امامت است، نمیتواند خود را به خدا و رسول خدا(ص) متصل کند و هرگز پیروان آن نتوانستهاند برای این مذهب اصل و ریشهای در قرآن و احادیث نبوی بیابند. | ||
==منابع== | == منابع == |
نسخهٔ ۱۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۰۵
آیا مذهب اهل سنت ساخته دست بشر است یا اینکه در قرآن کریم و احادیث نبوی ریشه دارد؟
اهل سنت به توحید، نبوت و معاد اعتقاد دارد که ریشه در قرآن کریم و احادیث نبوی دارند؛ امّا در مسئله امامت و خلافت راهش را از مذهب شیعه جدا نموده است. اهل سنت پس از پیامبر اسلام(ص) معتقد به خلافت ابوبکر است و اعتقاد دارند ترتیب خلفا همان گونه که واقع شده است منطبق بر دین اسلام است و بر این اساس روشهای متفاوتی را برای انتخاب امام و خلیفه ایجاد نمودهاند که هیچکدام ریشه در قرآن و احادیث نبوی ندارد.
نوشته نشدن وصیتنامه پیامبر اسلام ریشه اصلی مذهب اهل سنت
حدیثی در متون اهل سنت نقل شده است که پیامبر اسلام(ص) در روزهای آخر عمر خود میخواستهاند وصیتی بنویسند که بعد از آن امتش گمراه نشود. در این حدیث آمده است که رسول خدا(ص) مریض بود و مردم در خانه او جمع شده بودند. پیامبر خدا(ص) در این حال فرمود بیاورید تا نامهای برای شما بنویسم که بعدازآن هرگز گمراه نشوید. عمر بیمعطلی گفت مریضی بر رسولالله(ص) غلبه کرده است و قرآن در نزد شما[در نزد ما] است و کتاب خدا ما را کافی است. بعدازاین سخن عمر، کسانی که در خانه بودند دچار اختلاف شدند و باهم دشمنی ورزیدند. برخی از آنان میگفتند نزدیک شوید تا نامهای برای شما بنویسد که بعدازآن هرگز گمراه نشوید و برخی دیگر همان را میگفتند که عمر گفت و چون اختلاف و هیاهو در حضور پیامبر(ص) از حد گذشت، رسولالله فرمود از پیش من برخیزید. بعدازآن ابنعباس مدام میگفت مصیبتی بزرگ آن اختلاف و هیاهویی بود که بین رسول خدا (صلیالله علیه و آله) و آن نامهای که برای آنان میخواست بنویسد حائل شد.[۱]
نویسنده مقدمه بر کتاب «صواعق المحرقة» در ضمن ذکر این حدیث از کتاب شرح مواقف، میگوید که این اختلاف بین رسولالله(ص) و عمر در مسئله امامت و منصب خلافت بوده است.[۲]
بعد از رحلت رسول خدا(ص) آثار جدی و شدید این اختلاف در بین جامعه اسلامی پدیدار شد. عالِم دیگر اهل سنت در کتاب «الفرق بینالفرق» میگوید: اختلاف مسلمین برای بار اول در مسئله امامت بوده است. انصار اعتقاد به امامت سعد بن عباده داشته و قریش اعتقاد داشتند که امامت از آن قریش است.[۳]
این اختلاف بین مسلمانان در مسئله امامت و جانشینی پیامبر اسلام(ص) از نوشته نشدن حدیث دوات و قلم که به حدیث قرطاس نیز معروف است ناشی میگردد که عمر خلیفه دوم مانع از آن شد.
علمای اهل سنت اعتراف کردهاند که پیامبر اسلام(ص) میخواسته است در این نامه بر امامت بعد از خودش تصریح کرده[۴] و کسی را برای خلافت معین کند تا در تعیین خلیفه بین اصحاب اختلاف پیش نیاید.[۵] و بنا بر نقل سفیان بن عیینه رسول خدا(ص) میخواسته است بر اسامی خلفای بعد از خودش تصریح کند تا اختلاف بین امت ایجاد نشود.[۶]
پس نوشته نشدن نامه رسول خدا(ص) ریشه اصلی مذهب اهل سنت است که منجر به تشکیل سقیفه شد و اگر وصیتنامه رسول خدا(ص) نوشته میشد، هرگز شورای سقیفه منعقد نمیگردید.
شورای سقیفه ریشه دوم و اساس مذهب اهل سنت
اساس عقیده اهل سنت درباره امامت و خلافت را، خلافت ابوبکر تشکیل میدهد که د شورای سقیفه منعقد گردید. عایشه همسر رسول خدا(ص) داستان خلیفه شدن ابوبکر را چنین بیان میکند: «زمانی که رسول خدا رحلت کردند، ابوبکر در مدینه حضور نداشت و عمر برخاست و به مردم گفت: به خدا قسم رسول خدا نمرده است؛ تا اینکه ابوبکر آمد و فوت پیامبر را تأیید کرد و به مردم توصیههایی انجام داد. در این هنگام خبر رسید که عدهای در سقیفة بنی ساعده اطراف سعد بن عباده جمع شده و میگویند از ما (انصار) یک امیر و از شما (قریش) یک امیر باشد. سپس ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح بهسوی آنان رفتند. در ابتدا عمر برای آنان ایراد سخن نمود و سپس ابوبکر او را ساکت کرده و خود به سخن گفتن آغاز کرد و در ضمن سخنان خود خطاب به انصار گفت ما امیران هستیم و شما وزیران، ولی حباب بن منذر گفت نه، به خدا قسم یک امیر از ما و یک امیر از شما باشد. ولی ابوبکر گفت نه خیر امیران ما هستیم و شما وزیران هستید و آنان (قریش) وسط عرب و ازنظر نژاد عربترند. سپس خود با عمر بیعت کرد؛ ولی عمر گفت ما با تو بیعت میکنیم و تو آقای ما و بهترین ما و دوستداشتنیترین ما نزد رسول خدا هستی و عمر دست ابوبکر را گرفت و با او بیعت کرد و سپس دیگران با او بیعت کردند. یکی از میان جمع گفت که با این کار سعد را کشتید، عمر گفت خدا او را بکشد».[۷]
این تمام چیزی است که اساس و بنیاد امامت را در مذهب اهل سنت تشکیل میدهد. ملاحظه میشود که در این جلسه و شورای تعیین امامت و خلافت نه به هیچ حدیثی از رسول خدا(ص) استناد شده است و نه به آیهای از قرآن کریم؛ بلکه بهصراحت تمام، مسئله عربیت و حسب و نسب معیار و ملاک خلافت قرار دادهشده است.
ریشه نداشتن سلسله خلفای اهل سنت در اسلام
با توجه به احادیث که بیان شد مذهب اهل سنت ساخته دست بشر مثل عمر و ابوبکر در سقیفه است. به همین دلیل مذهب اهل سنت در مسئله امامت و اصل وجود خود کمترین استنادی به آیات قرآن کریم و احادیث و سفارشات رسول خدا(ص) نداشته؛ و در مقابل عمل انجامشدهای که توسط خلفای صدر اسلام به وقوع پیوست، قرارگرفته و اصولی را در مسئله امامت و خلافت مطابق با این حوادث و وقایع تدوین نموده و به آن معتقد شدهاند. آنان بر اساس همین واقعه و وقایع بعدی در مورد تعیین خلفا میگویند خلیفه و امام برحق بعد از رسول خدا(ص) ابوبکر است؛ زیرا که او از همه امت افضل و مقدم بوده است. اکثر اهل حدیث و تمامی معتزله و اشاعره معتقدند که خلافت ابوبکر با انتخاب مردم ثابتشده است. و پس از او عمر خلیفه بر حق است؛ زیرا ابوبکر او را جانشین خود قرارداد و پس از عمر، خلافت و امامت، حق عثمان و پس از عثمان حق علی است.[۸]
بی ریشه بودن روش انتخاب امام از سوی اهل سنت در اسلام
به دلیل اینکه وقایع خارجی اساس امامت را در اهل سنت میسازد، علمای این مذهب مجبور شدهاند که امامت را مانند نماز و روزه از فروع دین بدانند و از اینرو خداوند و پیامبرش هیچ نقشی در معرفی و نصب امام ندارند؛ بلکه امام به روشهای مختلفی قابل تعیین و انتخاب است که در زیر به این روشها اشاره میشود:
۱. امام میتواند به وسیله اهل حل و عقد انتخاب شود چنانچه ابوبکر اینگونه انتخاب شد و امامت او تأیید گردید.
۲. از دیدگاه اهل سنت امامت امام به وسیله یک فرد از اهل عدالت نیز قابل انعقاد است و پس از انعقاد امامت، بر دیگران واجب میگردد که با او بیعت کنند ازاینرو ابوبکر به تنهایی خلافت را برای عمر منعقد گردانید و بعد از آن دیگران با عمر بیعت کردند. این روش را استخلاف هم مینامند.[۹]
۳. امام توسط شورای کسانی که برای امامت کاندید و نامزد شدهاند نیز قابل انتخاب است. چنانکه عثمان با این روش انتخاب گردید؛ زیرا عمر شش نفر یعنی «عثمان، علی، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف» را برای مقام امامت نامزد کرد که با هم مشورت کنند و یکی را به عنوان امام انتخاب کنند.[۱۰]
۴. روش دیگر از نظر اهل سنت برای انتخاب امام، بیعت مردم است و امام علی(ع) با بیعت مردم به عنوان امام و خلیفه چهارم انتخاب گردید.[۱۱]
۵. راه پنجم انعقاد امامت در نزد اهل سنت اینست که کسی با زور شمشیر بر مردم غلبه کند و قدرت را به دست بگیرد و بر مردم است که از او متابعت کند و حق جنگ و خروج علیه او را ندارند به دلیل اینکه خروج بر علیه حاکمی که با زور شمشیر، قدرت را به دست گرفته است اختلاف در بین مسلمین ایجاد میشود و باعث خونریزی میگردد.[۱۲]
این معیارهای انتخاب امام که اساس مذهب اهل سنت را میسازد، هیچ ریشهای در قرآن و احادیث نبوی ندارند. پس مذهب اهلسنت که مبتنی بر اصول یاد شده در امامت است، نمیتواند خود را به خدا و رسول خدا(ص) متصل کند و هرگز پیروان آن نتوانستهاند برای این مذهب اصل و ریشهای در قرآن و احادیث نبوی بیابند.
منابع
- ↑ بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج5ص2146، باب قول المریض قوموا عنی، و ج6ص2680 باب کراهیة الاختلاف؛ بیروت، دار ابن کثیر الیمامة، چ3، 1407ق / 1987م. تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
- ↑ هیثمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه، مقدمه، ص (هـ)، مصر، مکتبة القاهره، [بیتا].
- ↑ ابو منصور، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، ص13، بیروت، دارالوفاق الجدیدة، چ2، 1977 م.
- ↑ عینی، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج2 ص171، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- ↑ نووی، یحیی بن شرف، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج11، ص90، بیروت، دارالکتب العربی، 1407ق/1987م.
- ↑ عمدة القاری، ج2، ص171.
- ↑ صحیح بخاری، ج3، ص1341.
- ↑ ابن ابی العز حنفی، شرح العقیده الطحاویه، ج1، ص533 ـ 545، بیروت، مکتب الاسلامی، چ4، 1391م.
- ↑ جمال الدین احمد بن محمد غزنوی، اصول الدین، ج1، ص276-279 بیروت، دار البشائر الإسلامیة، اول، 1419ق/ 1998م. ابوسعید عبدالرحمن نیشابوری، الغیبة فی اصول الدین، ج1، ص185، بیروت، مؤسسه الکتب الثقافیه، چ1، 1406ق.
- ↑ ابو سعید عبدالرحمن نیشابوری، الغیبة فی اصول الدین، ج1، ص185.
- ↑ ابو سعید عبدالرحمن نیشابوری، الغیبة فی اصول الدین، ج1، ص545.
- ↑ محمد الأمین بن محمد بن المختار شنقیطی، اضواء البیان، ج1، ص30، بیروت، دار الفکر للطباعة والنشر، 1415ق / 1995م. تحقیق: مکتب البحوث والدراسات.